شعر جانان

🥀🖤🥀🖤🥀 مَشک در دست تو و آب نباشد، سخت است این همه لشگر و ارباب نباشد، سخت است کودکِ کوچکِ عطشانِ حسینِ مظلوم موقع رفتن تو خواب نباشد، سخت است #ابوذر_اسدالله_پور @anti_pan_ir 🥀🖤🥀🖤🥀

ما در این دشت همه تشنه روی ماهیم، ما عمو می‌خواهیم بی عمو ما همه اشکِ غم و مشکِ آهیم، ما عمو می‌خواهیم صلی‌الله علیک یا قمربنی‌هاشم تاسوعای حسینی | و یبقی الحسین

🌼🌿🌼🌿🌼 باز دور و بر ما معرکه برپا شده است یا سر قامت رعنای تو دعوا شده است تو مگر وعده ندادی به حرم آب بری پس چرا جایگهت سینه صحرا شده است @sherjanan 🌼🌿🌼🌿🌼

‌ با وسوسهء حضرت شیطان بغلم کن دور از همه درگوشهء پنهان بغلم کن بگذار  در این بُعد گسل خیز عزیزم اصلا شوم از سلسله ویران ، بغلم کن از خویش بریدم که شدم در پیِ عشـقَت آواره تر از زاهد صنعان ، بغلم کن یک عمر عبادت به فنا رفته و برده است هُرم تن تو از سرم ایمان ، بغلم کن چشمان تـو که داد مرا  یک شبه بر باد حالا که زدی تیشه به بنیان ، بغلم کن آشوبگر هر شب تنهاییِ من باش بر دلهره ام نقطهء پایان بغلم کن هرچند که دستم نرسیده است به دستت لطفی کن و در صورت امکان ، بغلم کن در برکهء آغوش تـو ای کاش بیفتم چون ماهی له له زده عریان ، بغلم کن تا ساده فراموش کنم طعم غمت را با سخت ترین حالت عصیان بغلم کن وقت غزل و حرف زیاد است تـو لطفا هر فرصتی افتاد کماکان بغلم کن یک ولوله در لحن نگاه تو به من گفت گیسو به سر شانه بیفشان بغلم کن #سعیده_محمودی

🌼🌿🌼🌿🌼 خنده بر لب زده با دکمه ی خود ور میرفت کم کم اعصابم از این عشوه گری سر میرفت دکمه در دست چپش،دست دگر در مویش.. نم نمک داشت نخ دکمه ی او در میرفت دکمه ها یک به یک از پیرهنش وا می شد وای از آن لحظه که تا دکمه ی آخر میرفت.. با چنین ناز و ادا دور و برم می رقصید گاه نزدیک من و گاه عقب تر میرفت بند انگشت میان لب و گردن هم کج.. همزمان با نوک موهای خودش ور میرفت شیطنت هم به خدا حدی و مرزی دارد..! بی شرف خنده کنان از بغلم در میرفت #مسعود_محمدپور @sherjanan 🌼🌿🌼🌿🌼

🌻🌴🌻🌴🌻 مات از مژه و مخمل اَبرویش بود گیج از قِر هر  فرفریِ مویش بود آنجور که باد به روسری ور میرفت بی تاب گل افشانی گیسویش بود #صادق_رضایی #شعر #شعر_عاشقانه @Anti_pan_ir 🌻🌴🌻🌴🌻

🌼🌿🌼🌿🌼 چون چشمهٔ نور می‌شوی آب حیات   بر پنجرهٔ نشستهٔ رو به حیاط   خورشید شدی و بی‌امان می‌تابی   انگیزهٔ صبحی و پر از شور و نشاط #فرزانه‌صیاد @sherjanan 🌼🌿🌼🌿🌼

🌼🌿🌼🌿🌼 🍃 قاصدک گریه مکن، بر دل دیوانه ی ما مصلحت نیست چنین حال، به ویرانه ی ما ساقی ما نه چنانست که می پنداری جرعه ای عشق کًفاف است، به پیمانه ی ما قاصدک گو به سفر کرده که از دوری او جام تلخست مرا، محرم میخانه ی ما روزگاریست که از دوری او میسوزیم چه کنم؟ نامه بری نیست به پروانه ی ما قاصدک، گو قدمی رنجه نماید به ثواب تا منّور شود افاقِ سیه خانه ی ما در دلم نیست به جز عشق تو و خاطر تو چه ثمر هست به جز عشق، به کاشانه ی ما؟! قاصدک گو که خیالت همه شب همره ماست از غم توست، همه نعره ی مستانه ی ما همه سودای تو هست و به تو می اندیشیم جز رخت نیست در این خانه  ی ویرانه ی ما قاصدک گو چکنم؟ نیست مرا همدم غیر غم هجران تواست و، دل دیوانه ی ما @sherjanan 🌼🌿🌼🌿🌼

🌼🌿🌼🌿🌼 در صراط المستقیم عشق ، شیب افتاده است مرد چشمم بی تو در سیلی مهیب افتاده است عاقبت رفتی و فهمیدم که بیخود بر لبم ردّ داغ آیه ی "اَمّن یجیب" افتاده است ! من خدا را خوب می فهمم در آن حالت که دید جای او در قلب آدم شوق سیب افتاده است بی تو حالم مثل ماهی شد که تا نزدیک ظهر گوشه ای از آسمان سرد و غریب افتاده است ای صلیبم چشمهایت ! مثل عیسی گیجم از هاله ای که از تقدس بر صلیب افتاده است ! چون مترسک بغض دارم که پس از دفع بلا آخر از محصول باغش بی نصیب افتاده است ! رفتی و گفتی غزل مُرد و نمی دانی که از دوری ات هم در دلم شوری عجیب افتاده است 🦩 @sherjanan 🌼🌿🌼🌿🌼

🌼🌿🌼🌿🌼 مهمان عزیز و خاص من هستی تو آرامش و هم هراس من هستی تو دل خوش به خیال خام عشقت هستم خوشبختی بی اساس من، هستی تو #عزیزعلی‌انصاری @sherjanan 🌼🌿🌼🌿🌼