غزالین 🌙

امروز یه مامانی داشت از سختی های مادری کردنش از بدو تولد فرزندش میگفت … میگفت وای نمیدونید چه بچه ی سختی بود کولیک داشت رفلاکس داشت همش این بچه مریض بود الانم که پرررر انرژی و … اصلا هر کی میگه بچه خوبه من یکی صدام در میاد ! خلاصه که دل پری داشت ! یکی از خانم های جمع گفت: شما دعا کنید خدا بهم بده من به همینشم راضیم اصلا یه بچه همین قدر سخت بده اما بده 🥹 ✨برای هزارمین بار این جمله برام تکرار شد این چیزایی که تو داری آرزوی خیلی هاست فقط چون خیلی وقته داریش برات تکراری شده 🫵🏻 تکراری شدن داشته ها ، از نداشتنش خیلی بد تره باور کن ♥️

داشتم در مورد اسپا تحقیق می کردم چون دوست دارم کادوی تولد میلاد واسش رزرو کنم بره گفتم یه ماساژی بره ،بده ناخناشو مرتب کنن و کلاً واسه خودش باشه بهتر از لباس و ساعت و هزار تا چیز دیگس که همه رو تازه خریده ولی چون شک داشتم بهش گفتم موافقی ؟ خندید همین ، خب من الان چی کار کنم ؟ نمی دونم رزرو کنم یا نه حس می کنم خوشش اومده حالا باز امشب باهاش قطعی کنم و تو فکرم بود اون روز شمال باشیم که از اومدن خانوادش به اینجا جلوگیری کنیم ولی با شناختی که ازشون دارم و ازشون دارین ، قطعاً بعد از سفر پیداشون میشه پس بمونیم بهتره

یه پی دی اف مونده بود اونم خوندم و نتیجه ؟ زنگ زدم به میلاد یه لیست دادم واسه اتاق ماهلین چون تازه فهمیدم چه رنگی به کرم میاد 😁 و یه سری کوسنم واسه مبلا می خوام و اصن دلم می خواد مبلا عوض بشه حتی فرش یه کم دیگه پیش بره کل خونه رو عوض می کنم فعلاً برم بلاگر بشم پول دستم بیاد 🚶🏽‍♀️ اسم پیجمو چی بذارم ؟ کمک می کنید ؟

قبلش رفتم یه لیوان قهوه ریختم و خوشحال و خرم نشستم پای سیستم

قرار بود سر درس باشم ولی من ریدم به آخوند و آخوند پرست که یه اینترنت درست و درمون نداریم اصلاً فیلمو باز نمی کنه پی دی اف درس قبلی رو خوندم باز یه چیزایی دستم اومد بحث رنگ شناسی بود و چه قدر این بحث واسه من جذابه 😍

همه جام داره از درآمد بلاگرا می سوزه و می خوام بلاگر شم 🚶🏽‍♀️ یا میشه یا نمیشه دیگه بابا واسه هیچی دارن پول پارو می کنن من که ۴ تا هنر بلدم طراحم بشم که دیگه هیچی 😬 برم یه پیج جدید بزنم و شروع کنم 😁

۷ صبح صبحانه ی دخترکم رو دادم ۹ یه دوش پر ماجرا گرفت چون از آب ریختن روی سرش ، صدای سشوار ، شامپو زدن و خیلی چیزا می ترسه ۱۰ ماه خونه رو تحویل مامانم دادم الانم می خوام ناهار بخورم و دوره ی قبلی رو ببینم

اون دختر داییم که گفتم مریض شده ، این از من خیلی خوشش نمیاد و واقعاً نمی دونم دلیلش چیه الان خواهرش یه استوری گذاشته بود اونو تگ کرده بود ولی پیجش واسه من نمیاد بلاکم کرده 🤷🏽‍♀️ با یه پیج دیگه دیدم آوردش و واقعاً نمی فهمم چرا بلاک شدم تو عروسی دختر خالمم همه داشتن جیغ و سوت و از این کارا می کردن منم یه سوت زدم این جلوم بود ، برگشت چنان با اخم بهم نگاه کرد که شوکه شدم ولی به کناری من که صداش صد برابر من بود هیچی نگفت هی من با کسی کار ندارم و هی بی دلیل از من بدشون میاد 🚶🏽‍♀️