cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

Sepideh sayyad

Youtube: sepidehsayyad Instagram: spd.syd

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
1 266
مشترکین
-224 ساعت
-97 روز
-2930 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید ها
به اشتراک گذاشته شده
ديناميک بازديد ها
01
سخنان عمیق و دلنشین خانوم الهه روزدار - وحدت - قسمت اول
792Loading...
02
۴۹. زندگی آگاهانه در مقابل زندگی مکانیکی ، زندگی آگاهانه قرار دارد و اگر یک فرد معمولی مکانیکی در زندگی‌اش مجموعه شرایطی پیش بیاید که او را بسمت آگاه شدن سوق دهد ، چنین فردی به مرور و طی گذر زمان طولانی و تجربه سختی های زیاد میتواند به تدریج زندگی را بصورت آگاهانه تجربه کند. در زندگی آگاهانه شخص قادر به مشاهده افکار و احساسات و حس های جسمانی خود بصورت یکپارچه و همزمان می باشد و تعریف خود از واقعیت را کاملا بر مبنای بررسی های مستقیم خودش از آنچه که مشاهده می کند قرار می دهد نه چیزی که دیگران تلاش میکنند به عنوان واقعیت به او تلقین کنند. شخص آگاه را نمیتوان با تحریک کردن احساسات و یا تلقین تحت تاثیر قرار داد و او را تحریک به داشتن طرز فکر و یا طرز رفتار خاصی نمود و انگیزه های فرد آگاه از درون خودش نشات می گیرد نه از القائات بیرونی.
802Loading...
03
۴۸. در اینجا به برخی عوامل و ساختارهایی که زندگی مکانیکی انسانها را ایجاد و حفظ می کند اشاره شد. همین ساختارها هستند که باعث شده اند که انسانها در عین ناآگاهی و ناهوشیاری و زندگی در خواب و رویا و قصه ها ، بتوانند با هم زندگی کنند و هر چند ناقص ، انواعی از همکاری های گروهی در سطوح بزرگ شکل بگیرد و جوامع عظیم انسانی امروزی ایجاد شود. در زندگی مکانیکی برخورد و تضاد و درگیری امری کاملا طبیعی و لازم است و بر اثر برخورد افکار و آرا و قصه ها و روایتها و باورها و ارزشها و روشهای زندگی ، آنچه که با شرایط جدید سازگاری بیشتری دارد پیروز و غالب می شود و این درگیری دائم همیشه وجود داشته و خواهد داشت و جزئی لازم از روش سازگاری دنیای انسانهای مکانیکی با شرایط جدید و جهان در حال تغییر می باشد. با این حال مشغول شدن فرد آگاه با این درگیری ها امری بیهوده و مضر می باشد و بعدا در مورد این مسئله بیشتر صحبت خواهیم کرد.
720Loading...
04
۴۷. برای یک فرد مکانیکی ملاقات با یک شخص خاص در یک زمان خاص ، مطالعه یک مطلب و یا مشاهده یک فیلم خاص ، انواع اتفاقات سیاسی و اجتماعی جامعه اطراف ، بروز اتفاقات و بلایای طبیعی ، مشاهده رفتار و کلام تصادفی یک شخص دیگر مخصوصا نزدیکان و افراد مرجع، اتفاقات عادی زندگی روزمره مانند بیماری و تغییر شغل و یا بسیاری مسائل اتفاقی کوچک و بزرگ دیگر ، عملا می تواند تاثیر بسیار بزرگی در زندگی‌اش بگذارد و مسیر زندگی و طرز فکر و باورها و خواسته های او را کاملا تحت تاثیر قرار دهد . بنابراین شخص مکانیک بسیار بیشتر از آنچه خودش فرض می کند تحت تاثیر تصادف و اتفاق هست ولی خودش خبر ندارد. با این حال کسی که در مسیر زندگی آگاهانه قرار گرفته، تا حدی می تواند حوادث اتفاقی و تصادفات را تشخیص دهد و تاثیرشان بر زندگی اش را کمتر کند و عملا کنترل زندگی خودش را تا حدی بدست بگیرد.
620Loading...
05
۴۶. تاثیر تصادف و اتفاق بسیاری از پدیده هایی که در ظاهر بصورت تصادفی و اتفاقی فرض می شوند ، در اصل دارای علتهای پنهان و عمیقی می باشند که در ظاهر آن علتها قابل تشخیص نیستند و بنابراین به اشتباه تصادفی در نظر گرفته میشوند ولی تصادفی نیستند و شخصی که سطح بودن او بالا رفته و آگاه است می تواند بسیاری از علتهای پنهان را تشخیص دهد. با این حال بسیاری از اتفاقات و پدیده هایی که در زندگی انسانها رخ می دهد معلول تصادف و اتفاق هستند ولی شخص سعی می کند برای آنها معنایی ذهنی جور کند تا بتواند با آنها راحت تر کنار بیاید و همین مساله می تواند زندگی او را کاملا تحت تاثیر قرار دهد. تصادف و اتفاق یکی از عوامل مهم پدیده‌های دنیای فیزیکی هستند و انسانهای مکانیکی معمولا اهمیت آن را بسیار کم در نظر می گیرند و در مقابل عاملیت اراده خودشان را بسیار موثر و پررنگ فرض می کنند. یک انسان مکانیکی تاثیر بسیار زیادی از تصادفات و اتفاقات احتمالی زندگی خودش می گیرد و بسیاری از تصمیمات و مسیرهای مهم و بزرگ زندگی اش عملا توسط برخی تصادفات و اتفاقات ایجاد شده اند ولی او متوجه تاثیر این مساله نیست.
530Loading...
06
۴۵. امور زیادی هستند که ذاتا قابل بررسی توسط هیچ کسی نیستند و بخش بزرگی از جستجوهای فکری ما را به خود مشغول کرده‌اند و ما به دنبال پیدا کردن پاسخ روشن و قاطع برای آنها در افکار و تخیلات و فلسفه بافی های خود هستیم و یا به دنبال کسی میگردیم که برای این سوالات بدون امکان بررسی ، پاسخ هایی ارائه دهد و ما با باور به این پاسخها خیال خود را راحت کنیم . نمونه‌ای از این مسائل غیر قابل بررسی عبارتند از ماهیت جهان ، هشیاری ، هدف زندگی ، قبل از تولد ، بعد از مرگ و خیلی امور دیگر که هر کس میتواند در افکار بی پایان خود این مسائل بدون امکان بررسی را پیدا کند. ما به دنبال پیدا کردن پاسخ قطعی برای اموری هستیم که اصلا قابل بررسی برای کسی بجز در تخیلات و ذهن نیستند و علت این مسئله به این بر میگردد که ما نمیخواهیم امور زیادی که قابل بررسی هستند و شامل احساسات و حسهای جسمانی و افکار سانسور شده درونی‌مان میباشند را بررسی کنیم و در عوض ذهنمان را مشغول اموری می کنیم که قابل بررسی نیستند و فقط می توانیم حدسهای بدون شواهد در مورد آنها بزنیم. بنابراین بخشی از دروغهایی که به خودمان می گوییم مربوط به اموری است که ذاتا قابل بررسی نیستند ولی ما با آنها بگونه‌ای برخورد می کنیم که انگار قابل بررسی هستند و ما برایشان جوابی پیدا کرده‌ایم.
430Loading...
