cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

کانال رسمی شورای اسلامی روستای قره چمن (دوره ششم)

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
215
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
-27 روز
-330 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید ها
به اشتراک گذاشته شده
ديناميک بازديد ها
01
🌹🍃 شخصی نزد سقراط آمد و گفت: میدانی راجع به شاگردت چه شنیده ام؟ سقراط پاسخ داد: لحظه ای صبر کن. آیا کاملا مطمئنی که آنچه که می خواهی بگویی حقیقت دارد؟ مرد: نه، فقط در موردش شنیده ام. سقراط: آیا خبرخوبی است؟ مرد پاسخ داد: نه، برعکس. سقراط: آیا آنچه که می خواهی بگویی، برایم سودمند است؟ مرد: نه واقعا. سقراط: اگر می خواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد، نه خبر خوبی است و نه حتی سودمند است، پس چرا اصلا آن را به من می گویی؟ مراقب نقل قولهایمان باشیم .
360Loading...
02
ححج🌹🍃 هنگام غروب، پادشاه از شکارگاه به سوی ارگ و قصر خود روانه می شد. در راه پیرمردی دید که بارسنگینی از هیزم بر پشت حمل میکند لنگ لنگان قدم بر میداشت و نفس نفس صدا می داد پادشاه به پیرمرد نزدیک شد و گفت: مردک مگر تو گاری نداری که بار به این سنگینی می بری. هر کسی را بهر کاری ساخته اند. گاری برای بار بردن و سلطان برای فرمان دادن و رعیت برای فرمان بردن. پیرمرد خنده ای کرد و گفت: اعلی حضرت! این گونه هم که فکر می کنی فرمان در دست تو نیست. به آن طرف جاده نگاه کن. چه می بینی؟ پادشاه: پیرمردی که بارهیزم بر گاری دارد و به سوی شهر روانه است. پیرمرد: می دانی آن مرد، اولادش از من افزون تر است ولی فقرش از من بیشتراست؟ پادشاه: باور ندارم، از قرائن بر می آید فقر تو بیشتر باشد زیرا آن گاری دارد و تو نداری و بر فزونی اولاد باید تحقیق کرد. پیرمرد: اعلی حضرت! آن گاری مال من و آن مرد همنوع من است. او گاری نداشت و هر شب گریه ی کودکانش مرا آزار می داد چون فقرش از من بیشتر بود گاری خود را به او دادم تا بتواند خنده به کودکانش هدیه دهد. بارسنگین هیزم، با صدای خنده ی کودکان آن مرد، چون کاه بر من سبک می شود. آنچه به من فرمان می راند خنده کودکان است و آنچه تو فرمان می رانی گریه کودکان است!
360Loading...
03
✍پسرم،اگر سیاه سیاه هم بودی،دل پاک بالاتر از قیافه قشنگ بود. دل اگر پاک نباشد، قشنگ ترین قیافه ها هم زشت به نظر ميرسند #امیلی_برونته
450Loading...
04
✍ شخصيت آدمهاى دور و برت رو نميتونى تغيير بدى، اما آدمهايى كه تصميم ميگيرى دور و برشون باشى رو ميتونى تغيير بدى. با دقت انتخاب كن !
450Loading...
05
✍به آسانی می‌توان فهمید که چه کسی بر شما حکومت می‌کند: اندکی فکر کنید و ببینید از چه کسی نمی‌توانید انتقاد کنید. #فرانسوا_ولتر
460Loading...
06
✍روزی لئون تولستوی در خیابانی راه میرفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد : زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد و بیراه گفتن کرد بعد از مدتی که از فحاشی زن گذشت تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم زن که بسیار شرمگین شده بود عذر خواهی کرد و گفت : چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید ؟ تولستوی در جواب گفت: شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید. #تام_فیلد
470Loading...
07
دنیایِ ما نتیجه نقشی است که ما بر آن می‌زنیم نقاشِ دنیای‌مان، خودمانیم رنگ و طرحِ آن نتیجه کارهای‌مان و وسعتِ آن به اندازه وسعتِ فکرمان است...   ‎‌‌‌‎‌‌
450Loading...
08
سال‌ها بود که می‌خواستم از فردا شروع کنم، اما فردا همیشه یک روز از من جلوتر بود… سال‌ها گذشت تا فهمیدم باید از همین امروز شروع کنم! دیل کارنگی
630Loading...
