بی پناه🖤| در حسرت آزادی📿
Ela♥️ https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1284790-bhk5mnM
نمایش بیشتر2 119
مشترکین
-524 ساعت
-287 روز
-15030 روز
توزیع زمان ارسال
در حال بارگیری داده...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.تجزیه و تحلیل انتشار
پست ها | بازدید ها | به اشتراک گذاشته شده | ديناميک بازديد ها |
01 اروتیک👅 خشن♨️ تریسام🍌
#رابطه_تری.سام_پابلیک_دارن🙈🔥
🍑🍑🍑🍑
#قلادهی دختره رو محکم کشید که دخترک درست جلوی پاش به زمین افتاد. #واژن خیس و سینههای بزرگش #شهو.ت هر چی آدمی رو برانگیخته میکرد.
_ مثل یه سگ خوب #داگی باش.
دخترک به سرعت و با #خجالت جلوی جمع تو #پوزیشنی که اربابش گفته بود، نشست.
دستگاه تتو رو برداشت و رو با.سن دختره شروع به کشیدن نماد #بردگیش کرد و همزمان نو بهشت دختره...⛓💥 💎🍓
https://t.me/+-awdJxN3wvs5OGY0
https://t.me/+-awdJxN3wvs5OGY0
سک.س گروهی دختره با چند پسر خلافکار و مافیا🫦⭕️💦 | 6 | 0 | Loading... |
02 #تن_شهوتی38
_هوی بچه پرو حدتو بدونا با چه جراتی ادا من و در میاری عقل تو سرت هست اصلا؟!
_تو با چ جرأتی من و بین این حس خراب ول کردی رفتی تو حدتو بدون که عرضه ی خوردن ساده هم نداری.
_دهنتو ببند تا فکت و نریختم حیف که خوابم میاد
چشامو از عصبانیت روی هم گذاشتم که تخت تکون ریزی خورد
_مگه نگفتم بگير...
حرفم کامل نشده بود که دیدم بهشت نابشو رو دهنم گذاشته!
از پایین متعجب نگاهش کردم ک گفت:
_یا میخوری یا تا صبح همینجوری میمونم!!
کنارش زدم و به طرف کمد رفتم و ویبراتور رو برداشتم...
به طرفش رفتم وسیلی محکمی به با.سنش زدم و بغلش کردم و سمت صندلی بردمش و شروع کردم بستن دستاش
وقتی بستن دست و پاهاش و دهنش...
ویبراتور رو بین پاهاش جا دادم و شورتش رو کشیدم بالا.
_خب خانوم کوچولو تا صبح لذت ببر
اول خنثی نگاهم کرد ولی با حرکت ویبراتور کم کم شروع کرد تکون خوردن...
https://t.me/+-awdJxN3wvs5OGY0
https://t.me/+-awdJxN3wvs5OGY0 | 12 | 0 | Loading... |
03 تمامی رمان های
| صحنه دار 💜 | بزرگسالان 😝 | لیتل 🍼 | عاشقانه ❤️ |خارجی 😍 |خونآشامی🩸| اجتماعی ☺️| فروشی 😳 | چاپی 😌 و..
رمان های درخواستیتون رو بدون هیچ ادد و.. ایی میزاره 😍
رمان ددی یا #مامی با لیتل 🍒🍼💦
رمان های ارباب و #اسلیو 🔥💦
همشون تو کافه رمانه💋😚👇👇
زود جوین شو💦💦💦💦
بهترین رمانا رو از ما بخواهید📚📄
هر ژانری بخواهید 🔥🔥🔥🔥
#تخیلی🕷 #عاشقانه #bdsm
#گی🏳🌈 #ددی_لیتل🍼
دنبال رمانهای اروتیک و تریسام و فورسام میگردی؟🔥🤤
https://t.me/+1v8bNF3hlaE0NTc0
https://t.me/+1v8bNF3hlaE0NTc0
https://t.me/+1v8bNF3hlaE0NTc0 | 16 | 0 | Loading... |
04 توی اون لباس راحت نبودم سعی داشتم قسمت های #لخت بدنم و با دست بپوشونم ولی فایده نداشت….🩸
امیدوارم بودم بین اون همه دختر با #ک•ص.ای صورتی و تنگ من به چشمش نیام ولی با اشاره دستش نفس قطع شد..
_اون و میخوام..
یکی از بادیگاردها دستم و گرفت و سمتش برد.
_همه از اتاق برین بیرون..
با خالی شدن اتاق چوب کلفت گلفش رو بین پاهام کشید و لبزد:
_نمیدونستم اینجا ج•نده پسرم هست💦
میگن سوراخ پسرا تنگ تره..
میخوام امروز روی #ک•ی.رم سواری کنی پسر غربی🔥
با پایان حرفش چوپ گلف و….💦🔞
https://t.me/+Z2Le6HVCSD83NTEx
https://t.me/+Z2Le6HVCSD83NTEx | 18 | 0 | Loading... |
05 پسره رو تهدید میکنن که اگه زیر پنج دقیقه ارضا بشه باید با نگهباناشون بخوابه....💦🏳🌈
آدرین #آلتم رو تو دستش گرفت و برام هندجاب رفت..
با شهوت نالیدم : عااااحح اددد... آرومتر...🔥
لیام #نیپلای سینم رو تو دهنش کرد و مثل بچه ها میک زد...
-عوممممم آرهههه خیلی خوبههه...💦
آدرین پوزخندی زد:
-حواست هست هنوز پنج دقیقه نشده مت؟
اگه زیر پنج دقیقه ارضا بشی اتفاقات بدی میفته هات بوی. تو بودی که چالشو پذیرفتی.
با شهوت به آدرین نگاه کردم و خندیدم...
خواستم حرف بزنم که با حس اومدنم... کل حسم پرید!
با ترس به آدرین که شیطانی لبخند زد خیره شدم.
لیام دست از خوردن نیپلام کشید
-شرطو باختی! حالا باید زیر نگهبانا #جر بخوری💦
https://t.me/+7H63xkfAlGMxZWU0
https://t.me/+7H63xkfAlGMxZWU0
متیو پسر نوزده ساله ای که توسط دوتا مافیا دزدیده میشه و با گرایش لیتلی مجبوره هرشب شکنجه های فول اسلیو رو تحمل کنه!🥀
#گیلاو #انتقامی #تریسام #مافیایی 💦 | 28 | 0 | Loading... |
06 با پشت دست زدم توی دهنش وبدن #عریانش رو روی میز پرت کردم که صدای #اخش بلند شد .
