دختر آلفا♡تبدیل‌شوندگان شیطانی سایه

سلام عشقا❤️ خب نمیدونم چی بگم... هم خوشحالم و هم ناراحت... خوشحال از اینکه بالاخره این مجموعه رو با وجود طولانی بودنش، کامل کردم و شما هر زمان که بخواین، میتونین از جلد اول تا آخرش رو بارها بخونید😍 ناراحت از اینکه بالاخره تموم شد... به این مجموعه عادت کرده بودم و مطمئنم دلم برای تک تک شخصیت‌هاش تنگ میشه🥲 بابت حمایت‌ها و لطفی که به من داشتید، ازتون تشکر میکنم💋 بعد از مجموعه دختر آلفا، یه مجموعه‌ی دیگه قراره برای ترجمه شروع کنم که امیدوارم دنبال کنید و منو از همراهیتون بی‌نصیب نذارید❤️✨ مجموعه تبدیل‌شوندگان شیطانی سایه هم پارت‌گذاریش رو بعد از دو سه روز استراحت ادامه میدم🥰 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 راستی عزیزانی که دوست دارن جلد پنج مجموعه تبدیل‌شوندگان شیطانی سایه رو زودتر دنبال کنن، میتونن عضو vip جلد پنج بشن. کانال vip حسابی جلوتره و میتونید عضو شید و یه عالمه پارت آماده بخونید. مبلغ عضویت هم ۲۸ هزار تومانه. فقط تا اواخر تیر برای عضویت مهلت دارید. اگه مایل به عضویت هستید به آیدی زیر پیام بدید👇🏻 @EL_VP4

#حتما_بخونید‼️ ✨فایل جلد اول تا آخر مجموعه دختر آلفا تو کانال قرار گرفت و میتونید از خوندن کامل این مجموعه لذت ببرید❤️ ✨فایل جلد اول تا چهارم مجموعه تبدیل‌شوندگان شیطانی سایه و جلد پنجم تا جایی که پارت‌گذاری شده بود، تو کانال قرار گرفته و ادامه‌ی جلد پنج تو همین کانال پارت‌گذاری میشه❤️ ✨بعد از دو سه روز استراحت، پارت‌گذاری کانال دوباره شروع میشه❤️ ✨بزودی مجموعه‌ی جدیدی که قراره ترجمه کنم رو معرفی میکنم❤️ ✨بچه‌ها لطفا نظراتتون رو تو وبلاگ ثبت کنید، کافیه روی لینک زیر بزنید و وارد وبلاگ بشید (اگه یه بار زدید و وبلاگ بالا نیومد، یکی دوبار دیگه امتحان کنید، حتما بالا میاد)👇🏻❤️ http://elahenovels.blogfa.com اگه برای ورود به وبلاگ یا نظر گذاشتن، مشکل داشتید، از طریق ربات ناشناس به من اطلاع بدید👇🏻❤️ 📬https://t.me/BiChatBot?start=sc-82579-tsOkKNu اگه سوال یا نظری دارید، میتونید از طریق ربات ناشناس با من در میون بذارید❤️ دوستتون دارم💋 #الهه