09
۵ قانون برای داشتن یک زندگی شادتر: ۱- عاشق خودت باش ۲- کارتو خوب انجام بده ۳- همیشه ببخش ۴- به کسی آسیب نزن ۵- مثبت باش
630Loading...
10
گفتند: ای شيخ، دلهای ما خفته است كه سخن تو در وی اثر نمی كند گفت: كاش خفته بودی كه خفته را بجنبانی بيدار شود دلهای شما مرده است... تذكرة الاولياء ✍
640Loading...
11
⭕️👈تلنگر متنی که جزو 10 متن برتر از نگاه مجله معتبر فوربس است، این متن سه مرتبه در این لیست در مقام اول قرار گرفته است. یک پسر و دختر کوچک مشغول بازی با یکدیگر بودند، پسر کوچولو یه سری تیله و دختر چنتایی شیرینی داشت، پسر گفت: من همه تیله هامو بهت میدم و تو هم همه شیرینی هاتو به من بده، دختر قبول کرد... پسر بزرگترین و زیباترین تیله رو یواشکی برداشت و بقیه را به دختر داد، اما دختر کوچولو همانطور که قول داده بود تمام شیرینی ها رو به پسرک داد. اون شب دختر کوچولو خوابید و تمام شب خواب بازی با تیله های رنگارنگ رو دید... اما پسر کوچولو تمام شب نتونست بخوابه به این فکر میکرد که حتما دخترک هم یه خورده از شیرینی هاشو قایم کرده و همه رو بهش نداده... عذاب مال کسی است که صادق نیست... و آرامش از آن کسانی است که صادقند... لذت دنیا مال کسی نیست که با افراد صادق زندگی میکند، از آن کسانی است که با وجدان صادق زندگی میکنند
720Loading...
12
لحظه‌ها می‌گذرند گرم باشیم و پر از فکر و‌ امید عشق باشیم و سراسرخورشید زندگی همهمه‌ی مبهمی از رد شدن خاطره‌هاست هر کجا خندیدیم، هر کجا خنداندیم، زندگانی آنجاست...
770Loading...
13
‌ ♥️♥️:♥️♥️ مستانِ غمت درد به درمان نفروشند یک جرعه ازین جام، به صد جان نفروشند #فصیحی_هروی ‌
780Loading...
14
‌ جانی شكسته دارم از دوستی گريزان در باورم نگنجد بیداد از عزيزان وايا ستیزه جويان با دشمنان ستیزند آيا برادرانیم با يكديگر ستیزان آه آن امیدھا كو چون صبح نوشكفته تا حال من ببینند در شام برگ ريزان از جور دوست ھرچند از پا افتادگانیم ما را ازين گذرگاه ای عشق بر مخیزان.... #فریدون_مشیری ‌
760Loading...
15
‌ چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی به شکوفه ها ، به باران برسان سلام ما را..! #محمدرضا_شفیعی_کدکنی ‌
770Loading...
16
✍ذات واقعی آدم‌ها را زمانی می‌فهمید که دیگر مثل سابق برای آن‌ها منفعتی نداشته باشید...
740Loading...
17
✍فلک همیشه به کام یکی نمی‌گردد که آسیای طبیعت به نوبتست ای دوست
750Loading...
18
خوش باش که هر که راز داند داند که خوشی خوشی کشاند شیرین چو شکر تو باش شاکر شاکر هر دم شکر ستاند شکر از شکرست آستین پر تا بر سر شاکران فشاند مولانا
760Loading...
19
آهسته زمان رفته و برگشت ندارد خوب و بدمان رفته و برگشت ندارد عمری که فقط با غم دنیا سپری شد چون آب روان رفته و برگشت ندارد دیگر به سر آمد همه ایام جوانی سیمای جوان رفته و برگشت ندارد شد کار دل خسته‌ی ما حسرت این‌که این رفته و آن رفته و برگشت ندارد بیهوده نگردید به دنبال خوشی ها شادی ز جهان رفته و برگشت ندارد گویی غم هجران عزیزان شده عادت انگار که جان رفته و برگشت ندارد 📝
770Loading...
20
کردم از عقل سوالی که بگو ایمان چیست عقل بر دوش دلم گفت که ایمان، ادب است آدمیزاد اگر بی ادب است،انسان نیست فرق مابین بنی آدم و، حیوان ادب است ✍سعدی
680Loading...