_هیش فقط #خفه شو که میری با اون دختره ی #جن ده بیرون اره ؟
یه #بلایی سرت بیارم که مرغای اسمون به حالت #گریه کنن .
زیپ شلوارم رو باز کردم و #التم رو از بینش خارج کردم ، ضربه ی محکمی روی #باسنش زدم و با یک حرکت تمامش رو #واردش کردم .
سر اینکه با دختره رفته بیرون جرش میده🥺
https://t.me/+EmvDSXPhFGozMTNk
https://t.me/+EmvDSXPhFGozMTNk | 6 | 0 | Loading... |
07 با پشت دست زدم توی دهنش وبدن #عریانش رو روی میز پرت کردم که صدای #اخش بلند شد .
_هیش فقط #خفه شو که میری با اون دختره ی #جن ده بیرون اره ؟
یه #بلایی سرت بیارم که مرغای اسمون به حالت #گریه کنن .
زیپ شلوارم رو باز کردم و #التم رو از بینش خارج کردم ، ضربه ی محکمی روی #باسنش زدم و با یک حرکت تمامش رو #واردش کردم .
سر اینکه با دختره رفته بیرون جرش میده🥺
https://t.me/+EmvDSXPhFGozMTNk
https://t.me/+EmvDSXPhFGozMTNk | 16 | 0 | Loading... |
08 پسره فکر میکنه معشوقش استریته و به زور باهاش میخوابه.....🔥🏳🌈
دستو پاهامو با #طناب بسته بود و #دیکش رو بی رحمانه تو #دهنم عقبو جلو میکرد...
با چشمای اشکی بهش خیره شدم که پوزخندی زد:
-چه احساسی داری زیر پسر بزرگترین باند مافیای ایران داری #پاره میشی؟💦🔞
کم کم داشت خوابم میگرفت.. #قرصا داشت اثر میکرد.. آخرین هقم رو زدم و کاش دهنم خالی بود تا بهش میگفتم من بی گناه بودم...
https://t.me/+4feyQMWBgxliNzk0
https://t.me/+4feyQMWBgxliNzk0 | 18 | 0 | Loading... |
09 پسره حامله ست و ماههای اخر خیلی خیلی حساس شده😢🥺
🔞🔥 #گی #فول_صحنه #امپرگ🔥🔞
کوای دستی روی شکم بزرگش گذاشت و به زور از جاش بلند شد:
_هانزو تو چته؟.. رفتارات عجیب شدن. . تو شوهرمی میتونی بهم بگی؟🥺
+کوای من چیزی نیست.. فقط..
کوای زد زیر گریه:
_دروغ میگی.. من میفهمم.. نکنه.. نکنه داری با یه نفر دیگه..😭💔
+اره کوای... دارم یه نفر دیگه رو میبینم
به بیبی بوی حاملهاش خیانت کرده🥺😢
https://t.me/+Mm6uRwOUwDE1NjU0
https://t.me/+Mm6uRwOUwDE1NjU0 | 3 | 0 | Loading... |
10 پسره مظلومی که گیر بزرگترین باند مافیا میفته و توجه پسر رئیسشونو به خودش جلب میکنه🏳🌈💜
از پشت میله های قفس فریاد زدم:
-ولممم کننن حتی اگه بمیرمم حاضر نیستم بهت ک.ون بدم.! من ک..ونی نیستممممم!!!😭
خم شد و دستش رو مثل پدری که روی صورت بچش دست میکشه، روی صورتم کشید.
-کی گفته تو ک.ونی؟ تو پسر کوچولوی منی...🔥
با چشمای اشکی بهش خیره شدم که به فرد کناریش دستور داد: درش بیار آمادش کن، همینو میخرم.
مرده فروشنده تعظیمی به پسره کرد و در قفسو باز کرد که با چشمای ترسیده به اون خیره شدم...🩸
https://t.me/+4feyQMWBgxliNzk0
https://t.me/+4feyQMWBgxliNzk0 | 5 | 0 | Loading... |
11 یه کپسول کردن داخلش که فلجش میکنه😢تنها راهش اینه که مقعدش تحریک شه تا فشارش بده بیرون😢
#گی🌈 #فول_اسمات🔞
کوای داد زد:
_هانزو چکار میکنی؟ لباسمو چرا.. 😥
+کوای.. باید فشارش بدی بیرون.. کپسوله لیزه نمیشه با عمل درش آورد..
زبونشو رو #سوراخ کوای کشید. کوای ناخواسته جیغ زد:
_عععاااخخ خوبه.. لعنتی😫🤤
هانزو بیشتر #لیس زد و #زبونشو وارد کرد. #آه و #نالههای کوای اتاقو برداشته بود💦نزدیک ار*ضا بود که هانزو دستشو روی #ک*رش گذاشت:
+باید از این پایین ارضا شی تا ازت بیاد بیرون
https://t.me/+Mm6uRwOUwDE1NjU0
https://t.me/+Mm6uRwOUwDE1NjU0
دوتا دوست... توی شرایط بدی گیر کردن🤭 | 8 | 0 | Loading... |
12 مای بیبیت میبندم که دیگه صدا ندی توله سگ هر..زه و امروزم حق نداری از این اتاقت بری بیرون ، حق دستشویی رفتن هم نداری ! 🧻🎀🧸
پماد هم میریزم رو بهشتت که نسوزه .. 🧴🍓
رمان مامی بیبی تش معروف نخوندی هنوز؟ 🔞💦
پارتش واقعیه بیا ببین خودت ❌
https://t.me/+IASXoIQISP04MzNk
https://t.me/+IASXoIQISP04MzNk | 12 | 0 | Loading... |
13 داستان کـُب.ــص صورتی و خوش رنگو لعابی که هرشب زیر میسترس پاره میشه🎀🍓🔥
دی.لدو کمریمو روی ناز صورتیش تنظیم کردم و آروم حل دادم داخل
از رابطه قبلیمون یک رب فقط میگذشت...
_آه ددی میسوزه🍼🥺🍒
_هیشش تحمل کن واگرنه از جایزه خبری نیست
چشمای مظلوم و اشکیش شهو..تمو دوبرابر کرده بود.. 🧸♨️
لبم لیسی زدم و سریع تر از قبل تلمبه زدم داخلش...