07
۴۴. دروغگویی به خود انسان مکانیکی هر روز و به تعداد بسیار زیاد در ذهنش در حال دروغ گفتن به خودش می باشد. بخشی از این دروغها نسبت های غلطی است که به خودش می دهد که با واقعیت آنچه که هست بسیار متفاوت است. این نسبتهای دروغی که انسان به خودش نسبت میدهد معمولا شامل احساسات و یا حسهای جسمانی‌ای است که ندارد و به خودش تلقین می کند دارد و یا احساسات و حس های جسمانی‌ای که دارد ولی به خودش به دروغ می گوید که ندارد. بعنوان مثال بسیار رایج است که شخصی در ترس دائم بسر ببرد ولی از نظر خودش فرد نترسی می باشد و یا اینکه شخصی میل جنسی در او فعال شده و انگیزه بسیاری از فعالیتهایش می باشد ولی خودش نمی تواند آن را حس کند و میل جنسی خود را انکار می کند. یک مثال دیگر می تواند این باشد که فرض می کند در حال عشق ورزیدن و محبت به دیگران می باشد و آنها را دوست دارد ولی این در حالیست که وجودش سرشار از خشم و تنفر هست . بسیاری از مواقع هم انسان بصورت همزمان احساسات متناقض نسبت به یک فرد و یا وضعیتی دارد ولی فقط بخشی از احساسات خودش را می بیند و بخش دیگر را نمی بیند و بدین صورت متوجه تناقض درونی خودش نمی شود. بخشی دیگر از این دروغها اموری است که انسان به عنوان واقعیت مسلم به خودش و دیگران تلقین می کند و به خودش می گوید که چیزی را می داند و این در حالی است که خودش صحت و معنا و مفهوم آنها را بررسی نکرده و آنها را از بیرون و دیگران گرفته ولی به گونه‌ای با آن مساله برخورد می کند که انگار شخصا برایش مسجل شده که آن مسئله را بررسی کرده و برایش واقعیت است.. تا زمانی که انسان این حجم از دروغ را به خودش می گوید واضح است که از درک واقعیت خودش و آنچه که هست چقدر دور می باشد.
330Loading...
08
۴۳. گروه دیگر از ضربه گیرهای ذهنی ، اعتیاد به فکر کردن و درگیر کردن دائمی توجه بسمت افکار میباشد. توانایی توجه ما محدود است و ما اگر بصورت دائم توجهمان بسمت افکارپراکنده‌مان معطوف شده باشد ، نیروی توجه ما دیگر وقت و انرژی کافی برای توجه به احساسات و حسهای جسمی و افکار مشکل ساز و آزار دهنده نخواهد داشت و حس ها و افکار آزار دهنده و مشکل ساز بدین صورت سانسور میشوند. اعتیاد به تفکر می تواند با مشغول کردن دائمی ذهنمان با خوراک فکری مانند تخیل ، گفتگو ، مطالعه ، تفسیرهای ذهنی ، فعالیتهای هنری، مشغولیت به شغل و کار ،سرگرم شدن دائم با انواع رسانه ها مانند روزنامه و رادیو و تلویزیون و شبکه های مجازی و بازیهای کامپیوتری و غیره انجام شود. این اعتیاد به تفکر آنقدر در زندگی امروزی رایج شده که بخش مهمی از زندگی انسانهای مکانیکی و سبک زندگی امروزی شده است. ضربه گیرهای ذهنی روش عملکردشان از طریق شرطی سازی در مغز صورت می گیرد و مغز انسان با تقویت تدریجی برخی مسیرهای خاص عصبی و تضعیف برخی دیگر از مسیرهای عصبی، انواع خاصی از افکار و توجه را تقویت و برخی دیگر را تضعیف می کند و بدین ترتیب ضربه گیرهای ذهنی ایجاد و تقویت میشوند.
340Loading...
09
۴۲. ضربه گیرهای ذهنی ضربه گیرهای ذهنی دو گروه هستند . یک گروه باورها و تلقین ها و افکار غلطی هستند که باعث میشوند فرد نتواند احساسات وحسهای جسمی خود را حس کند. مثلا شخص بصورت توهمی باور دارد که فرد بسیار مهم و با ارزشی است و همین مساله باعث میشود که توجهش بسمت احساسات توهمی با ارزش بودن خودش برود و حسهای آزار دهنده درونش را کمتر حس کند و یا یک مثال دیگر می تواند امیدهای واهی انسانهای مکانیکی باشد که او را مشغول نگه می دارند و توجهش از حس کردن احساسات و حس های جسمانی آزار دهنده‌اش پرت میشود.به عنوان مثال بسیاری از افراد با امید ذهنی به اینکه اوضاع در آینده بهتر خواهد شد و بالاخره یک روزی به خوشبختی مورد نظرش خواهد رسید ، به خود دلداری داده و همین مساله توجه او به احساسات و حسهای آزار دهنده درونی‌اش کمتر میشود.
320Loading...
10
۴۱. باید توجه داشته که مغز انسان در کودکی و همچنین دوره بلوغ ، زمانهایی که با احساسات و حس هایی روبرو شده که بنابر شرایط آن زمان ، احساس خطر و تهدید از جانب حس کردن آن حسها در اول ایجاد و تصور شده، بصورت اتوماتیک و برای حفظ کردن ما از دردها و رنجهای غیر قابل تحمل و احیانا جلوگیری از روانی و دیوانه شدن ما ، این گرفتگی ها را بوجود آورده و تثبیت شده‌اند و اگر شخص در زندگی خود به مسیر زندگی آگاهانه افتاده نشود، معمولا با گذر زمان این گرفتگی ها و انقباضات عمیق تر و قدرتمندتر می شوند. باید توجه داشت که برخی اوقات ضربه گیرها با افزایش خونرسانی و فعالیت بیش از حد اعضایی از بدن هم می تواند ایجاد شوند و فعالیت بیش از حد برخی از اعضا باعث میشد که شخص توجهش به برخی احساسات و حسهای جسمانی بیشتر شده و بنابراین از حس کردن برخی دیگر از احساسات و حسهای جسمانی غافل شود و آنها را کمتر حس کند.
320Loading...
11
۴۰. ضربه گیرهای جسمی انسان مکانیکی با ایجاد انقباض و گرفتگی دائمی در برخی عضلات و نقاط مختلف بدن خویش ، عملا باعث میشود که برخی اعضا داخلی بدن و مخصوصا غدد درون ریز که تا حدی معادل چاکراها هستند کارکردشان ضعیف و مختل شود. این اختلال در اعضا و غدد درون ریز از طریق تحت فشار قرار دادن اعصاب آن اعضا و نیز محدود کردن خونرسانی به آنها انجام میشود. شخص بدون اینکه متوجه شود ، در فرآیند بزرگ شدن و رشد ، به تدریج در نقاطی از بدن انقباض ها و گرفتگی های کوچک و بزرگی ایجاد میشود و این گرفتگی ها باعث میشوند که برخی اعضا وغدد درون ریز خونرسانی کمتری داشته و پالسهای کمتری از مغز دریافت کنند و زمانی که این اعضا کمتر فعالیت داشته باشند ، کمتر حس در بدن ایجاد می کنند و با کمتر حس کردن بدن ،‌ شخص احساسات و حسهای جسمانی مرتبط را با شدت کمتر و در زمانهای کمتری حس می کند و سرکوب کردن و نادیده گرفتن آنها راحت تر میشود.
290Loading...
12
۳۹. ضربه گیرها به آن عواملی که باعث میشوند یک انسان مکانیکی عواطف منفی و حسهای جسمانی خود را حس نکند ضربه گیر می گوییم. ضربه گیرها باعث میشوند که انسان مکانیکی بدون حس کردن حس های آزار دهنده و حس هایی که با وظایف اجتماعی اش در تضاد است زندگی خود را به پیش ببرد و از طرف احساسات و حس های آزار دهنده و یا ممنوعه دچار آزار و تردید نشود. ضربه گیرها از همان ابتدای کودکی که تقلید و زبان و کلام را یاد می گیرد ،‌ به روشهای مختلف در حال ایجاد شدن و تقویت هستند و برای شخص مکانیکی با گذر زمان و افزایش طول عمر ، این ضربه گیرها قدرتمندتر شده و عملا فرد بی حس تر میشود. ضربه گیرها چند نوع هستند که به آنها اشاره میشود.
260Loading...
