برای خاطر حُسنیوسفها
من، سارا آناهید، کلمهنشانم؛ میکوشم کلمهها را در جای درستشان بنشانم. • • نشانی اینستاگرامم: https://instagram.com/anahid.sara?utm_medium=copy_link راز دل خود با ما تو بگو: @Anahidam
نمایش بیشتر1 205
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
+47 روز
-730 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
معلوم نیست چه گندی به اینترنت زدهاند که موقعیت من را در فرودگاه امام نشان میدهد.
راننده اسنپ هم نمیتواند مسیرش را پیدا کند. بنابراین از حافظهاش کمک گرفت و یک دور قمری شریعتی و سیدخندان و هفت تیر و پلیس را زد!
واقعا چرا روزهای بعد همهاش بد میآورد؟
😁 6❤ 2
تمام مسیر خانه داشتم به این فکر میکردم که حالا میرسم، پیچِ کوچه را رد میکنم و میبینم جمعیتی جلوی ساختمانمان ایستادهاند و سوختنِ خانهی طبقه دوم را تماشا میکنند؛ یعنی خانهی من!
بله، این ترس دیروزم بود. چون شنبهشب، همین که از شرکت برگشتم، لباس عوض کردم، دست و صورتم را شستم و داشتم موهایم را شانه میزدم، صدای انفجاری توی خانه شنیدم. حالا نه انفجار مهیبِ آنچنانی، مثلا فکر کردم لوله ترکیده.
رفتم آشپزخانه را چک کردم و لوله سر جایش بود. پس برگشتم به اتاق و برس را یک دور دیگر روی موها کشیدم که صدای شعلهی آتش شنیدم. باز رفتم آشپزخانه و دیدم از کمد آبگرمکن تکههای آتش میافتد پایین.
آدم فکر میکند این چیزها فقط برای بقیه اتفاق میافتد اما من دقیقا آنجا بودم. بیحرکت توی چارچوب آشپزخانه و زلزده به گدازههایی که از کمد میریخت.
تنها کاری که کردم، یا بهتر بگویم تنها کاری که توانستم بکنم این بود که روی تکههای آتش، آب بریزم که بههم نرسند و بزرگ نشوند. بعد پریدم سمت گوشی و چند ثانیه مکث کردم که به کی زنگ بزنم؟ (یادم باشد یک وقتی دربارهی این هم بنویسم: اولین کسی که در موقعیتهای بحرانی به او زنگ میزنیم.)
دستهایم میلرزید و شماره برادرم یادم نمیآمد. اسمش را پیدا کردم و گفتم «آبگرمکن آتش گرفته.»
او واقعا توی مدیریت بحران خوب است. پیشتر هم در چند موقعیت خودش را با این ویژگی نشان داده. موقعیتهایی مثل دادن خبر مرگ عزیز یا عمل مامان و چیزهای شوکهکنندهی دیگر.
من در آن موقعیت هیچ قدرت تصمیمگیری نداشتم. فقط دو تا دست و پا بودم که اجرا میکرد. دستها اول گاز را بستند، بعد در کابینت را لمس کردند. داغ نبود، یعنی شعله آنقدرها بزرگ نبود. بازش کرد و آتش پیدا شد. اندازهی یک توپ فوتبال بود.
بعد زنگ زدم به آتشنشانی. یک مانتو پوشیدم و پلهها را دو تا یکی پایین رفتم. توی آن چند ثانیه فکر میکردم اگر آتش جان بگیرد، باید چه کنم؟ وسایل شخصیام را بردارم و بروم بیرون و سوختن خانهی قشنگم را تماشا کنم؟
از فکرش هم پاهایم میلرزید.
زنگ واحد طبقه اول را زدم و بیسلام گفتم «آبگرمکن من آتش گرفته»
مرد داشت دکمههای پیراهنش را میبست. کفشهایش را پوشید. وسط این مخمصه نگران بودم نکند شورتی چیزی به جایی از خانه آویزان باشد و مرد همسایه ببیند.
که چیزی نبود.
مرد آمد بالا. کف آشپزخونه را آب برداشته بود از بس که من روی گدازههای آتش آب ریخته بودم. پرسید «کپسول داری؟»
که نداشتم. با جارو چند بار به شعلهها زد و خاموشش کرد.
آتشنشانی زنگ زد که وضعیتم را بپرسد. گفتم انگار خاموش شده اما من نمیتوانم حرف بزنم. گوشی را دادم به مرد همسایه. برایشان توضیح داد که گاز بسته است. آتش خاموش شده و بهنظر میرسد خطر گذشته. قرار شد آتشنشانی هم نیاید.