جیغ و نالش تو اتاق میپیچید و این داشت سادیسممو ار..ضا میکرد🔞🍑💦
گلوشو گرفتم و کل 20سانت دی.لدو رو داخلش بردم که بدنش لرزید و ار..ضا شد🫧🍭
بقیه پارت رمان س..ک..سی کاژه چنل زیر 👅👇🏼
https://t.me/+IASXoIQISP04MzNk
https://t.me/+IASXoIQISP04MzNk | 25 | 0 | Loading... |
14 ددي هات و هورني پزشكي كه ليتل بوي كيوتشو پوشك ميكنه و بهش شيشه شير ميده و ازش ميخواد….🧸🍼
#Part_104
پوشكو اوردم و #پاهاشو دادم بالا داشت از خجالت اب ميشد و صورتش سرخ تر از هميشه بود و اين #خوردني ترش ميكرد
گازي از لپ #سرخش گرفتم كه اخي زير لب گفت
_پسر #كوچولوم فردا صبح بيدار شدم نبايد پوشكت خشك باشه😋🍯
چشمي زير لب گفت كه #بوسه اي روي چشماش كاشتم
#شيشه شير اوردم و سرشو بين لب هاش قرار دادم كه سريع شروع به #ميك زدن كرد
_خب خب اينهمه پسر كوچولومون #لذت برده حالا وقتي #ددي مگه نه كوچولوي من؟!😈🍑
روش خيمه زدم و بعد به سمت #لب هاش هجوم بردم كه….
https://t.me/+RCh52dZfGP4wNmNk
https://t.me/+RCh52dZfGP4wNmNk
كيوت ترين رمان ددي ليتلي دنيا پارت واقعي نبود لف بده😍🔥 | 14 | 0 | Loading... |
15 با صدای خشن مهراد که به خاطر تحریک شدگیش دو رگه شده بود روبه روش زانو زدم، چند بار با آلتش به صورتم سیلی زد و یهو از موهام گرفت و د🔞یکشو تا ته وارد دهنم کرد و شروع کرد تلمبه🏳️🌈 زدن...🔞🔞🔞🔞
مهراد:اوووف همینه توله ... آههه... با اون دهن تنگت بخورش برام ، امشب قراره زیرمون جررر بخوری.
و همینطور که برا مهراد ساک میزدم با حس کامیار پشت سرم رنگم پرید، کامیار بی توجه به حالم ، یه چک س.کسی روی کو🔞نم زد و تا ته خودشو واردم کرد و محکم...
**پسری که یواشکی وقتی پارتنراش خونه نیستن فیلم پورن نگاه میکنه ، غافل از اینکه پارتنراش دارن از دوربین نگاش میکننو قراره همون پوزیشنارو روش پیاده کنن@_@
https://t.me/+LisnYZRg3mE4OTZk
https://t.me/+LisnYZRg3mE4OTZk | 14 | 0 | Loading... |
16 محکم #پرتم کرد داخل #اتاق که ترسیده خودمو کشیدم عقب و #چسبیدم به دیوار.
درو #قفل کرد و همینطور که #سمتم میومد کتش رو از #تنش در آورد و #کمربندش رو باز کرد.
-حالا #جرات میکنی فرار کنی؟
با #حرص دندونام رو روی هم #سابیدم و گفتم:
- صد سالم بگذره نمیتونی منو اینجا نگه داری #حرومزاده.
بدون توجه به حرفم #پوزخندی زد و گفت:
- لخت میشی یا لختت کنم...💦🩸
https://t.me/+lii7QKXua8I5YjA0
https://t.me/+lii7QKXua8I5YjA0
❌#بچه_جوین_نشه_فقط_بزرگسالان❌ | 22 | 0 | Loading... |
17 #گی🏳🌈
به زور حاملش میکنه تا کنارش بمونه...🔞💦
دستشو کنار سرم روی دیوار گذاشت و سمتم خم شد
یک سانتی صورتم خیره به لبام #ترسناک زمزمه کرد
_پس میخوای باهام #کات کنی؟
آروم سری به تایید تکون دادم
با همون لحن زمزمه وار ترسناکش #پوزخندی زد
+من صبر کردم تا بتونم باهات #سکس کنم و طعم #بدنتو بچشم بعد اونوقت تو میخوای بزاری بری؟
چیزی نداشتم بگم برای همین سکوت کردم ولی اون چهرش ترسناک تر شد و با اخم وحشتناکی یهو #کمرمو گرفت و پرتم کرد روی تخت
+وقتی حاملت کردم میفهمی
#متعجب چشمام گشاد شد و لرزون گفتم:
_تو از کجا #میدونی⁉️
https://t.me/+lii7QKXua8I5YjA0
https://t.me/+lii7QKXua8I5YjA0
پسر کیوتی که میفهمه قابلیت بارداری داره و به همین خاطر میخواد از دوست پسرش جدا بشه غافل ازینکه دوست پسرش خبر داره🙀🔥 | 22 | 0 | Loading... |
18 خواننده ی مشهوری که روی اهنگساز سکسیای کراش میزنه و برای به دست اوردنش هر کاری میکنه و در اخر به زور متوسل..🍑💦
GAY🏳🌈
با جیغ و داد خودمو به در میکوبم
-توروخدا ازادم کن دیوونه. منو کجا اوردی؟؟ من فقط یه اهنگساز بدبختم.
سوما پوزخند میزنه و جلو میاد.
-به خودت اسیب نزن عزیزم.🔞😈
-روانی ولم کن.
جلو میاد و روی صورتم دست میکشه.
-تو پسر خوبی هستی مگه نه؟
با درد هق هق میکنم.🔥💦
از ترس سرمو تکون میدم به علامث مثبت.
-میخوای دیوونه بازی در بیاری؟ چون اونوقت من کلی میزنمت، حبست میکنم، ادمت میکنم. اینو میخوای! یا میذاری باهات مهربون باشم.⛓️🩸
https://t.me/+ZQZknH7FcYMxMDY0
https://t.me/+ZQZknH7FcYMxMDY0 | 29 | 0 | Loading... |
19 📿👬#گی_ها_هم_شهید_میشن👬📿
#آقا_زاده ای که سر اختلافش با #باباش ازش جدا میشه و تبدیل میشه به یه #لات_پایین_شهری💯💦🔥
تو همون کوچه پس کوچه های پایین شهر #عاشق یه #بچه_خوشگل_مذهبی میشه و سر یه سو تفاهم تا حد مرگ #کتکش می زنه🙊❌⚠️
⭕️کنار تخت محو صورت غرقه خوابه امیرعلی شده بود.
#بدبخت شدی پسر.
