#Part3
-تو بهم تجاوز کردی عمو!
کیسان دندون قروچه ای از درد و خشم کرد.
دستاشو مشت کرد تا کنترلشو از دست نده:
-چیکار کنم که فراموش کنی؟!؟
دخترک پوزخندی زد و با بغض به شکم بزرگش اشاره کرد
-
چطوری فراموش کنم وقتی انگشت نمای فامیلم؟
کیسان چشمانش را از درد بست.
به قصد انتقام به برادر زاده اش نزدیک شده بود.
برادر زاده ای که از خون و گوشت او نبود اما با او بزرگ شده بود!
حامله اش کرده بود و قصدش ول کردن و انگشت نمای فامیل کردنش بود و حال...
عاشق آن دخترک با چشمان آبی شده بود؟
رومیسا قدمی به عقب برداشت که کیسان با وحشت صدایش زد:
-درستش میکنم! نرو عقب.
رومیسا پوزخندی زد.. پوزخندی تلخ!
-چیو درست میکنی عمو؟
دوباره به شکمش اشاره کرد:
-بچه ای که تا ابد قراره مهر حرومزادگی به پیشونیش خورده بشه؟
چشمان کیسان پر از آب شد و چه کسی فکر میکرد یک روز او را با این حال ببینند؟!؟
-زنی که هرجا راه میره میگن از عموش حامله شده و بیرونش میکنن چون نحسه؟
کیسان نالید: درستش میکنم..
رومیسا اما این بار فریاد زد:
-چیو درست میکنی عمو؟!؟
چطور درست میکنی؟!؟
کیسان میترسید جلو برود.. میترسید رومیسا بپرد! فاصله اش با کوه کم بود..
رومیسا با بغض و درد نالید:
-فکر میکردم دوستم داری..
کیسان سعی کرد بدون اینکه توجه رومیسا را جلب کند قدمی به جلو بردارد
-نداشتم.. ولی الان به همون خدایی که توام میپرستی قسم میخورم عاشقتم!
رومیسا پوزخندی زد:
-پس امیدوارم دردی که کشیدم رو بکشی.
کیسان با شوک و کمی تعجب نگاهش کرد.
رومیسا عقب عقب رفت و کیسان تازه متوجه شد منظور رومیسا چه بوده!
به سمت رومیسا دوید.
رومیسا در یک حرکت آنی.. به عقب برگشت و.....
https://t.me/+GXQ2HIFAMq80OWU0
https://t.me/+GXQ2HIFAMq80OWU0
https://t.me/+GXQ2HIFAMq80OWU0
https://t.me/+GXQ2HIFAMq80OWU0
عموش به قصد انتقام به برادرزادش نزدیک میشه و حاملش میکنه ولی...پارت واقعی رمانه... 😭💔