cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

'' رَهـ🕊ــآیـــی🌿"

🚩 Channel was restricted by Telegram

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
3 522
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

همکارشو تو خواب ارضاء میکرد که بیدار میشه پدرشو در میاره 🙈😂🔞 _ تو ... تو آبمو آوردی؟😳😡💢 + همین دو دقیقه پیش داشتی قربون صدقم میرفتی😒‼️ _ خودتم سیخ کردی ک*صکش؟🤬👊💥 + با اون کون نرم و دیک کوچولوی تو ... اگه نمیکردم عجیب بود 😞😈💦 💦🔞💦🔞💦🔞💦🔞💦🔞💦🔞💦🔞💦🔞💦 https://t.me/+L7NBD5DoIW4yZmZk https://t.me/+L7NBD5DoIW4yZmZk https://t.me/+L7NBD5DoIW4yZmZk
نمایش همه...
#gay_couple🏳‍🌈🍷 #بزرگسال #عاشقانه #اجتماعی #انتقامی دستمال خیس را روی پیشانی‌اش جابه‌جا کرد و با بغض به چهره‌ی تب‌کرده‌اش نگریست. اشک از چشمش چکید و با عجله به سمت در گام برداشت، اما با چیزی که شنید سر جا میخکوب شد. - می... میکائیل نرو! ت... تنهام نزار! از آن همه عجز بدنش لرزید. با بهت به سمت امیر برگشت و وقتی چشمان نیمه‌خمارش را دید پلکش پرید. - نرو میکائیل. الان دیگه نرو! توروخدا پیشم بمون! اشک با شدت بیشتری چکید. حیرت‌زده به تخت نزدیک شد که امیراصلان سریع دستش را گرفت. - میکائیل نرو، پیشم بخواب! صدایش وقتی بلند شد انگار از قعر چاه می‌آمد. - امیر تو چی میگی؟ تو... - دو... دوسِت دارم لعنتی! به خاطرت تیر خ... خو... خوردم، حتی اعدامم بشم راضیم فقط الان پی...شم باش! دست روی دهنش گذاشت. - ما راجبش صحبت کرده بودیم امیراصلان! - تو... تو حرف زدی فقط، تو گف...تی به خاطر برادرزاده‌ات ترنم نمی‌تونی باهام با... باشی! اشکش را پاک کرد. - هنوزم سر حرفم هستم. - اما من ترن...مو دوست ندارم! میکائیل... وقتس اینظور صدایش میکرد قلبش میرفت! بی‌طاقت خم شد و پیشانی‌اش را بوسید. خواست بلند شود که اینبار امیر دستش را کشید و تا میکائیل بخواهد کاری کند... https://t.me/+REf91CCYqOdjMTk0 https://t.me/+REf91CCYqOdjMTk0 امیراصلان، پسری که به شدت عاشق عموی نامزدش، میکائیل میشه و کم‌کم با فهمیدن علاقه‌ی دوطرفه‌ی میکائیل باهاش وارد رابطه پنهانی میشه. اما وقتی خبر ازدواجش با ترنم همه جا می‌پیچه و تاریخ ازدواجشونو اعلام میکنن، دیگه نمیتونه طاقت بیاره و از میکائیل میخواد که با هم فرار کنن و حتی اعدام هم به جون میخره، بی‌خبر از اینکه...⁉️🥲🥀 قشنگ‌ترین رمان کاپلی که تا حالا خوندم🥹♥️
نمایش همه...
Repost from N/a
نصف شب لیتلشو جلوی پنجره‌ی رستورانش به فا*ک میده 😈🔞💯 #گی #ددی_لیتل‌بوی #پابلیک جیسون #سالارشو واردش کرد و محکم به #داخلش ضربه زد. #قوسی به کمرش داد تا بتونه بیشتر #عضو گرم و #بزرگ ددیشو حس کنه. از فکر به اینکه ممکنه کسی اونا رو از پنجره ببینه زودتر از حد معمول و تو دستای بزرگ ددیش ار*ضا شد. جیسون با حرص #سیلی به باسن #گوشتیش زد و خودشو بهش #کوبید. https://t.me/+PVsjjHHcOlw5Yjg5 https://t.me/+PVsjjHHcOlw5Yjg5 لیتل هو*رنیش از فکر به اینکه یکی اونا رو...🔞
نمایش همه...