ادم کم بود؟
این #خشک_مذهبه با خدا با نماز اخه؟
ای خاک تو سرت کنن.🙄🤦🏻♂
این که معلومه بفهمه چی تو دلته توفم تو صورتت نمی ندازه🚷⚠️👨🦯
#پارت_واقعی
https://t.me/+hjigJQEeXMswNzkx
https://t.me/+hjigJQEeXMswNzkx | 15 | 0 | Loading... |
20 کلبه رمان های گی لاو هات بوی رو پیدا کردم🥹❤️🔥
تموم رمان با ژانر LGBT😍❤️🩹🏳🌈
فایل رمان های با ژانرهای زیر😈🫰
امگا و الفا تخیلی🐺
امپرگ بارداری مردان و بچه دار شدن از طریق رحم✨🌊
بیناجنس و ترنس گی لاو💧🔥
لزبین و میستریس🍫💦
مستر ددی لیتل گرل و بوی🍷🍼
مامی لیتل بوی🍾
فایل هر چی رمان با ژانرهای دیگه رو که بخوای و پسندته هم هست
روانشناسی و روانشناختی🫀
عاشقانه انتقامی💃
تجاوزی زوری👅
صک.صی و صحنه دارشلوار خیس کن🫦
انلاینکده برای معرفی رمان هم دارن دیگه فقط حضورت کمه 🌚🤌
https://t.me/+Uai8bfvalsFiNDE0
https://t.me/+Uai8bfvalsFiNDE0 | 30 | 0 | Loading... |
21 شورتشو پایین میکشم و سرشو بیشتر به دیوار فشار میدم
با دست لای کپلای سفیدشو از هم باز میکنم و دو انگشتمو وارد سوراخ تنگش میکنم
داخلش تلمبه میزنم که از درد پاهاش سست میشه ولی وحشیانه کی*ر کلفتمو وارد سوراخش میکنم که صدای جیغش بلند میشه
_تا صبح انقدر زیر دستام گایی*ده میشی و ار*ضا میشی که از حال بری و همه بفهمن مالک این امگا کوچولو منم
پاهاشو بیشتر باز میکنم و همزمان با بوسیدن گردنش تا ته خودمو داخلش میبرم و بی توجه به گرمای خون...🍑🔥💦
https://t.me/+SziEonZQAWE0MTI0
https://t.me/+SziEonZQAWE0MTI0
امگا کوچولویی که توسط یه آلفا وحشی برای شکسته شدن طلسمش بهش تجاوز میشه تا اینکه... | 31 | 0 | Loading... |
22 💥|• ژانر : پ.ورن #لزبین #میساسلیو
💥|• تایم : 12min🔥
💥|• حجم : 217M💦
یه میس صکسی که برای برده هاتش یه پلی روم با قفس مخصوص داره و هر روز میره حسابی به فاکش میده 🍌🐶
👈🏻🍑برای دیدن فیلم کلیک کنید🍑👉🏻
🏳🌈🔞{ @Films_lgbt_bdsm }🔞🏳🌈 | 38 | 0 | Loading... |
23 عزیزان و روحان ارجمند لایک کم باشه پارت بعد رو کلا دیگه نمیزارم ، حداقل کاری که میتونین انجام بدین ، بخدا میرم پشت سرم هم نگاه نمیکنم🫤😐 | 193 | 0 | Loading... |
24 ◇◆◇◆♣️در حسرت آزادی♦️◇◆◇◆
#پارت۱۰۲
_کیان ، بهم بگو ، نزار دیر بشه ، نزار مثل اوندفعه بشه .
_اگه چیزی بود میگفتم
_باشه ، جلسه ات چطور بود با فرهود ؟ تونست کمکی بکنه؟
سرشو انداخت پایین
_آره مشاور خوبیه ، احتمالا بتونه کمکم کنه
_کیان ، فرهود اذیتت کرده ؟ چیزی گفته ؟
انگار هول شده باشه ،سریع سرشو تکون داد
_نه اون کاری نکرده
_زمانیکه من از خونه رفتم بیرون حالت خوب بود ، دستات یخ نکرده بود ، بعد من چه اتفاقی افتاده ؟
_باور کن چیزی نشده فقط یادآوری اون خاطرات برام سخت بود ،فقط همین
میدونستم داره یک چیزی رو پنهان میکنه ، اینو حتی از رد کمرنگ روی گلوش میتونستم بفهمم ،انگار یک نفر گلوشو گرفته باشه و آزارش داده باشه
رفتم سمت کلوزت و لباسامو عوض کردم و برگشتم تو تخت ، هنوز نشسته بود و به دیوار خیره شده بود .
نزدیکش شدم و شونه هاشو گرفتم ،که یهویی خودشو منقبض گرد، یک مرگش زده بود و نمیخواست بهم بگه
توجهی نکردم باید میفهمیدم مشکل کجاست
صورتشو برگردوندم سمت خودمو و لباشو بوسیدم ، انگار از اینکارا شوکه شد ولی کاری نکرد ، نه خودشو عقب کشید نه همراهی کرد
کم کم زبونمو بردم تو دهنشو با زبونش بازی کردم ، هیچ عکس العملی نداشت ، حتی چشماشو نبسته بود ، رفتارش غیرعادی بود
دستمو بردم سمت تیشرتش و لباسشو درآوردم ، خودشو عقب کشید
_کیان ؟
بهتم زد از چیزی که میدیدم ، انقدر شوکه بودم که نمیتونستم چیزی بگم
_اینا چیه ؟ | 185 | 0 | Loading... |
25 ◇◆◇◆♣️در حسرت آزادی♦️◇◆◇◆
#پارت۱۰۱
دانیال
ساعت دو صبح بود ،تازه رسیدم خونه ، یک پرونده جدید داده بودن دستم که حواسمو پرت کنن و دیگه اون پرونده قبلی رو دنبال نکنم
ثریا زودتر خوابیده بود انگار سردرد داشت ،لباسامو عوض نکردم انقدر گرسنم بود یک راست رفتم تو آشپزخونه ، شامم رو گرم کردم و خوردم ، بعد رفتم تو اتاق
چراغو روشن نکردم چون کیان تا الان احتمالا خوابیده بود
یواش رفتم سمت حموم که صدای کیان اومد
_چراغو روشن کن دانیال
رفتم سمت پریز برق و چراغا رو روشن کردم
_نخوابیدی هنوز ؟
_خوابم نبرد
رفتم کنارش رو تخت نشستم و دستشو گرفتم که اخمام رفت تو هم
_خوبی ؟ چرا دستت یخ کرده
تازه متوجه سرخی گونش شدم
_کیان ، صورتت چرا کبوده ؟
_چیزی نیست ،نگران نباش
_یعنی چی چیزی نیست ، صورتت کبود شده
_چرا انقدر دیر اومدی ؟
_بحثو عوض نکن ،بگو چی شده ؟
_رفته بودم حموم ، سر خوردم
_حموم ؟ صبح که خودم بردمت ، نیازی نبود بری حموم
_حس کردم تنم کثیفه ، ولش کن دانیال
دستشو فشار دادم تو دستام ، همچنان نگام نمیکرد
_چیزی رو داری ازم پنهان میکنی ؟
نگاهش طوری بود انگار میخواست التماس کنه نجاتش بدم ولی انقدر لجباز بود حرفی نمیزد
_نه | 160 | 0 | Loading... |
26 پسره رو مجبور میکنن دوتاییشون رو تو سوراخش جا بده و عقب جلوش یکی میکنن 💦🏳🌈
آدرین به زور #کلاهکش رو از پشت داخلم کرد که نعره ای از درد زدم.
