cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

.𝐶𝐻𝐸𝑅𝑅𝑌.

استارت ۱۳۹۹/۶/۲۶⁦🥂 _ناشناس ملور_ https://t.me/BChatBot?start=sc-321382-Esid2Fz ناشناس صبا https://t.me/BiChatBot?start=sc-187015-xh3wES7 ساعات پارت گذاری مشخص نیست! .💜.

نمایش بیشتر
إيران248 155زبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
294
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

پارت بعدی از زبون کدوم شخصیت باشه؟ _ناشناس ملور_ https://t.me/BChatBot?start=sc-321382-Esid2Fz _ناشناس صبا_ https://t.me/BiChatBot?start=sc-187015-xh3wES7 _جواب‌هاتون_ https://t.me/joinchat/-ocaoNYAF0Y3NzM0 .💜.
نمایش همه...
برنامه ناشناس

برنامه چت ناشناس ، چت ناشناس در گروه ها . گپ ناشناس با افراد مختلف

پارت بعدی از زبون کدوم شخصیت باشه؟ _ناشناس ملور_ https://t.me/BChatBot?start=sc-321382-Esid2Fz _ناشناس صبا_ https://t.me/BiChatBot?start=sc-187015-xh3wES7 _جواب‌هاتون_ https://t.me/joinchat/-ocaoNYAF0Y3NzM0 .💜.
نمایش همه...
برنامه ناشناس

برنامه چت ناشناس ، چت ناشناس در گروه ها . گپ ناشناس با افراد مختلف

.CHERRY. #ROHAM_SOFIAN #PART_17 ._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._. با پرهام توی ماشین نشسته بودیم و منتظر دخترا بودیم که بیان پایین. از تو آینه نگاهی به پرهام انداختم که با گوشی توی دستش درگیر بود: -هی رهی! اخم کرده برگشتم سمتش و با حرص بهش نگاه کردم: -صد دفعه بهت گفتم که اسمم و مخفف نکن! بیخیال شونه هاش و انداخت بالا و به گاردای توی دستش نگاه کرد: -رهی به نظرت آبی کمرنگ قشنگه یا آبی پرنگ با اکلیل های فراوان؟ برگشتم سمتش که بکوبم تو کلش ولی منصرف شدم. پوف کلافه ای کشیدم و به چشماش خیره شدم. این کودن بود یا خودش و زده کودنی؟ برای بار هزارم تو این نیم ساعت به ساعتم نگاه کردم. امیر و مثلا فرستادیم بره دخترا رو بیاره پایین خودشم اون بالا موندگار شد. گوشی برداشتم زنگ بزنم امیر ببینم کجا مونده که خودش و دیدم داره میاد. از ماشین پیاده شدم و به در تکیه دادم: -تورو فرستادم بری دخترارو بیاری پایین، ن خودتم بری اون بالا دیگه نیای. لبخند مسخره ای زد و با سرخوشی گفت: -مهم اینه الان اینجایم. معلوم نی چشه کپکش خروس میخونه. پرهام از ماشین پیاده شد و سوتی زد. به اون سمتی که نگاه می‌کرد برگشتم و دخترارو دیدم، هرسه تاشون جوری تیپ زده بودن که انگار میخوان برن فستیوال فشن شو. ی نگاه به سرتا پای الینا انداختم. خب، امیر حق داشت انقدر خوشحال باشه. پرهام رفت سمت پانیذ و مشغول حرف زدن باهاش شد. امیر کتش و تو تنش صاف کرد و روبه هممون گفت: -خب کی با کیه؟‌ ی نگاه به پرهام انداختم‌که هنوز مشغول بحث کردن با پانیذ بود و اصلا مهم بودن مهمونی امشب چپش نگرفته بود. اشاره ای به اون دوتا پت و مت کردم و گفتم: -تلکیف اونا که مشخصه، منم با الینا میرم امیرم با خواهرش... امیر پرید وسط حرفم و طلبکار گفت: -هی‌هی، چرا تو با الینا؟ نمیدونم برای چی این و گفتم، درواقع اصلا برام‌ مهم نیست امشب با کی برم! نگاهی به استایل خودم و الینا کردم و گفتم: -خب، من و الینا لباسامون ی رنگه باهم ست میشیم. امیر با قیافه پوکر نگام می‌کرد که یهو گفت: -تموم شد؟ سرم و به نشونه مثبت تکون دادم که دوباره گفت: -خیلی تاثیر گذار بود. با ابروهای بالا رفته بهش نگاه کردم. این و پرهام خیلی پرو شدن. سر موقع باید ادبشون کنم تا به بزرگترشون احترام بزارن. امیر به مرسا گفت بره سوار ماشین من شه. خودش اومد سمتم و با حرص بهم نگاه کرد، سوالی بهش خیره شدم که گفت: -رهام تو دیشب مگه نگفتی مخ اینارو بزنیم ببینیم برا گروه میشه بیاریمشون یا نه؟ بعد الان وایسادی سر اینکه من با الینا برم یا تو بری بحث میکنی؟ با به یاد آوردن حرفای دیشبم چیزی نگفتم و فقط به امیر خیره شدم. حق با این جوجه اردک زشت بور بود. امیر رفت توی ماشین خودش َنشست و الیناهم بغلش. پرهام بهم نگاه کرد و گفت: -من و پانیذ سوار چی شیم؟ خنثی بهش نگاه کردم و گفتم: -بیاید سوار من شید، با امیر برین دیگه. بعد گفتن این حرفم رفتم سوار ماشینم شدم. خواستم حرکت کنم که مرسا گفت: -کمربندتم ببند. یه نگاه به صورتش انداختم و کمربندم و بستم. خدایا امشب من و با این دختره لوس خودت بگذرون. ._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._. #melorin_rad #M_R
نمایش همه...
۸ تا ناشناس بزارید پارت بعدی و ساعت ۹ بزارم🤍 _ناشناس‌ ملور_ https://t.me/BChatBot?start=sc-321382-Esid2Fz جواب هاتون https://t.me/joinchat/-ocaoNYAF0Y3NzM0
نمایش همه...
برنامه ناشناس

