cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

😍﮼رفیقانه😍

✨♥️﷽ •𝑾𝑳𝑪• 𝐑𝐀𝐅𝐈𝐐𝐀𝐍𝐇_ ﮼رفیقانه 𝑺𝒕𝒂𝒓𝒕 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍==>𝟏𝟒𝟎𝟎/𝟑/𝟏𝟑 ⒷⒻⒻ💕👯‍♀️ ℙℝ𝕆𝔽📱🤳🏻 𝚃𝙴𝚇𝚃📝 🅑🅘🅞💌 𝐕𝐄𝐃𝐈𝐎🎥🎞 🅼🆄🆂🅸🅲🎧🎤 ѕтσяу🍻🍿 ﮼لفت‌نده‌بیصدا‌کن‌دگ 🤍✨ https://telegram.me/BChatBot?start=sc-890892-gAyY7Ow

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
655
مشترکین
-324 ساعت
+17 روز
+4630 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید ها
به اشتراک گذاشته شده
ديناميک بازديد ها
01
https://t.me/hAmster_kombat_bot/start?startapp=kentId5402601183 Play with me, become cryptoexchange CEO and get a token airdrop! 💸 +2k Coins as a first-time gift 🔥 +25k Coins if you have Telegram Premium
150Loading...
02
این کاربر داره از گرما خفه میشه🥵😶‍🌫️ #BARAN
340Loading...
03
خوشبختی ینی بابا تو غذا مورد علاقه تور بپزه🤤🤍🫧 #My_Daddy🫶🏻 join→ @RAFIQANH8090 💙❤️              #BARAN 🪢
450Loading...
04
- زیبایے بہ چهره نیست، بہ نوریہ کہ از قلبت مےتابہ!🫀🌱' 𓆩صبح بخیر𓆪 join→ @RAFIQANH8090 💙❤️              #BARAN 🪢
631Loading...
05
𝐆𝐍🥱🖤
830Loading...
06
نمیگم گذشته خبی دیشتم ولی قطعا از آینده شما خیلی بهتره!🙂💚🫧 join→ @RAFIQANH8090 💙❤️              #BARAN 🪢
841Loading...
07
-‌ ‌‌‌ ‌ ‌ من حسودی میکنم حتی به دیوار اتاق تکیه گاهت میشود وقتی کنارت نیستم🥲♥️ join→ @RAFIQANH8090 💙❤️              #BARAN 🪢
833Loading...
08
این کاربر داره از گرما خفه میشه🥵😶‍🌫️ #BARAN
10Loading...
09
دوتا فرند مام پلیز استارت🥺🫶🏻
921Loading...
10
https://t.me/hamster_komBat_bot/start?startapp=kentId5402601183 Play with me, become cryptoexchange CEO and get a token airdrop! 💸 +2k Coins as a first-time gift 🔥 +25k Coins if you have Telegram Premium
820Loading...
11
هشت پارت جدید رمان تقدیم نگاه مهربون شما🙂🫧🌴 پارت ها باقیمانده:#12 تا هست🫶🏻 #BARAN
1420Loading...
12
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌هشتاد‌و‌‌شیش #سروش دگه جوابیو ندادم و گیلاس چای خو‌وردیشتم کاکا-خب حجی برار نمیگیم ای موضوع خاستگاری یهویی شما از چی قراره؟ بابا-ولا برار جو خودتو همه چیز میفهمی در مورد سروش بچه مه که به اونجی شرکت داره و کارباریو هم تجارت دوا هس و خبی یوهم به خودتو معلومه کاکا-نه حجی برار بحث مالی و ای گپا نیه خودشما که میفهمیم اینا بمه هیچ ارزشی نداره مهم خوشی و خوشبختی دختر و بچه شما هست بابا-سروش خیلی سپیده دوست داره و به حقیقت واقعا عاشقیونم چند وقت پیش هم بمه بگفت و به جریان بودم که یکی دوست داره ولی نمیفهمیدم او دختر برار‌زاده یکدونه منه که امشاو بفهمیدم بابا-حالی هم هردو طرف بهمدیگه خوشحالم و مه‌و تو چیزی گفته نمیتونیم چون خوشی ازونا خوشی ما هست کاکا-دقیقا گپ همینه ولی… -ولی چی کاکا جان خیلی هول شدم نتونستم جلو دهن خو‌بگیرم کاکا-بنظر مه یک‌کمی زود اقدام کردیم چون سپیده هنوز درسیو تمام نشده و سنی نداره بعدیو هم سروش کار و وظیفه یو ترکیه هس مه طاقت یک ثانیه دوری از سپیده ندارم او وقت شما اور ببرم ترکیه که از مه چیزی نمیمونه… گلو کاکامه بغض کرد وقتی ای گپا گفتن و خدای راست هم میگفتن هر پدری عاشق دختر خو هس باز کاکامه خیلی به سپیده وابسته یم و همراز همدیگه هستن پدر‌ دخترا بهمی خاطر خیلی سخته بری کاکامه ولی نمیفهمم چی بگم برینا که آروم بشم بابا-درسته دختر ندارم ولی تو درک میکنم برار لازم نیه سپیده و سروش به زندگی کردن به ترکیه برم مه اینجی دوتا شرکت دگه هم دارم که از دوستا مه رهبری میکنه و رئیس هستن بجا ازونا سروش اینجی شروع به کار کنه و شرکتا هم بنام خودیو میکنم هم سپیده بشما نزدیک هس هم درس خو میتونه ادامه بده ساحل-اگه ایته بشه که خیلی خبه دگه مخالفتی هم نمیمونه مادر-پس مبارک باشه زن کاکا- بشماهم مبارک باشه اووووف ای کار هم بخیر تیر شد ایشته راحت شدم در مورد نکاح و محفل گپ میزدن و از آخر تصمیم به ای شد فردا ملا بیارن و فقط خطبه نکاح بخونه و تمام حتی گفتن دست به‌دستم نمایه بکنیم فقط یک خطبه نکاح خشک ‌ خالی اونم بری ایکه محرم بشیم😥 آخر هفته هم محفل شیرینی خوری زنانه و مردانه به یک شاو سپیده خانمم گفتن تا آخر هفته همدیگه نمام ببینیم 😐 مم قبول کدم ولی خیلی او یاد میکنم قرار شد از امشاو برم پایین پیش بابا اینا خاو بشم تا آخر هفته چون اگه بابا میبودم هردم مگری سپیده میدیدم😁
850Loading...