13
۳۸. عواطف منفی با آنکه حس و حال بد در انسان و دیگران ایجاد میکنند، ابزار مهمی در ایجاد زندگی مکانیکی و شکل دادن به افکار و باورها و رفتارها و خواسته های انسانهای مکانیکی هستند و هر جامعه‌ای بر حسب ارزشها و روش زندگی‌ای که به مردم خودش عرضه می کند ،‌ بخش بزرگی از این عواطف منفی را در انسانها تشویق و تقویت می کند و بدین ترتیب کنترل و هدایت انسانها عملی می شود. هر جامعه‌ای برای حفظ خودش و ساختارها و ارزشها و سبک زندگی‌ای که عرضه می کند، متکی به این عواطف منفی می باشد و بدون آنها جامعه و حداقلی از نظم عمومی به شکل فعلی وجود نداشت. با این حال برای کسی که در مسیر زندگی آگاهانه قرار گرفته است ،چون برخلاف انسانهای مکانیکی این عواطف سرکوب نمی شوند و با شدت و قدرت حس بد این عواطف منفی را حس می کند این عواطف منفی منبع اصلی درد و رنج او می شوند و ما در بخشهای بعدی این کانال بصورت مفصل به این عواطف منفی خواهیم پرداخت.
280Loading...
14
۳۷. عواطف منفی بخش بزرگی از احساساتی که انسان مکانیکی را کنترل و هدایت می کند عواطف منفی می باشد. عواطف منفی در اصل همان خودآزاری ها و دیگرآزاری هایی است که انسانها آنها را یاد گرفته‌اند و نسبت به آنها شرطی شده‌اند و عموما از تقلید از دیگران و همچنین همذات پنداری و مخصوصا همذات پنداری با شخصیت کاذب ریشه گرفته‌اند. بخش بزرگی از زندگی انسان مکانیکی انواع عواطف منفی‌ای است که معمولا از آنها آگاه نیست و سرکوب شده‌اند و حس نمی شوند ولی در عمل کنترل افکار و آرزوها و خواسته ها و رفتار و سبک زندگی او را در دست گرفته‌اند. عواطف منفی در اصل همان احساساتی است که باعث حس و حال بد در انسان شده و همچنین او را ترغیب به ایجاد حس و حال بد در دیگران میکند. البته بسیاری از انسانها نمی توانند حس و حال بدی که عواطف منفی در آنها ایجاد میکند را حس کنند ولی در هر صورت طبیعت برای انسانها این عواطف را ناخوشایند قرار داده تا نسبت به آسیب رسان بودن آنها برای کسانی که نسبت به آنها آگاه هستند هشدار ایجاد کند و برای کسانی هم که از آنها آگاه نیستند ، ترمزی ایجاد شود تا بیش از حد در آنها افراط نکنند.
290Loading...
15
۳۶. قدرت احساسات و هورمونها تصور عموم مردم مکانیکی بر این هست که خودشان آگاهانه و با فکر و تصمیم، افکار ، تصمیمات ، احساسات ، سبک زندگی ، ارزشها، باورها و علاقمندی های خودشان را انتخاب کرده و دنبال می کنند. علت این مساله این است که اصلا شناختی از احساسات و حسهای جسمانی و هورمونهای درونی و قدرت بسیار زیاد آنها و نحوه تاثیرشان بر افکار و اعمال ما ندارند. این توهم ناشی از آن است که انسانهای مکانیکی احساسات و حسهای جسمانی خودشان را به روشهای مختلف در درونشان سرکوب می کنند و بنابراین نمی توانند آنها را بدرستی احساس کنند و در نتیجه نمی توانند تاثیر و قدرتشان بر انسان و خودشان را بپذیرند و باور کنند. تقریبا تمام زندگی انسان مکانیکی در حال کنترل توسط احساسات و هورمونها می باشد و این احساسات و هورمونها از بیرون و به روشهای مختلف تحریک شده و فرد را به سوی انواع خاصی از طرز فکر و روش زندگی و ارزش و باور و رفتار سوق می دهند ولی فرد نمی خواهد و نمی تواند قبول کند که تحت تاثیر احساساتی است که از بیرون به او القا شده و توهم این را دارد که خودش کنترل زندگی خودش را در دست دارد.
320Loading...
16
۳۵. برای عموم انسانها معمولا همذات پنداری اصلی با شخصیت کاذب و نزدیکان و اشیا و مادیات و انواع افکار و باورها است. با این حال برای برخی افراد که در مسیر معنویت و عرفان هستند ، همذات پنداری اصلی میتواند با هشیاری ، آگاهی ، جهان ، وجود ، زندگی ، هستی ، کل ، خدا ، روشن بینی ، بیداری ، مشاهده گر ، فضای خالی ، هیچ و امثالهم رخ دهد و این انواع همذات پنداری هم به همان اندازه همذات پنداری با انسانها و اشیا و افکار ، در مسیر آگاهانه زندگی کردن مانع ایجاد می کند و آسیب رسان است.
340Loading...
17
۳۴. همذات پنداری در شرایط مختلف و در ترکیب با تخیلاتمان می تواند باعث حال خوب و یا حال بد در انسان شود. زمانی که انسان با چیزی همذات پنداری می کند ، با بدست آوردن و حفظ و رشد و تکمیل آن حالش خوب میشود و با فکر کردن به احتمال آسیب و یا رخ دادن واقعی آسیب و از دست دادن آن چیز حالش بد میشود. همذات پنداری مانند چسبی انسان مکانیکی را به تمامی تعلقاتش می چسباند و باعث ایجاد انگیزه در انسانها برای بدست آوردن و مراقبت از افراد و چیزهای مختلف و حفظ و رشد آنها میشود. همذات پنداری زندگی مکانیکی را تسهیل می کند ولی برای زندگی آگاهانه بسیار مضر است و تمام عواطف منفی به نوعی با همذات پنداری در ارتباط است و زمانی که شخص خودش را در چیزی می بیند و با آن همذات پنداری می کند ، به خطر افتادن آن چیز را عملا با به خطر افتادن جسم خودش گره میزند و غرائز مربوط به بقا که ترس و خشم هست را تحریک می کند. همذات پنداری نوعی حالت احساسی قوی است و آنقدر قدرت دارد که میتواند انسان را در مورد چیزهایی که با آن همذات پنداری می کند کور کند و قدرت مشاهده درست آنها را از دست بدهد.
580Loading...
18
۳۳. همذات پنداری عامل دیگر زندگی مکانیکی همذات پنداری است. همذات پنداری ویژگی ذهن برای دیدن خودش در شخص یا چیز دیگر است. همذات پنداری بدون آنکه چندان آشکار باشد ، تمام زندگی انسان مکانیکی را پر کرده است. انسان با هر چیزی که همذات پنداری کند نسبت به آن کشش و یا دافعه‌ای پیدا می کند و نوعی وابستگی مثبت و یا منفی نسبت به آن ایجاد خواهد شد. انسانهای مکانیکی بجز با شخصیت کاذب ، تقریبا با هر چیزی و فردی و مخصوصا با افراد نزدیک به خودش و بویژه انسانهایی که رابطه عاطفی با آنها دارند همذات پنداری زیادی می کنند.همچنین همذات پنداری با افکار دیگران در مورد خودمان ، اموال ، ماشین ، خانه ، قیافه ، هیکل ، سبک زندگی ، شغل ، احترام و اعتبار ، ارزشها ، باورها ، اعتقادات ، اطلاعات ، دانش، نظریه ها ، ایدئولوژی ، مدرک ، دستاوردها ، آرزوها ، افکار ، حس خوب ، موفقیت ، نتایج ، سلامتی و هرچیز دیگری که می تواند حال ما را خوب یا بد کند و از بیرون بر روی ما تاثیر بگذارد و ما را کنترل کند رخ میدهد. لیست همذات پنداری های هر شخص بسیار مفصل است و با دیگران ممکن است بسیار متفاوت باشد.
670Loading...
