cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

انتقام تاریک

نمایش بیشتر
إيران167 250فارسی161 270دسته بندی مشخص نشده است
Advertising posts
460مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
-27 روز
-3830 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

.
نمایش همه...
بسم الله الرحمن الرحیم #انتقام_تاریک •پارت196• - اعصاب نداریا! - تو گذاشتی چیزی ازش! - گمشو توم، یوبس بشی م میندازی گردن من‌. چپ‌چپ نگاهش کردم که زبان درازی کرد و خودش را روی صندلی انداخت. نگاه دیگری که مرد که روی زمین افتاده بود کردم و آرام لب زدم. - ببخش. سریع خودم را در ماشین پرت کردم و همانطور که ماشین را راه می‌انداختم شماره پلیس را گرفتم: - بله بفرمایید. کمی صدایم را هول زده و مضطرب کردم و با نفس‌نفسی که تصنعی بودنش را خوب میدانستم گفتم: - الو...الو...اینجا یه پلیس تصادف کرده آقا برسونین خودتونو! - هویتش رو چک کردین! آدرس لطفا - پنج کیلومتری بهشت...بهشت...زهرا! - وضعیت هوشیاریشون رو چک کردین؟ - آقای...پلیس...من...شارژم...داره...تموم...میشه! تلفن را قطع و بعد خاموش کردم. و به رامین که با دهان بازش حیرت زده به من نگاه می‌کرد: - مگس نره توش! - تو دیگه کی هستی؟ - یه انسان شریف! - خواهشا این یکیو دیگه زیره سوال نبر، تو چرا بازیگر نشدی! وای، چه خوب رُل بازی میکنی دیوث - نفرمایید، بنده افتخاره شاگردی شمارو دارم! - خدایی من یکم مارموز و لاشی و عوضی هستم ولی قده تو دیوث نیستم! سام! - خوشم میاد که خودتم قبول داری عوضیی، هوم. - دارم میترسم کم‌کم. - از چی؟ صادقانه جواب داد: - از تو! - هااا؟ از من - آره از تو - از چیم دقیقا، چت شده تو سرش را به طرفیت تکان داد و گفت: - هیچی ولش، چه کنیم حالا! - برمی‌گردیم خونه کپه مرگمونو میذاریم تا ببینیم فردا چه خاکی باید تو سرمون بریزیم! - باشه، ولی اون دوتا جن بودنا. سام اونطوری نگام نکن، میخوای بگی وسط قبرستون دنبال گنج می‌گشتن! با حرف رامین جرقه ای در ذهنم زده شد، محکم پایم را روی پدال ترمز کوبیدم که ماشین به طرز بدی از حرکت ایستاد. با صدای بوق ماشین های دیگر، ماشین را به راه انداختم و از بریدگیی که آن سمت جاده بود دور زدم. رامین که شک زده با چشمان از حدقه درآمده هردو دستش را روی داشبرد گذاشته بود‌.ربات وار سرش را به سمتم چرخاند و اب دهانش را قورت داد. و به ناگاه عربده زد: - میشه بگی دقیقا چه مرگته، دومین باریه که اگه خودمو نگه ندارم با سر میرم تو شیشه ماشین! من به جهنم به ماشین بدبختت رحم کن. بیا باز لال مونی گرفت؛ لاقل بگو کدوم گوری داری میری، واسه چی دور زدی! کدوم گوری داری میری، هوی با توم. میگم کدوم گوری داری میری. با کلافگی سرم را تکان دادم و در عجب بودم چطور با این حجم از یک نفس حرف زدن تنفسش دچار مشکل نشده است. - اه چه خبرته ور‌ ور ور یه دقه زبون به دهن بگیر بذار کارمو بکنم اه. - تو جوابمو بده، من لال میشم‌. - لاف نزن، منکه میدونم تو یه دقیقه زبونت کار نکنه جونت بالا میاد. - سامین پارسااا، بهم نگو که داری برمیگردی جن آباد. - چرا داریم میریم اونجا! - میشه بگی اونجا دقیقا جه