13
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌هشتاد‌و‌‌پنج #سروش -ها دگه حاج آقا اگه بشما میگفتم که برارزاده شما هس دگه نمیقدیشتیم بیام هرات و خودشما از کاکامه خوسرونی میکدم ولی مه ایته خش دیشتم😁 مادر-آفرین بچه مه بهترین کار کدی اصن چی بگم دگه هر چی بگم کمه از خوبی سپیده جو و فامیل کاکا تو در کُل همه خوبن مادر-انشا‌الله به پای همدیگه جوان بمونیم بابا-خب ای خو تو فقط خاستگاری کدی و به نام تو شد فردا بخیر مگری ملا بیاریم که نکاح شما بسته کنه و باز محفل بگیریم بشما مادر-ها بخدا راس میگیم بیعضو به یک خونه اییم هردم اینا همدیگه میبینن نکاح کنم بهتره -باا چقذر عجله داریم شما😐 هاکان-فک میکنم مادر و بابا از شما بیشتر ذوق و عجله دارن خان داداش -همیته معلوم میشه🤦🏻😂 مادر-خب ایقذر سال منتظرم که بچه مه نامزد دار بشه آخرم مایی هیچ کار نکنم -نمیگم کاری نکنیم فقط عجله نکنیم آخه ببینیم سعت دو بجه شاوه چی وقت ماییم خاو شیم شما که باز ماییم صبا نکاح مارم بسته کنیم😂 مادر-خب خیره فردا میریم بازار وسایل های که به نکاح لازم هس خرید میکنم باز یک روزی بعدی هم نکاح میکنم بابا-خبه دگه بریم بازار فردا مه و برار مم میریم دنبال تالار که تالار گپ بزنیم مادر-ها همیته کنیم بیعضو تالار دیر نوبت میرسه -خب حالی اینا به کنار شما ایشته آمدیم چری بمه هیچی نگفتیم؟ هاکان-خب اگه بشما میگفتیم که سورپرایز نمیشدیم😊 -جدی میگی شیطونک!.. تو از کی تا حالا مر جمع میبندی و شما‌شما کپ میزنی😂 هاکان-از وقت حلقه به دست آبجی سپیده کدیم 😬😁 با ای گپ هاکان همه بخنده شدیم مادر-ساحل جو زنگ زد و بری بابا تو گفت رخصتی ها هاکان هس بیاییم هرات سعت شماهم تیر میشه سروش هم سورپرایز میشه بشرطی تا پنج شنبه خودخو برسونیم که تولد سپیده هس بابا-ها دگه ماهم بیامدیم وقتی هرات رسیدیم زنگ زدم ساحل بیامد دنبال ما و خدی کاکاتو اینا بیامدیم باغ -خب شد بیامدیم و شاهد ای شب جذاب بودیم مادر-ها دگه اگه ساحل بما نمیگفت که نمیامدیم😒 -ساری مام🫶🏻 برسیدیم خونه کاکا مه از موتر پایین شدم و همه برفتیم سالون و بشیشتیم به اختلاط سپیده بری اولین بار بود که دیدم برفت آشپزخونه و چای آورد به همه به همه تعارف کد نوبت مه رسید سپیده-بفرماییم -اگه نفرماییم چی؟😁 اینا فقط جوری که خودما بشنویم میگفتم سپیده-خیلی گپ میزنی مگری او زبون تو کمی قیچی شه😐😂 -یا خدا هنوز زن مه نشده ایته میکی وای بحال او روز که خدی تو به یک‌خونه باشم…. سپیده-تور به چهار میخ میکشم😁
790Loading...
14
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌هشتاد‌و‌‌هفت #سروش خیلی زود آخر هفته رسید و امشاو محفل مه و سپیده هس از روز نکاح دگه اور ندیدم خیلی یاد کدم بی حد و اندازه دلتنگ یونم همه در مورد یو گپ میزدن که اصلاح کده مقبول بوده پری تر شده ولی مه هیچی ندیدم اور🥺 چون خودیو همیته ماست حتی به گوشی هم خدی مه گپ نمیزد ولی خیره امشاو ای یک هفته که اور ندیدم تلافی میشه بخیررر♥️ خیلی مشتاقم که چی وقت زنگ میزنه که برم دنبالیو و از آرایشگاه اور بیارم🥹 خودمه هم فعلا زیر دست آرایشگر هستم و موهامه تیار میکنه بالاخره بعد از دو سعت گفت خلاصه خدی ساحل و کیانوش رفیق خو آمده بودم آرایشگاه تمام که شد ساحل و کیانوش برفتن تالار مم زنگ زدم به مادرخو که گفتن برو دنبال سپیده از خوشی ماستم پرواز کنم که بالاخره قرار عشق وحشی خو ببینم کت و شلوارمه به رنگ سوسنی خام بود همرنگ پیرهن سپیده ‌یخن قاق زیریو سفید خدایی خیلی سلیقه تکی دیشت لامصب🤤 برفتم موتر خو سوار شدم و دم آرایشگاهی که سپیده بود ایستاد کدم و زنگ زدم به مادرخو بالاخره بعد از پانزده دیقه سپیده خدی یک خانومی که به احتمال زیاد آرایشگر بود بیامد و داخل موتر سوار شد البته او زن فقط سپیده کمک کرد داخل موتر بشینه و شیرینی خوهم از مه بستوند داخل موتر شیشتم و آهنگ آرون افشار :ساحل آرامش بیاوردم و صدایو به آخر کدم خیلی خوشحال بودم وقتی سپیده کنار مه بود انکار دنیا از منه خدایا هیچ وقت ای حس از بین نبر و روز به روز عشق مه نسبت به سپیده بیشتر کن♥️ به یک دست نو فرمون موتر گیرفته دیشتم و به دست دگی خو دستم سپیده گیرفتم و محکم بوس کدم😘 لامصب دستایو هم مر عاشق تر میکد از بس خاص بود چون شنل سریو بود نمیتونستم درست اور ببینم -چری ایته چوپی خانوم موشه سپیده-قهرم -جااان فداتوشم چری قهر؟؟ سپیده-چری دمی پول دادی به آرایشگر لبخند زدی -جااان حسود کی بودی تو دلبرمه سپیده-میزنم تور سروووش چری بخندیدی طرفیو -جدی کو‌ بزن سیل کنم یاد داری😜 محکم پوز مه کش کرد خدی دو انگشت خو که از درد صورت خو جمع کدم و آخ مه بلند شد
890Loading...