19
۳۳. همذات پنداری عامل دیگر زندگی مکانیکی همذات پنداری است. همذات پنداری ویژگی ذهن برای دیدن خودش در شخص یا چیز دیگر است. همذات پنداری بدون آنکه چندان آشکار باشد ، تمام زندگی انسان مکانیکی را پر کرده است. انسان با هر چیزی که همذات پنداری کند نسبت به آن کشش و یا دافعه‌ای پیدا می کند و نوعی وابستگی مثبت و یا منفی نسبت به آن ایجاد خواهد شد. انسانهای مکانیکی بجز با شخصیت کاذب ، تقریبا با هر چیزی و فردی و مخصوصا با افراد نزدیک به خودش و بویژه انسانهایی که رابطه عاطفی با آنها دارند همذات پنداری زیادی می کنند.همچنین همذات پنداری با افکار دیگران در مورد خودمان ، اموال ، ماشین ، خانه ، قیافه ، هیکل ، سبک زندگی ، شغل ، احترام و اعتبار ، ارزشها ، باورها ، اعتقادات ، اطلاعات ، دانش، نظریه ها ، ایدئولوژی ، مدرک ، دستاوردها ، آرزوها ، افکار ، حس خوب ، موفقیت ، نتایج ، سلامتی و هرچیز دیگری که می تواند حال ما را خوب یا بد کند و از بیرون بر روی ما تاثیر بگذارد و ما را کنترل کند رخ میدهد. لیست همذات پنداری های هر شخص بسیار مفصل است و با دیگران ممکن است بسیار متفاوت باشد.
10Loading...
20
۳۲. ارزش ها عامل دیگر تسهیل زندگی مکانیکی ارزش ها هستند. هر جامعه و هر گروه انسانی برای خودش یک نوع سیستم ارزشی بر حسب شرایط ایجاد می کند که ممکن است بسیار متفاوت از سیستم ارزشی جوامع دیگر باشد. البته ما انسانها در درونمان یک مکانیزم غریزی برای تعیین آنچه درست است داریم و آن وجدان است . معنای وجدان را بصورت مفصل بررسی خواهیم کرد. با این حال عموم انسانها دسترسی مستقیم به وجدان ندارند و برای تسهیل همکاری و ارتباطاتشان نیازمند یک سیستم ارزشی مشترک و این که چه کاری درست و چه کاری نادرست است میباشند. علیرغم مفید بودن ارزش ها در زندگی انسان مکانیکی، باعث میشوند که یک سیستم قضاوت اتوماتیک در ذهن انسانها بر مبنای ارزشها شکل بگیرد و همین نگاه همراه با قضاوت باعث میشود که انسان نتواند امور را همانطور که هست ببیند. اگر انسان چیزی را بد بداند ، بصورت دفاعی و با پیش فرض منفی به آن مساله نگاه می کند و نمی تواند تمام جنبه ها و احیانا نکات مثبت و مفید آن امر و علل ریشه‌ای پیدایش آن را ببیند و در مورد اموری که خوب می داند هم نوعی نابینایی در مورد نکات و عوارض منفی آن شکل می گیرد . بنابراین کسی که زندگی آگاهانه دارد ، باید بتواند به امور ورای هر گونه قضاوت و ارزش گذاری نگاه کند و این کار مخصوصا برای نگاه به خود بسیار سخت است و نگاه بدون قضاوت و بدون ارزش گذاری برای زندگی آگاهانه و پذیرش خود امری لازم است.
1811Loading...
21
۳۱. مرجع و اقتدار عامل دیگر ایجاد و استمرار زندگی مکانیکی مسئله مرجع و اقتدار است ، یعنی اینکه انسان یک فرد ، گروه ، ایدئولوژی ، باور و یا رسانه و امثال آن را بعنوان مرجع واقعیت برای خودش قبول می کند و از آن بت می سازد و با تسلیم شدن به افکار و خواسته های آن قدرت مرجع ، واقعیت را چیزی می داند که آن مرجع برای او بیان می کند و قدرت تشخیص و بررسی را از خودش سلب می کند.در ابتدای کودکی مرجع اصلی انسان ، پدر و مادر و بقیه افراد بزرگسال اطرافش هستند و بعد از آن به مرور معلمان و پزشکان و روحانیون مذهبی و اساتید دانشگاه و سلبریتی ها و انواع ایدئولوژی‌های حاکم در جامعه ، تبدیل به قدرت مرجع میشوند. تسلیم شدن به مرجع و اقتدار آن ، بسیاری مواقع ناآگاهانه و از روی تقلید از اطرافیان انجام میشود و در زندگی اجتماعی ما بسیار رایج است. قبول قدرت مرجع و اقتدار آن توسط انسان ، زندگی مکانیکی را راحت تر می کند و فرد را از بررسی بسیاری از امور بی نیاز می کند ولی در جهت مقابل زندگی آگاهانه میباشد.
1380Loading...
22
۳۰. البته این صحبتها این معنی را نمیدهد که باورها مفید نیستند و یا اینکه همگی غلط و نادرست هستند ، بلکه منظور این است که اگر انسان می خواهد به صورت مستقیم واقعیت را بررسی کند، هر نوع باوری یک پیش فرض است و جلوی مشاهده مستقیم واقعیت را می گیرد و لازم است انسان بدون تایید و یا رد باورها سعی کند آنچه می توان بررسی کرد را مشاهده و بررسی کند .‌بسیاری از باورها و مخصوصا باورهای مذهبی و شبه مذهبی در اصل دارند به واقعیت هایی بصورت نمادین و تمثیلی اشاره میکنند که درک آنها بدون بالا رفتن سطح حضور و بودن ممکن نیست و تعبیرهای تعصب آمیزی که عموم مردم از این نوع باورها دارند، با واقعیت نهفته پشت این باورها ممکن است بسیار متفاوت باشد و شخص اگر سطح بودن و هماهنگی و یکپارچگی درونش بالاتر رود ، در زمان مناسب معنی آن باورها را خواهد فهمید و یا حداقل میتواند حدس بزند.
1070Loading...
23
۲۹. باید در نظر داشت که منظور از باور ، فقط باورهای سنتی مذهبی نیست و کلا آن چیزی که شخص می داند باور است مشکل زیادی ایجاد نمی کند و پیچیدگی اصلی ناشی از باورهایی است که از نظر ما باور نیستند و برای ما واقعیت مسلم هستند و ما نسبت به آنها اصلا تردیدی نداریم . برای مشاهده واقعیت و زندگی آگاهانه ، مضرترین نوع باورها ، باورهایمان در مورد خودمان است. ما باورهای زیادی در مورد خودمان داریم که اگر بتوانیم خودمان را به درستی بررسی و مشاهده کنیم ، نادرست بودن آنها را بوضوح تشخیص خواهیم داد. از جمله باورهای غلطی که انسانها در مورد خودشان دارند این است که فرض می کنند دارای یک «من» یکپارچه و پایدار هستند و همچنین فرض میکنند که این من از درونشان کنترل زندگیشان را در دست گرفته و عملا دارای اراده هستند و اینکه انسانها می توانند به خودشان دروغ نگویند و این در حالیست که این باورها نادرست هستند و فقط خود شخص می تواند با بررسی و مشاهده مستمر خودش عمیقا به این درک برسد که این باورها درست نیستند.
1120Loading...
