Suddenly Color‏

اون was رو would have been نکن بزرگوار!😭

اون was رو would have been نکن بزرگوار!😭

بزرگوار واقعاً یک “شخص” نیست، یک “جهان‌بینی”ه! اینجا مثلاً پرچمِ قرمز دادن به خاطرِ یک مشکلی که ایجاد شده بود و توی اون فشارِ زیاد و شرایطِ سخت و استرس‌زای مسابقه، همیلتون یهو تصمیم‌ می‌گیره با تماشاچی‌ها بای بای کنه:)))

من راستش پوینتِ شعر رو نمی‌گیرم🦧 یعنی می‌فهمم چی‌ میگه‌ها ولی به اون‌صورتی که مثلاً بگی متوجه هم می‌شم؛ خیر!🌝

توی این ویدئو یک مسئله‌ای خیلی توجه‌ام رو به خودش جلب کرد. اولِ ویدئو همیلتون دو تا رانندهٔ دیگه رو می‌بینه (پیر گسلی و شارل لکلرک) سرعتش رو کم می‌کنه و پیششون می‌ایسته، با بزرگوار سمتِ راستی فقط fist bump می‌کنه ولی با دومی احوال‌پرسیِ گرم‌تری انجام می‌ده؛ احتمالاً چون بیشتر باهاش حال می‌کنه. این کاریه که من توانِ انجامش رو ندارم و بسیار مضطربم می‌کنه. اینکه در برخورد با دو نفر وقتی با یکی‌شون صمیمی‌تر برخورد می‌کنم (اونی که باهاش بیشتر حال می‌کنم) کلِ روز فکرم درگیرِ اون شخصِ دومی می‌شه که نکنه از دستم ناراحت شده باشه و پیشِ خودش فکر کنه باهاش سرد برخورد کردم و…الان ولی اینو که دیدم اینجوری بودم که خب حق داره با کسی که بیشتر حال می‌کنه گرم‌تر برخورد کنه و یهو یادم افتاد که هیچ‌وقت این حق رو به‌خودم ندادم:(

Lewis 🛴: I'll be a trainer! Come one push! 😂 George 🏃🏻‍♂️: Come on, you're meant to be running! Whaat ?? Lewis : When you get to my age man… :)))))