15
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌هشتاد‌و‌‌نه #سپیده خیلی احساس امنیت میکدم وقتی کنار سروش خو بودم بالاخره از همدیگه شدیم و دگه هیچ ترس و هراسی ندارم چون دگه قرار نیه درد بکشم یا از سروش جدا شم🥹 امشاو خو محفل ما هست و ای رو به پایان هس خیلی خسته شده بودم به ای یک هفته همش بازار رفتن و خرید کدن بود و به پهلو ازینا یک سوپرایزی هم دارم امشاو بری سروش طبق سوم ما یک اتاقی بود که ازو هیچ کاربردی ندیشتیم مم از فرصت استفاده کدم و کلا تم او اتاق عوض کدم و ساحل گل ساز آورد و همه جا چراغونی کد و بادکنک ها سرخ و سفید نصب کرد و کل کاری در کل خیلی رمانتیک شده بود و خبی یو هم ای بود که سروش از هیچی خبر ندیشت فقط فامیل مه خبر دیشتم اونم واسه مر کمک کدن خدی زن کاکاخو و مادرخو خو بغل کدم و بریما تبریکی دادن بعدیو هم دوستا مه آمدن سر تخت و خدی مه بغل کشی کدن و یک عالمه مر تُف مالی کدن🤦🏻‍♀️😂 مهسا-امشاو چکار میکنیم؟😁 تمنا-مهساااا ببند بده بخدا زیبا-انی دوماد بشنید🤦🏻‍♀️😂 -مهسا خیلی ذهن تو منحرفه لامصب😂 مهسا-آخه خیلی ناز شدی مه وقتی تصور میکنم تور یکه ببینه و اونم به یک اتاق هیچی کنترول شدنی نیه😂 -مررض چوپ شو چند دیقه پیشم بودن و خداحافظی کدن مهری هم بیامد و بمه تبریکی داد و برفت همیته به ترتیب همه دوستا و دخترا قومی بیامدن پیش مه خیلی خوشحال بودم و خسته بعد مردا آمدن خدی بابایی خو رو بوسی کدم که گلومه بغض کرد بعد ساحل بغل خو کدم خدااا ای بشر چقذر دوست دارم ساحل-بسه له کدی مر😂 -خب تو دیونه مایوم😐 سروش-جلو مه ایته نکو خانوم موشه آخه مه حسودی میکنم🥺😂 ساحل-برو بابا خودم خوهر خوشگل خو بتو دادم باز تو بمه حسودی میکنی😂 بهمی اثنا کاکامه و زن اینا بمه تحفه آوردن که یک ست کامل طلا بود بابامه و مادر مم بمه تاج و کمر بند دادن سروش-سپیده اینا همه مصروف رقص خود خونم بیا مه و تو نون بخوریم وقتی مه و سروش رقص دو نفری خو میکدیم نون آوردن بهمی خاطر نشد ما نون بخوریم سپیده-ها بخوریم مم یادم نیه از صبح چیزی خورده باشم خدی سروش رو چوکی های که رو استیج بود بری غذا خوردن بشیشتیم و غذا خوردیم
1270Loading...
16
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌هشتاد‌و‌‌هشت #سروش -آخ آخ وحشی خانوم چری میزنی مگه یک لبخندی چکار میشه؟ سپیده-بگو غلط کدم دفعه آخرم بود -غلط کدی دفعه آخر تو بود😂 سپیده-سرووووش میکشم توور -خب خوتو همیته گفتی که بگم هههه سپیده-هااا هموته گفتم باشه باشه وقتی حسابی حرص یو در آوردم و اور اذیت کدم گفتم: -خانومی خانومی جانم دلبرم -فداتوشم دفعه آخر مه بود دگه تکرار نمیشه قول به ده کیلومتری خو دختر دیدم فقط طرف تو نگاه کنم وقتی ایته گفتم سپیده خوشحال شد -حالی اجازه میدیم چهره ماه شما ببینم سپیده-نوچ باش داخل تالار -ای بابا😫 بالاخره برسیدم تالار سپیده پایین شد برفت عروس خونه(اتاق پُرو) مم برفتم ‌‌موتر پارک کدم بعدیو برفتم جای که سپیده رفته بود وقتی وارد شدم سپیده پشت طرف مه بود و مصروف شنلی بود که از رو سرخو وردیشته بود آروم برفتم و اور از پشت بغل خو کدم که یک تکون خورد اور بوی کشیدم جز آرامش دگه هیچ بوی به مشامم نمیرسید سپیده-پس شو حالی یکی میایه نمام ما ایته ببینم -باید عادت کنی وروجک ازی به بعد قراره ازی بدتر ترا ببینم😁 روخو زود دور داد طرف مه که ماست چیزی بگه ولی وقتی چهریو دیدم خیلی تعجب کدم😳 ای سپیده بود ایشته دلبری شده بود اصن فک نمیکدم به یک آرایش ساده ایقذر تغییر کنه و ناز تر بشه -خیلی مقبول شدی دلبرمه ♥️ سپیده-توهم خیلی جذاب شدی جانم -ولی ای رنگ لباس خیلی به پوست سفید تو میایه سپیده-جدی؟!… مه خیلی استرس دیشتم فک میکدم خش نکنی -نه‌نه اتفاقا خیلی هم خوشم آمد عکاس و فیلمبردار بیامدن و خودی ما هماهنگ کدن بعدیو برفتن داخل سالون مه و سپیده هم به آهنگی که سپیده سفارش داده بود برفتیم داخل وقتی سر استیج ایستاد شدیم همه دست میزدن و سوت سپیده-ایشته همه خوشحالن🥹 -چون که مه و تو خیلی بهم میایم🫶🏻 رقص دو نفری کدیم بعد سپیده یک آهنگی تکی رقصید که واقعا محشر بود باز کیک قطع کدیم ماستیم بشینیم که مادرا ما آمدن
1020Loading...