24
۲۸. باور باور در اصل همان تلقین مشترک میان گروهی از انسانهاست که موفق شده انسان را قانع کند و سرکوب تردید به صورت موفقیت آمیزی انجام شده است. باورها زندگی انسان مکانیکی را بسیار آسان می کنند و این افراد با کمک باورها بدون اینکه امور را بررسی کنند، به چارچوبهایی برای رفتار و افکار و ارزشها و سبک زندگی خودشان می رسند و از روبرو شدن با بسیاری از عواطف منفی و حال های بد خود طفره میروند. باورها به گروه های بزرگ انسانی کمک می کند تا بتوانند یک چهارچوب مشترک برای واقعیت مورد قبولشان پیدا کنند و امکان همکاری در سطح وسیع ایجاد میشود و اینکه ما انسانها توانسته‌ایم از گروه‌های بسیار کوچک بدوی به گروه های بسیار بزرگ ملی و مذهبی و نژادی و ایدئولوژیک تبدیل شویم بخاطر قدرت باورهاست. علیرغم مزایایی که باورها دارند ، تشخیص اینکه چه چیزی باور است و چه چیزی واقعیت ، در ابتدای کار میتواند بسیار مشکل باشد و بسیاری از اموری که ما به عنوان واقعیت قطعی در زندگی زندگی خود قبول می کنیم ، چیزی بیشتر از باورهای عمومی نیستند. توجه داشته باشید که در دنیای امروزی علم و عرفان هم که در اصل به عنوان ابزار تجربه و شناخت و بررسی و مشاهده بوده‌اند ، در عمل برای عموم انسانها تبدیل به باور و مرجع شده‌اند.
1250Loading...
25
۲۷. در زندگی مکانیکی این تلقینها نقش مفید زیادی دارند و باعث میشود که انسانها بتوانند در یک چارچوب مشترک فکر کرده و با هم همکاری کنند و تلقین کمک می کند که انسان بتواند در یک زمینه خاص نیروهای خود را بیشتر متمرکز کرده و توجهش را از مواردی که ممکن است در آن لحظه و در جهت رسیدن به هدفی خاص ،برایش غیر مفید هستند دور کند . با این حال کسی که در مسیر آگاه شدن است، به دنبال این است که تلقینهایی که به او میشود را تشخیص دهد و خودش هم از تلقین به خود خودداری کند و در عوض قبول تلقین ، به دنبال این است که قدرت بررسی و تشخیص خود را در همه امور بالاتر ببرد. ما معمولا به راحتی تشخیص میدهیم کسانی که همفکر ما نیستند چگونه توسط تلقین شستشوی مغزی شده‌اند ولی از تشخیص اینکه خودمان هم تا همان حد در جهت دیگری شستشوی مغزی شده‌ایم و دچار تعصب اندیشی هستیم معمولا عاجز هستیم.
1590Loading...
26
۲۶. ما به صورت عادی قابلیت تلقین گرفتن از دیگران را داریم و شدت تلقین گرفتنمان از برخی افراد بیشتر است و برخی افراد و رسانه ها با نوعی زبان بدن و نوعی رفتار خاص میتوانند اعتماد ما را جلب کرده و با قدرت بیشتری افکار خود را به ما تلقین کنند و به نوعی ما را مطیع و برده خودشان بسازند . این تلقینها تکیه‌گاه هایی در ذهنمان برای ما ایجاد کرده‌اند و ما اگر بخواهیم تلقینهایی که به ما شده است را رها کنیم ، معمولا دچار ترس خواهیم شد و برای جلوگیری از روبرو شدن با این ترس و اضطراب ،‌ تا زمانی که مجبور نشده‌ایم، از بررسی صحت اموری که به ما تلقین شده است طفره می رویم.
1440Loading...
27
۲۵. تلقین اولین عامل مکانیکی بودن انسان قدرت تلقین است. تلقین به این معناست که انسان با تکرار بخواهد بدون اینکه امری را بررسی کافی کند، آن را به عنوان واقعیت قبول کند . جامعه و دیگران و رسانه ها و اطرافیان و خودمان بطور مستمر در حال تلقین به خودمان هستیم و این تلقینها نوعی شستشوی مغزی در ما ایجاد می کند تا آن تلقین ها را به عنوان واقعیت مطلق و بدون تردید بپذیریم. ما در هنگامی که تلقینی را از کسی می پذیریم و یا خودمان به خودمان تلقین می کنیم ، در اصل داریم تردیدهای خودمان نسبت به آن امر را در درونمان سرکوب می کنیم. بخشی در درون ذهن ما وجود دارد که دوست دارد از دیگران تلقین بگیرد و همین بخش است که باعث میشود بتوان انسان را هیپنوتیزم کرد و البته تقریبا همگی ما در نوعی هیپنوتیزم در سطوح مختلف بسر میبریم و آگاه شدن ، همان فرآیند خارج شدن تدریجی از این هیپنوتیزم جمعی است.
1320Loading...
28
۲۴. نیروهای ایجاد کننده زندگی مکانیکی در اینجا بطور خلاصه به برخی نیروهایی که زندگی مکانیکی را در انسانها شکل می دهند و هدایت می کنند و برای همه انسانهای مکانیکی در سراسر دنیا مشترک هستند اشاره می شود. این نیروها باعث میشوند که کنترل شخص مکانیکی عملا از بیرون از او و توسط دیگران و جامعه انجام شود ولی شخص نمی تواند این نیروها و تاثیر آنها را بر روی خودش ببیند و دچار این توهم است که زندگیش توسط خودش کنترل میشود. زندگی اجتماعی ما انسانها و تشکیل جوامع بزرگ و همکاری تعداد زیاد انسانها با هم مدیون همین نیروهاست و در فرآیند تکامل انسانها در طول تاریخ ، این نیروها به نوع انسان این مزیت را داده که در برابر دیگر رقبای خود پیروز شود و در نتیجه ژنهایی که مسئول ایجاد این نیروها هستند در نوع انسان باقی بماند.
1230Loading...
29
۲۳. خواب بودن انسانی را در نظر بگیرید که در حین خواب شبانه در حال رویا دیدن است. معمولا چنین فردی در حین رویا دیدن کاملا اطمینان دارد که خواب نیست و آنچه که در خواب می بیند واقعیت است و اصلا توجهی به این ندارد که آنچه که در خواب می بیند چقدر غیرعادی و متناقض هست. شخص خواب بیننده در حین رویا دیدن در حال تخیل است و تخیل خود را به عنوان واقعیت قبول کرده و دنبال می کند. حال زمانی که چنین فردی از خواب بیدار می شود و متوجه میشود که تا حالا در حال رویا دیدن بوده است تصور میکند که کاملا بیدار شده و آنچه که پس از آن تجربه می کند بیداری و واقعیت است. با این حال برای یک انسان مکانیکی ، آنچه که در بیداری تجربه میکند تا حدی شبیه همان خواب است و بخشهایی از آنچه که او به عنوان واقعیت مطلق در زندگی به ظاهر بیدار خود تجربه می کند همان تخیلهای خودش میباشد که آنها را با بخشی از واقعیتها ترکیب می کند و این مخلوط تخیل و واقعیت را به عنوان واقعیت زندگی خود قبول کرده و تمام انرژی و وقت خود را در این حالت صرف می کند. بنابراین می توان گفت که یک فرد مکانیکی عملا در خواب و رویا زندگی می کند.
1270Loading...
30
۲۲. زندگی مکانیکی همه انسانها در کودکی و پس از آموزش زبان و کلام توسط والدین و اطرافیان و ایجاد یک من ذهنی که در این کتاب شخصیت کاذب نامیده میشود و همچنین در طی فرآیند اجتماعی شدن و آموزش غیررسمی و رسمی با توجه به آنکه کودکان برای شناخت خود و دیگران و جهان ابزارهای قدرتمندی ندارند، چاره‌ای بجز اعتماد به اطرافیانشان برای ساخت پیش فرض هایشان در مورد خودشان و دیگران و جهان ندارند و بدین ترتیب مکانیکی می شوند. بنابراین همه انسانها در ابتدا مکانیکی هستند و هیچ شخصی از کودکی آگاه نیست. انسان مکانیکی توهم آگاه بودن و اراده داشتن را دارد و این در حالی است که بدون اینکه آگاهی داشته باشد ، توسط عوامل بیرونی در حال کنترل شدن است و باورها و خواسته ها و ارزشها و سبک زندگی‌اش از بیرون به او دیکته میشود و او کورکورانه آنها را دنبال کرده و اطمینان دارد که این مسائل از درونش نشات گرفته‌اند و با قدرت آنها را دنبال میکند ولی عملا چنین فردی با دستکاری احساسات و باورهایش توسط دیگران تبدیل به ماشینی شده است که از بیرون کنترل میشود.