برنامه چت ناشناس ، چت ناشناس در گروه ها . گپ ناشناس با افراد مختلف

.cherry. #paniz_farjam #part_17 ._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._. سر صبحونه خوردن حواسم به هیچی نبود. من داشتم قصه گوشی سوختم و میخوردم و اینکه برا مهمونی امشب چیکار کنم. مرسا و الینا رفته بودن واحد خودمون تا برن ارایشگاه منم این پایین نشستم ببینم پرهام خان کی لباس میپوشه بریم خرید. -پیس پیس. سرم و آوردم بالا و به امیر که داشت عین مار پیس پیس می‌کرد نگاه کردم: -مار شدی پیس پیس میکنی؟ -گشتیات غرق شده اینجوری ناراحت نشستی رو کاناپه؟ دستم و به حالت تکیه گاه گذاشتم زیر چونم: -گوشیم سوخته، ناراحتش نباشم؟ پوکر نگام کرد و گفت: -خو برو بخر. چشمام و تو حدقه چرخوندم و به در اتاق پرهام نگاه کردم. از دخترا بیشتر لفتش میده. کلافه پوفی کشیدم روبه امیر پرسیدم: -پرهام چرا انقدر طولش میده؟ مگه داره لباس عروس میپوشه؟ امیر نیشخندی زد و گفت: -لباس پوشیدن پرهام طول میکشه، آخرم ی تیپ شخمی میزنه میاد آبروی مارو میبره. رهام که تا اون لحضه ساکت بود به ما نگاه کرد و گفت: -پرهام همیشه ی تیپ شخمی میزنه، بعد با اعتماد به نفس ی جور راه میره انگار مدل برند ویکتوریا سکرته. چند ثانیه تو خونه سکوت شد، من و امیر بهم نگاه کردیم: -به نظرت بهش بگم؟ امیر ی نیم نگاه به رهام انداخت و گفت: -میترسم شکست روحی بخوره. سری به نشونه مثبت تکون دادم که پرهام از اتاق اومد بیرون، ی تیپ اسپرت دختر کش خفن زده بود. ی سوتی زدم و با ابرو به پرهام اشاره کردم: -امیر خان دریاب. امیر برگشت سمت پرهام و به سرتاپاش نگاه کرد: -داداش اگه میدونستم همچین تیپ خفنی میزنی زنگ میزدم امبولانس. -امبولانس برا چی؟ همون جور که به پرهام نگاه می‌کرد گفت: -برای اینکه کشته مرده های پرهام و جمع کنن. تکخندی زدم و رفتم سمتش. دستش و کشیدم و گفتم: -بیا بریم دیر شد. نگاهی به قد و قوارم کرد و گفت: -توعه جوجه میخوای من و بکشی؟ نگاهی به اختلاف قدمون انداختم که کمِ کم ۲۰ سانت بود. با اخم بهش خیره شدم که برگشت سمت رهام: -داداشی رهام ! -نه. -من داداشتما. -فکرشم نکن پرهام! پرهام اخم کرده به حالت قهر برگشت سمت در و روبه رهام گفت: -اصلا به جهنم با پانیذ پیاده میریم، هواعَم خیلی خوبه. بعد در و بست. -من و چرا جا گذاشت؟ امیر شونه ای بالا انداختم که صدای در باز شد و کله پرهام اومد تو: -پانیذ بیا بریم خوش بگذرونیم این خائنم با برادر عزیز تر از جونش تنها بزاریم. تکخندی زدم و با بچه ها خدافظی کردم. پرهام داشت از دست رهام و امیر حرص می‌خورد و مورد عنایت شون قرار می‌داد. کوبیدم بازوش و گفتم: -بسته پرهام مغزم درد گرفت از دست غر غرات. نفس عمیقی کشید و وارد پاساژ شدیم. از همین الان استرس اینکه پولم نرسه تمام وسایل مورد نیازم و بخرم تمام وجودم و فرا گرفته. با پرهام سمت پله برقی رفتیم تا بریم طبقه لباس فروشی. ._._._._._._._._._._._._._._‌._._._._._._._‌._._._. #melorin_rad #M_R