17
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌هشتاد‌و‌‌چهار #سروش -امشب خاص ترین شب زندگی تو هس سپیده هر اتفاقی بفته یاد تو میمونه چون واقعا ای شب دوس داری بخاطریکه شب تولد تو هس ‌منم به ای شب خاص مایم تمام گپا دل خو بتو‌بگم♥️ -از اولین روزی که آمدم هرات و اولین نگاهی که طرف تو کدم دیوانه وار عاشق تو شدم و عشق در نگاه اول بمه ثابت شد او چشما جادوی تو‌ آتیشی به دلم به پا کرد که هیچ لیلی در قلب مجنونی همچین آتش عشق شعله ور نکرد -از او روز تمام هوش و هواس فکر و ذکر روز و شبم فقط تو بودی اوایل فک کدم فقط دوس دیشتن عادی هس اگه برم ترکیه فراموش میکنم ولی کاملا اشتباه میکدم چون مه واقعا عاشق تو شده بودم و وقتی ترکیه رفتم روز به روز بیشتر دلتنگ تو میشدم تا ایکه تصمیم گیرفتم به هر صورتی که میشه بیام هرات و تور بری همیشه مال خودخو کنم و خیلی هم استرس دارم بری گفتن و خاستن ای کار(حاظری ای مرد عاشقی که مقابل تو هس و با جان دل تور دوست داره به عنوان همسفر زندگی خو قبول کنی؟) وقتی همه ای گپا تمام شد حلقه به جلو سپیده گیرفتم سپیده خیلی نگاه عاشقانه وپر مهری طرف مه میکد البته لپایو هم از خجالت گل انداخته بود😁 همه ساکت بودندو‌منتظر جواب سپیده خودمم ولا استرس مه بیشتر شده بود😥 طرف باباخو نگاه کرد که لبخند زدم کاکامه و زن اینا یعنی هیچ مخالفتی در کار نیه سپیده-با اجازه بابا جان و مادر جانمه بلی سروشی☺️♥️ انگار دنیار بمه دادن وقتی ایته گفت خیلی ذوقی شده بودم همش ماست از چشما م اشک خوشحالی بیایه ولی خودخو کنترول کدم همه شروع کدن به سوت زدن و مبارک گفتن ساحل صدا آهنگ بلند کرد و همه شروع به رقص کدن بابامه اینا و کاکامه همه بیامدن سر استیج و ما بغل کدن اصن نمیتونستم احساس خو بیان کنم یک حس شیرین و دوست داشتنی بود که فک میکدم جهان سهم مه شده🥹 سپیده مه عشق مه کسی که ایقذر دوست دیشتم و بخاطر رسیدن بریو سختی های زیادی تحمل کدم حالی کنار منه به عنوان همسفر زندگی و حلقه مه بدست یو هس♥️ خیلی شب خب و فوق‌العاده خاص بود بری همه ما بالاخره جشن با یک رقصی از طرف مه و سپیده تمام شد و همه راهی خونه شدم مه خدی مادر‌ وباباخو و هاکان به موتر ساحل حرکت کدم سپیده هم خدی کاکامه زن اینا و ساحل به موتر خودینا بودن همه از باغ بیرون شدیم و راهی خونه شدیم مه رانندگی میکدم بابا مم پهلو مه بودن مادر و هاکان به سیت عقب بودن بابا-خب بچه جان پس او دختری که میگفتی عاشقی یو هستی برارزاده یکدونه مه بوده ای بی پدر😂
940Loading...