‌ترجمه جلد پنجم از مجموعه تبدیل‌شوندگان شیطانی سایه🐺🔥 جلد پنجم: وادار شده ژانر: عاشقانه، خون‌آشام، رازآلود، بزرگسال نویسنده: جِیمین ایو مترجم: Elahe_V خلاصه♥️: سیمون، یکی از گرگینه‌های تورما، فکر میکرد که دیگه قرار نیست با دنیای جادویی و فراطبیعی که خارج از زمین وجود داره، ارتباطی داشته باشه. سیمون اونجا بود و یه کارهایی هم انجام داد... و تقریبا مرگ رو هم تجربه کرد تا با تمام تار و پود وجودش بفهمه که فرصت زندگی تو این دنیا چقدر میتونه براش کوتاه باشه! اما یهو از ناکجاآباد سروکله‌ی یه فراخوانِ برگشت به والدور، سرزمین خون‌آشام‌ها، پیدا شد تا به سیمون تحمیل بشه. از قرار معلوم، آخرین باری که سیمون تو والدور بوده، مرتکب اشتباه کوچیکی شده که باعث شده انفجاری از انرژی رخ بده! انفجاری که یه ارباب باستانی قدرتمند رو فرا خونده... اربابی که دنبال یه جفت برای خودش میگرده و از سیمون میخواد که تو مراسم گزینش همسر شرکت کنه تا ارزش خودش رو ثابت کنه. و ظاهرا هیچ‌جوره نمیشه از این دعوت لعنتی چشم‌پوشی کرد. بهتر از این نمیشه! البته خوشبختانه سیمون هنوز یه متحد تو آستینش داره که به دادش برسه: لوسین! خیلی‌خب... درسته، لوسین خودش یه ارباب گنددماغ، قدرتمند و به طرز وحشتناکی جذاب محسوب میشه؛ اما حداقل سیمون تکلیف خودش رو میدونه. لوسین قبول میکنه به عنوان اربابی که دنبال یه همسر برای خودش میگرده، وارد این گزینش بشه تا این دو نفر بتونن وانمود کنن که عاشق همدیگه شدن. فقط... ماجرای بین سیمون و لوسین هرگز به این راحتی نخواهد بود... و خیلی زود مرزهایی که بین تظاهر و واقعیت وجود دارن، حسابی کمرنگ میشن. مخصوصا وقتی موضوع نوشیدن خون در میون باشه! حالا فقط زندگی سیمون نیست که در معرض نابودی قرار گرفته... بلکه قلبش هم در خطره! ✨تو این جلد، زوج اصلی داستان، یعنی مرا و سایه هم حضور دارن✨

‌‌ترجمه جلد سوم از مجموعه تبدیل‌شوندگان شیطانی سایه🐺🔥 جلد سوم: از نو متولد شده ژانر: عاشقانه، گرگینه، رازآلود، بزرگسال نویسنده: جِیمین ایو مترجم: Elahe_V خلاصه♥️: من بالاخره به اون زندگی که آرزوش رو داشتم، رسیدم! پس چرا این خوشبختی، طعم تلخ خاکستر میده؟ به عنوان گرگینه‌ای که تو قلمرو تورما و یکی از قدرتمندترین گروه گرگینه‌ها بزرگ شده، تمام چیزی که من میخواستم این بود که جفت واقعیم رو پیدا کنم و زندگیم رو به بهترین شکل ممکن سپری کنم. و آره! تا قبل از اینکه پدرم به گروهمون خیانت کنه، این رویا غیرممکن و دست‌نیافتنی نبود... اما وقتی بعد از مرگ پدرم، من تبدیل به کیسه بوکس گرگینه‌های گروهمون شدم، میدونستم که باید آرزوهام رو برای همیشه تو دلم دفن کنم... تو تمام اون سال‌ها، من هر سختی و عذابی رو تحمل کردم؛ اما هرگز تسلیم نشدم. تا اینکه پیوند جفت بودن که با ژنتیک گرگینه‌ها عجین شده، مژده‌ی یه جفت واقعیِ منحصربه‌فرد رو به من هدیه داد... آلفای بعدی تورما! تورین! رویای دوران بچگیم بالاخره داشت به حقیقت میپیوست. اما میدونین چی جالبه؟ اینکه خیلی سریع همون رویا، تبدیل شد به کابوس! اون‌ها بهم دروغ گفتن که فقط چند هفته و چند ماه از خاطراتم رو از دست دادم. میدونم که یه چیزی این وسط درست نیست... یه نفر یه گند بزرگ به زندگیم زده... به خاطراتم! و اهمیتی نداره که چندبار به خودم بگم این موضوع رو کنار بذارم و به زندگیم به عنوان همسر تورین ادامه بدم...‌ فایده‌ای نداره! من نمیتونم اینطوری زندگی کنم! نمی...تو...نم! کسی که این بلا رو سرم آورده، باید بدونه من انقدر به این قضیه پیله میکنم تا درنهایت همه‌چی روشن بشه! حتی اگه این موضوع به خون و خونریزی ختم بشه، من بیخیالش نمیشم. بعد از این همه مدت، دیگه به اندازه کافی خودم رو میشناسم که بدونم هیچ‌جوره نمیتونم این شکاف عمیقی که تو ذهنم ایجاد شده رو نادیده بگیرم. گهگاهی، صدای نعره‌های خشمگین کسی رو تو ذهنم میشنوم... و قلبم... قلبم دیوونه‌وار تو سینه‌ام غوغا به پا میکنه. تردید مثل خوره به جونم افتاده... تردید از اینکه اتفاق بزرگی رخ داده و... حتی اتفاق بزرگ‌تری قراره رخ بده که اصلا نمیتونم تصورش کنم! همچنان که سعی میکنم این معمای پیچیده رو کشف کنم، به طرز عجیبی حس میکنم دارم زمان رو از دست میدم! من باید از این راز سر دربیارم‌. و وقتی بفهمم چه کسی خاطراتم رو ازم دزدیده، اون لعنتی باید آرزو کنه که ای کاش هیچوقت با مِرا کالاهان درنمیفتاد. بازی شروع شده...!

