cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

سایه

• کانون ادبی سایه کانون ادبی دانشگاه علوم پزشکی آجا • تاسیس: ۱۳۹۹ • در زندگی مطالعه‌ی دل غنیمت است...🍃 •جهت ارسال آثار و نوشته‌ها: @kanoonadabisaye •صفحه اینستاگرام: @kanoonadabi.saye

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
367
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
-430 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Photo unavailableShow in Telegram
هر کجا برگی هست، شور من می شکفد… #سهراب_سپهری ۱۸ تیر، روز ادبیات کودک و نوجوان گرامی‌باد 🌱| @kanoonadabi_saye
نمایش همه...
4👍 1
از هرمز تا اروند پر از اشک و خون و بغضو لبخند از هرمز تا اروند پر از خون شهیدان است یک بند یک بند از هرمز تا اروند هنوز زنده است خاطره آن یک فروند از هرمز تا اروند یادشان هست 290نفر را که ،به آسمان رفتند از هرمز تا اروند پر از خون است یک بند یک بند از هرمز تا اروند دیروز خون و امروز لبخند از هرمز تا اروند شهدا رفتند اما پیروانشان هستند از هرمز تا اروند پاسبانیم به خون شهدا سوگند و در آخر از هرمز تا اروند خلیج فارس است بی پیشوند یا پسوند بیاد شهدای پرواز 655 iran air که ناجوانمردانه بر فراز خلیج فارس به شهادت رسیدند
نمایش همه...
9🫡 2👍 1💔 1
ماه من طایفه روزه بگیران چه کنند؟.... وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی مست با این، بغلِ آن شده باشی جایی بله! یک روز تو هم حال مرا می‌فهمی چون‌که در آینه حیران شده باشی جایی بی‌گناهی‌ست که تهمت زده باشند به او باد، وقتی‌که پریشان شده باشی جایی ماهِ من! طایفه‌ی روزه‌بگیران چه‌کنند؟ شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی صورت پنجره در پرده نباشد از شرم کاش! وقتی‌که تو عریان شده باشی جایی من نشستم بروی مِی بخری برگردی ترسم این است مسلمان شده باشی جایی! مهدی فرجی پ.ن: وای از آن روز که تو پنهان شده باشی جایی
نمایش همه...
10
Photo unavailableShow in Telegram
مهمان پیری شدم در دیاربکر که مال فراوان داشت و فرزندی خوبروی. شبی حکایت کرد: مرا به عمر خویش به جز این فرزند نبوده‌است. درختی در این وادی زیارتگاه است که مردمان به حاجت خواستن آنجا روند. شب‌های دراز در آن پای درخت بر حق بنالیده‌ام تا مرا این فرزند بخشیده‌است. شنیدم که پسر با رفیقان آهسته همی‌گفت: چه بودی گر من آن درخت بدانستمی کجاست تا دعا کردمی و پدر بمردی. خواجه شادی‌کنان که پسرم عاقل است و پسر طعنه‌زنان که پدرم فرتوت. سالها بر تو بگذرد که گذار نکنی سوی تربت پدرت تو به جای پدر چه کردی خیر؟ تا همان چشم داری از پسرت
گلستان سعدی| باب ششم، در ضعف و پیری
#جمعه_و_گلستان 🌱@kanoonadabi_saye
نمایش همه...
6👍 1💔 1
Repost from خبردار
Photo unavailableShow in Telegram
♦️ فراخوان یازدهمین جشنواره سرود و سومین کنگره شعر ارتش 🔺مهلت ارسال آثار تا ۱۴۰۳/۰۵/۲۵ ۱۰ @KDnews_ir
نمایش همه...
فراخوان پنجمین جشنواره ملی(1).pdf6.21 KB
Photo unavailableShow in Telegram
