حلقه سوم
از همان روز که هیچ به چیز تبدیل شد و کسی نفهمید چگونه اینکار را کرد، لبهی دیوارهای بلند حلقه سوم زحل، قدم میزنم. @ZVesper_bot https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-70473-2NR6EWv
نمایش بیشتر482
مشترکین
+224 ساعت
+57 روز
+2930 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
دو ساعت پیش همینطور که چشمامو بسته بودم تا قبل از کلاسم، یه کم بخوابم، داشتم فکر میکردم چه اشکالی داره آدم سنش زیاد شه و علاقهمندیاش عوض بشه! من جدیجدی الان روز رو بیشتر دوست دارم. وقتی تصور میکنم گرگ و میش صبح و طلوع بهتره یا اوج شب، راستش دیگه مثل قدیم شب برام جالب نیست. لذا زندهباد شیش ماه اول سال. روزهای طولانی. ساعات اضافه. دیدن نور خورشید. آفتاب و روشنی.
برای مدتهای طولانی حالم به درجهای از خوبی نرسیده بود که توی خیابون زیرلب موزیکی که تو گوشمه رو بخونم و مدت طولانیایه که یاد گرفتهم اگر الان حال خوبی دارم باید بهش بچسبم چون احتمالاً دیگه فردا اون حال رو نخواهم داشت. چون زندگی کردن با این روح، مسابقهی بندبازیه. چون راه رفتن لبهی یه مرز باریکه که من رو زهره کرده.
بزرگترین چیزی که تو زندگیم از دست دادم، عمیقترین فقدانی که تجربه کردم مربوط به یه تصوره. تصور یه مکان. تصور یه مکانی که معنای خونه رو میداد. زندگی میکنم چون قراره این رو پس بگیرم.
این روزها وقت اضافه دارم و مدام در حال چنگ زدن به هرچیزی که به زندگی وصلم کنه. تازه فهمیدهم که خیلی چیزها رو رها کردهم چون من رو یاد گذشته مینداختن. گوش دادن به موزیکهای فلان آرتیست موردعلاقهم چون بهمان خاطره رو یادم میاره. اون ترکیب لباس، فلان کافه، بهمان خیابون. هرچیزی که یادت بندازه فقدان درد بزرگی بود که ازش گذشتی. یا شایدم فکر میکنی که گذشتی. امّا به هرحال فقدان فقدانه و تا ابد جای خالیش باقی میمونه. پس دوباره میریم سراغ اون کافه و اون لباس و اون موزیک. چون میشه به زندگی چنگ زد، پشت تلفن شوخی کرد، آرایش کرد، خندید و فیلم دید. چون چرا که نه! مرگ و زندگی همسایهن.
عجالتاً اگر اجازه میدید در دشمنی نجیب نباشیم، مریم رجوی اگر بمیره من به جفت کلاسهای دانشگاه شیرینی میدم. اگر افتاد بعد امتحانا یه جعبه شیرینی میگیرم میبرم تو خیابون.
مسئلهی بعدی اینه که فکر کنیم اصلاحطلبی سالهاست آزمونش رو پس داده و مشخص شده که کار نمیکنه (چون اساساً فعالیت حزبی در کشور ما درست کار نمیکنه.) بله این هم حرف درستیه و با همین ادله تحریم انتخابات کاملاً یه کنش سیاسی مهم، پذیرفتنی و دارای پیامه. جایی که شرکت در انتخابات امکان تغییر رو پدید نمیاره، تحریم انتخابات نشوندهندهی عدم مشروعیت نظامه. از قضا گاها حیاتی هم هست! اکت درست کمتر کردن مشارکته!
امّا اگر جایی تحلیلتون این بود که کفهی مقابلِ آنچه تحمیل میشه، میتونه زور مناسبی پیدا کنه، رأی دادن دفاع از جمهوریت و ترک نکردن سنگر شهروندیه و این هم قابل دفاعه.
اینکه در این وانفسای حاکمیتی ایران چه از نظر داخلی و چه از نظر خارجی، افراد مخالف نظام/منتقد نظام رو برای موضعگیری نزدیک به اصلاحطلبی سرزنش کنی به نظرم از عدم توجه و فهم درست از مقوله سیاست میاد. هل دادن آدمها به حمایت از تغییر سخت وقتی بستر نهادیش وجود نداره اتفاقات تلخی رو رقم میزنه مثل سال گذشته. تا وقتی درون اون اتفاق قرار داری باید جهتگیری نافع کنی ولی وقتی بیرونش هستی، عاقلانهتر اینه که ازش جلوگیری بشه. سیاست زمین بازیه نه جای یقهدریدنهای آرمانی. من طرفدار تغییرات اساسی با کمترین میزان به منفعت عمومیام.
نمایش همه...
Iforgiveyou.Halsey.mp310.44 MB