21
🔻کریشنا مورتی مى گويد : "زندگى خود معلم است" من می‌کوشم به انسانها بیاموزم که بیاموزند. و برای آموختن، خود زندگی راستگوترین، صمیمی‌ترین و واقعی‌ترین معلم است. زندگی تنها معلمی است که انسان را فریب نمی‌دهد؛ به انسان دروغ نمی‌گوید؛ به انسان خیانت نمی‌کند؛ انسان را استثمار نمی‌کند؛ او را وسیلۀ بزرگ‌نمایی خویش قرار نمی‌دهد. اگر ما دنبال این معلم برویم، ما را به مقصد خواهد رساند. ما باید زبان این معلم را در جریان رویدادها و واقعیت‌هایی که در آن حادث می‌شود بیاموزیم. و برای آموختن این زبان، باید بسیار به آن نزدیک بشویم. باید خود را در بطن و متن زندگی قرار بدهیم. حال آنکه ما ازطریق دیوار ستبری از ترس‌ها، رنج‌ها، ایده‌آل‌ها و...خود را از این معلم راستین جدا کرده‌ایم. ما ظاهراً درون زندگی هستیم، ولی باطناً با آن بیگانه‌ایم؛ خود را در آن منزوی و قرنطینه کرده‌ایم. زمانی که بیاموزید زندگی خود را بر مبنای حقیقت قرار دهید یعنی به هیچ کس-یا حداقل به خودتان-دروغ نگویید ذهن شما به وسیله ای کامل در خدمت دانش تبدیل می شود، در این صورت همه چیز را به روشنی عاری از آشفتگى و در هم ریختگی و دقیقا همان گونه که هست خواهید دید اگر با چنین ذهنیتی زندگی کنید آنگاه سَرور تقدیر خود خواهید بود. 📚 گرد معبد عشق ✍ پاراماهانزا یوگاناندا
660Loading...
22
خیانت برکت رو از زندگی میبره ...! اصالت یعنی نتونی به کسی خیانت کنی ... نتونی دل بشکنی نتونی دورو باشی .. نتونی آدما رو بازی بدی ... یعنی برای خودت یک چهار چوب محکم اخلاقی داشته باشی... 📝
660Loading...
23
آدم ها همه می پندارند که زنده اند؛ برای آنها تنها نشانه حیات، بخار گرم نفس هایشان است! کسی از کسی نمی پرسد: آهای فلانی! از خانه دلت چه خبر گرم است چراغش نوری دارد هنوز؟ ✍احمد شاملو
670Loading...
24
" اسرار حیات " زندگی خیلی ساده است. در پنج عبارت خلاصه میشود؛ که آنها اسرار حیات آدمیست! - آدمی باید بتواند سهم خطای خود را ببیند؛ تا بتواند بگوید: "متاسفم" - آدمی باید شجاعت داشته باشد؛ تا بتواند بگوید: "من را ببخش" - آدمی باید عشق داشته باشد؛ تا بتواند بگوید: "دوستت دارم" - آدمی باید شاکر داشته و نعمتهایش باشد؛ تا بتواند بگوید: "متشکرم" - و در نهایت آدمی باید به درک راز نهفته در این چهار عبارت برسد؛ تا بتواند مسئولیت زندگی خویش را به تمامی بپذیرد ...
660Loading...
25
وجود هیچکس غمها را از بین نمی برد اما کمک میکند با وجود غمها محکم بایستیم! درست مثل چتر که باران را متوقف نمی کند، اما کمک می کند آسوده زیر باران بایستیم …! ابرها به آسمان تکیه می کنند ؛ درختان به زمین ؛ و انسانها به مهربانی یکدیگر …! گاهی دلگرمی یک نفر چنان معجزه می کند که انگار خدا در زمین کنار توست ! جاودان باد سایه کسانی که شادی را علتند نه شریک، و غم را شریکند نه علت …
710Loading...
26
▪️به کسانی که به شما حسودی میکنند، احترام بگذارید. زیرا اینها کسانی هستند که از صمیم قلب معتقدند شما بهتر از آنانید... 👤 مارک تواین
710Loading...
27
☝️🎥 ﭘﯿﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻤﻌﯽ ﺳﺨﻦ ﻣﯿﺮﺍﻧﺪ، ﻟﻄﯿﻔﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻀﺎﺭ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ، ﻫﻤﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻭﺍﺭ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ..... ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺍﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﻄﯿﻔﻪ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﺍﺯ ﺣﻀﺎﺭ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ.... ﺍﻭ ﻣﺠﺪﺩﺍ ﻟﻄﯿﻔﻪ ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻟﻄﯿﻔﻪ ﻧﺨﻨﺪﯾﺪ. ﺍﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﻟﻄﯿﻔﻪ ﺍﯼ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﺑﺨﻨﺪﯾﺪ، ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﯼ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﺪ؟
710Loading...