گهی میخوای بخوری گه خوریت به درک منو چیکار داری! منو واسه چی دنبال خودت کشوندی داری میبری وسط سرزمین ارواح مگه روزو ازت گرفته‌ن‌. - آره گرفتن، وای رامین دهنت کف نکرد بس که حرف زدی! هیس شو یکم، بذا به کارم برسم اه. - کار، کارر، کاررر، کدوم کار د اخه برادر من قبرستون تو روز روشنم خوف داره بعد اون وقت تو نصفه شبی داری منو خر کش نیکتی میبری اونجا، ولم کن جان امواتت‌ چه کاری الان اونجا میتونی داشته باشی من وصیت کردم اگه مردمم اونجا نذارنم بندازنم جلو سگا بس که میترسم اونوقت تو... خدایا منو بکش - رامین سرم رفت زبونتو جمع کن تو حلقت، وقتی برسیم میفهمی چقد کارم واحب بوده اه! باز هم صدایش را در سرش انداخت، که لحظه ای به سرم زد از ماشین بیرونش بیندازم. - باز میگه،باز میگه، باز میگه. خدایا این چرا نمیفهمه، باشه تو میخوای بری برو چیکاره من داری دیگه، بزن بغل من پیاده شم خودت برو وسط جن پارتی قبرستون. - خفه - شدی، من پامو قبرستون نمیذارم سامین. - میذاری. - عمرااا، نمیذارم،نمیذارم، نمیذارم. لب برچید و دست به سینه رویش را به سمت مخالف چرخاند که لبخندی زدم و زیره لب زمزمه کردم: - چرا میای. - هیچم نمیام. - میای، مگه دسته خودته. *** - رامین کفره منو در نیار، اون چراغ قوه‌ی مزخرف گوشیه اشغالتو روشن کن بیا پایین. - نمیام. - رو اعصابم نرو، پا میشم میزنمتا، بیا دیگه صب شد. اه - مگه من گفتم بیار منو که الان اینطوری طلبکاری ها، معلومه که نمیام. آقارو، چه توقعایی داره برداشته منو آورده وسط شهر ارواح، بعد انتظارم داره دنبالش راه بیوفتم برم تو قبرا، بشین تا بیام. - دیگه داری کفرمو در میاری. رویش را به سمت مخالف برگرداند تا مثلا مرا نبیند‌. دستم را از روی سقف ماشین برداشتم و کمرم را صاف کردم. همانطور که با فشار دادن قسمت بالایی دکنه وسط موبایل کوچکم چراغ قوه کوچکش را روسن میکردم، گفتم: - به جهنم نیا، انقد اینجا بشین که جونت درآد، به حق پنج تن که از ترس بمیری.
نمایش همه...
بهم بگین حدس میزنین این پارت مربوط به کدوم یکی از بچه هاس
نمایش همه...
گفتم بد نباشه یکم قلقلکتون ندم برای پارتای آینده😜
نمایش همه...
- بخاطره من مجبور شدی مراسمو ول کنی بیای! ببخش‌. بی توجه به حرفش، احمقانه ترین سوال ممکن را پرسیدم: - خوبی؟ چشمان خونبارش را به چشمانم دوخت. لبخند دردناکی زد و گفت: - خوبم داداش خوبم! از نگاهم چه خواند که، لبخندش عمق بیشتری گرفت. پشت به من و رو به پنجره ایستاد. با صدای لرزانش که دل سنگ را هم آب می‌کرد به حرف آمد. حرفایی که هر کلمه اش، خنجری بود که وسط قلبم می‌نشست. - مگه میشه خوب نباشم! عروسی عشقمه ها، مگه میشه آدم تو عروسی عشقش، خوشحال نباشه. هندزفزی‌ش را برداشت و رو به پنجره، چنان فریاد زد که گویی میخواست، گوش فلک را کر کند و عرش خدارا بلرزاند. - عروســــــــی. عشــــــــــــقمه #آنچه_خواهید_خواند
نمایش همه...
پشت بذارم یا همینکه سایه م رو سرتون باشه کفایت میکنه 👀
نمایش همه...
👀 1
میگم که عیدتون مبارکا باشهههه
نمایش همه...
.
نمایش همه...
و اینکه امروز روزه قلم بود و من این روزو به تمامی اهل قلم تبریک میگم ❤️
نمایش همه...
