cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

پیکسل‌هایی که زندگی‌ست

من بر درت از روزی که درخت بود، کوبیده‌ام. (ضیف فهد) ‌ ‌ ارتباط با من @AutumnSonata

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
2 565
مشترکین
+524 ساعت
+297 روز
+5830 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

خوشبختم که تکه‌یی بزرگ از من، کنار تو، همیشه سالم و راضی است وقتی تکه‌های دیگرم، این‌جا و آن‌جا، بیمار و رنجورند. پرویز اسلام‌پور، نامه به یداله رویایی نامه‌ها ‌
نمایش همه...
فراموشت می‌کنم به‌سوی شمال فراموشم می‌کنی به‌سوی جنوب. ‌ ابتدا روحت را فراموش می‌کنم. کم‌تر از سه روز وقت می‌برد. بعد، نمی‌دانم. طعم موهایت را فراموش می‌کنم، چیزی غالباً به هیئت مژه‌ها. ‌ تو شاید به شکل دیگری فراموشم کنی. سخت‌ترین قسمت برای تو رها کردنِ گذشته‌ای است که پر است از نقش و نگار مثل پارچه‌ای گل‌دار. ‌ به‌هرحال، یکدیگر را کاملاً فراموش می‌کنیم. بعد دست‌هایمان را می‌شوییم. ‌ ‌ مارین سورسکو ترجمه‌ی سینا کمال‌آبادی
نمایش همه...
تو لحظه‌هایی هستی از ساعت‌ها، ساعت‌هایی هستی از روزها، روزهایی هستی از ماه‌ها و ماه‌هایی از سال. تو سال‌هایی از یک قرن هستی، یک قرن که در شبی از من می‌گذرد. وقتی به تو فکر می‌کنم در فکر تو تبدیل به طبیعت می‌شوم، طبیعتی ظالم که نمی‌گذارد آدمی طبیعی باشم. حالا در این دهکده‌ی کوچک شمال انگلیس، همه‌ی چیزها بوی خاکستر می‌دهد. خاکسترهایی از خاطره‌های من به جا مانده است. می‌دانی من تکه‌های بی‌شمار در جاهای مختلف گذشته‌ام. تکه‌هایی که حالا خاکستر شده. در هرجایی من عاشق بوده‌ام. در هر جایی حالا خاکستر عشق‌های من هست. من در هرجایی شعرهایی نوشته‌ام. توی خانه‌ی تو هم شعر نوشته‌ام پس توی خانه‌ی تو هم من عاشق بوده‌ام. ‌ پرویز اسلام‌پور، نامه به یداله رویایی نامه‌ها ‌
نمایش همه...
آن روز خواهد آمد! آن روز مقدس که فراموشی و شادی همچون عسل غلیظ در کام انسان غمزده آب شود. بهرام صادقی، ملکوت ‌
نمایش همه...
تو لبخندها را کفِ دست‌هایم پنهان کرده‌ای چطور می‌توانم به زندگی برشان گردانم؟ ‌ ‌ واسکو پوپا دوردست‌های درونِ ما ترجمه‌ی شهرام شیدایی، آزیتا بافکر، کامران تهرانی
نمایش همه...
ذخیرهٔ تاریکیِ شب‌ها دارد تمام می‌شود. ‌واسکو پوپا دوردست‌های درونِ ما ترجمه‌ی شهرام شیدایی، آزیتا بافکر، کامران تهرانی
نمایش همه...
لحظه‌ای بسیار کوتاه، برگرد به جایی که ترکش کرده‌ای نگاه کن، مثل مخلوقِ خود به آن نگاه کن. ملیح جودت آندای گیل‌گمش در پی جاودانه‌گی ترجمه‌ی شهرام شیدایی ‌
نمایش همه...
در بچگی، آن‌قدر دُورِ خودم می‌چرخیدم که زمین می‌خوردم، از یک‌طرف هم حرف‌هایی می‌زدم نامشخصِ‌ نامشخص. مدت‌های مدیدی آن‌ها را فراموش کرده بودم، بعد دوباره پیدای‌شان کردم. آفریدن همین است. انگار از زبانی ناشناخته‌اند. همهٔ بچه‌ها آن زبان را بلدند. بعد به‌یاد نمی‌آورند. اما یک روز که حرفِ بی‌معنا و مهملی از دهانتان بیرون بیاید، می‌بینید که سرتان گیج می‌رود. مگر شعر چیز دیگری جز گیج‌رفتنِ سر است! ‌ ملیح جودت آندای گیل‌گمش در پی جاودانه‌گی ترجمه‌ی شهرام شیدایی ‌
نمایش همه...
بی‌اعتنایی آشکار او را به سود خود تعبیرکنان احساس امنیت می‌کردیم. ‌ گونتر گراس طبل حلبی، ترجمه‌ی سروش حبیبی ‌
نمایش همه...
من باز انگشت روی زخمش گذاشتم و پا بر زمین کوبیدم و نقش طفل زبان‌نفهم سه ساله را بازی کردم. آخر این کار همیشه نتیجه داده بود. گونتر گراس طبل حلبی، ترجمه‌ی سروش حبیبی ‌
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.