1461Loading...
31
۲۱. در مورد سطح بودن باید دانست که سطح بودن فرد پایین نمی آید و اگر میزان آگاهی کسی بالا رفت و مکانیکی بودن او کم شد ، نمی تواند دوباره خودش را به سطح آگاهی پایین تر و مکانیکی‌تر بودن برگرداند و این مسیر یک طرفه است. زمانی که برای یک انسان توهم بودن برخی پیش فرض ها و باورهایش مشخص شود ، نمی تواند دوباره خودش را گول بزند و دیگر تلقین هم در این زمینه بی تاثیر است. بسیاری از افرادی که بر حسب مجموعه شرایط زندگی سطح آگاهی‌شان افزایش می یابد و از توهم بودن برخی باورهای قبلی خود مطلع میشوند ، بعلت سختی هایی که پس از آن با آن روبرو می شوند ، تلاش می کنند که از این سطح آگاهی جدید فرار کرده و دوباره ناآگاه و مکانیکی شوند و برای این کار به مصرف مواد مخدر ، الکل، قمار ، پرخوری ، خرید افراطی ، اعتیاد به کار، غوطه ور شدن در فضای مجازی ، بازیهای کامپیوتری و بسیاری روشهای دیگر فرار از واقعیت و زندگی روی می آورند تا با سختیهای ناشی از آگاه شدن روبرو نشوند ولی واقعیت این است که انسان نمیتواند در این زمینه خودش را گول بزند و دوباره سطح آگاهی خود را پایین بیاورد و این اقدام به فراری که این افراد انجام می دهند ، بجز آسیب زدن بیشتر فایده‌ای برایشان ندارد و این اشخاص اگر می خواهند کیفیت زندگی‌شان را بهبود دهند چاره ای ندارند مگر اینکه خود را با سطح آگاهی جدیدشان سازگار کنند و روش زندگی مناسب سطح آگاهی خودشان را پیدا کنند.
1530Loading...
32
۲۰. مهم است بدانیم که هیچ راهی وجود ندارد که یک انسان بتواند به اطمینان برسد که خودش کاملا آگاه شده و کاملا آگاهانه زندگی می کند و اگر شخصی چنین اطمینانی نسبت به خود داشته باشد ، همین اطمینان نشان دهنده میزان ناآگاهی و مکانیکی بودن او می باشد.هر شخص هر چقدر هم که آگاه باشد ، ممکن است در شرایط خاص با جنبه های نادیده جدیدی از درون خود روبرو شود و در آن شرایط مکانیکی عمل کند. البته در این حالت اگر به اندازه کافی شخص آگاه باشد، بسرعت متوجه رفتار مکانیکی خود خواهد شد و برای عدم تکرار رفتار مکانیکی برنامه ریزی خواهد کرد.
1240Loading...
33
۱۹. باید توجه داشت افرادی که در سطح بودن پایین تری هستند ، توانایی شناخت و تشخیص افرادی که در سطح بودن بالاتری هستند را ندارند و اگر با افرادی که سطح بودن بالاتری دارند در زندگی شان روبرو شوند ، قادر به تشخیص بالاتر بودن سطح آگاهی و بودن آنها نخواهند بود و بنظرشان این افراد ، خیلی عادی و یا حتی پایینتر از عادی بنظر خواهند آمد و متوجه آگاه تر بودنشان نخواهند شد و آنها را جدی نخواهند گرفت. البته استثنایی در این زمینه وجود دارد و آن این است که شخصی شرایطی در زندگی‌اش پیش آمده باشد که آماده ارتقا سطح بودن خودش باشد ، اگر با شخصی برخورد کند که سطح بودن بالاتری دارد و آن شخص بهر دلیلی قصد آموزش و کمک کردن به او را داشته باشد ، در آن صورت شخص با سطح بودن پایینتر ، ممکن است بتواند تشخیص دهد که با فرد خاص و متفاوتی روبرو شده که ممکن است کمکهای مهمی به او بکند. بطور خلاصه در حالت عادی ، افراد مکانیکی توانایی تشخیص افراد آگاه را ندارند و افراد آگاه در نظر افراد مکانیکی خیلی معمولی یا حتی پایین تر از معمولی دیده می شوند. عکس این قضیه صادق نیست و افراد با سطح بودن بالاتر به راحتی و به سرعت می تواند افراد با سطح بودن پایینتر را تشخیص دهند و شناخت افراد مکانیکی توسط افراد آگاه بسیار راحت و سریع میباشد.
1380Loading...
34
۱۸. بسیار مهم است که توجه داشته باشیم که از زندگی مکانیکی تا زندگی آگاهانه یک طیف است که یک سر طیف از زندگی کاملا مکانیکی و ناآگاهانه شروع میشود و در سر دیگر طیف زندگی آگاهانه است. این بدان معنی است که یک شخص مکانیکی معمولا در حد کمی و در برخی موارد آگاهانه عمل می کند و یک شخص آگاه هم در برخی موارد بصورت مکانیکی و ناآگاه عمل می کند. زندگی کاملا مکانیکی و زندگی کاملا آگاهانه بسیار نادر است و موضوع این کانال نیست.شخص کاملا مکانیکی معمولا چندان مشکلی احساس نمیکند و بصورت ماشین وار زندگی‌اش را تا زمان مرگ طی می کند و شخص کاملا آگاه هم چندان مشکلی ندارد و با استفاده از ظرفیتهای درونی خودش که به آنها دست پیدا کرده است ، میتواند راه حلهای مناسب خویش را پیدا کند. آن چیزی که مشکل ساز است زندگی آگاهانه‌ای است که با مقداری زندگی مکانیکی مخلوط شده است و اکثر افرادی که در مسیر زندگی آگاهانه هستند، مشکلاتشان از همین مساله نشات می گیرد. بنابراین هر جا که در این کانال صحبت از انسان مکانیکی یا زندگی مکانیکی میباشد ، در اصل منظور انسان نسبتا مکانیکی یا زندگی نسبتا مکانیکی میباشد و هر جا هم که صحبت از انسان آگاه یا زندگی آگاهانه میشود ، منظورمان انسان نسبتا آگاه و زندگی نسبتا آگاهانه میباشد که ما در سراسر این کانال، برای راحتی، کلمه نسبتا را فاکتور می گیریم.
1210Loading...
35
۱۷. در مورد سطح بودن باید توجه داشت که هیچ مقدار تفکر، مطالعه ( از جمله مطالعه مطالب این کانال) ، بررسی تئوری ها و باورها ، جستجوی نظرات و افکار دیگران ، تحصیلات و کلا هر نوع فعالیت فکری برای درک و شناخت واقعیت و جمع آوری اطلاعات کلامی و مکتوب ، کمکی به بالا بردن سطح بودن نخواهد کرد و اتفاقا هر چقدر که دانسته ها و اطلاعات شخص زیادتر شود ، معمولا غرور و توهم دانستن بیشتر شده و امکان مشاهده واقعیت ممکن است پایینتر هم بیاید. سطح بودن فقط با توانایی مشاهده افکار و احساسات و حسهای جسمانی خویش بطور همزمان باهم ، افزایش می یابد و تا زمانی که شخص نتواند حجم عظیم دروغگویی به خود و تناقضات و ضعفها و ناتوانی های درونی خودش را بصورت مستقیم در درون خود مشاهده کند ، سطح بودنش افزایش نمی یابد.
1582Loading...
36
۱۶. سطحِ بودن مهمترین تفاوت انسان مکانیکی و انسان آگاه در سطح بودن میباشد. منظور از سطح بودن این است که شخص تا چه حد میتواند واقعا و در هرلحظه بودن خودش را به صورت یکپارچه و یکجا مشاهده و تحمل کرده و با آن زندگی کند. آنچه که ما در لحظه هستیم ، ترکیبی است از افکار و احساسات و حس های جسمانی که بسیاری از آنها بصورت همزمان و متناقض با هم در درون انسان وجود دارند و یک انسان مکانیکی توانایی مشاهده گری بسیار کمی در این زمینه دارد و هر چقدر که سطح بودن یک فرد بالاتر رود ، امکان مشاهده یکپارچه درونی‌اش افزایش یافته و در نتیجه خطاهای مشاهده بیرونی و واقعیت کمتر میشود.