به لیام اشاره کرد تا اونم واردم کنه
-مطمئنی؟ آخه اون باکرست.
آدرین پوزخندی زد:
-از کی تاحالا به درد کشیدن یا نکشیدن برده هات اهمیت میدی لی؟🩸⛓
https://t.me/+yoz1gNUqJwQzZGQ0
https://t.me/+yoz1gNUqJwQzZGQ0
پسره اشتباهی مواد دوتا مافیا رو از دست داده و مجبوره بخاطرش اسلیوشون بشه💦🔥
#گیلاو #تریسام #مافیایی #انتقامی ⛓ | 19 | 0 | Loading... |
27 ⏳🤧💔 #پست_موقت💔🤧⏳
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
چوچولخوری لزبینی👅🧁 | مشاهده
لزبین هات تایم بالا🏳🌈 | مشاهده
گروپ فمبوی های صکسی🎳💦 | مشاهده
انیمیشن گِی کاپل🍑🍆 | مشاهده
مستر اسلیوشو بانداژ میکنه🍒 | مشاهده
کارتون بی دی اس ام🔥🩸 | مشاهده
بیبیگرل کیوت ممه هاشو میماله🍼 | مشاهده
پالیسی برای میسترس ایرانی👠🇮🇷 | مشاهده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🏳🌈🔞@Films_Lgbt_Bdsm🔞🏳🌈 | 5 | 0 | Loading... |
28 پسره اشتباهی مواد دوتا مافیا رو به فاک داده و باید بدهیش رو با بدنش پرداخت کنه🔥💦
لیام مثل گرسنه ها نگام کرد
-دلم برات تنگ شده بود هات بوی.
چشمای اشکیم رو بهش دوختم و سعی کردم رو زمین عقب عقب بخزم اما به پای کسی خوردم و..
باید احمق میبودم که عطر آدرین رو نشناسم.
-از سری پیش نمیتونم درست دستشویی کنم.🔞
لیام خم شد و #بوسه ای روی لبام زد
-باید بهش عادت کنی هات بوی، میدونی که قرارنیست بخاطر التماسات دل مسترا برات بسوزه درسته؟
با #گریه پرسیدم: اتاق قرمز چی؟ میشه نریم؟
من پسر بدی نبودم، سعی نکردم فرار کنم.
آدرین از پشت خم شد و لاله گوشمو به بازی گرفت:
-بهت گفته بودم هروقت میایم، تو اتاق زانو زده جلوی در قمبل کنی و تو چیکار کردی؟
لیام پوزخندی زد که #لرزیدم و چشمامو بستم:
-چه پسر بدی..🩸⛓
#گیلاو #عاشقانه #تریسام #انتقامی 💦
https://t.me/+yoz1gNUqJwQzZGQ0
https://t.me/+yoz1gNUqJwQzZGQ0 | 7 | 0 | Loading... |
29 داستان عشق ممنوعه ی دوتا استاد دانشگاه که عاشق همن🔥🔞
#گـــــــی🏳🌈 #عاشقانه🔞
#دانشگاهی📖#ممنوعه♨️
از ترس مثل #بید می لرزیدم.. توی بد موقعیتی منو دیده بود..👁
آستینای #پیرهن مشکی رنگشو بالا داد ...
+حالا دیگه واسه من تو دانشگاه لباس جذب می پوشی..اره...؟!👿
با صدای #فریاد آخرش یکه خوردم..
_نه..به خدا..من
بهم اجازه ی حرف زدن نداد و محکم #تنمو به دیوار کوبید.
_اخ..😖
+خفه شو ..میخوای واسه کی #دلبری کنییی..هان..بگو بهم.. #چشمت کیو گرفته..!؟از #دانشجو هاست.؟!
_نه..به خدا🫣
+پس کیه.؟! #حرف بزن...😒
بدون هیچ حرفی بهش نگاه کردم..واقعا دیونه شده بود..
دوباره #داد زد..
+حرف نمی زنی...نه...!؟!😤😡
#کمربند مشکی رنگشو از شلوارش بیرون آورد. و به حالت نوازش روی #سینه ام کشید...
_..چی کار می کنی..!!🥵
+میخوام تموم این تن و بدنتو #کبود کنم که دیگه نتونی این لباس بپوشی ...!!😏🍆
🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞
https://t.me/+7DiJvRALQG05ZGU0
https://t.me/+7DiJvRALQG05ZGU0 | 12 | 0 | Loading... |
30 #ددی_لیتلبوی🍭🍼
#تریسام😈🩵
صدرا و امیر یک کاپل هستند که هردو پزشک و عاشق همدیگه ان، در کنار هم زندگی میکنند که با ورود معراج به زندگیشون حس های پدرانشون قلقلک داده میشه و ....😬🩵
https://t.me/+bhP4UplDWcZhYzQ0
https://t.me/+bhP4UplDWcZhYzQ0 | 10 | 0 | Loading... |
31 با فرو رفتن دو تا #انگشتش تو #سوراخم جیغ بلندی کشیدم که با اون یکی دستش محکم تو دهنم کوبید
_ببر صداتو تخم سگ!حالا واسه من #سیگار میکشی آره؟
با بغض نالیدم:
+ببخشید #ددی بخدا دیگه نمیکشم!🥺
اسپنک محکمی بهم زد و غرید:
_تو رابطه ما بخشش معنی نداره #مسیحا!تنبیه میشی تا یاد بگیری سگ خوبی باشی!
https://t.me/+qoVtYYPi2eA1MWE8 🔥🍑
پسره لیتل شده و هرشب زیرش...😈💦 | 17 | 0 | Loading... |
32 'پسر کوچولوی #هورنی عاشق داییِ ناتنی جذابش شده و میخواد هرجور شده مخشو بزنه...🔥🫦'
𝙂𝙖𝙮 𝙇𝙤𝙫𝙚🍷
𝘽𝘿𝙎𝙈 😈
چشمای اشکیمو با التماس بهش دوختم
+آتش بخدا اون طور که تو فکر میکنی نیست..