‌‌ترجمه جلد چهارم از مجموعه تبدیل‌شوندگان شیطانی سایه🐺🔥 جلد چهارم: ویران شده ژانر: عاشقانه، گرگینه، رازآلود، بزرگسال نویسنده: جِیمین ایو مترجم: Elahe_V خلاصه♥️: مِلالِکین، فرشته‌ای از آنور مداس، تمام عمرش رو به عنوان یه جنگجو زندگی کرده. جنگ، مرگ، از دست دادن... این‌ اتفاقات تلخ، همراه همیشگی دختر فرشته بودن تا اینکه با مِرا کالاهان آشنا شد! گرگینه‌ای که درنهایت معلوم شد چیزی فراتر از یه گرگ معمولیه‌. گرگینه‌ای که زندگی دختر فرشته رو تغییر داد و حالا‌‌‌... ملالکین از نو متولد شده. زخم‌هایی که از گذشته تو عمق روح این دختر حک شده بودن، حالا محو شدن. غم از دست دادن خانواده و رنج‌هایی که تحمل کرده بود، به‌تدریج دارن زیر زندگی جدیدی که ملالکین قصد داره برای خودش بسازه، دفن میشن. اما فقط یه نفر هست که سد راه دختر فرشته شده. مرد لجبازی که بهش لقب خدای قلمرو کویری داده شده و ظاهرا مصممه که زندگی دختر فرشته رو تبدیل به جهنم کنه. ریس از قلمرو کویری، یه خدای قدرتمنده که اصلا عادت نداره کسی ازش سرپیچی کنه. و اگه کسی درمورد ریس مرتکب اشتباهی بشه، این مرد یه حافظه‌ی طولانی‌مدت برای فراموش نکردن و نبخشیدن داره. ریس دختر فرشته رو مقصر بدترین ضربه‌ای که تو زندگیش خورده، میدونه... و به‌هیچ‌وجه به ملالکین اجازه نمیده که این موضوع رو فراموش کنه. گذشته‌ی اون‌ها خونین و غم‌انگیزه... و ظاهرا مقدر شده که این زوج دوباره باهم روبه‌رو بشن... مخصوصا وقتی از نقطه‌ای سر درمیارن که سال‌ها پیش، دقیقا تو همون نقطه، همه‌چیزشون رو از دست دادن. ملاقات خاندان‌ها تو منطقه‌‌ی باستانی دِلفورا از قلمرو کویری، این دو رو وادار میکنه تا دوباره به مکانی قدم بذارن که همه‌چیز از همونجا شروع شده بود... اونجاست که ریس و ملالکین متوجه میشن گاهی اوقات این گذشته هست که آینده‌ات رو تعیین میکنه. و اینکه بین عشق و نفرت، مرز باریکی وجود داره...! 💥تو این جلد، زوج اصلی داستان یعنی مرا و سایه هم حضور دارن💥