سمفونی مردگان "

‏من از كجا آمده‌ام، كه اين چنين به بوی شب آغشته‌ام

هر کجا کردم محبت، غِرق محنت شد دلم؛ یا من این حکمت ندانم، یا محبت باب نیست.

من و خانه کاش میان منو تو ، پیوندی نبود کاش با ریسمان هایت ، مرا محبوس نمیکردی من دستانِ بامحبت تو را نمیخواهم من از  خوراک و خفتن تو ، بیزارم من از صلح تو ، گریزانم تو رهایم کن، سبکبار می‌شود  روحم تو فارغم کن ، جستار می‌شود  روحم روزی کوچ میکنم ، از داشته‌هایت روزی خویش ، می‌شود کاشانه خویش سان مورا

Gofto go https://t.me/XBCHATBot?start=sec-gceeajihhb

شعر شوم‌ ز هجر تو یا که نگنجد این فراق در پس هر کلام من نقش خیال زلف تو غم شده در نوای من من که غم تورا به هیچ شادی و شوق ندهم بِه ز تو و غمت عزیز هیچ غمی ندیده ام

صحبت کنیم @Rza_hamidpour