ضربه دست سنگینش که رو #لبام نشست بغضم شکست
صداش تو گوشم پیچید:
_کی بهت اجازه داد اسممو صدا بزنی #توله سگ؟
سرمو به #کی*رش نزدیک کرد و ادامه داد:
_اخیرا زیادی خودسر شدی مسیحا..نظرت چیه یکم باهم بازی کنیم تا آدم شی نیم وجبی؟🍑🔥
ᴛʜɪs ɴᴏᴠᴇʟ ɪs 𝚟𝚒𝚘𝚕𝚎𝚗𝚝 , ʀᴇᴄᴏɴsɪᴅᴇʀ..‼️
https://t.me/+qoVtYYPi2eA1MWE8
https://t.me/+qoVtYYPi2eA1MWE8 | 17 | 0 | Loading... |
33 من لیلیم! دختری که مجبور شد به مدرسه لزبینا بره... همونطور که از اسمش مشخصه اونجا جایی برای لزبیناست و نمیتونی تنها باشی... البته این قانون برای همه بجز کارا دنریس صدق میکرد... تا قبل از اینکه من بیام!🔥
#لزبین #عاشقانه #مدرسهای #اسمات
https://t.me/+WkyPcYdE8hk3N2Y8
https://t.me/+WkyPcYdE8hk3N2Y8 | 24 | 0 | Loading... |
34 دختر فقیری که وارد مدرسه پولدارا میشه ولی نمیدونه اون مدرسه در اصل...🏳🌈💦
با ورودم به کلاس یکی از دخترا سوتی کشید.
-درسته فقیره ولی اندام اینو اگه من داشتم...
معذب به دنبال جای خالی تو کلاس گشتم.
ولی... تنها جای خالی کنار کارا دنریس شاخ ترین دختر مدرسمون بود!
مردد به بقیه نگاه و روی نیمکت کنارش نشستم.
صدای اوووو گفتن بقیه پیچید.
-الان کارا میرینه بهش... بچه ها تا معلم نیومده نمایش داریم.
کارا ولی بی توجه به حرفاشون مشغول آنالیز بدنم بود... ازش بعد ماجرای دیشب خجالت میکشیدم!
از اینکه بهش اعتراف کردم که لزبینم و بهش حس دارم خجالت میکشیدم!🔥
کارا سرشو به گوشم نزدیک کرد... فکر کردم میخواد همونطور که بچه ها گفتن ضایعم کنه ولی...
با حرفی که زد همونجا روی نیمکت خشکم زد...
https://t.me/+WkyPcYdE8hk3N2Y8
https://t.me/+WkyPcYdE8hk3N2Y8 | 29 | 0 | Loading... |
35 پسر خدمتکاری که بخاطر مادرش اسیر بزرگترین مافیای کشور میشه و به بدترین شکل مورد تجاوز قرار می گیره!!🔥
ترس تمام وجودمو گرفته بود پاهامو از هم باز کرد
_از دست من فرار میکنی موش کوچولو تاوان کاری که کردیو اون سوراخ صورتیت قراره پس بده
_غلـ...ط کردم
یکدفعه التشو تا آخر واردم کرد که نعره بلندی زدم شکمم داشت آتیش میگرفت دستاشو دور گلوم حلقه کرد و تند تند شروع کرد تلمبه زدن 💦
بدنامون به شدت بهم میخورد و صدای بلندی ایجاد میکرد دستامو به اطراف می کشیدم تا شاید چیزی پیدا کنم
نگاهم پارچ آب کنار میز خورد خودمو به طرف پارچ کشیدم و بدون معطلی برش داشتم و تو سر آریاس شکوندم....🚫
#گی #مافیایی #خشن #اجباری🔞
https://t.me/+e-w0Ig-VnEFhYjg8
https://t.me/+e-w0Ig-VnEFhYjg8 | 10 | 0 | Loading... |
36 با مرد متاهل رابطه دارن و پارش میکنن جوریکه نمیتونه راه بره💦🫐
دست های اهیر را به تخت بست و لباس های تنش را داخل تنش #جر داد چشم های اهیر گرد شد با دیدن مرد رو به رویش خودش را روی تخت تکان میداد و #فریاد میزد این چه بدبختی بود که نصیبش شده بود
_بچه ها نگاه کنید #زیر_خواب رئیس کارتل حشـ*یش مث یه #کرم_کوچولو افتاده رو تخت و اماده ی #سرویس دادن به ماهاس😏🔥
https://t.me/+aDfL18SLs9xjM2Jk
https://t.me/+aDfL18SLs9xjM2Jk | 11 | 0 | Loading... |
37 _لعنتی من دوستت دارم، تو مال منی نمیزارم احدی بهت نزدیک بشه و دستش بهت بخوره. میخوای فکر کن خودخواهم ... آزادی هر کاری می خوای بکنی ولییی فقط تو قلمرو من...
_خودخواه، نه روانی هستی، همتون دیوونه اید
_خوبه فهمیدی چی هستم، پس بهتره کمتر رگ دیونگیمو بالا بیاری وگرنه خودت بد میبینی
بازومو گرفت و از روی تخت بلندم کرد.
خواستم دستمو بکشم که اخم کرد.
_می خوای لباساتو خودم تنت کنم یا...
نذاشتم حرفش تموم بشه و با غیض از روی تخت پایین اومدم...
_ لباسمو تنم کنی یا بکنی؟ بکش کنار خودم میتونم...
https://t.me/+rFWydNYqgcEzZjVk
https://t.me/+rFWydNYqgcEzZjVk
آشوب پسری که از دست یه قاچاقچی فرار کرده و گیر یه مافیا میفته و دل اون مرد رو با یاغی گری هاش میبره🔞💦🔥 | 13 | 0 | Loading... |
38 خلافکاری_که_بچهی_پسره_رو_میدزده_و_مجبورش_میکنه_هرشب_بهش_سرویس_بده💦
_حـ*رومزاده بچم کجاس؛ چیکارش کردی کثافت!