1701Loading...
37
۱۵ مشاهده درون انسانها معمولا تا زمانی که مجبور نشوند ، نیازی به مشاهده درونی خودشان نمی بینند و زمانی که مجبور به این کار شدند و شروع به مشاهده درون خودشان که شامل افکار و احساسات و حسهای جسمانی شان می باشد میکنند ، تازه با سختی این کار و مانع های متعدد و بسیار قدرتمندی روبرو میشوند که در درون ما در برابر مشاهده درونی مقاومت میکنند و این تازه شروع کار هست. مانع هایی که در درون ما برای مشاهده خودمان وجود دارد بسیار زیاد و قدرتمند هستند و خودشان را لایه به لایه نشان می دهند و این بدان معنی است که انسان زمانی که با سختی زیاد توانست بخشی از درون خودش را که از خودش پنهان کرده بود ببیند ، تازه پس از آن با لایه مقاومتی بعدی که ممکن است بسیار سخت تر و مقاوم تر از لایه های قبلی باشد روبرو می شود و این روند همینطور ادامه دارد. همچنین ما برای مشاهده آنچه که در درونمان هست ، نیاز داریم که بتوانیم بطور همزمان افکار و احساسات و حسهای جسمانی خودمان را در هر لحظه با هم و بصورت مستمر مشاهده کنیم تا تناقضات درونی‌مان برای خودمان آشکار شود و سختی این کار برای کسی که این کار را انجام نداده در شروع کار فوق تصور است. اگر مشاهده درونی به اندازه کافی عمیق شود ، کم کم فرد متوجه باورها و پیش فرض هایی که به عنوان واقعیت خودش و دیگران و جهان فرض میکرده و درست نبوده اند می شود و همین مساله باعث میشود که دنبال تصحیح این پیش فرض ها برود و خودش بصورت مستقیم و مستقل از دیگران برای مشاهده واقعیت تلاش کند.
1531Loading...
38
۱۴. مشاهده بیرون مشاهده آنچه که در بیرون انسان است ، شامل اشیا فیزیکی و سایر انسانها کار ساده‌ای بنظر میرسد و هر شخصی برایش بدیهی است که اگر به اندازه کافی دقت بخرج دهد، میتواند مشاهده درست و دقیقی در مورد مسائل بیرونی خودش داشته باشد. با این حال این یک توهم بزرگ است . آنچه که ما به عنوان واقعیتهای بیرونی می بینیم ، از پیش فرضها و باورهای ابتدایی و همچنین میزان توانایی مشاهده درونی‌مان تاثیر زیادی می گیرد و یک انسان مکانیکی قادر به تشخیص باورها و پیش فرض ها و عوامل درونی ای که مشاهده بیرونی او را مختل می کنند نمی باشد. هر یک از ما حجم عظیمی از سونگری های مختلف در مشاهده‌هایمان داریم که از عدم مشاهده افکار و احساسات و حسهای درونی مان نشات گرفته است. اگر کسی نتواند چیزی را در درون خود به خوبی مشاهده کند، قادر به مشاهده آن در دیگران نخواهد بود. به عنوان مثال تا زمانی که کسی ترس یا هر حس دیگری را در درون خودش بوضوح حس و مشاهده نکرده باشد، قادر به تشخیص آن در دیگران نیست. همچنین باورها و پیش فرض هایی که هر یک از ما در مورد واقعیت خودمان و دیگران و جهان داریم و هیچگونه شکی نسبت به آنها نداریم ، تا حد زیادی مشاهده بیرونی ما را مختل و پر خطا می کند. بسیاری از این باورها و پیش فرضها اگر به اندازه کافی بررسی شوند ، غلط بودنشان واضح می شود ولی یک انسان مکانیکی توانایی شناخت و بررسی باورها و پیش فرض های خودش را ندارد.بنابر توضیحات داده شده معلوم میشود که لازمه داشتن یک مشاهده بیرونی درست ، توانایی مشاهده درونی میباشد.
1492Loading...
39
۱۳. بطور خلاصه زمانی که شخصی بتواند افکار و احساسات و حس های جسمانی خودش را بصورت همزمان با هم مشاهده و حس کند و تعریف او از واقعیت تنها بر اساس مشاهدات و بررسی های مستقیم خودش باشد ، می گوییم که چنین شخصی زندگی آگاهانه دارد. شخص آگاه توانایی تفکیک توهم از واقعیت را دارد و خودش در حال کنترل زندگی خودش است و در حال فریب و دروغگویی به خود نیست. در مقابل کسی که توانایی مشاهده افکار و احساسات و حس های جسمانی خودش را بصورت همزمان با هم نداشته باشد و تعریف او از واقعیت از بیرون خودش و دیگران گرفته شده باشد ، چنین شخصی زندگی‌اش مکانیکی است. شخص مکانیکی توانایی تشخیص توهم از واقعیت را ندارد و زندگی‌اش از بیرون کنترل می شود و قادر به دروغ نگفتن به خودش نیست و در عوض دارای این توهم است که می تواند واقعیت را مشاهده کند و زندگی‌اش در کنترل خودش است.
1552Loading...
40
۱۲. بخش اول زندگی آگاهانه در مقابل زندگی مکانیکی با توجه به آنکه موضوع اصلی این کانال ، تفاوت زندگی مکانیکی و زندگی آگاهانه میباشد ، لازم است که در ابتدا این دو نوع روش زندگی و ویژگی های آنها شرح داده و توصیف شود. انسانهای مکانیکی در سراسر دنیا فارغ از جنسیت و نژاد و ملیت و فرهنگ و مذهب ، در بسیاری موارد شبیه به هم عمل می کنند و علت این شباهت هم در ژنتیک نوع انسان نهفته است و ژنهایی که روش زندگی مکانیکی را در ما می سازند تقریبا برای همه انسانها ثابت و مشترک است. انسانهای آگاه هم در سراسر دنیا شباهتهایی در روش زندگی خود دارند و این شباهت هم ناشی از ژنتیک مشترک نوع انسان و آمادگی او برای آگاه شدن در صورت بروز شرایط خاص میباشد. تفاوت اصلی انسان مکانیکی با انسان آگاه به میزان توانایی مشاهده و همچنین سطحِ بودن فرد بر می گردد. در ادامه مطلب ، سعی می کنیم این ویژگیها را شرح دهیم.
1872Loading...
49:40
Video unavailableShow in Telegram
سخنان عمیق و دلنشین خانوم الهه روزدار - وحدت - قسمت اول
نمایش همه...
۴۹. زندگی آگاهانه در مقابل زندگی مکانیکی ، زندگی آگاهانه قرار دارد و اگر یک فرد معمولی مکانیکی در زندگی‌اش مجموعه شرایطی پیش بیاید که او را بسمت آگاه شدن سوق دهد ، چنین فردی به مرور و طی گذر زمان طولانی و تجربه سختی های زیاد میتواند به تدریج زندگی را بصورت آگاهانه تجربه کند. در زندگی آگاهانه شخص قادر به مشاهده افکار و احساسات و حس های جسمانی خود بصورت یکپارچه و همزمان می باشد و تعریف خود از واقعیت را کاملا بر مبنای بررسی های مستقیم خودش از آنچه که مشاهده می کند قرار می دهد نه چیزی که دیگران تلاش میکنند به عنوان واقعیت به او تلقین کنند. شخص آگاه را نمیتوان با تحریک کردن احساسات و یا تلقین تحت تاثیر قرار داد و او را تحریک به داشتن طرز فکر و یا طرز رفتار خاصی نمود و انگیزه های فرد آگاه از درون خودش نشات می گیرد نه از القائات بیرونی.