Repost from N/a
"ددی خشن و هاتش با دست گشادش می‌کنه"👅 #dady #littlegirl #hot هیولای بزرگش رو محکم توی کـ&نم کوبید و با #دست تند تند چوچـ🔥ـولم رو می‌مالید. زیرش ناله می‌کردم و جیغ می‌کشیدم ولی خشن‌ تر خودش رو بهم #میکوبید و با دست آزادش بهم سیلی می‌زد♨️ +آهه ددی بسـ بسه آیی می‌سوزه خیلی می‌سوزه. یهو ازم کشید بیرون و #خشن انداختم روی کولش و #اسپنکی به باسـ💢ـن کبودم زد. +تا این بهشت بین پاتو کامل #آبشو بیرون نکشیدم حق اعتراض نداری توله سگ..👿 یهو #مشتش رو واردم کرد و تندتند شروع کرد به جلوعقب کردنش و..💦 https://t.me/joinchat/ok9ZSY1fBBpkYzE0 لیتل گرل کیوتی که سر لجبازی با ددیش اتفاقی #زیر‌خواب یکی دیگه میشه ولی...🔞
نمایش همه...
Repost from N/a
زندگی آنیل فرشته کوچولوی نگهبان که طی اتفاقاتی یهو تغییر میکنه و از بهشت...🥺🔞 #فرشته #شیطان #غمگین #گی #تخیلی #پارت_آینده (" این رمان کاملا تخیلیه" ) ❌ یکی از بچه ها با #کنجکاوی پرید وسط حرف #راگویل مدیر فرشته ها 🧝‍♂ _چطوری #ادم و حوا به زمین افتادن مگه #شیطان بخاطر نافرمانی از دستورات پروردگار از #بهشت رانده نشدش؟؟؟🤔 حرکت کرد سمت #تخته و تو راه لب باز کرد راگویل: سوالی خوبی پرسیدی اما جایی که شیطان ادم و حوا رو #وسوسه کرد در یکی از باغ های دنیا بوده نه #بهشت موعد #اخرت انیل : کرکره #پرده ایی رویهو پایین کشید بادیدن عکس شیطان نمیدونم یهو چم شد #قلبم شروع کرد به #تپیدن مبهوت چهره زیباش شده بود این دیگه چه #عشقیه🤔😈 مگه همچین #چیزی وجود داره اصلا مگه عشقی بین فرشته و شیطان میتونه وجود داشته؟؟ با ادامه حرف راگویل #یهو به خودم امدم این موجود #قصدش از بین بردن قبیله ماهست باید ازش دور کنید #نزدیک شدن به اون #مرگتون رو حتمی میکنه و........😱🧝😰 https://t.me/+PVsjjHHcOlw5Yjg5
نمایش همه...
Repost from N/a
حتما با شورت اضافی جوین‌ شو‌ که‌ خیس‌ میشی💦👅 پرند رو‌ هول میدم داخل #اتاق پرو و به دیوار میچسبونمش. لرزون و #اماده گریه ‌میناله؛ -:دد...ددی اینـ...اینجا...♨️ بارونیشو‌ درمیارم و #شلوارشو میکشم پایین و اسپنکی ‌رو‌ ک•ون سفیدش میزنم. +بابایی #هوس‌ دخترِ نازشو‌ کرده بده؟😈 سرشو‌‌ تکون میده که کیـ•رمو بین‌ پاش میزارم و خودمو بهش #میمالم. اه می‌کشه که دهنشو‌ میگیرم و یک ضرب #نصف کیـ•رمو وارد سور•اخ‌ تنگش‌ میکنم که چنگی به دیوار اتاقک میندازه.🔥 +هیـــش چیزی نیس...الان #تموم میشه ‌فدای چشمای دریاییت بشم...🌊💦 خودمو بهش #فشار میدم که اشک‌هاش روون می‌شند. +ددی رو اروم کن پرند... خودم رو محکم بهش #کوبیدم که یهو...🔞 https://t.me/joinchat/ok9ZSY1fBBpkYzE0 لیتلشو‌ تو فروشگاه مـیـگــاد🤤
نمایش همه...
