cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

اشعاری از یک وکیل

@ali_Felagari_sher

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
655
مشترکین
+224 ساعت
-17 روز
+730 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

00:23
Video unavailableShow in Telegram
8.10 MB
پنـهـان تر از پنـهـان منـم ،گـر چه پدیدار آمدم بیـعـانـه جانـمـرا بگیـر از ســـوی بـازار  امــدم یک دم بـیا جـانـان من، روحم فـراری شـد زتن مستـم کـن از لعـل لبت ، با قـلب بیـمـار آمـدم از غم رهیده جان من ،چون غنچه های نسترن دلگــرم اغـیارم  مکن، چـــون از سـر دار آمـدم آلالـه ی زیـبای مـن، در گلشـن و دشـت و دمـن بهـر وصـالت جان مـن ، با حس سـرشـار آمدم دلـداده ی کـوی تـوام ، مفـتون گیســوی تــوام رخ در نقـاب از من چـرا، مـن بهـر دیدار آمـدم نگذار و نگذر جان من ، زین عاشق شیوا سخن مجنونتر از مجنون منم، مستم که هشیارآمدم دل بـرده ای ای مـه لـقـا، زین شـاعـر یک لاقبا زآن عشـوه هـای دلکشت،عـمـری گرفتار آمدم بـردی مـرا تـا لا مکان ، از مـاورا تا کـهـکشـان گم گشـته در سـودای تو، از نـو پدیدار آمـدم من ناصحی فـرزانه ام، بی بـاده و پیمـانه ام از کـوره راه عـاشفی ، با شــوق بسیار آمـدم #‌علی_فعله_گری ۱۴۰۳/۰۳/۲۶
نمایش همه...
می کشـانـد دست تـقـدیرم به سـوی خانه ای بی دل و دلبـر چـه ســازد عـاشق دیــوانه ای غـرق غـم شـد سـیـنه از هجــران دلبر  بارهـا  ای خوش آنروزی که گرد شمع شد پروانه ای مـات و مبهـوتـم چـه سـازم با نـگاه مست او چـون قـرار از من برد با غمـزه ی مسـتانه ای بــاده ی نابی ز چشـمـانـش مـرا دیـوانـه کرد چـون خمـار آلـوده مستی  بر در میخـانـه ای نـاله هـم دیگر دوای این سر شـوریده نیست حاصـل شب های من شـد، آه بی صبـرانه ای خـلـوت مــا را بـهـم زد دلبــری ،  بـا دل بـری  خلوتی خـوش بـود ، مثل محـفل شاهانه ای گــر ببــینم بـاز پرسـم  از نـگارم این ســوآل مه جبینم ! از چه رو با این دلم بیگانـه ای ؟ ناصح امشب دفتر و مشقت رها کن تا سحر فـرصـتی ده ، لب گـذارم بـر لب پیــمانـه ای  #علی_فعله_گری ۱۴۰۳/۰۳/۱۹
نمایش همه...
در شب تنهایی ات در فکر مهـتابی هنــوز در دل امـواج غـم  در گیر گـردابی هـنـوز راه و رسـم عـاشـقی از یاد بردی عـاقـبت یـا میـان عـقـل و دل در فـکر آدابی هنـوز دل گرفتی از من و بی تو هـوایی شد دلم هستی ام ازکف بدادم بی تب وتابی هنوز نـام زیـبای تـو را با عشـق نجـوا کـرده ام در دل ویـرانـه ام، تـو گنـج نــایابی هنـوز عشـق پنهان منی در پرده ی احسـاس دل در میـان دلــربـایـان، گـوهـر نــابی هـنـوز بــا نـگاهی دلبـرانـه ، بـر تن و جـانم بتاب برکه ی متروک دل را هر تو مهـتابی هنوز عمر همچون باد رفت و در بهاری پر خزان نـوگل نیلـوفـرم ، در فــکر مـردابی هـــنوز می رسـد بـوی جـفـا از کـوی دلـبر ناصـحا کی شوی بیدار جانا ازچه رو خوابی هنوز #علی_فعله_گری گروه ادیبانه ۲۲ خرداد ۱۴۰۳
نمایش همه...
یک نفر نیست بگوید من حیـران چـه کنـم تـو بگـو در پی آن سرو خـرامـان چـه کـنم شـام تــاریک دل و دلـهــره ی هـجـرت یار بی تو با خاطره ی خیس خـیابان چه کنم من سرگشـته ی سـوادزده با حسرت و درد بی تو باســوز دل وحـال پـریشان چه کنم مـن که بیـمار غم عشق تـوام در هـمه حال شـب بی هـم نفـسی با تـن لرزان چـه کنم رفتـی و داغ فـراقـت چـه جفـاهـا که نکرد من واین خون دل ودیده ی گریان چه کنم دل محنت زده ام چله نشین تو شده است زیــر آوار غـم  و خـانـه ی ویـران چه کـنم بعد تو هـمدم من سقـف سیاه قفـس است فـال مبهم شـده را در تـه فنـجان چه کـنم بخـت تـــارم  فــرجی نیـست نـگارا مـددی بـی تو بـا بغـض گلو و دل نــالان چه کنـم شـده کارم به در و پنجـره هـا خیره شـدن من و زانوی غم و گوشه ی ایوان چه کنم چـه کنم با چـه کـنــم هــای جدایی صـنما بی لب لعـل تـو و آتـش حـرمــان چه کـنم دفــتـر خـاطــره ام یـخ زده از سـوز جگـر من درمانده در این سوز زمستان چه کـنم بـه کـجا شکوه بـرد "ناصح" دلـداده ی تـو مانده ام بعد تو با گریه ی پنهان چـه کنـم #علی_فعله_گری ،۱۴۰۲/۰۵/۲۹
