cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

🎗•♫••𝓱𝓲𝓭𝓮𝓮𝓷 𝓢𝓮𝓪𝓬𝓻𝓮𝓼𝓽 •♬•♫•.•🎼🖋🎗

♡ ∩_∩ („• ֊ •„)♡ ┏━∪∪━━━━━━━━━━━━━┓ ♡رمان راز پنهان 🔰 ژانر: عاشقانه، هیجانی. آهنگ چالش اینستاگرام تکس های کپشن ارتباط با ادمین: @Mohadeseh_BEW06 @sharurhayemad♡ ┗━━━━━━━━━━━━━━━━┛

نمایش بیشتر
إيران395 350زبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
87
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

#مستر_خشن 🔥 #اسلیوگرل_هورنی 🤤😈 ⚠️پابلیک سکس⚠️ رابطه وسط مهمونی 💦🔞 🍓🍓🍓🍓 #ضربه هایی که بهم میزد #تخت رو تکون میداد. #ناله ای کردم که #اسلپی به #باسنم زد. _ #ناله هاتو خفه نکن همه تو سالن منتظرمون بودن و ما اینجا داشتیم #سکس میکردیم! 🍓🍓🍓🍓 https://t.me/joinchat/NONgo16XsOFkZWI0 https://t.me/joinchat/NONgo16XsOFkZWI0 https://t.me/joinchat/NONgo16XsOFkZWI0
نمایش همه...
#پارتی_از_رمان!❌🤯 در حالی که جرعه‌ای از #شراب‌اش رو می‌خورد به سمتم اومد. از #ترس سرم رو پایین گرفتم، طولی نکشید #چونه‌ام رو توی دستاش گرفت و #غرید: -مگه بهت نگفتم تا #امشب وقت داری #چک‌ و #صفته‌هام رو تحویل بدی؟ با تته‌پته گفتم: -من به خدا می‌خواستم... با تو #دهنی‌ که بهم زد طعمِ #خون رو حس کردم‌. #پوزخندی‌ نثارم کردُ دستش رو روی #بدنم کشید که خواستم اعتراض کنم اما با #لباش خفه شدم! دستم رو روی #کمربندش گذاشت و با #جدیت گفت: -حالا که به وظیفه‌ات عمل نکردی منم #تنبیه‌ات می‌کنم! https://t.me/joinchat/NONgo16XsOFkZWI0 دختری که به خاطرِ چک و صفته‌هایی که پَس نداده بود مجبور می‌شه که...❌🤫💦
نمایش همه...
-نزننننننن #اخخخخخ😭💔 +خفه شو #هرزه کوچولو😈💦 -خب چی میخواییییی از #جونمممممم؟ایییییی نزننننن😭💔 +#تنتو میخوامممم🤤💦 بعداز این حرفش یه ضربه دیگه به تن لختم زد و #کمربندشو باز کرد. کلفتیشو در اورد و گفت: قراره با این #جرت بدمممم🙀❌ -هق😭نکن تورو خداااااا. #دخترونگیمو ازم گرفتیییی بسهههه😭💔 +هنوز اولاشه😈قراره #جونتم بگیرممممم🤯😨 💦💦💦💦💦 #دختره بخاطر گذشته ی تلخی که داره بلاهای زیادی سرش میاد و در اخر.....😭💔 جوین شو خودت بخون قراره لینکش باطل شه😭👇 https://t.me/joinchat/NONgo16XsOFkZWI0
نمایش همه...
⛓⛓قسمتي_از_رمانـــ😱❌ پارت_واقعی👅♨️ ❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌ اون #انگشتش رو روی #باسنم کشید و گفت: شل کن...زود.🔥😈 به سختی #شل کردم که پاهامو از هم #باز کرد و دست روی #مقعدم کشید.😱🔥 _نیما...خواهش میکنم #انگشتشو فرو کرد #داخلم😱 که باعث شد خودم رو محکم بگیرم که #سیلی_محکمی روی #لپ باسنم زد. ❌🔞❌🔞❌🔞❌🔞❌🔞❌🔞 _ #شل_کن_بار_اخره_میگم.⛓👅 با یه #انگشت داخلم #تلمبه میزد و من جرات #سفت کردن خودمو نداشتم.❌🔥 https://t.me/joinchat/AAAAAESPcHzcv6ev2pzl7Q
نمایش همه...
#پاهاش تو شکمش جمع کرده بود و اجازه نمیداد به کارم ادامه بدم _باز کن پاتو عزیزم... قول میدم درد نداشته باشه... خواهش میکنم پاتو باز کن. همچنان #میلرزید دستمو #نوازش وار روی بدنش کشیدم _پاتو باز کن بذار کارمو انجام بدم...میدونم بزور زنم شدی و مامان بابات تو رو #فروختن...ولی خواهش میکنم بذار کارمو انجام بدم با #نوازشم روی رون های #لختش پاهاش رو صاف کردم و از هم بازشون کردم روش #خیمه زدمو... #رمان_واقعی🔞👇 https://t.me/joinchat/AAAAAESPcHzcv6ev2pzl7Q
نمایش همه...
#هم‌خواب‌اجباری♨️ پرتم کرد روی تخت و دستام و با کروات به میله‌های تخت بست! نفسام #منقطع شده بود و چشمام تار می‌دید. من این #هم‌خوابی رو نمی‌خواستم! هم‌خوابی ای که فقط یک سر #لذت و سر دیگه #درد. لبش و روی #نوک‌سینه م گذاشت و آروم بوسید که #آه ریزی از ته گلوم خارج شد. همین‌طور بی‌وقفه می‌بوسید اما #یک‌دفه بلند شد و شلوارش و #شورتش💦 و در آورد. موهام و به چنگ گرفت و کل #مردونه‌ش و وارد دهنم کرد که باعث شد‌ #عق بزنم. ده دقیقه بی وقفه توی دهنم #تلمبه میزد که #آبش اومد همه رو روی #سینه‌م خالی کرد... یک‌هم‌خوابی اجباری ‌که سراسر وانشاته😈🤟🏿 https://t.me/joinchat/Sfh4vJ7Yfg0cqH7N
نمایش همه...
⁠ ⁠ - پندار این چیه؟ بادکنکه؟❌ https://t.me/joinchat/pzbLmix3UegwYTE0 پندار نگاهش را به بسته ی لاتکس داخل دست سوزیانا می اندازد و گوشه ی لبش را می خاراند که خنده اش را فرو دهد: - یعنی می خوای باور کنم که نمی دونی این چیه؟ دخترک چشم درشت می کند و طعم روی بسته را که می بیند گیج نگاهش را به پندار می دهد: - نه والا نمی دونم چیه! بادکنک میوه ای هم مگه داریم؟ جلل خالق!😂♨️ مرد تک سرفه ای می کند و لب هایش طرحی از نیشخند را مطرح می کنند: - پس یا تو زیادی صفر کیلومتری یا همسن های تو زیاد از اونچه که باید...می دونند! و پشت بندش نگاه داغش را به شکم بر آمده ی سوزیانا می دوزد و ادامه می دهد: - البته این بار با منطق جور در میاد که از این چیز ها ندیده باشی...وگرنه که الان دوقلو حامله نبودی! سوزیانا اخمی می کند و در حالی که دست هایش را حصار شکمش می کند، غر می زند: - آره مرتیکه...خفت کردن دانشجوی کم سن و سالت توی کلاس خالی اونم سر یک شوخی مسخره، این عواقب رو هم داره...حالا پنج ماه دیگه باید ونگ ونگ بچه هات رو هم بکشی! لب های پندار به بالا کشیده می شود و نگاه شیفته اش را به سوزیانا می دوزد: - تن خودت می خارید بچه! سرت زیادی توی زندگی من بود. سوزیانا بیخیال جواب سوالش می شود و همانطور که بسته را داخل بغل پندار می اندازد عصبی زمزمه می کند: - فکر کنم تو امروز از دنده ی چپ بلند شدی...بهتره من فعلا برم تا این اخلاق گندت به بچه هامم ارث نرسیده! و پشتش را می کند که برود اما پندار امانش نمی دهد و قبل از خارج شدن از اتاق بازوی سوزیانا را می گیرد و او را با احتیاط روی تخت می اندازد که سوزیانا جیغ می کشد: - چرا اینجوری می کنی ؟ پندار پوزخندی می زند و همانطور که بسته را با دندان هایش باز می کند، با زانو روی تخت می آید: - مگه نمی خواستی بدونی این چیه؟ تئوری بگم نمی فهمی...تجربه ثابت کرده اینجور چیز ها رو عملی باید توضیح داد! سوزیانا مبهوت لب می زند: - چه ربطی داره؟ پندار رویش خیمه می زند: - ربطش اینه که وقتی داری صدات رو رها میکنی و من خودمون رو جوری به اوج رسوندم که از لذت توی بغلم شل بشی این توی همین زمان کمک میکنه که بچه های توی شکمت نشن سه تا ! و پشت بند حرفش، سر پندار پایین می رود و همزمان سوزیانا لرزان لب می زند...🤭🔥 https://t.me/joinchat/pzbLmix3UegwYTE0 https://t.me/joinchat/pzbLmix3UegwYTE0 پسره ی پرو دختره رو توی سن کم حامله کرده تازه دو قورت و نیمه اش باقیه🤣❌ https://t.me/joinchat/pzbLmix3UegwYTE0 ❗️رمان حق عضویتی ای که لینکش لو رفت❗️
نمایش همه...
کلبه رمان سوزیانا