Repost from N/a
پسره رو توی قلعه‌ش #حبس ⛓ میکنه تا براش بچه بیاره. پسره هم میخواد بچه رو سقط کنه که اربابه میفهمه و ... 🩸🔞 با حس فرو رفتن ناگهانی چیزی توی #مقعدم جیغم هوا رفت. دسته ی شلاق رو تند تند توم عقب جلو میکرد #جیغ زدم: آرل ترو خدا - آخه بچه من تک تک سلولای تنتو از برم. بعد از من مخفی کاری میکنی؟ از #اربابت؟ با اتمام حرفش به نقطه ی حساسم ضربه زد. بین اون همه درد چشمام خمار شد و گریه‌م متوقف. میخواستم ادامه بده. #عضو نیمه راست شدمو توی دستش گرفت. با پوزخندی گفت: #دیک #هرزتو ببین. حتی وقتی #تنبیهت میکنم هم برام راست میکنه. #گی #امپرگ #فانتزی #اجباری #BDSM ⛓🩸 https://t.me/+cpjxV64Kgh9hYWVk
نمایش همه...
Repost from N/a
داستان دو تا دشمن خونی و هات که مجبور میشن مدتی با هم زندگی کنن ⚔🔞 #پارت_واقعی خواستم پاشم برم که زد تخت سینم و افتادم روی تخت +کجا با این عجله؟ 😈 با یه حرکت برم گردوند و #داگیم کرد. دستامو بالای سرم بست و پاهامو از هم باز کرد 😥⛓ +این پاها بسته بشه من میدونم و تو #آلت 🍆 #بزرگ و برانگیختشو بیرون آورد و دور #سوراخم کشید. حسابی #تحریک 💦 شده بودم. باز و بسته شدن #سوراخمو حس میکردم. 🤤 + #سوراخت برای کی داره له له میزنه؟ جوابی ندادم که #اسپنک محکمی بهم زد. 🍑💦 با لرزش لپای #باسنم آهی کشیدم و گفتم: آهه...تو بیا ببین جرش میده 😈🖕🔞 https://t.me/+cpjxV64Kgh9hYWVk #گی #فانتزی #امپرگ #BDSM 🍷🖤
نمایش همه...
#گــــ😍ــــی #عاشـــ♡ــــانه #اجــــ⛓ـــــباری من #سامانم مردی که چندین سال از #خانواده‌ام دور بودم تا اونا تو #خطر نباشند.❌ منی که به #مغرور و #سنگدل بودن معروقم واسه آزار دادن اون #پسردست به هر کاری میزنم ولی حواسم نیست که دل و #ایمونم بند اون #دوتا چشم # رنگش شده! ⭕️♥️اینو زمانی میفهمم که پسر کوچولویی که با دستای خودم #بزرگش کردم، با بچه ای که از من تو #شکمش داره ترکم میکنه و...♥️⭕️ https://t.me/+F5yeIhJ09ONiMWY8
نمایش همه...
+هی پسرا ببینید چجوری خودش و #خیس💦 کرده این یه هرزه واقعیه به تنم پیچ و تابی دادم تا بفهمن #تحریک شدم و گفتم: -#ارباب لطفا از این #فاحشه پولی استفاده کنید بانوم میخواد منو بفروشه به #دستمزد شما نیاز دارم لطفا بهم #انعام بدید تا تقدیم کنم به بانوم و ایشون منو به ارباب جیم نفروشن #لزدام #دختر_توالتی #هرزه_همگانی #تحقیری https://t.me/+cbxRR-dDlH8zYjE0
نمایش همه...