🌓 آموزش جمله سازی ناشنوایان ایران زمین 🌗
🌼⃨⃟🍃̶͟͞✿🌼⃨⃟🍃̶͟͞✿🌼⃨⃟🍃̶͟͞✿ کانال جمله سازی برای ناشنوایان کل کشور @aSabzy : ارتباط باادمین https://t.me/+wvXrhauejIxlZWI0
نمایش بیشتر568
مشترکین
-324 ساعت
-27 روز
-730 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Photo unavailable
سوزوندیم
سوزوندیم گفتاری
سوزاندیم نوشتاری
🌼 سوزاندن 🌼
یعنی
🍃 سوختن
سوزاندیم
مثال:
ما چوب ها را سوزاندیم.
13810
🌼 لطمه 🌼
یعنی
🍃 صدمه، آسیب، ضرر
مثال:
رفتار تو به من لطمه زدـ
26000
🌼 فاجعه 🌼
یعنی
🍃 اتفاق بد، یک اتفاق که خرابی زیادی دارد.
مثال:
فاجعه سیل مردم زیادی را کشت.
32320
اختلافات جمع اختلاف
🌸 اختلاف 🌸
یعنی
🍃 دعوا، مختلف بودن فکر، متفاوت بودن فکر و عقیده، تفاوت ها
مثال:
زهرا و علی باهم اختلاف دارند.
39100
آنان را ببخش چون نمی دانند چه می کنند.
🎁🎲♨️
این دفعه تو را می بخشم ولی دیگر این کار را نکن.
🎁🎲♨️
من سعی کردم او را به خاطر صحبت هایش ببخشم.
🎁🎲♨️
اگر اتفاقی برای آن کودکان بیفتد، من هیچگاه خودم را نمیبخشم.
🎁🎲♨️
مرا ببخش، اما فکر نمیکنم بتوانی این کار را انجام دهی.
🎁🎲♨️
دشمنانت را ببخش ولی نام آن ها را فراموش نکن.
🎁🎲♨️
اگر باعث رنجش شما شده ام مرا ببخشید.
34730
🌸 خدمت کردن 🌸
یعنی
🍃 هرکاری برای کسی انجام دادن، محبت کردن
41710
🌸 قبول 🌸
یعنی
🍃 پذیرفتن. قبول کردن. موافق بودن
38030
🌸 پذیرایی 🌸
یعنی
۱. اتاق بزرگ برای مهمان ها
۲. پذیرایی کردن از مهمان. توجه و دادن میوه و چایی و... به مهمان
ــــــــــــــــ
🌸 هوووو 🌸
یعنی
🍃با بی ادبی کسی را صدا کردن
ــــــــــــــــ
🌸 نیشگون 🌸
یعنی
🍃 با دست بازو یا جایی از بدن کسی را گرفتن و پیچاندن . کتک زدن
35920
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗خریدار عشق💗
قسمت 5
بعد رفتم تو آشپز خونه ،سفره رو از مامان گرفتم و رفتم سمت پذیرایی سفرو پهن کردم
غذا رو روی سفره گذاشتیم.
همه مشغول غذا خوردن شدیم
مامان: جواد جان با خونه خانم محمدی تماس گرفتم واسه آخر هفته بریم خونشون
( داداش آروم گفت باشه )
- خانم محمدی کیه؟
مامان: زنداداش آینده ات
( قیافه من)
مامان: این چه قیافه ایه
- خوب داداش که میگفت ،اصلا قصد ازدواج نداره
مامان: خوب میگفته ،قبل از اینکه عاشق بشه
نگاهی به جواد کردم و سرخی صورتشو متوجه شدم
رفتم چسبیدم بهش - واییی داداشی عاشق شدی؟ چه جوریه زنداداشم ، خوشگله، چه کاره اس ؟ کجا زندگی میکنه ؟ درس...
جواد: هوووو دختر چقدر سوال میپرسی تو - نه اینکه به یکیشم جواب دادی
مامان: عع بهااار ، خجالت میکشه بچم
- وااا ،اون وقت که عاشق شد ،خجالت نکشید
بابا خندید و چیزی نگفت
مامان: همکارشه - همکار، یعنی اونم نظامیه؟
جواد: با اجازه ات
- یه سوال؟
جواد و مامان: چیه باز
- دو تا نظامی باهم ازدواج کنن بچه شون چی میشه
جواد یه نیشگونی منو گرفت
- آاااییییی بابا نگاه کن پسرت و
بابا:جواد جان ،اذیت نکن بهارمو - دستت درد نکنه مامان من برم تو اتاقم
جواد: کجااا ،بشین ظرفا رو جمع کن
- من فردا امتحان دارم ،باید برم درس بخونم ، تازه شما که الان خبر خوش گرفتین باید سفره رو جمع کنی
مامان:نمیخواد بابا
،خودم جمع میکنم برو بهار..
24920
یک طرح متفاوت انتخاب کنید
طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.