18
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌هشتاد‌و‌‌دو #سروش همه داخل سالون دم کلکین ایستاد بودیم همه چراغ ها خاموش کده بودیم که حسابی فضا باغ تاریک و خوفناک کده بود موتر کاکامه و موتر ساحل دم باغ پارک کدن داخل نیاوردن صد‌فیصد مطمئنم ای کار ساحل هس چون اگه داخل پارک میکد نور چراغا موتر میفتاد رو استیج ‌و … او وقت بود که سپیده همه چیزه میدید و سورپرایز نمیشد😁 چهره اینا معلوم نمیشد چون همه چراغا خاموش بود البته بهرام فیوز ها پایین زده بود و قرار بود وقتی سپیده به وسط ایستاد بشه فیوز ها بالا بزنه و همه جا چراغونی بشه🥹 فقط ازم دور سرتا پا سیاه میزدن و کم‌کم نزدیک میشدن به وسط کاکامه و زن کاکامم قرار بود خدی ساحل اینا بیایم ولی نمیفهمم او سه نفر دگه که خدی کاکامه اینا آمدن کی هستن لامصب چهره‌ها اینا دیده نمیشد شاید همو مهمون ها اینا باشن آرمان-بچه ها ای نزدیک میشن به وسط بریم دم دوازده سالون که وقتی بهرام فیوز ها بالا زد ماهم تیز بریم به جلو اینا -ها درسته بریم بهین-باشه سروش جلو بشه مه به جلو ایستاد شدم و دگرا هم به دنبال مه یک ذره دگه مونده بود که به وسط ایستاد بشه سپیده ،دست خو رو دستگیره قدیشتم و همزمان ایستاد شدن سپیده به وسط،بالا‌زدن فیوزا برق توسط بهرام و باز کدن در توسط مه به یک لحظه اتفاق افتاد🥳 چهره سپیده خیلی دیدنی و خاص شده بود♥️🥹 همه ما به یک صدا گفتیم سورپرااایز🥳 خیلی شوکه شده بود عشقک مع🫶🏻😁 وقتی چشما سپیده بمه افتاد یک نگاه قدر‌دانی بکد که مم شونه بالا انداختم میفهمه که ای برنامه چیدنا همه زیر سر منه به ایته کارا جوره خو ندارم همه برفتن پیش سپیده که او بغل کنن و بریو تبریکی بدن مم ماستم برم که چشمم به طرف کاکامه اینا افتاد وقتی متوجه او سه شخص شدم چشما مه ماست از حدقه بیرون بزنه😳 چندبار پلک زدم ولی بازم ایستاد بودن یعنی واقعی ین😳 ساحل-سوپراااایز سروش ای لامصب پس ای ساحل آب زیر کاه مرم غافلگیر کد ولی خیلی خوشحال شدم🥲 بدویدم سمت اینا و چون همه نزدیک هم ایستاد بودن به راحتی هم مادر‌و‌باباخو هم هاکان بغل کدم -خیلی شمار یاد کده بودم عزیزا مه🥹 هاکان-عه دارم له میشم برو کنار😬 بابا-هههه ای شوخ مادر-الا ایشته بچه خوشتیپ خو یاد کده بودم قلب مادرخو هاکان-شما سروش از مه بیشتر ماییم از ای گپ هاکان همه بخنده شدیم کاکا-نه هاکان جان ایته نیه اولاد که شد نه خورد و کلان داره نه هم دختر پسر داره همه به یک اندازه آدم مایه جوری که حاظری از جون خو بگذری بخاطر اینا وقتی گپ کاکامه تمام شد ساحل و سپیده هردوتا بابا خو بغل کدن
1030Loading...
19
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌هشتاد‌و‌‌سه #سروش خیلی خوشحال شدم از ایکه فامیل مه بیامدن و به ای شب خاص کنار منم و شاهد خواستگاری مه از سپیده میباشن♥️ سپیده برفت اتاق بالا و لباسی که بریو سفارش داده بودم پوشید که بی حد بریو مقبول میگفت لامصب 😻 بعد که آمد برفت رو استیج ایستاد شد همه شروع کدن به عکس گیرفته و ساحل هم باند روشن کرد آهنگ تولدت مبارک پخش شد خیلی حس و حال خبی بود و مم انرژی مه بیشتر میشد وقتی میدیدم سپیده مه ایقذر خوشحاله🥹♥️ خدایا همیشه همه ما کنار همدیگه خوب و خوشحال نگهدار شکرت خدایا سپیده-سروووش مگه کر شدی -هااان فکرم نبود بهین-بدو بیا فقط تو عکس نگیرفتی برفتم و خدی سپیده عکس گیرفتم تولدیو هم تبریک گفتم سپیده کیک قطع کد و کاکامه و زن‌کاکامه به دهن یو کیک قدیشتن و بریو تحفه دادن بعد بابامه و مادرمه رفتن بعدیو هاکان و ساحل به ترتیب همه برفتن و بریو کادو دادن ولی مه همش خو عقب میکشیدم که آخرین نفر باشم بشدت هم استرس دیشتم😥 ساحل متوجه کلافگی مه شده بود بهمی خاطر نزدیک مه آمد ساحل-چری کارا بچه ننه ها میکنی😒 -هههه بد نکن فقط کمی استرس مر گیرفته ساحل-دیونه خب مگه همدیگه دوس نداریم پس استرس بری چی؟ -نمیفهمم همیته ساحل چشم غره طرف مه رفت و مم خودخو جمع‌وجور کدم‌که برم پیش یو جعبه داخل کیسه مه بود همه خلاص شده بودن و رو استیج هیشکی نبود جز سپیده نگاه ‌ها زیر‌ زیرکی سپیده زیر نظر دیشتم میفهمم منتظره ببینه بریو چی تحفه گیرفتم 😁 برفتم رو استیج و روبرو سپیده ایستاد شدم جوری که به جلو دیده همه قرار دیشتیم هر دوتا ما دوس دیشتم که همه متوجه ما باشن ولی یکی گوشی دست یو بود یکی قصه میکد و در کل بیشتر اینا مصروف بودن فک کنم ساحل فکر مه بخوند🤦🏻 چون صدا آهنگ پایین کرد و چنگال وردیشت چند بار بزد به جون لیوان که همه آروم شدم و متوجه ما😥
880Loading...
20
وقتی وضعیت تو بد بود پروفایل خو غمگین نکردی، یعنی بزرگ شدی.. وقتی دل تو گرفته بود ولی بُغض نکردی، یعنی بزرگ شدی وقتی از همه رنجیدی ولی با کسی درد دل نکردی، یعنی بزرگ شدی.. #بزرگ_شدی🖤 join→ @RAFIQANH8090 💙❤️              #BARAN 🪢
1041Loading...
21
👍❤️ join→ @RAFIQANH8090 💙♥️              #JäNäN  🪢
1630Loading...
22
چی رقمین خدی گرمی امروز ☀️🥴
1680Loading...
