𝘉𝘭𝘢𝘤𝘬 𝘞𝘰𝘳𝘭𝘥.

ماه من.

اون قسمت سیاه منو دید و گفت سیاه رنگ موردعلاقشه.

تو یک حالت مرگ و زندگیم روحم مرده ولی جسمم زندست مغزم از بین رفته ولی فکر میکنم احساس پوچی میکنم و در عین حال میخوام بالا بیارم

همه چیز خیلی زود به گذشته تبدیل شد و گاهی آرزو میکنم کاش درثانیه مرده بودم و خاطره‌ای به دفتر ذهنم اضافه نمیشد.

او یک قربانی میخواست. کسی که نگاهش از درد، گوش‌هایش از خون و لبانش به مرگ آغشته شده بود. نگاهی به اطراف انداخت، تنها ویولن تنهایی بود و آهنگ غم انگیزی که روحش را وادار به خونریزی میکرد. نزدیک رفت، دستی به ویولن کشید و به انگشتان سرخ از خونش خیره شد. حالا او قربانی شده بود، قربانی خواسته‌هایش از این هزارتوی بی پایان.

𝘉𝘶𝘵 𝘸𝘩𝘢𝘵 𝘪𝘧 𝘵𝘩𝘪𝘴 𝘭𝘪𝘧𝘦 𝘪𝘴 𝘫𝘶𝘴𝘵 𝘢 𝘣𝘢𝘥 𝘥𝘳𝘦𝘢𝘮? ولی اگه این زندگی فقط یک خواب بد باشه چی؟

𝘐 𝘸𝘢𝘴 𝘥𝘳𝘰𝘸𝘯𝘦𝘥 𝘪𝘯 𝘸𝘩𝘢𝘵 𝘬𝘯𝘰𝘸𝘯 𝘢𝘴 𝘵𝘩𝘦 𝘥𝘦𝘦𝘱𝘦𝘴𝘵 𝘱𝘰𝘪𝘯𝘵 𝘪𝘯 𝘵𝘩𝘦 𝘸𝘰𝘳𝘭𝘥. من جایی غرق شده بودم که عمیق ترین نقطه دنیا شناخته شده بود.