cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

فــــاحــــــ💦ـــــشـــــه ســـــ💋ـــــرخ

"•﷽•" •• قَدوقواره‌یِ‌تُــــــــو •• فَقط‌برای‌آغــــ♥️ـــوشِ‌مَن ساخته شده😌 👫🏻  این رمان دارای صحنه های باز و آروتیک (خشن ) میباشد🔥💦 🔞دارای محدودیت سنی +25 سال است🔞

نمایش بیشتر
کشور مشخص نشده استزبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
985
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

طرف کدوم تیم اید!؟🧐Anonymous voting
  • 💙💙استقلال💙💙
  • ❤️❤️❤️پرسپولیس❤️❤️❤️
  • 🙄 هیچکدوم 🙄
0 votes
طرف کدوم تیم اید!؟🧐Anonymous voting
  • 💙💙استقلال💙💙
  • ❤️❤️❤️پرسپولیس❤️❤️❤️
  • 🙄 هیچکدوم 🙄
0 votes
#فاحشه_سرخ 💋💦 #پارت_64 پوزخندی رو لبم جا گرفت تیکه های ایلیا حالم جا میورد انگار دودِ کارش داشت توی چشم‌ خودشم میرفت نیکا نگاه عصبی به من کرد کی بود که مسبب این بلا ها بود حالا برای من اخم و تخم هم میکرد خودش باعث و بانی این اتفاقات بود ایلیا که دید نیکا تکون نمیخوره دستش روی در گذاشت و هلش داد که نیکا به اجبار کنار کشید و بیرون رفت _ پاشو جمعش کن خودم میبرمت دانشگاه در باز کرد و از حموم بیرون رفت نگاهی به وضعیتم انداختم داغون تر از این نمیشد استفاده اش ازم میکرد و بعدم بی خیال حال و روز من میرفت سر کار خودش از جام بلند شدم و دستم لای چاک بهش*تم کسید ترشحاتم رو شستم
نمایش همه...
#فاحشه_سرخ💋💦 #پارت_63 ایلیا فاصله بین خودش و نیکا رو با دو قدم پر کرد ناگهان فکش توی دستش گرفت انگار خیلی درد داشت که قیافه نیکا توی هم جمع شده بود _ حواست باشه با کی حرف میزنی نیکا چشماش باز و بسته کرد با لبی که به سختی میتونست تکونش بده تا کلمات ادا کنه گفت _ باشه ایلیا با شنیدن جوابش دستش عقب کشید نیکا دستش جای دست ایلیا گذاشت آروم فکش رو ماساژ داد.نگاه دریده اش به ایلیا دوخت _ قرارمون این نبود.... هنوز حرفش تموم نشده بود که ایلیا انگشت اشاره اش بالا آورد به نشونه تهدید جلوش گرفت _ به من قرار و مدارمون یاداوری نکن من میگم کی و کِی و کجا.... نیکا خواست چیزی بگه که ایلیا گفت _ حوصله ات ندارم گمشو بیرون
نمایش همه...
#فاحشه_سرخ 💋💦 #پارت_62 جوری میگفت چطور بود انگار دل خوشی از این کار داشتم که حالا میخواست براش حسم رو شرح هم بدم ابروهام بیشتر توی هم کشیدم چیزی نگفتم _ بدون اجازه من حق این کارو نداری بفهمم دست به تودت زدی دستتو قلم میکنم چرا فکر میکرد همچین کاری رو تکرار میکنم حتی اگر اونم ازم میخواست بازم این کارو نمیکردم با باز شدن ناگهانی در وحشت زده بدن لختم عقب کشیدم اما ایلیا بدون هیچ حرکتی سر جاش ایستاد بود در باز شد و نیکا با چشمای خوابالو داخل اومد که با شنیدن صدای آب چشمام باز کرد اول نگاهش روی ایلیا و بعد تن لخت من چرخید به ایلیا نگاهی انداخت و گفت _ اینجا چیکار میکنی؟؟ ایلیا با خشکی جواب داد _ باید بهت جواب پس بدم جدا از همه چیز کیف میکردم وقتی نیکا رو اینطور ضایع میکرد نگاهش سمت من گشیده شد که با دستم ممنوعه های بدنم پوشوندم _ دارید چه غلطی میکنید؟؟
نمایش همه...
#فاحشه_سرخ💋💦 #پارت_61 با کفشش ضربه ی آرومی به رون پام زد _ تند تر.... دلم میخواست همینجا نفله اش کنم ای کاش قدرت و توانش داشتم دستم تند تر روی چوچو*لم حرکت دادم لبم به دندون گرفتم انگار چیزی زیر دلم تکون میخورد تا حالا این کارو نکرده بودم اما حالا که شروعش کرده بودم انگار دلم میخواست بیشتر ادامه اش بدم نیازی به گفتن اون نبود حرکت دستم رو تند تر کردم ناله ای ناخوداگاه از بین لبام خارج شد پاهام بسته شد و با لرزش بدنم ار*ضا شدم کمی که بدنم آروم گرفت سرم بالا اوردم با دیدن لبخند چندشش اخمی کردم موفق شده بود کارش بکنه حتی خودمم باورم نمیشد اون لحظه داشتم لذت میبرد _ چطور بود !؟
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.