23
. آریانا سعید به مه امروز پیام داد گفت بیا با هم دوست بشیم🙊 همه عکس ها پروفایل از خود یو بود عکس هم به مه ری کرد همه از خود یو بود 😍😳 ولی مچم چری از مه کارت پنجایی روشن ماست 🤔 join→ @RAFIQANH8090 💙♥️              #JäNäN  🪢
1700Loading...
24
#دیان_جدید join→ @RAFIQANH8090 💙♥️              #JäNäN  🪢
1783Loading...
25
❤️:❤️
1760Loading...
26
سه گروه را هرگز فراموش نكن : آنها كه در شرایط دشوار كمكت كردند آنها كه در شرایط دشوار رهایت كردند آنها كه در شرایط دشوار قرارت دادند. join→ @RAFIQANH8090 💙♥️              #JäNäN  🪢
1782Loading...
27
آدمای کنارتونو وقتی بی پولید بشناسید وقتی غمگینید بشناسید وقتی تنهایید بشناسید وقتی از عالمو آدم بریدید بشناسید وقتی بی ماشینید بشناسید وقتی سربازید بشناسید وگرنه تو بریز بپاشاتون که همه مفت خورا، حسودا و بد دل ها که هستند. 👍❤️ join→ @RAFIQANH8090 💙♥️              #JäNäN  🪢
1752Loading...
28
👍❤️ join→ @RAFIQANH8090 💙♥️              #JäNäN  🪢
1800Loading...
29
📌صداے ضبط شده‌ خود خور ڪہ میشنوم... دلم مایہ از تمام آدمایے ڪہ تا حالے خودینا گپ زدم معذرت خواهے ڪنم💔🚶‍♀😂😂 join→ @RAFIQANH8090 💙♥️              #JäNäN  🪢 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
1683Loading...
30
قلب سنگ نمیشه و شکسته هم نمیشه 🖤 فقط به درد میاد و میلرزه و بعد از این همه سختی قوی و قوی و قوی تر میشه ⛈ join→ @RAFIQANH8090 💙♥️              #JäNäN  🪢
1711Loading...
31
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌هشتاد‌و‌یک #سروش بهرام-ببین میز به همینجی خوبه؟ -نه‌نه خیلی بهم نزدیک میشن کمی بکش کنار همه بچه ها و دخترا آماده بودن و بری آماده کردن باغ ما کمک میکدن طبق برنامه قرار شد ساحل بعد از چاشت سعت دو و سه سپیده بیاره به باغ به بونه میله و ما اور سورپرایز کنیم و شب هم اینجی موندگار میشیم یعنی اصل محفل شاو هس🤤 آرمان-آخی ایشته مونده شدم بخدا حاظرم قسم بخورم به عروسی خودمه هم ایقذر زحمت نخا بکشم که امروز کشیدم😫😂 بهین-تو بد کدی تیار خور مدام خوب یاد دیشتی به دگه تولد‌ایو بری وآماده کده بخوری عمران-ها ولا ای اولین تولدی هس که ما به سپیده تدارک میگیریم و زحمت میکشیم -تشکر از همه شما 🙂 گوشی مه زنگ آمد جواب دادم ساحل بود ساحل-سلام خوبی -علیک شکر تو خبی ساحل-ها شکر در چی حالیم؟ -همه کارا خلاصه فقط همی میز و چوکی ها ته باغ بمونده منظم کدن اینا و گروپ کشی رو درختا ساحل-پس خوب پیش میریم -جان ها جاتو خالی ساحل-مم یک خبری دارم بری تو -چی بگو ساحل-اولا که آمدن ما سعت دو و سه کنسل شد قراره بعد از شام بیایم دوما توهم سورپرایز میشی😁 -یعنی چی چری کنسل ؟؟چی سورپرایز میشم؟؟؟ ساحل-اجازه سوال نداری باز آمدیم خودتو میفهمی ساحل-در ضمن بابامه و مادرمه گفتن بعد از شام بریم 😬 -خب کمی بگو چکار میشه ساحل-هوووم اگه حالی بیاییم سپیده میفهمه و سورپرایز نمیشه و یکی دگم ایکه مهمون داریم نمیشه بیاییم بابای -الووو الو ساحل ؟؟؟ گوشی قطع کد لامصب خیلی کفری شدم اوووف از دست تو ساحل🖕🏿 بهرام-هن چکاره چری ایته کبود شدی؟😂 -از دست ساحل گوز آرمان-غشش ای بهترین اسمه بری ساحل😂🖐🏻 بهرام-حالی دلیل چیه؟ -زنگ زده میگه نمیتونم سپیده بیارم باید بعد از شام بیاییم هرچی میگم چری میگه مهمون داریم -خیلی کفری شدم چون جواب مه نداده گوشی قطع کد بهین-آخه همه قومی که ما دعوت کدیم مگه اینا کی مهمون دارن آرمان-مچم ولا ادنان-خیره دگه ما آمادگی ها میگیریم و همه تیار میکنیم اگه از وقت ما اضاف آمد یک فوتبالی خدی شما بازی کنیم ایشته؟ -گل گفتی
2280Loading...