شماها نیستین منم نیستین نیست در نیست میشه نیست😂 دارم پرت و پلا میگم میدونم عارضم خدمتتون که بعله میدونم مدت طولانیه که نبودم امتحان و اینا خودتون در جریانید که بحمدالله برای من تموم شده برا شماهام تموم شده یا نه👀 یه توصیه خواهرانه مادرانه دوستانه 😂به دانشجواهای عزیزمون بکنم به خودت سخت نگیر ترم تابستون برداری که بگی یه ترم زودتر تمومش کنم خودتو عذاب نده بیب یه ترم زودتر تمومش کنی که چی بشه جز اینکه به خودت و روح و روانت فشار بیاد که چی اون انرژی که برای هشت الی نه واحدی که تابستون میخوای صرف کنیو بزا برا دی ماه خودت و ذهنتو خسته نکن اینو از کسی دارین میشنوین که خودشو کشت تقریبا که شیش ترمه فارغ التحصیل بشه که خب نشدم بعلهههه به همین راحتی به همین خوشمزگی من ترم شیشم و فقط هشت واحد دارم برا فارغ التحصیلی ولی فارغ التحصیل نشدم چرااا چون اون موقع ک تو فکره شیش ترمه تموم کردن کارشناسیم بودم یادم رفت درست به چارت ناقصم نگاه کنم و یه اشتباه کوچولوی چارت ناقص من باعث شد یکی از واحدای تخصصی و عملیم جا بمونه ک ارائه م نمیشه برام و باید بخاطرش هفت ترمه فارغ و تحصیل شم حقیقتا اینکه خیلی خیلی خیلی سرش حرص خوردم و ناراحت شدم ولی بعدش به خودم گفتم خب که چی شاید یه حکمت توش بوده حتی اگه بخوام از دید عرفانی و مثبت بهش نگاه نکنم و به اینطور مسائل ربطش ندم ولی خب بازم که چی مثلا قرار بود چی بشه تقریبا شاید هیچی دوتا استخدامی مهمه مرتبط رشتمو عقب افتادم! نه چون به هرحال قبول نمیشدم اول اینکه ظرفیت استخدام کم بود و متقاضی زیاد دوم اینکه آیا من تلاشی کرده بودم براش آماده ش بودم جواب واضحه نه! پسسسسسس به خودتون سخت نگیرین اگه نشد اگه دیر تر شد نمیگم الکی ادامه دارش کنید نه اصلا فقط میگم به خودت سختی الکی نده انرژیتو جاهای بهتری صرف کن اون اتفاقی که قراره برات بیوفته میوفته قسمت تقدیر و سرنوشتت ازت رد نمیشه نکه دست رو دست بذاری نه براش بجنگ صدتو براش بذار ولی خودتو براش تا نابودی نبر و هیشه همیشه یه درصد فقط یه درصد نه بیشتر منطق رو هم دخیل کنید تو تصمیماتون تلاشتو برای شدن بکن ولی از طرفی ظرفیت نشدن رو هم در خودت تقویت کن اینطوری خودتو نمیبازی رفیق میدونم ممکنه حرفام برای خیلیاتون قابل قبول نباشه یا حتی شاید انرژی منفی و دلسرد کنی باشه بلاخره هرکسی یه نظری داره و صدالبته که نظرش محترمه خوشحال میشم که نظرای قشنگ شمارو هم بدونم و یاد بگیرم ازتون این گوشه موشه ها هم یه دعا کنیم برای کنکوری های عزیزدلمون که این مدت خیلی تلاش کردن درس خوندن و برای هدفاشون جنگیدن من شدیدا شدیدا بهشون احترام میذارم خدا قوت و امیدوارم خیلی زود نتیجه تلاشتونو بگیرین اگه شد که تبریک اگر نشد فدای سرت دوباره تلاش کن اما خودتو بابتش نباز درس کنکور و دانشگاه فقط یه بخش کوچیک از زندگیه عزیزم همه ی اون نیست و مطمئن باش هرچقد سنت بیشتر شه چالش های بیشتر و بزرگتریو تجربه میکنی که این در برابرش هیچه پس مخلص کلوم هیچ وقته هیچ وقته سره اینطور مسائل امیدتونو از بقیه زندگی و تواناییاتون قطع نکنین یقینا زندگی ورقای بیشتری براتون کنار گذاشته که به موقع خودش براتون رو میکنه آرزوی موفقیت دارم برا همه دانش‌آموزا دانشجوها و تمومه تمومه بچهای سرزمینم امیدوارم هرجا که هستید و در هر حالی که هستید شاد سربلند و پیروز باشید خیلی دوستون دارم ماچ پس کله هاتون فعلا
نمایش همه...