cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

💕ᵗʷᶦˡᶦᵍʰᵗ ᶠˡᵃˢʰ ⁿᵒᵛᵉˡ💜💙

اولین چنل فلشلایتی خوعش اومدی💙💅 سال تاسیس 2019_2020_2021💕✨ تولد چنل 27 فوریه💞 لاو میای اینجا همه کپی ممنوعه کپی کنی سریع به گوشم میرسع♥️ جهت تب و ادمینی به بات زیر 🙇♀👄 @IamTina2020_ibot

نمایش بیشتر
إيران198 651زبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
495
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

#از_عاشقی_به_نفرت پارت ششت و يک رينبودش و پينکى پاى داشتن با کلى دردسر توايلايتو راضى ميکردن ⚡️بيا بريم توايلايت ✨خب من نميخوام برم کافى شاپ 🎈خواهش ميکنم توايلايت ✨بسه ديگه ⚡️🎈خواهش ميکنم توايلايت با کلى بدبختى راضى شد و اماده شدن برن کافى شاپ توى راه که داشتن ميرفتن يه دفعه پينکى پاى ماشين فلشو ديد و سريع رمزى به رينبودش گفت ⚡️حالا چيکار کنم توايلايت با تعجب به رينبودش نگاه کرد ✨چى ⚡️چى که چى ✨همون حرفى که زدى گفتى حالا چيکار کنم ⚡️اهان هيچى ✨وا ⚡️چيه خب ✨هيچى ⚡️باشه 🎈حواستون کجاست چراغ قرمزه ⚡️✨چييييى رينبودش و توايلايت سريع اومدن عقب که ماشين رد شد 🎈حواستون کجاست اين داستان ادامه دارد
نمایش همه...
#از_عاشقی_به_نفرت پارت ششت 📷واقعا 🧩اره حالا مياى بريم 📷باشه حالا که میگى بريم پولى اروم با خودش گفت اره فلش با تعجب نگاش کرد 📷چيزى گفتى پولى هول شد به فلش نگاه کرد 🧩چى چى چى گفتى 📷گفتم چيزى گفتى 🧩نه نه من چيزى نگفتم 📷باشه پولى و فلش اماده شدن تا برن کافى شاپ وسط هاى راه گوشيه پولى زنگ خورد 📷پولى صداى چيه پولى فهميد گوشيش داره زنگ ميخوره 🧩چى چى کدوم صدا 📷همين صدا ديگه 🧩من که چيزى نميشنوم 📷واقعا 🧩اره 📷فکر کنم خيالاتى شدم 🧩اره اره خيالاتى شدى سريع گوشيشو جواب داد رينبودش بود 🧩چيه رينبودش هى زنگ ميزنى ⚡️چيشد پولى 🧩داره مياد ⚡️افرين پولى ما هم الان توايلايتو راضى ميکنيم 🧩باشه رینبودش اين داستان ادامه دارد
نمایش همه...
این پارت رمان چطور بود؟Anonymous voting
  • عالی
  • افتتضاح
0 votes
#رمان_پونی🥢 #نام_رمان:#فرصت_دوباره☁️ #پارت_بیست_و_هشت🖇 بابا فلش: هرجا میگشتم فلش رو پیدا نمیکردم بخاطر همین تصمیم گرفتم برگردم خونه وقتی رسیدم خونه مامانش درحال اینکه اشک تو چشماش بود بهم گفت... مامان فلش:پیداش کردی؟ بابا فلش:نه فردا صبح: سانست: رفتم تو اتاق توایلایت تا از خواب بیدارش کنم و بهش گفتم... پاشو...خوابالو امشب میخواد برات خواستگار بیاد...باید آماده بشی توایلایت:وای...ولم کن سانست:ولم کن چیه؟باید خوشگل شی توایلایت: خیلی خب باشه تو برو بیرون منم الان میام صبحونه بخورم تا بریم آرایشگاه... سانست:باشه فلش: از خواب بیدار شدم و رفتم دست و صورتم‌ رو شستم و بعد رفتم تو آشپزخانه پیش دوستم که یهو دوستم گفت... دوست فلش: من امشب با دوست دخترم میخوام برم مهمونی تو که مشکلی نداری امشب تو خونم تنها بمونی فلش:نه...مشکلی نیست دوست فلش:خوبه... توایلایت: صبحونه خوردم و بعد رفتم آماده شدم... تا با سانست برم آرایشگاه... چند ساعت گذشت... و تقریبا شب شده بود... من از آرایشگاه برگشتم خونه و منتظرم تیمبر بودم تا بیاد فلش: تقریبا شب بود... و دوستم داشت حاضر میشد که دوست دخترش بیاد دنبالش تا باهم برن مهمونی... چند دقیقه گذشت... که یهو دوست دخترش زنگ خونش رو زد و دوستم رفت و من تو خونه تنها شدم... توایلایت: بالاخره تیمبر اومد... و من ازش پذیرایی کردم... و بعد از پذیرایی رفتم نشستم پیش سانست و بهش گفتم... #ادامه_دارد🫐
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.