لگدی به شکم اوستا کوبید و از ته دل عربده زد
_لعنت به اون روز که من تورو دیدم اوستا؛ لعنت به شبا و روزایی که با توی لجن گذروندم بچم و چیکار کردی
دور خودش میچرخید و به اتشی که از ماشین ها بلند میشد نگاه میکرد صحرای کربلا بود
_پناهم کجایی بابا
اثری از دخترکش نبود گوشی اش را از جیبش در اورد تا با معین تماس بگیرد با دیدن پیامی از سمت معین و خواندنش روح از تن نیمه جانش در رفت
_اهیر؛ اوستا بچه رو نجات داده پناه پیش منه
اما خبری از اوستا ندارم! بهم زنگ بزن حتما
#گـــــــــــیلاو_خیانتی🖇
#هــــــــــــات_انتقامی🙌🏼
https://t.me/+aDfL18SLs9xjM2Jk
https://t.me/+aDfL18SLs9xjM2Jk | 13 | 0 | Loading... |
39 به پسره تو زندان غذا نمیدن معشوقش غذای خودش رو بهش میده...🔥🏳🌈
- نمیخورم، اینجا یکروز در میون غذا میدن همینی که میدنم به اندازه معده یه نفر نیست.
آبان لبخندی میزنه و عقب میکشه:
- باشه پس.. تو بخورش من گرسنه نیستم.
اخمی میکنم: نمیخورم.
- اگه نخوری میریزمش دور اونوقت دوتایی گرسنگی میکشیم.. زندانبانم که بهمون غذا نمیده.
مردد میگم: پس نصفش میکنیم.. سیر نمیشیم ولی از گرسنگی کشیدن هردومون بهتره.!🍕
https://t.me/+JnNfLCFd36s5Y2U0
https://t.me/+JnNfLCFd36s5Y2U0
پسره بیماری فیلوفوبیا داره ولی تو زندان عاشق یه پسری میشه غافل از اینکه اون پسرِ زندانبانه...🏳🌈🔥 | 15 | 0 | Loading... |
40 مافیای پولدار و قدرتمندی که عاشق یه دلال مواد میشه و برای به دست آوردنش مجبورش میکنه بین بد و بدتر انتخاب کنه...🏳🌈💜
باترس به اون چهار نفر که دورمو گرفته بودن خیره شدم #آبدهنمو از ترس قورت دادم..
آرن پوزخندی زد و به اون مردا اشاره کرد
-الان مجبوری انتخاب کنی آبان!
یا زیر من #جر بخوری و یا...💦
با شیطنت به اون مردا اشاره کرد
-#گروپتو تماشا کنم #پسرجون... 🩸⛓
چیزی نگفتم و همونطور با ترس عقب عقب رفتم.. میدونستم نمیشه از این اتاق کذایی خارج شد ولی..
با دیدن تلاشم برای مثلا فرار کردن پوزخندی زد
-پس انتخابت گروپه؟
اشکالی نداره نگهبانای منم عاشق گروپن...
با شنیدن این حرفش اون چهار نفر شروع به درآوردن شلوارشون کردن و...💦🔞
https://t.me/+JnNfLCFd36s5Y2U0
https://t.me/+JnNfLCFd36s5Y2U0 | 17 | 0 | Loading... |
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
اروتیک👅 خشن♨️ تریسام🍌
#رابطه_تری.سام_پابلیک_دارن🙈🔥
🍑🍑🍑🍑
#قلادهی دختره رو محکم کشید که دخترک درست جلوی پاش به زمین افتاد. #واژن خیس و سینههای بزرگش #شهو.ت هر چی آدمی رو برانگیخته میکرد.
_ مثل یه سگ خوب #داگی باش.
دخترک به سرعت و با #خجالت جلوی جمع تو #پوزیشنی که اربابش گفته بود، نشست.
دستگاه تتو رو برداشت و رو با.سن دختره شروع به کشیدن نماد #بردگیش کرد و همزمان نو بهشت دختره...⛓💥 💎🍓
https://t.me/+-awdJxN3wvs5OGY0
https://t.me/+-awdJxN3wvs5OGY0
سک.س گروهی دختره با چند پسر خلافکار و مافیا🫦⭕️💦
600
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
#تن_شهوتی38
_هوی بچه پرو حدتو بدونا با چه جراتی ادا من و در میاری عقل تو سرت هست اصلا؟!
_تو با چ جرأتی من و بین این حس خراب ول کردی رفتی تو حدتو بدون که عرضه ی خوردن ساده هم نداری.
_دهنتو ببند تا فکت و نریختم حیف که خوابم میاد
چشامو از عصبانیت روی هم گذاشتم که تخت تکون ریزی خورد
_مگه نگفتم بگير...
حرفم کامل نشده بود که دیدم بهشت نابشو رو دهنم گذاشته!
از پایین متعجب نگاهش کردم ک گفت:
_یا میخوری یا تا صبح همینجوری میمونم!!
کنارش زدم و به طرف کمد رفتم و ویبراتور رو برداشتم...
به طرفش رفتم وسیلی محکمی به با.سنش زدم و بغلش کردم و سمت صندلی بردمش و شروع کردم بستن دستاش
وقتی بستن دست و پاهاش و دهنش...
ویبراتور رو بین پاهاش جا دادم و شورتش رو کشیدم بالا.
_خب خانوم کوچولو تا صبح لذت ببر
اول خنثی نگاهم کرد ولی با حرکت ویبراتور کم کم شروع کرد تکون خوردن...
https://t.me/+-awdJxN3wvs5OGY0
https://t.me/+-awdJxN3wvs5OGY0
1200
Repost from " تبادل شبانه "🎀
00:10
Video unavailable
تمامی رمان های
| صحنه دار 💜 | بزرگسالان 😝 | لیتل 🍼 | عاشقانه ❤️ |خارجی 😍 |خونآشامی🩸| اجتماعی ☺️| فروشی 😳 | چاپی 😌 و..
رمان های درخواستیتون رو بدون هیچ ادد و.. ایی میزاره 😍
رمان ددی یا #مامی با لیتل 🍒🍼💦
رمان های ارباب و #اسلیو 🔥💦
همشون تو کافه رمانه💋😚👇👇
زود جوین شو💦💦💦💦
بهترین رمانا رو از ما بخواهید📚📄
هر ژانری بخواهید 🔥🔥🔥🔥
#تخیلی🕷 #عاشقانه #bdsm
#گی🏳🌈 #ددی_لیتل🍼
دنبال رمانهای اروتیک و تریسام و فورسام میگردی؟🔥🤤
https://t.me/+1v8bNF3hlaE0NTc0
https://t.me/+1v8bNF3hlaE0NTc0
https://t.me/+1v8bNF3hlaE0NTc0
1600
Repost from " تبادل شبانه "🎀
Photo unavailable
توی اون لباس راحت نبودم سعی داشتم قسمت های #لخت بدنم و با دست بپوشونم ولی فایده نداشت….🩸
امیدوارم بودم بین اون همه دختر با #ک•ص.ای صورتی و تنگ من به چشمش نیام ولی با اشاره دستش نفس قطع شد..
