Rendezvous•

Oh dear July, please be nice.

عاشق وایب کلاسیکش میشید💚

من از آن تافته های جدا بافته نبودم که هر توهینی را ببخشایم، اما همیشه در آخر کار آن را از یاد می بردم. آن کس که تصور میکرد که من از او نفرت دارم چون میدید که با لبخندی صمیمی به او سلام میگویم غرق در شگفتی میشد و نمیتوانست باور کند. در این حال، بر حسب خلق و خوی خودش، یا بزرگواریم را تحسین و یا بی غیرتی ام را تحقیر میکرد، بی آنکه فکر کند که انگیزه ی من ساده تر از اینها بوده است؛ من همه چیز حتی نام او را از یاد برده بودم. ( آلبر کامو / سقوط )

៸៸ׁ ‌‌ اگر من از تاریکی هایم بگویم، باز هم جوری نگاهم میکنی که انگار خورشیدم؟

Born to تا لنگ ظهر بخوابم Forced to گمشو بیدار شو درس داری

زندگی بزرگسالی:

Born to be a lover girl forced to be funnier than every man l meet.

بدن بدون اندام

چیزی بی فایده‌تر از اندام وجود ندارد، چرا که این اندام است که اجازه نمی‌دهد به دنبال "شدن" باشم و خودم را پیدا کنم؛ به دنبال "من" در یک حس. در این جریانِ مداوم بارها شکست خوردم و تلاش کردم، حتی به اندامم بازگشتم. در آخر خود را در "بی‌حسی" پیدا کردم.