32
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌هفتاد‌و‌‌نه #سروش تقریبا دو ماه میشه که هم کارا شرکت پیش میبرم هم تایمی که سپیده رخصت میشه میرم دنبالیو و از پنتون اور خونه میارم البته بیشتر روزا خدی هم میریم بیرون و به چکر و خیلی خدی هم وقت میگذرونیم و بهم وابسته شدیم جوری که از هر ثانیه همدیگه آمار داریم و باهم از طریق گوشی در ارتباطیم اوایل سپیده خیلی چموش بود ولی حالی فک میکنم آرومتر و خانوم تر شده گرچه او بریمه به هر حالت که باشه خاصه ولی فک میکنم ای تغییر از وابسته‌گی زیادی هس که نسبت بمه داره فردا تولد سپیده هس و قرار بزرگ‌ترین سورپرایز عمریو بریو هدیه بدم داخل اتاق خو شیشته بودم و خدی ساحل چت میکدم و در باره فردا خدی هم گپ میزدیم قرار بود به باغ کاکامه تولد سپیده خشن بگیریم همه قومی ساحل دعوت کده بود دوستا سپیده هم ساحل میشناخت و اونا دعوت کرد از پنتون هم بهین دوستا سپیده دعوت کرد کاکامه و زن کاکا‌مم خبر دیشتن البته جوری که ای تولده ساحل بری سپیده گیرفته در حالیکه همه خودم هماهنگ کدم🖐🏻😂 ساحل-خدی گل‌ساز هم هماهنگ کدی -ها از شناسا آقای حبیبی هست کلیدا در باغ بدادم دست حبیبی که فردا صبح برن و استیج تیار کنن -عکاس‌و‌دی‌جی هم گپ زدم کیک هم سفارش دادم دگه چیزی نمونده فقط خداکنه خوشیو بیایه ساحل-دلجم باش صد‌فیصد خوشیو میایه خدی ساحل خداحافظی کدم و ماستم برم حموم که سپیده بیامد اتاق مه سپیده-سروشی🥺♥️ -جانم سپیده-مر خاو نمیبره خیلی خسته یوم -خیلی بسرخو فشار نیار دلبرمه از صبح پنتون بودی دگه سپیده-هووم -برو اتاق خو میام تو خاو میکنم عشق مه😁 سپیده-نمام بابامه خونه یم😒 -از تراس میام فداتوشم سپیده-نگو ایته دیونه مع نزدیک یو رفتم و بغل خو کدم سریو بوس کدم سپیده-اوخی انی خب شدم میرم اتاق خو خاو شم😁♥️ -ای وروجک واسه نیام اتاق تو😂🖐🏻
1770Loading...
33
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌هشتاد #سروش سپیده-یجورایی یس😂 -باشه پس مه میرم حموم تم برو خاو شو اوکه سپیده-باشه بابای سپیده برفت اتاق خو مم برفتم حموم و بعد از نیم سعت بیرون شدم بری فردا هم از قبل آمادگی گیرفته بودم لباسا مه ساحل انتخاب کده بود یخن دوخته افغانی بود به رنگ طوسی🤦🏻 خودم هیچ خش ندارم یخن یا پیرهن‌پنبان😑 بری سپیده هم یک پیرهن اندامی به رنگ طوسی با نگین کاری نقره‌یی از کابل سفارش دادم و امروز بدستم رسیده بود و واقعا بی نظیر بود تحفه که بری سپیده گیرفته بودم از داخل کشو کمد بیرون کدم و یک چکی بکدم خیلی ظریف و مقبول بود تصور کدم وقتی به انگشت سپیده بندازم چقذر مقبول بگه به دستیو🥹 ای حلقه از ترکیه گیرفته بودم و خیلی وقت میشه پیش منه و فردا قراره به سپیده تقدیم کنم♥️ حلقه پس داخل جعبه یو کدم و بقدیشتم ته کشو گوشی خو وردیشتم و به بابا خو زنگ زدم ای موقع روز به خونه بودن پس خوبه خدی مادرخو هم میتونم گپ بزنم تقریبا بیست دیقه خدی همه خانواده‌خو‌گپ زدم و بعد خداحافظی کدم برفتم سالون که سعت از هفت تیر بود ساحل هم بیامد خدی هم قصه میکدیم ساحل-خب فردا که جمعه هس پنتون نمیره سپیده چی رقم اور قانع میکنی و تنهایی میبری باغ که سورپرایز شه؟ -قرار نیه مه ببرم ساحل-پس چی رقم میکنی؟ -مه صبح وقت خدی بابا‌تو و مادرتو و دگه مهمونای که دعوت کدیم میریم باغ بعد که ما رفتیم تو سپیده از خاو بیدار کن بریو بگو همه برفتن به میله تو خاو بودی بیدار نکدیم حالی بیا که خودی تو بریم -باز شماهم بیاییم باغ دگه اونجی باز سوپرایز میشه سپیده ساحل-یاری آفرین خدی ازی فکر تو ،مغز متفکر جهان شدی الاغ جان😂 -مرررض ای مثلا شاباش تو بود🤦🏻😂 ساحل-ولا هنگ کدم ههه سپیده و کاکامم بیامدن به جم ما همه خدی هم خنده اختلاط دیشتیم نون خوردیم و یک‌دو سعت دگی هم شیشته بودیم بعد هرکی رفت اتاق خو سرخو رو تخت بقدیشتم هر چی خودخو ازی پهلو به ای پهلو کدم خاو نبرد و استرس دیشتم بری فردا مم وخیستم و از داخل الماری کتابچه نقاشی که همش مال سپیده بود وردیشتم و شروع کدم به نقاشی فقط دستا خودخو و سپیده کشیدم اونم وقتیکه حلقه به دستیو میندازم خیلی جذاب شده بود بعد ازیکه نقاشی خلاص شد مر خاو برد🥱
1710Loading...
34
تقدیم شما ممبرا عزیز🌺🫶🏻
2290Loading...
35
نــہ میفروشمش ؛ نــہ با کسی شریکش میشم ؛ نــہ اجازه میدم ازدواج کنه ؛ ࢪفیــقِ خودمه ، مالِ منه فقط و فقط😒♥️👭🏻 join→ @RAFIQANH8090 💙❤️              #BARAN 🪢
2318Loading...
36
اگه کات هم میکنین همیقذر با پرستیژ باشین: آدم خوبی بود اما مناسب هم نبودیم!🌚🤌🏽 join→ @RAFIQANH8090 💙❤️              #BARAN 🪢
2423Loading...
37
ماه ترین از غمت آواره ترینم🖇❤️‍🩹
2390Loading...
38
Media files
2435Loading...
39
سه پارت جدید رمان تقدیم شما به عوض صبحانه😁🫶🏻♥️ #BARAN
2300Loading...
