رویای پروانه شدن
نشر از مطالبِ کانال تنها با ذکرِ نام_منبع مجاز میباشد.
نمایش بیشتر2 165
مشترکین
-124 ساعت
-147 روز
-1930 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Photo unavailableShow in Telegram
با حیرت میپرسد
این یک گُلِ مارپیچ است؟
کودک از تابِ گیسوانَم...
🦋
#معصومه_عابديني
🥰 5🤩 2❤🔥 1
00:26
Video unavailableShow in Telegram
عشق، خودش را در بیشمار صورت و بی شمار سیرت پدیدار میساخت...
و این نورِ وجودش را به محیط و به آن دیگری صیقل و بازتاب میداد
آخر عشق نمیتوانست غیرِ فعلِ عشق بگوید.
و غیر از خودِ عشق عمل نمایَد....
#معصومه_عابديني🦋
@MasomehAbedini
❤🔥 2😇 2🔥 1
.
آیا آگاهیِ جمعی باعثِ رشدِ شخصی و درنهایت افزایشِ خردِ جمعی میگردد یا مسببِ فربه تر شدنِ ایگو و ذهنِ محدود است؟ میتوان گفت قریبِ نیمی از بشریت به این آگاهی رسیدهاند که به طور موقت و در این مقطعِ زمانی که در این سیارهی زمین حضور دارند نیاز دارند تا قدم در راه خودآگاهی و خودشناسی بگذارند، بدون خودآگاهی انسان نمیتواند از لذتِ نوشیدن یک لیوان آب بهرهمند گردد، عصر، عصر آگاهیِ جمعی همچنین نموِ انسان در بیداریِ آگاهانه است. بیشک بیش از نیمی از انسانها میدانند که آنچه از آنها باقی میماند رشد روحانی و بلوغِ آگاهانه در سطح آگاهی است هر میزانی که سطح آگاهی و رشد شخصی هر فردی بالاتر میرود، درکِ عمومی یا هوش و خردِ جمعی نیز به همان نسبت افزایش مییابد، موجودیتِ انسانی اساسا خودش یک هنرِ شگفتانگیز و یک معماریِ خلاقانه است میتواند از راهها و طریقِ درست خویش و بذرهای وجودش را در شکوفایی بیازماید و خویشتن حقیقی اش را بیافریند و این نیاز به درونگری، بازبینی و درکِ عمیق خودشناسی دارد. خودشناسی به معنای واقع دیدنِ خود در بینهایت اضداد در تمامیِ ابعاد است نه خودسانسوری و سرکوبِ درونی خویش؛ بنابراین برای ذهنیتِ یکسوسازِ جزم اندیش ممکن است فربه تر شدنِ ایگو منجر شود، اما آنکه حقیقتا قدم در راه آگاهی گذاشته است از همهی جوانبِ کار و از دشواریهای مسیر نیز درست بهره میگیرد اگر آگاهی ابزاری در خدمتِ نفس یا ابقایِ ایگو باشد محدود به کمیتی خاص میگردد و منجر به فربه شدن نفس، اما اگر نفسِ یا من ذهنی ابزاری در جهتِ خدمت به آگاهی باشد ساحتِ آن هرچه بسیط و بسیط تر خواهد بود.
#معصومه_عابديني🦋
@MasomehAbedini
🔥 3❤ 2👌 2
Photo unavailableShow in Telegram
جنگلی بس تاریک
زوزه ی شغالان و سگان
هنوز سپیدهدم است!
#معصومه_عابديني🦋
@MasomehAbedini
🕊 11👌 1
هانا آرنت در کتاب بحران جمهوری می نویسد:
«ما آزاد هستیم که جهان را تغییر دهیم و چیزی نو را آغاز کنیم و این مستلزم توانایی ذهنی، توانایی بله گفتن یا خیر گفتن است که بدون آن هیچ کنشی ممکن نیست. و کنش دقیقاً همان چیزی است که سیاست ازآن ساخته شده است.» برای تغییر وضعیت نامطلوبِ دل آزارِ کنونی، به وضعیتی انسانی تر، باید دست به کنش زد و صرف واکنش های ازسر انفعال کفایت نمی کند. فردی بی گناه اعدام می شود. زنی بی گناه کتک می خورد. کارگری بی گناه و گرسنه شلاق می خورد و ما صرفاً به واکنش های رمانتیزه شده اکتفا می کنیم. دل سوزی، ترحم، و آرزوی صبر جزیل برای بازماندگان و خانواده اش. واکنش هایی که نه تنها دردی از دردمندان کم نمی کند بلکه احتمالاً بر یأس و خشم آنها نیز اضافه کند. سیاست با کنش زاده می شود و نه با واکنش و این اولین درسی است که آرنت می تواند به ما بیاموزد.
نافرمانی مدنی، حداقل کاری است که شهروندان خوب دربرابر یک حکومتِ سرکوبگر و دیکتاتور می توانند به آن دست بزنند. اما نافرمانی، تنها زمانی ممکن می شود که قانون شکن آماده و حتی علاقمند باشد که مجازات عملش را بپذیرد. پرسشی که آرنت پی می افکند این است؛ چه زمانی فرد می تواند ازچنین روحیه ای برخوردارباشد؟ و البته خود جواب می دهد؛
زمانی که فرد باورداشته باشد قانونی برتر، و والاتر از قانونِ فعلی وجود دارد که تغییر ناپذیر است و آن قانونِ بالاتر، چیزی جز محکمه ی وجدان نیست.
و البته این همان درسی است که در تراژدی آنتیگونه در نبرد نابرابر کرئون ستمگر و آنتیگونه می یابیم.
«کرئون: قوانین من قوانین دولتی هستند و اطاعت ازآنها برهمه واجب است
آنتیگونه: اما قوانین تو نمی تواند فراتر ازقانون الهی باشد که دروجدان آدمی حک شده است.»
بگذارید چنین خلاصه کنیم؛
برای سیاست باید دست به کنش زد کنشی که باید ازوجدان و محکمه درون تک تک ما شهروندان ناشی شده باشد. انسان بی وجدان انسان کنشگر نیست. منفعل و مفعول است چون چیزی نیست که او را ازدرون به تکاپو و حرکت وادارد او فقط دربرابر محرک های بیرونی واکنش نشان می دهد. پرسش گزنده اینک با ماست. با ما انسان های احتمالاً خوب که هرگز نتوانستیم ازخود، شهروندانی خوب بسازیم. ارسطو نیز دو هزار و اندی پیش درباب تعریف شهروند می نویسد: او کسی است که خیر همگانی را بر منافع فردی ارجحیت می دهد و دیکتاتور شهروند نیست چرا که وی تنها نفع خویش را می جوید. و آنکه شهروند نیست دوحالت بیش ندارد یا حیوانی است متعلق به جنگل و یا دیکتاتوری است عربده کش!
آیا ما شهروندیم؟
آیا هنوز قدرت وجدان باماست؟
🦋
❤ 4🔥 2⚡ 1