نویسنده: سوزیانا ارتباط با نویسنده @Sozyana6480 کپی ممنوععععععع❌ تبادل با بالای ۲k فقط تبلیغات هم میگیریم رمان #قمار تمام پارت ها گذاشته شده رمان #انتقام_شیرین تموم شد رمان #ارثیه_شرطی از فردا رمان #دلسا به زودی هر روز هر چندتا پارت بتونم میگذارم😍

#Part91🔥💦💦 خفه شو اَه !! #هق بلندی کردم نفسم بالا نمیومد ، اگه این اتفاق میوفتاد بعدش #خودمو میکشتم با #گم و‌گور میکردم #داشتن به #بدنم دست میکشدن و شلوارم رو درمیاردن که یهو کیان #اومد داخل https://t.me/joinchat/Vsl4SFrUtLcE3svY
نمایش همه...
_اوممم....اوففف تند تر #هاردین با #شهوت خنده ای سر داد و رفت سمت #گردنم. #بوسه‌هاش و تا #نافم ادامه داد و با یه حرکت #شلوارم و دراورد. دستش رفت سمت #بهشتم که.... https://t.me/joinchat/SB_KSkBNbAEw6QP-
نمایش همه...
مستری که مچ اسلیوگرل جاسوسشو میگیره و برای انتقام بهش تجاوز میکنه...🍆♨️‼️ #master_slavegirl🔥🔞 #full_sexy💦⛔️ #مردونگیشو بدون هیچ #ملایمتی📛فرو کرد تو #باسنم که #جیغم در اومد _خفه شو #جیغ بزنی #تنبیه تو بیشتر میشه #جاسوس #کوچولو...🥺🔞 یک #انگشتش وارد #سوراخ #بهشتم👅 کرد و..⁉️🔞 https://t.me/joinchat/Wb4eAk3Qwkw5MTk0 https://t.me/joinchat/Wb4eAk3Qwkw5MTk0
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.