28
#روانشناسی 🌱 •هفت تمرین عملی برای افزایش عزت نفس : یه دفتر مخصوص هدف گذاری برای خودت داشته باش توی این دفتر اهداف کوچیکی بنویس برای اینکه بهتر از قبلت بشی مدام به خودت یادآوری کن که قدم های الانت آیندتو میسازن گاهی بدون انتظار برای خوشی دلت به کسی که نیازمنده کمک کن به خودت یادآوری کن که میتونی بخاطر خیلی از چیزا خودتو ببخشی به خودت یاد آوری کن که برای هر چیز کوچیکی نیاز نیست معذرت بخوای وقتی یه نفر تحسینت کرد  حتی برای چیزای کوچیک نگو بابا این که چیزی نیست  ، ازش بپذیر چون لایقشی
750Loading...
29
Media files
752Loading...
30
🔴 #لطایف_سیاسی ☑️ در حکومت‌های دیکتاتوری که طنز سیاسی و اجتماعی رسمیت ندارد، ساختن جوک علیه قدرت بسیار رایج است. چرا که سلاح طنز، از قدرت، تقدس‌زدایی می‌کند. جوک‌های مردم شوروی، از بهترین لطایفی است که مردم یک کشور علیه حکومت دیکتاتوری کشور خود ساخته‌اند! ⭕️ لنین از همسرش می‌پرسد: نادیا، جوراب‌های مرا ندیدی؟ نادیا می‌گوید: تو که رفته بودی صورتت را بشوری، "بونچ برویویچ" (دستیار و منشی لنین) آمد و آن‌ها را برای "موزه انقلاب" برد! 📕 برگرفته از کتاب داس و خنده ✍🏼 #میخائیل_میلنیچینکو
740Loading...
31
کسانی که بدون دلیل باور کرده‌اند را نمی‌توان با دلیل قانع کرد. ✍🏼 #جیمز_رندی دانشمند و شعبده‌باز کانادایی/آمریکایی
790Loading...
32
10 ویروس کلامی که موجب تخریب ارتباط می شود: ✍۱. نصیحت تکراری ۲. تذکر مداوم ۳. سرزنش ۴. منت گذاشتن ۵. مقایسه کردن ۶. جرو بحث کردن زیاد ۷. برچسب منفی زدن ۸. پیش بینی منفی ۹. گله و شکایت مداوم ۱۰. متهم کردن
860Loading...
33
"کأنه کُتب علینا العیش هکذا مُعلقین في مُنتصفِ الأشیاء کلها لا نحب ما یحدث، ولا یحدث ما نحب" گویی مقدر شده بود که این‌گونه زندگی کنیم، در میانِ همه چیز بلاتکلیف بمانیم، آن‌چه پیش می‌آید را دوست نداریم و هر آن‌چه را دوست داریم پیش نمی‌آید. #احمد_خالق_توفیق نویسنده و پزشک‌ مصری (تولد ۱۹۶۲ - مرگ ۲۰۱۸)
870Loading...
34
سوئد؛ کشوری که سیاستمداران هیچ برتری مالی و حقوقی نسبت به دیگران ندارند! بی‌تردید برای بسیاری از مردم جهان غیرقابل باور است اما در سوئد سیاستمداران و بطور ویژه نمایندگان پارلمان هیچ امتیازحقوقی یا مادی به دلیل موقعیت خود ندارند. همه سیاستمداران، چه وزرای دولت و چه نمایندگان پارلمان ناگزیرند که اغلب با وسایل حمل و نقل عمومی جابجا شوند و در موارد استثنایی از خودروهای شخصی استفاده کنند. البته ناگفته نماند که نمایندگان پارلمان برای رفت و آمد کارت بلیط اتوبوس دریافت می‌کنند. هیچ کدام از سیاستمداران این کشور حقی بنام «مصونیت» در برابر قانون ندارند و مانند دیگر شهروندان عادی هرلحظه می‌توان آنها را به دادگاه کشاند. پارلمان تنها برای نمایندگانی که از شهرهای دیگر به پایتخت می‌آیند آپارتمان‌های ۴۵ متری اجاره می‌کند اما آنها حق میزبانی از میهمانان را در صورتی پیدا می‌کنند که یک پول اضافی، به عنوان اجاره به حساب پارلمان واریز کنند. ▪️
850Loading...