مرد خداحافظی کرد و من فکر کردم خوب شد مبلهایم را خریدم و او خانه را این شکلی دید.
زنگ زدم به برادرم که بگویم تمام شد و زدم زیر گریه.
گفت «ترسیدی؟» گفتم «خیلی ترسیدم.» گفت «من هم خیلی ترسیدم.»
یک ربع بعد آمد پیشم. خانه را واکاوید. صورت سیاه از اشک من را پاک کرد و دیگر بهنظر میرسید آبها از آسیاب افتاده باشند، آتشها هم.
گرچه من تمام شب با هر صدای کوچکی از خواب میپریدم و میرفتم خانه را چک میکردم و روز بعد هم در مسیر خانه تصور میکردم مبادا در نبودم خانه سوخته باشد
و جدی جدی این چیزها قرار نیست برای بقیه اتفاق بیفتد. چون آنی که شنبهشب به شعلههای آبگرمکن زل زده بود، من بودم!
🌱 @Sara_Anahid
#روزها
❤ 35👎 1
Repost from N/a
Photo unavailableShow in Telegram
✍️معرفی دورههای تخصصی نوجان (باشگاه ادبی نوجوان)
🌱دورههای باشگاه ادبی:
۱-اصول و فنون نویسندگی خلاق
۲-طنزنویسی
۳-شاهنامه خوانی
🌳در این دورهها استعداد ادبی شرکتکنندگان با انجام تمرین و خوانش و بررسی آثار پرورش مییابد.
مدرس دوره های ادبی دکتر رضایی، استاد دانشگاه، نویسنده و منتقد ادبی هستند.
ضمناً آثار برتر هنرجویان در بسترهای مختلف منتشر میشود.
برای ثبتنام پیام دهید.
📞09196490040
@nojaanhouse
👍 1
Repost from _lettersto_
«عمری که صرفِ عشق نگردد بطالت است.»
• فروغی بسطامی
@letterssto
❤ 19👎 3
Repost from آقشام گَلَن
یک رابطه از بین رفته. چندسال گذشته. هردو طرف ظاهرا گذشته را فراموشکردهاند. برای خودشان دوستان جدیدی پیدا کردهاند. دوستانِ جدید فکر میکنند همه چیز را دربارهی آدم روبرویشان میدانند، جز یک چیز. "تنها چیزی که به معنای آن پی نمیبرد، دلبستگی خاصی است که فرانز به تمام کشورهای تحت سلطهی روسیه احساس میکند*". چرا فرانز به کشورهای تحت سلطهی روسیه دلبسته است؟ بهخاطر سابینا. که متعلق به کشوری تحت سلطهی روسیه بود و رابطه با او خیلی وقت است که تمام شده.
دوستانِ ما، بعدها و به یادِ ما، دلبستهی چه چیز خواهند بود؟
*بارِ هستی/میلان کوندرا
❤ 31👍 2
دیروز و امروز قصد داشتم دو تا جلسهی جالب بروم که نشد؛
یکیاش یک جلسهی تمرینی مایندفولنس بود و دیگری یک جلسهی نقد فیلم. (فعلا ترجیح دارم در همین حد معرفی کنم، نه بیشتر)
خوبیاش این است که این جلسات، مستمرند و بالاخره روزی میرسد که من هم خودم را بهشان برسانم.
اما کار عزیز و جالبی که کردم، این بود که کلی توی پیجهای وسایل خانه گشتم، عکسهای پینترستی دیدم، با سین تبادل نظر کردم که ببینم
دیوار خانه را چه جور سبزی بکنم؟
چه قابی به دیوار سبز بزنم؟
تشک صندلیهای ناهارخوری را چه رنگی بگیرم؟
رومیزی تور بگیرم یا فانتزی و طرحدار؟
چندتا کوسن دیگر بگیرم؟
درواقع لحظههای زیادی را به این گذراندم که این خانه را خانهتر کنم و این بخش ماجرا واقعا به من خوش میگذرد.
حالا باید پیش بروم ببینم چه میشود.
با ما باشید.
پ.ن: دیروز داشتم به نوشتن یادداشتی فکر میکردم دربارهی ساختن خانهای از آنِ خود.
شاید بگویید صد تا یادداشت با این موضوع نوشتهای، زن حسابی!
که درست اما میخواهم چیز متفاوتی بگویم. پس جدی جدی با ما باشید.