نمایش همه...
.cherry. #paniz_farjam #part_17 ._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._. سر صبحونه خوردن حواسم به هیچی نبود. من داشتم قصه گوشی سوختم و میخوردم و اینکه برا مهمونی امشب چیکار کنم. مرسا و الینا رفته بودن واحد خودمون تا برن ارایشگاه منم این پایین نشستم ببینم پرهام خان کی لباس میپوشه بریم خرید. -پیس پیس سرم و آوردم بالا و به امیر که داشت عین مار پیس پیس می‌کرد نگاه کردم: -مار شدی پیس پیس میکنی؟ -گشتیات غرق شده اینجوری ناراحت نشستی رو کاناپه؟ دستم و به حالت تکیه گاه گذاشتم زیر چونم: -گوشیم سوخت! ناراحتش نباشم؟ پوکر نگام کرد و گفت: -خو برو بخر. چشمام و تو حدقه چرخوندم و به در اتاق پرهام نگاه کردم. از دخترا بیشتر لفتش میده. کلافه پوفی کشیدم روبه امیر پرسیدم: -پرهام چرا انقدر طولش میده؟ مگه داره لباس عروس میپوشه؟ امیر نیشخندی زد و گفت: -لباس پوشیدن پرهام طول میکشه، آخرم ی تیپ شخمی میزنه میاد آبروی مارو میبره. رهام که تا اون لحضه ساکت بود به ما نگاه کرد و گفت: -پرهام همیشه ی تیپ شخمی میزنه، بعد با اعتماد به نفس ی جور راه میره انگار مدل برند ویکتوریا سکرته. چند ثانیه تو خونه سکوت شد، من و امیر بهم نگاه کردیم: -به نظرت بهش بگم؟ امیر ی نیم نگاه به رهام انداخت و گفت: -میترسم شکست روحی بخوره. سری به نشونه مثبت تکون دادم که پرهام از اتاق اومد بیرون، ی تیپ اسپرت دختر کش خفن زده بود. ی سوتی زدم و با ابرو به پرهام اشاره
نمایش همه...
یکم صبور باشید من پارت و فردا براتون میزارم🥲🖤 این عکسم گذاشتم بدونید سرم شلوغهههه بخاطر همین نتونستم پارت بزارم🥲🥴 ادیتم سخته کارش🤦🏼‍♀️🥲🥴
نمایش همه...
خب به نام ایزد منان ملور ادیتور هسدم که قراره این ۱۰۳ تا فیلم و باز کنم و برا رمان ی ادیت بزنم😐🤍 تازه کلی فیلمم که باید تو ادیتم باشه ندارم😐👌 بخاطر همین دس به دامن فیلمای خودم شدم😐🚶🏼‍♀🤍 از الانم میدونم قرار نیست ادیت خفنی بشه😐🚶🏼‍♀ ولی سعی خودم و میکنم ی چیز باحالی بزنم😁😐🚶🏼‍♀🤍 آها راستی.. عیدتونم مبارک باشهههههه😍🤍 #melor
نمایش همه...
ادیت بزنم از شخصیتآ؟Anonymous voting
  • آره بزن🥲
  • نچ نزن🥴
0 votes
۸ تا ناشناس بگذارید امشبم پارت میذارم🤍 _ناشناس‌ ملور_ https://t.me/BChatBot?start=sc-321382-Esid2Fz جواب هاتون https://t.me/joinchat/-ocaoNYAF0Y3NzM0
نمایش همه...
برنامه ناشناس

برنامه چت ناشناس ، چت ناشناس در گروه ها . گپ ناشناس با افراد مختلف

یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.