35
همه‌ی انسانها اشتباه می‌کنند؛ چیزیکه شخصیت ما را می‌سازد، اشتباهاتِ ما نیست بلکه نحوه‌ی برخوردمان با آن اشتباهات و درس گرفتن از آنها، به جای توجیه‌تراشی است. #ما_تمامش_میکنیم #کالین_هوور
860Loading...
36
زیباترین قسم  زنده یاد سهراب سـپهری: به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت، غصه هم میگذرد، آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند.. لحظه ها عریانند. به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!! زندگی ذره كاهیست، كه كوهش كردیم، زندگی نام نکویی ست، كه خارش كردیم، زندگی نیست بجز نم نم باران بهار، زندگی نیست بجزدیدن یار زندگی نیست بجزعشق، بجزحرف محبت به كسی، ورنه هرخاروخسی، زندگی كرده بسی، زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تاكوچه وپس كوچه واندازه یك عمر بیابان دارد. ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم ..
850Loading...
37
☆☆☆ کویر وحشت یا جعبه‌های بنفشه جلوه‌های وطن در شعر محمدرضا شفیعی‌کدکنی گونه‌گون است، و شاید بتوان طیف وسیعی از استعارات و تعبیراتی را در دفتر و دیوانش جست که شاعر با استخدام آنها حول محور وطن مضمون‌سازی کرده‌ است. اگر زیست شخصی و مشی حرفه‌ای و گفته‌های دانشگاهی و نوشته‌های گوناگون او را هم در کنار اینهمه پردازش شاعرانه از تنها همین یک مفهوم پیش چشم آوریم، نیک دریافتنی است که وطن، نظراً و عملاً و باطناً و ظاهراً ، مفهومی‌ست جدانشدنی از زندگی فکری و حیات شعری شفیعی‌کدکنی. اما جلوۀ این مفهوم بس گونه‌گون، نایکدست، و حتی گاه با دیگر جلوه‌ها متخالف است؛ تخالفی که در بطن خود این مفهوم نهفته است و، چون جامۀ بیان می‌پوشد، ناچار ظاهر می‌شود: گاه معشوقی است وفادار و گاه غدار، گاه دریایی است بلاخیز و گاه چمنی است سبز و ایمن. وطن چون خانواده، و بیش از همۀ دیگر اعضای خانواده چون مادر، است: از او بِدو می‌گریزی، قهر می‌کنی و بازمی‌گردی، می‌رنجی و می‌رنجانی‌اش، می‌سوزی و می‌سازی‌اش، می‌بخشی و می‌کشانی‌اش، و سرانجام بند و بنده و بندی اویی. شعر شفیعی (و هم زیست او) جلوه‌گاه عیان همین تلاطم‌ها و کشاکش‌هاست. اینجا تنها به دو سه نمونۀ مشهورتر اشاره می‌کنم که از فرط اشتهار در یادها چون مثل سائر مانده است: «سفر بخیر»، «کوچ بنفشه‌ها» و «گمشده»؛ وگرنه همین مقایسه و مطالعه را می‌توان به اشعار دیگر او هم بسط داد و به نتایجی نقادانه‌تر رسید. شاعر در شعر «سفر بخیر»، که علیرغم کوتاهی بس فشرده و متراکم از استعاره‌هاست، حول استعارۀ مرکزی «کویر وحشت» مضمون‌سازی کرده است: گون که گیاه بومی ایران است استعاره از انسان ایرانی، نسیم که شتابان و گذرنده است مسافر و مهاجر از ایران، و کویر وحشت استعاره‌ای تلخ و درشت (و چه‌بسا در تاریخ سرودن شعر، ناروا) از وطن است: «به کجا چنین شتابان؟» گون از نسیم پرسید. «دل من گرفته زینجا هوس سفر نداری ز غبار این بیابان؟» «همه آرزویم، اما چه کنم که بسته‌پایم...» «به کجا چنین شتابان؟» «به هرآن‌کجا که باشد، به جز این سرا سرایم» «سفرت بخیر! اما، تو و دوستی، خدا را چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی، به شکوفه‌ها، به باران، برسان سلام ما را.» زهری که از غلظت این استعاره می‌چکد، در شعر «گمشده» به قوامِ غم، حتی شاید بتوان گفت غمی مطبوع و خانگی، رقیق می‌شود و انسان ایرانی را در حالی منتظر و محصور درون مرزها تصویر می‌کند. مقایسۀ این دو استعاره با توجه به سال سرایش اشعار برای مخاطبان جوان‌تر این شعرها چه‌بسا شگفت‌آور باشد: در «سفر بخیرِ» دهۀ چهل و پنجاه ایران بیابانی است که هیچ‌گونه رشد و شکوفایی در خاکش محتمل نیست و فقط باید از آن مهاجرت کرد تا به شکوفه و باران رسید، اما در «گمشدۀ» دهۀ هشتاد می‌توان به‌هرحال در آن خاکِ میان خلیج فارس و خزر ماند و، هرچند نگران و مضطرب، امیدوارِ خبرِ بازآمدن شادی بود: طفلی به نام شادی، دیری است گم شده‎‌ست با چشم‌های روشن برّاق با گیسویی بلند، به بالای آرزو. هرکس ازو نشانی دارد، ما را کند خبر این هم نشان ما: یک‌سو خلیج فارس سوی دگر خزر. در «کوچ بنفشه‌ها» (۱۳۴۵)، که باز هم درونمایۀ مهاجرت از ایران در آن محوریت دارد، احساس شاعر نسبت به وطن این‌بار به حسرت می‌گراید: «ای کاش» عبارت عیان این دریغ است ولی از خشم و بیزاری در شعر نشانی نیست؛ برعکس، به لطف نفَس نوروز، راوی کوچ را هم زیبا می‌پندارد و در پایان‌بندی شعر با عبارات «روشنای باران» و «آفتاب پاک» نوعی پذیرش و آرامش را هم القا می‌کند. گویی نوروز، به مثابه یک عنصر پرقدرت تمدنی، سرانجام می‌تواند به‌نفع بقا و ماندگاری عمل کند و مانع ازدست‌رفتگی شود: ... ای کاش... ای کاش آدمی وطنش را مثل بنفشه‌ها (در جعبه‌های خاک) یک‌روز می‌توانست همراه خویشتن ببرد هرکجا که خواست. در روشنای باران، در آفتاب پاک. خشم، بیزاری، ناامیدی، امیدواری، عشق، وابستگی، غم دوری، حسرت.... اینها همه احساساتی است که هر انسان سالمی عمیقاً با دو وجودِ یکتا تجربه می‌کند: مادر و وطن؛ و شعر شفیعی‌کدکنی همواره یکی از رساترین راویان این رفتار بشری بوده است.
830Loading...
38
عمربا ارزش ترین داراییِ آدمه اگه کسی برات وقت گذاشت یعنی داره از ارزشمندترین و غیرقابل تکرارترین چیزی که داره خرجت می کنه نباید زندگی رو سخت گرفت. برای داشتن یه زندگی آروم، همین دو بیت رباعی “خیام” کافیه … تا کی غم آن خورم که دارم یا نه، وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه پُر کن قدح باده که معلومم نیست، کاین دم که فرو برم برآرم یا نه …
770Loading...
39
‌ده پند لقمان  نان خود را بر سفره ی دیگران مخور! در هیچ کاری شتاب مکن. برای جمع آوری بیش از حد مال و ثروت حرص مخور! به هنگاه خشم شکیبا باش و سخن سنجیده بگو! از پیش دیگران غذا و میوه بر مدار! در راه رفتن از بزرگان پیشی مگیر! سخن و کلام دیگران را قطع مکن! به هنگام راه رفتن جز به ضرورت چپ و راست خود را نگاه مکن! در حضور مهمان بر کسی خشم مگیر! مهمان را به هیچ کاری دستور مده
780Loading...
40
▪️اگر کسی میخواهد به تنهایی به بهشت برود انسان خوب وبی آزاری ست ولی اذیت و آزار مردم ازآنجایی شروع میشود که یک دسته دیگر میخواهند بجز خودشان بقیه را هم با خود به بهشت ببرند! 👤گاندی
760Loading...