🌱 @Sara_Anahid
#روزها
#در_باب_خانه
❤ 21👍 2
تمام دیروز را کار کردم، حتی دیشب را !
و درنهایت یکی از حالبههمزنترین تسکهای عمر کاریام را تحویل دادم.
بهجز چند ساعتی که به صبحانه و یک ناهار نیمهآماده گذشت و شب که مهمان داشتم، باقی پای لپتاپ بودم.
دلیلش هم این بود که میخواستم بهموقع کار را برسانم دست بچههای تیم و بیفتد توی فرایند اما اصلا از این موضوع خوشحال نیستم. یعنی نیامدم که بگویم خیلی بهم خوش گذشته و از اینکه روز تعطیلم را به کار اختصاص دادم و تمامش کردم، احساس خوبی دارم. کمی احساس خوبی دارم چون دارم به سهم خودم تلاش میکنم به لانچ محصولمان برسیم. همین!
واقعا بعضی وقتها ماجرا همین است. قرار نیست همیشه از کاری که میکنیم، لذت ببریم. البته شاید کسانی باشند که بتوانند از همین لحظهها هم لذت ببرند یا لذت بسازند اما من جزوشان نیستم.
اتفاقا من وقتی کاری را دوست ندارم، آنقدر کند پیش میروم که گندش دربیاید و اینجور وقتها فقط به خودم یادآوری میکنم که میتوانستی انجامش ندهی. موظف نیستی اما انتخابت این بوده که مسئولیت قولت را قبول کنی.
این از نظرم چیز ارزشمندی است. فارغ از اینکه نتوانیم کاری کنیم از مسیر هم لذت ببریم. چه ایرادی دارد؟
🌱 @Sara_Anahid
👍 21👎 2❤ 1
سین عاشق گوشواره است.
این را توی کافه بوهیا متوجه شدم که گوشوارهاش را با شومیز جین ست کرده بود. بعد گشتم توی همهی قرارهای قبلیمان و یادم آمد همیشه خدا چیزکی به لالهی گوشش وصل است. بنابراین تصمیم گرفتم برایش گوشواره بخرم. آنوقت فهمیدم هیچ برند و فروشگاه اکسسوریای نمیشناسم!
از همکارم پرسیدم و چندجایی را رصد کردم و از این بالا و پایین کردن صفحهها خیلی خوشم آمد. حتی داشتم برای خودم هم چیزهایی انتخاب میکردم و میگذاشتم توی سیو بماند.
یادم آمد که من زمان دانشگاه، تقریباً ده-دوازده سال پیش، به گوشوارههایم معروف بودم. هربار با بهاره یا مریم میرفتیم خرید، من یکجفت گوشواره میخریدم و با لباسهایم ست میکردم.
چرا یادم نبود؟
گوشوارهها کجا مانده بودند؟
انگار که آن برهه از فیلم جهانم را بریده بودم و از ادامه پخش کرده بودم.
آنوقت رفتم خانهی مامان اینها و صندوقچهی چوبی خنزلپنزلهایم را درآوردم. دقیقا همین حس را بهش داشتم: خنزل پنزل!
رویش پر از خاک بود. قفلش را که باز کردم، داخلش هم چندان تمیز نبود. اصلا یادم نیست کی آخرین بار بازش کرده بودم، تمیزی که دیگر پیشکش.
و گوشوارهها آنجا بودند. زیر یک تپهای از خنزل پنزل واقعی، کش و موگیر خاکی و بیاستفاده، دانههای تسبیح و چیزهایی شبیه این، یکعالمه گوشواره در رنگ و مدلهای مختلف پیدا کردم. خیلیهاشان دیگر سلیقهی امروز من نیستند اما خیلیها هم خوشگل بودند.
چه قدر زنتر بودهام آن وقتها ! حالا نه که گوشواره لزوما نمود زنانگی باشد اما دربارهی من انگار نوعی نسیان را تداعی میکند. آن نوعی از نسیان که باعث میشود خیلی وقتها به موهایم رسیدگی نکنم. روتین پوستیام را دور بزنم. وعدههای غذایی را بپیچانم. آب کافی نخورم. چکاپهای سلامتم را انجام ندهم و خیلی چیزهای دیگر که درنهایت من را میسازند؛
و لبخندم را
و برق چشمهایم را
که در اغلبِ روزهای سیودوسالگی، خیال میکنم از من رفتهاند.
🌱 @Sara_Anahid
#روزها
❤ 32👍 2
یک طرح متفاوت انتخاب کنید
طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.