💢پنجمین جشنواره ملی شعر 🔻محورهای جشنواره👇 سلامت خانواده مردمی سازی سلامت سلامت من حق من جمعیت و حفظ و صیانت آن هوای سالم غذای سالم محیط سالم آب سالم انسان سالم دسترسی به خدمات سلامت بیماری سل بیماری دیابت بیماری فشار خون کم تحرکی بیماریهای واگیر بیماریهای غیرواگیر حوادث و بلایا و دخانیات و... سلامت در سلامت خانواده با مردمی سازی سلامت عروج سلامت با شعر و فرهنگ 📌بر اساس رای هیات داوران به پنج نفر برتر تندیس جشنواره لوح افتخار و جایزه نقدی اهدا میشود 📌شرکت در جشنواره برای عموم آزاد است 📌آخرین مهلت تا آخر خرداد ارسال آثار با مراجعه به سایت جشنواره : http://sheresalamat.zbmu.ac.ir پست الکترونیک [email protected]
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
🔅 «کشته شدن فیل سپید به دست رستم نوجوانان» 🌱| @kanoonadabi_saye
نمایش همه...
👍 3🔥 3👏 2
🔆 #شاهنامه_خوانی 💠 بخش هجدهم: «کشتن فیل سپید» حکیم طوس در این داستان به اولین ماجراجویی رستم نوجوان می‌پردازد. زال و رستم به همراه تنی چند از لشکریان در باغی گرد هم جمع آمده و مشغول شادی و بزم و میگساری اند. آنها چنان می‌خورند و می‌نوشند و مست می‌کنند که در آخر هر کدام برای خوابیدن و استراحت به سمت جایگاه خویش راهی می‌شود. رستم هم تلو تلو خوران وارد خیمه گاه مخصوص خودش می‌شود: «چنان بُد که یک روز با دوستان / همی باده خوردند در بوستان خروشنده گشته دل، زیر و بم / شده شادمان، نامداران به هم میِ لَعلگونْ دُر، به جام بلور / بخوردند تا در سر افتاد شور وز آن پس پراگنده شد انجمن / بسی خواست، یافته تن به تن سپهبد به سوی شبستان خویش / بیامد بر آن سان که بُد رسم و کیش تهمتن، همیدون سرش پر شتاب / بیامد گرازان، سویِ جایِ خواب » در هنگامه شب، فیل سفید رنگ شاه که در بوستان بوده ناگهان وحشی می‌شود و به مردم حمله می‌کند اما صدایی به شاه و لشکریان نمی رسد، چرا که از بس نوشیده اند گوشهایشان سخت شده است. رستم به ناگه از خواب بلند می‌شود و در جریان فریادها قرار می‌گیرد. او که حس پهلوانی و دلیری در وجودش به جوش آمده گرزش را بر می‌دارد تا به جنگ فیل برود اما نگهبان که مستی او را می‌بیند، مانع او می‌شود. او که یقین دارد رستم با این حالش در مبارزه با فیل کشته خواهد شد. به او می‌گوید که اگر چنین اتفاقی بیفتد جواب شاه را چه دهد: « کسانی که بودند بر دَرگَهش / همی بسته کردند بر وی، رَهَش که از بیمِ سپهبدِ نامور / چگونه گشاییم پیش تو، در شب، تیره و پیل، جَسته ز بند / تو بیرون شوی؟ کی بود این پسند » رستم که از این سخنان عصابی شده، نگهبانان را به مشت و و لگد می‌گیرد و از خیمه خارج می‌شود و با ضربه ای که با گرز سنگینش به سر فیل می‌زند او را از پای در می آورد: « چو پیل دمنده، مَر او را بدید / به کردارِ کوهی، بَرِ او دوید برآورد خرطوم، پیلِ ژیان / بدان تا به پهلو رساند زیان تهمتن یکی گُرز زد بر سرش / که خم گشت بالای کُه پیکرش » * این قصه یکی از داستانهای الحاقی شاهنامه است و از اینکه از قلم حیکم طوس برآمده باشد یا نه جای تردید است... 🌱| @kanoonadabi_saye
نمایش همه...
🔥 4👍 1💯 1
Photo unavailableShow in Telegram
+ چرا ازدواج نکردی؟ -پیش نیامد... اول ها فکر می کردم کارهای مهم تری باید بکنم. بعد فکر کردم باید با زنی در مسایل مثلا خیلی مهم تفاهم داشته باشم. دیر فهمیدم که تفاهمی مهم تر از این نیست که مثلا دیوار را چه رنگی کنیم و اسباب خانه را چه جوری بچینیم و تابلوها را کجا بکوبیم و شام و ناهار چی درست کنیم و سر همه اینها با هم بخندیم... 📖عادت می‌کنیم 👤زویا پیرزاد 🌱| @kanoonadabi_saye
نمایش همه...
👌 7👍 4👎 3🕊 3 2
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.