_اون و میخوام..
یکی از بادیگاردها دستم و گرفت و سمتش برد.
_همه از اتاق برین بیرون..
با خالی شدن اتاق چوب کلفت گلفش رو بین پاهام کشید و لبزد:
_نمیدونستم اینجا ج•نده پسرم هست💦
میگن سوراخ پسرا تنگ تره..
میخوام امروز روی #ک•ی.رم سواری کنی پسر غربی🔥
با پایان حرفش چوپ گلف و….💦🔞
https://t.me/+Z2Le6HVCSD83NTEx
https://t.me/+Z2Le6HVCSD83NTEx
1800
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
Photo unavailable
پسره رو تهدید میکنن که اگه زیر پنج دقیقه ارضا بشه باید با نگهباناشون بخوابه....💦🏳🌈
آدرین #آلتم رو تو دستش گرفت و برام هندجاب رفت..
با شهوت نالیدم : عااااحح اددد... آرومتر...🔥
لیام #نیپلای سینم رو تو دهنش کرد و مثل بچه ها میک زد...
-عوممممم آرهههه خیلی خوبههه...💦
آدرین پوزخندی زد:
-حواست هست هنوز پنج دقیقه نشده مت؟
اگه زیر پنج دقیقه ارضا بشی اتفاقات بدی میفته هات بوی. تو بودی که چالشو پذیرفتی.
با شهوت به آدرین نگاه کردم و خندیدم...
خواستم حرف بزنم که با حس اومدنم... کل حسم پرید!
با ترس به آدرین که شیطانی لبخند زد خیره شدم.
لیام دست از خوردن نیپلام کشید
-شرطو باختی! حالا باید زیر نگهبانا #جر بخوری💦
https://t.me/+7H63xkfAlGMxZWU0
https://t.me/+7H63xkfAlGMxZWU0
متیو پسر نوزده ساله ای که توسط دوتا مافیا دزدیده میشه و با گرایش لیتلی مجبوره هرشب شکنجه های فول اسلیو رو تحمل کنه!🥀
#گیلاو #انتقامی #تریسام #مافیایی 💦
2800
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
00:01
Video unavailable
با پشت دست زدم توی دهنش وبدن #عریانش رو روی میز پرت کردم که صدای #اخش بلند شد .
_هیش فقط #خفه شو که میری با اون دختره ی #جن ده بیرون اره ؟
یه #بلایی سرت بیارم که مرغای اسمون به حالت #گریه کنن .
زیپ شلوارم رو باز کردم و #التم رو از بینش خارج کردم ، ضربه ی محکمی روی #باسنش زدم و با یک حرکت تمامش رو #واردش کردم .
سر اینکه با دختره رفته بیرون جرش میده🥺
https://t.me/+EmvDSXPhFGozMTNk
https://t.me/+EmvDSXPhFGozMTNk
600
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
00:01
Video unavailable
با پشت دست زدم توی دهنش وبدن #عریانش رو روی میز پرت کردم که صدای #اخش بلند شد .
_هیش فقط #خفه شو که میری با اون دختره ی #جن ده بیرون اره ؟
یه #بلایی سرت بیارم که مرغای اسمون به حالت #گریه کنن .
زیپ شلوارم رو باز کردم و #التم رو از بینش خارج کردم ، ضربه ی محکمی روی #باسنش زدم و با یک حرکت تمامش رو #واردش کردم .
سر اینکه با دختره رفته بیرون جرش میده🥺
https://t.me/+EmvDSXPhFGozMTNk
https://t.me/+EmvDSXPhFGozMTNk
1600
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
پسره فکر میکنه معشوقش استریته و به زور باهاش میخوابه.....🔥🏳🌈
دستو پاهامو با #طناب بسته بود و #دیکش رو بی رحمانه تو #دهنم عقبو جلو میکرد...
با چشمای اشکی بهش خیره شدم که پوزخندی زد:
-چه احساسی داری زیر پسر بزرگترین باند مافیای ایران داری #پاره میشی؟💦🔞
کم کم داشت خوابم میگرفت.. #قرصا داشت اثر میکرد.. آخرین هقم رو زدم و کاش دهنم خالی بود تا بهش میگفتم من بی گناه بودم...
https://t.me/+4feyQMWBgxliNzk0
https://t.me/+4feyQMWBgxliNzk0
1800
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
پسره حامله ست و ماههای اخر خیلی خیلی حساس شده😢🥺
🔞🔥 #گی #فول_صحنه #امپرگ🔥🔞
کوای دستی روی شکم بزرگش گذاشت و به زور از جاش بلند شد:
_هانزو تو چته؟.. رفتارات عجیب شدن. . تو شوهرمی میتونی بهم بگی؟🥺
+کوای من چیزی نیست.. فقط..
کوای زد زیر گریه:
_دروغ میگی.. من میفهمم.. نکنه.. نکنه داری با یه نفر دیگه..😭💔
+اره کوای... دارم یه نفر دیگه رو میبینم
به بیبی بوی حاملهاش خیانت کرده🥺😢
https://t.me/+Mm6uRwOUwDE1NjU0
https://t.me/+Mm6uRwOUwDE1NjU0
300
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
00:06
Video unavailable
پسره مظلومی که گیر بزرگترین باند مافیا میفته و توجه پسر رئیسشونو به خودش جلب میکنه🏳🌈💜
از پشت میله های قفس فریاد زدم:
-ولممم کننن حتی اگه بمیرمم حاضر نیستم بهت ک.ون بدم.! من ک..ونی نیستممممم!!!😭
خم شد و دستش رو مثل پدری که روی صورت بچش دست میکشه، روی صورتم کشید.
-کی گفته تو ک.ونی؟ تو پسر کوچولوی منی...🔥
با چشمای اشکی بهش خیره شدم که به فرد کناریش دستور داد: درش بیار آمادش کن، همینو میخرم.
مرده فروشنده تعظیمی به پسره کرد و در قفسو باز کرد که با چشمای ترسیده به اون خیره شدم...🩸
https://t.me/+4feyQMWBgxliNzk0
https://t.me/+4feyQMWBgxliNzk0
500