40
#شیوا_رحیمی #معجزهٔ_عشق #پارت_صد‌و‌هفتاد‌و‌‌هشت #سپیده خدی بهین خداحافظی کدم برفتم صنف و تا سعت آخر درس خوندیم و همه استادا حاظر شدن سر صنف از پنتون بیرون شدم و زنگ زدم به ساحل -الو کجای معتل تونم؟ ساحل-جدی میگی؟ 😁 ای خداااا یادم رفته بود از ساحل قهرم😫😂 -تیاره پرو نشو یادم رفته بود قهرم😒😂 ساحل-خب مه که بتو میگم مغز فندقی بگو خب ببین ایشته مقبول یادتو رفته😁 -ساااااحل بخدا مگری بخونه نیایی میکشم تووور ساحل که غش‌غش میخندید بزور همی چند کلمه بگفت ساحل-باشه ولی باید بگم مه دنبال تو نمیام چون قراره عشق جون جونیت بیایه دنبال تو بابای مغز‌فندقی گوشی قطع کد ساحل ولی از حرص کبود شدم😫 بخدا مگری به گیر مه نفتی اگه موهاتو تار‌تار نکندم. گوشی مه زنگ آمد نگاه کدم سروش بود -الو سروش-سلام به خانومی مه -خیلی پرو شدی چی مای زنگ زدی؟؟؟ عصابم بسر ساحل خراب بود ولی دق‌و‌دلی خو سر سروش خالی میکنم🤦🏻‍♀️😁 سروش-جاانم باز چکاره اول ظهر پاچه میگیری -سرووووش خرر توهم زیر میزنی بخدا تو و ساحل مگری نبینم باز ببینیم چکار میکنم سگا سروش-خوو پس ساحل عصاب دلبر وحشی مه خراب کده😂♥️ -نیای دنبال مه خودم میرم خونه گوشی قطع کدم خیلی حرص خوردم از دست ساحل و سروش ولی تلافی میکنم آشِ برینا پخته کنم که یک وجب روغن باشه حرکت کدم طرف مسیر خونه خونه ما خیلی دور نبود از پنتون ولی پیاده هم نمیشد که آدم بره چند قدمی برفتم که یک تاکسی ایستاد شد داخلیو نگاه کدم یک آدم ریش سفیدی رانندگی میکرد ماما-کجا میری دخترمه آدرس خونه بدادم گفت میبرم ماستم سوار شم که یکی در تاکسی بسته کرد😟 نگاه کدم که سروش بود😒 ایبار خیلی جدی و یکم‌هم خشن بود چهریو سروش-برو سوار موتر شو تا ماستم مخالفت کنم گفت سروش-هیچی نمیگی و میری سوار میشی از لحن گپ زدنیو جا خوردم بهمی اثنا مامای که تاکسی دیشت بیرون شد از موتر و رو بمه گفت ماما-مشکلی هس دخترمه؟ سروش-نه کاکا جان خانم مه هستن کمی دیر شد تا آمدم دنبال اینا ببخشیم شما ماما-هاا خیر باشه دست مه بگیرفت و برفتیم نزدیک موتر سروش-بالا شو ایبار جرعت پیدا کدم -چری سوار شم اصن چری از تو دستور بگیرم؟ نفس خو کلافه بیرون فرستاد و باعجز گفت سروش-دستور نمیدم خاهش میکنم خاهش؟به خاهش میفهمی از ای حالتیو مر خنده‌ گیرفت🤭 -هااان خاطری فک کدم گپ زور میزنی😌 سروش-مه تسلیمم بتو دختر وحشی😂♥️
2170Loading...
https://t.me/hAmster_kombat_bot/start?startapp=kentId5402601183 Play with me, become cryptoexchange CEO and get a token airdrop! 💸 +2k Coins as a first-time gift 🔥 +25k Coins if you have Telegram Premium
نمایش همه...
Hamster Kombat

Just for you, we have developed an unrealistically cool application in the clicker genre, and no hamster was harmed! Perform simple tasks that take very little time and get the opportunity to earn money!

این کاربر داره از گرما خفه میشه🥵😶‍🌫️ #BARAN
نمایش همه...
🤣 2
خوشبختی ینی بابا تو غذا مورد علاقه تور بپزه🤤🤍🫧 #My_Daddy🫶🏻 join→ @RAFIQANH8090 💙❤️              #BARAN 🪢
نمایش همه...
😢 2 1
- زیبایے بہ چهره نیست، بہ نوریہ کہ از قلبت مےتابہ!🫀🌱' 𓆩صبح بخیر𓆪 join→ @RAFIQANH8090 💙❤️              #BARAN 🪢
نمایش همه...
3😍 1💘 1
𝐆𝐍🥱🖤
نمایش همه...
👍 1 1
نمیگم گذشته خبی دیشتم ولی قطعا از آینده شما خیلی بهتره!🙂💚🫧 join→ @RAFIQANH8090 💙❤️              #BARAN 🪢
نمایش همه...
2👍 1😍 1
-‌ ‌‌‌ ‌ ‌ من حسودی میکنم حتی به دیوار اتاق تکیه گاهت میشود وقتی کنارت نیستم🥲♥️ join→ @RAFIQANH8090 💙❤️              #BARAN 🪢
نمایش همه...
3👍 2😍 1
این کاربر داره از گرما خفه میشه🥵😶‍🌫️ #BARAN
نمایش همه...
دوتا فرند مام پلیز استارت🥺🫶🏻
نمایش همه...
https://t.me/hamster_komBat_bot/start?startapp=kentId5402601183 Play with me, become cryptoexchange CEO and get a token airdrop! 💸 +2k Coins as a first-time gift 🔥 +25k Coins if you have Telegram Premium
نمایش همه...
Hamster Kombat

Just for you, we have developed an unrealistically cool application in the clicker genre, and no hamster was harmed! Perform simple tasks that take very little time and get the opportunity to earn money!