🌹🍃 شخصی نزد سقراط آمد و گفت: میدانی راجع به شاگردت چه شنیده ام؟ سقراط پاسخ داد: لحظه ای صبر کن. آیا کاملا مطمئنی که آنچه که می خواهی بگویی حقیقت دارد؟ مرد: نه، فقط در موردش شنیده ام. سقراط: آیا خبرخوبی است؟ مرد پاسخ داد: نه، برعکس. سقراط: آیا آنچه که می خواهی بگویی، برایم سودمند است؟ مرد: نه واقعا. سقراط: اگر می خواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد، نه خبر خوبی است و نه حتی سودمند است، پس چرا اصلا آن را به من می گویی؟ مراقب نقل قولهایمان باشیم .
نمایش همه...
ححج🌹🍃 هنگام غروب، پادشاه از شکارگاه به سوی ارگ و قصر خود روانه می شد. در راه پیرمردی دید که بارسنگینی از هیزم بر پشت حمل میکند لنگ لنگان قدم بر میداشت و نفس نفس صدا می داد پادشاه به پیرمرد نزدیک شد و گفت: مردک مگر تو گاری نداری که بار به این سنگینی می بری. هر کسی را بهر کاری ساخته اند. گاری برای بار بردن و سلطان برای فرمان دادن و رعیت برای فرمان بردن. پیرمرد خنده ای کرد و گفت: اعلی حضرت! این گونه هم که فکر می کنی فرمان در دست تو نیست. به آن طرف جاده نگاه کن. چه می بینی؟ پادشاه: پیرمردی که بارهیزم بر گاری دارد و به سوی شهر روانه است. پیرمرد: می دانی آن مرد، اولادش از من افزون تر است ولی فقرش از من بیشتراست؟ پادشاه: باور ندارم، از قرائن بر می آید فقر تو بیشتر باشد زیرا آن گاری دارد و تو نداری و بر فزونی اولاد باید تحقیق کرد. پیرمرد: اعلی حضرت! آن گاری مال من و آن مرد همنوع من است. او گاری نداشت و هر شب گریه ی کودکانش مرا آزار می داد چون فقرش از من بیشتر بود گاری خود را به او دادم تا بتواند خنده به کودکانش هدیه دهد. بارسنگین هیزم، با صدای خنده ی کودکان آن مرد، چون کاه بر من سبک می شود. آنچه به من فرمان می راند خنده کودکان است و آنچه تو فرمان می رانی گریه کودکان است!
نمایش همه...
✍پسرم،اگر سیاه سیاه هم بودی،دل پاک بالاتر از قیافه قشنگ بود. دل اگر پاک نباشد، قشنگ ترین قیافه ها هم زشت به نظر ميرسند #امیلی_برونته
نمایش همه...
✍ شخصيت آدمهاى دور و برت رو نميتونى تغيير بدى، اما آدمهايى كه تصميم ميگيرى دور و برشون باشى رو ميتونى تغيير بدى. با دقت انتخاب كن !
نمایش همه...
✍به آسانی می‌توان فهمید که چه کسی بر شما حکومت می‌کند: اندکی فکر کنید و ببینید از چه کسی نمی‌توانید انتقاد کنید. #فرانسوا_ولتر
نمایش همه...
✍روزی لئون تولستوی در خیابانی راه میرفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد : زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد و بیراه گفتن کرد بعد از مدتی که از فحاشی زن گذشت تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم زن که بسیار شرمگین شده بود عذر خواهی کرد و گفت : چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید ؟ تولستوی در جواب گفت: شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید. #تام_فیلد
نمایش همه...
دنیایِ ما نتیجه نقشی است که ما بر آن می‌زنیم نقاشِ دنیای‌مان، خودمانیم رنگ و طرحِ آن نتیجه کارهای‌مان و وسعتِ آن به اندازه وسعتِ فکرمان است...   ‎‌‌‌‎‌‌
نمایش همه...
سال‌ها بود که می‌خواستم از فردا شروع کنم، اما فردا همیشه یک روز از من جلوتر بود… سال‌ها گذشت تا فهمیدم باید از همین امروز شروع کنم! دیل کارنگی
نمایش همه...
۵ قانون برای داشتن یک زندگی شادتر: ۱- عاشق خودت باش ۲- کارتو خوب انجام بده ۳- همیشه ببخش ۴- به کسی آسیب نزن ۵- مثبت باش
نمایش همه...
گفتند: ای شيخ، دلهای ما خفته است كه سخن تو در وی اثر نمی كند گفت: كاش خفته بودی كه خفته را بجنبانی بيدار شود دلهای شما مرده است... تذكرة الاولياء ✍
نمایش همه...