نمایش همه...
عشـوه ی مستانه ای تاب و تـوانـم را گرفت چـون شراب کهـنه ای روح وروانم را گرفت قصه های بی تو بودن در دل شب شد مرور در عــبور خاطرات ، جان و جهانم را گرفت پشت قاب پنجـره چشمم به ره حالم خراب تـازه فـهمیدم کـه هجـرانـت امـانم را گرفت آمـدم هـم صحبت این  قـلب بیـمـارم شـوم بی هـوا احـوال بد ، نطـق و بیـانم را گرفت گـم شـدم در هـاله ی انـدوه فـقـدانت ، ولی باد بی مـهـری نـهـانی سـایه بانـم را گـرفـت شـوق پـروازم به دل تا وصـل دلبـر از قـضا تـوده  ابـری تیـره آمـد  آسـمـانـم را گـرفـت فـکر بی تـو بـودن و شبـهای تنـهـایی چـنان شعـله ای بـر هستی ام زد آشیانـم را گرفت در  هـیاهــوی نـهـانم  شـکـوه هـای بی امان از ســر دلــواپسی باغ و جـنـانـم را گـرفـت آمـدم  تا در ســواد چشم مستت گـم شــوم عـاقبت  دلدادگی  نـام و نـشـانم را گــرفـت واژه هـای شـعـر ناصح نـذر چشمان تو شـد گــر چـه لکنـت آمـد و بـند زبـانـم را گـرفت #علی_فعله_گری ۱۴۰۳/۰۳/۱۷
نمایش همه...
آنـان که خبـر از می و میخـانـه نـدارد هر گز که سر از شوق وصال تو درآرند خلقی به ستوه آمده از غمـزهء مستی سـودازده گان  در پی چشمان خمارند درگلشن جانان به سرا پرده ءاحساس آیا بـه نـگاهی گل صـد شـاخـه بکارند جمعی به هـوای سر کوی تو رهـیدنـد دیوانه ترین عـاشق این شهر و دیارند عمری ز فراقت به چه ماتـم بنشستند شاید که غم خویش به عقبی بسپارند رفتند که در سـوگ هـزاران دل ناشـاد عـمـری به عـزای دل غـمدیـده گـذارند آنـان که بـه عـالم ندهـند درد فـراقـی عـمرا غـم خـود پیـش نگاران بشمارند ناصح ز سر شوق سخن بهر چه گفتن بـر گـو کـه قلم هـا غم عـشاق  نـگارند #علی_فعله_گری خرداد ماه ۱۴۰۳
نمایش همه...
عـشقـم بدون تو که نا فرجام خواهـد شـد این دل به سودای تو هم بدنام خواهد شد بــا زورق بشـکستـه ای در دام ایـن امـواج دل بـا تـو در دریــای غـم آرام خـواهد شـد وقتـی که نـامت در غـزلهـایم به مشـق اید هـر شـاعر گمنام هم ،خوشنام خواهـد شد شعرش کـه از چشمـان تـو الهـام می گیرد شاعر دگر رسوای خاص و عام خواهد شد مردی که هردم بانگاهت مست ومدهوشست خوف و رجا با وصل تو ادغام خواهد شد آن کـس کـه گـوید با نـگاهی دل نمی بازد  با غمزه ات فکرش دوباره خام خواهد شد پنهان مکن عشقت ز بدمـستان بی انصاف رسـوائیت در کـوچه ها، اعـلام خواهد شد ناصح ندیدی نرگس مستش چه می سازد زاهـد بـه خلوت همـنشین جام خواهد شد #علی_فعله_گری گروه ادیبانه ۱۵ خرداد ۱۴۰۳
نمایش همه...
1.92 MB
از خم زلف پریشش بی هـوا حیران شدیـم محو رخسـار قشنگ حضرت جانان شدیـم بـر در میخـانـه ی عشقـش نشستیم از قضا هم نشین ساقی و همراه سر مستان شدیم با هـزاران غــمـزه و نــاز و ادا بـــرده قــرار زیـر آوار غـم  دلـدادگی   ویـــران شـــدیـم آتشی در سینه سوزان حسرتی در چهره ها درخفا گریان و در ظاهر کمی خندان شدیم حکم عشق وعاشقی بیداد بیدادست ،چون ما در این ره ، ظالمانه راهی زنـدان شـدیم چشم گریان و سکوت وخلوتی بی هم نفس با دلی غمدیده ازجور زمان این سان شدیم کوره راه عـاشقی رفتـیم و کس همره نبـود زیر چتر بی کسی خیس از نـم باران شدیم راز دل با کس نگفتـه ، غصه ها مانده هنوز کس نمیداند چرا از چشم هـم پنهان شدیم ناصح ار خواهی سعادت راز دل مکتوم دار بی دلانیم و، ولی ، دلـداده ی دوران شـدیم #علی_فعله_گری ۱۴۰۳/۰۳/۱۳
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.