نمایش همه...
۴۸. در اینجا به برخی عوامل و ساختارهایی که زندگی مکانیکی انسانها را ایجاد و حفظ می کند اشاره شد. همین ساختارها هستند که باعث شده اند که انسانها در عین ناآگاهی و ناهوشیاری و زندگی در خواب و رویا و قصه ها ، بتوانند با هم زندگی کنند و هر چند ناقص ، انواعی از همکاری های گروهی در سطوح بزرگ شکل بگیرد و جوامع عظیم انسانی امروزی ایجاد شود. در زندگی مکانیکی برخورد و تضاد و درگیری امری کاملا طبیعی و لازم است و بر اثر برخورد افکار و آرا و قصه ها و روایتها و باورها و ارزشها و روشهای زندگی ، آنچه که با شرایط جدید سازگاری بیشتری دارد پیروز و غالب می شود و این درگیری دائم همیشه وجود داشته و خواهد داشت و جزئی لازم از روش سازگاری دنیای انسانهای مکانیکی با شرایط جدید و جهان در حال تغییر می باشد. با این حال مشغول شدن فرد آگاه با این درگیری ها امری بیهوده و مضر می باشد و بعدا در مورد این مسئله بیشتر صحبت خواهیم کرد.
نمایش همه...
۴۷. برای یک فرد مکانیکی ملاقات با یک شخص خاص در یک زمان خاص ، مطالعه یک مطلب و یا مشاهده یک فیلم خاص ، انواع اتفاقات سیاسی و اجتماعی جامعه اطراف ، بروز اتفاقات و بلایای طبیعی ، مشاهده رفتار و کلام تصادفی یک شخص دیگر مخصوصا نزدیکان و افراد مرجع، اتفاقات عادی زندگی روزمره مانند بیماری و تغییر شغل و یا بسیاری مسائل اتفاقی کوچک و بزرگ دیگر ، عملا می تواند تاثیر بسیار بزرگی در زندگی‌اش بگذارد و مسیر زندگی و طرز فکر و باورها و خواسته های او را کاملا تحت تاثیر قرار دهد . بنابراین شخص مکانیک بسیار بیشتر از آنچه خودش فرض می کند تحت تاثیر تصادف و اتفاق هست ولی خودش خبر ندارد. با این حال کسی که در مسیر زندگی آگاهانه قرار گرفته، تا حدی می تواند حوادث اتفاقی و تصادفات را تشخیص دهد و تاثیرشان بر زندگی اش را کمتر کند و عملا کنترل زندگی خودش را تا حدی بدست بگیرد.
نمایش همه...
۴۶. تاثیر تصادف و اتفاق بسیاری از پدیده هایی که در ظاهر بصورت تصادفی و اتفاقی فرض می شوند ، در اصل دارای علتهای پنهان و عمیقی می باشند که در ظاهر آن علتها قابل تشخیص نیستند و بنابراین به اشتباه تصادفی در نظر گرفته میشوند ولی تصادفی نیستند و شخصی که سطح بودن او بالا رفته و آگاه است می تواند بسیاری از علتهای پنهان را تشخیص دهد. با این حال بسیاری از اتفاقات و پدیده هایی که در زندگی انسانها رخ می دهد معلول تصادف و اتفاق هستند ولی شخص سعی می کند برای آنها معنایی ذهنی جور کند تا بتواند با آنها راحت تر کنار بیاید و همین مساله می تواند زندگی او را کاملا تحت تاثیر قرار دهد. تصادف و اتفاق یکی از عوامل مهم پدیده‌های دنیای فیزیکی هستند و انسانهای مکانیکی معمولا اهمیت آن را بسیار کم در نظر می گیرند و در مقابل عاملیت اراده خودشان را بسیار موثر و پررنگ فرض می کنند. یک انسان مکانیکی تاثیر بسیار زیادی از تصادفات و اتفاقات احتمالی زندگی خودش می گیرد و بسیاری از تصمیمات و مسیرهای مهم و بزرگ زندگی اش عملا توسط برخی تصادفات و اتفاقات ایجاد شده اند ولی او متوجه تاثیر این مساله نیست.
نمایش همه...
۴۵. امور زیادی هستند که ذاتا قابل بررسی توسط هیچ کسی نیستند و بخش بزرگی از جستجوهای فکری ما را به خود مشغول کرده‌اند و ما به دنبال پیدا کردن پاسخ روشن و قاطع برای آنها در افکار و تخیلات و فلسفه بافی های خود هستیم و یا به دنبال کسی میگردیم که برای این سوالات بدون امکان بررسی ، پاسخ هایی ارائه دهد و ما با باور به این پاسخها خیال خود را راحت کنیم . نمونه‌ای از این مسائل غیر قابل بررسی عبارتند از ماهیت جهان ، هشیاری ، هدف زندگی ، قبل از تولد ، بعد از مرگ و خیلی امور دیگر که هر کس میتواند در افکار بی پایان خود این مسائل بدون امکان بررسی را پیدا کند. ما به دنبال پیدا کردن پاسخ قطعی برای اموری هستیم که اصلا قابل بررسی برای کسی بجز در تخیلات و ذهن نیستند و علت این مسئله به این بر میگردد که ما نمیخواهیم امور زیادی که قابل بررسی هستند و شامل احساسات و حسهای جسمانی و افکار سانسور شده درونی‌مان میباشند را بررسی کنیم و در عوض ذهنمان را مشغول اموری می کنیم که قابل بررسی نیستند و فقط می توانیم حدسهای بدون شواهد در مورد آنها بزنیم. بنابراین بخشی از دروغهایی که به خودمان می گوییم مربوط به اموری است که ذاتا قابل بررسی نیستند ولی ما با آنها بگونه‌ای برخورد می کنیم که انگار قابل بررسی هستند و ما برایشان جوابی پیدا کرده‌ایم.
نمایش همه...
۴۴. دروغگویی به خود انسان مکانیکی هر روز و به تعداد بسیار زیاد در ذهنش در حال دروغ گفتن به خودش می باشد. بخشی از این دروغها نسبت های غلطی است که به خودش می دهد که با واقعیت آنچه که هست بسیار متفاوت است. این نسبتهای دروغی که انسان به خودش نسبت میدهد معمولا شامل احساسات و یا حسهای جسمانی‌ای است که ندارد و به خودش تلقین می کند دارد و یا احساسات و حس های جسمانی‌ای که دارد ولی به خودش به دروغ می گوید که ندارد. بعنوان مثال بسیار رایج است که شخصی در ترس دائم بسر ببرد ولی از نظر خودش فرد نترسی می باشد و یا اینکه شخصی میل جنسی در او فعال شده و انگیزه بسیاری از فعالیتهایش می باشد ولی خودش نمی تواند آن را حس کند و میل جنسی خود را انکار می کند. یک مثال دیگر می تواند این باشد که فرض می کند در حال عشق ورزیدن و محبت به دیگران می باشد و آنها را دوست دارد ولی این در حالیست که وجودش سرشار از خشم و تنفر هست . بسیاری از مواقع هم انسان بصورت همزمان احساسات متناقض نسبت به یک فرد و یا وضعیتی دارد ولی فقط بخشی از احساسات خودش را می بیند و بخش دیگر را نمی بیند و بدین صورت متوجه تناقض درونی خودش نمی شود. بخشی دیگر از این دروغها اموری است که انسان به عنوان واقعیت مسلم به خودش و دیگران تلقین می کند و به خودش می گوید که چیزی را می داند و این در حالی است که خودش صحت و معنا و مفهوم آنها را بررسی نکرده و آنها را از بیرون و دیگران گرفته ولی به گونه‌ای با آن مساله برخورد می کند که انگار شخصا برایش مسجل شده که آن مسئله را بررسی کرده و برایش واقعیت است.. تا زمانی که انسان این حجم از دروغ را به خودش می گوید واضح است که از درک واقعیت خودش و آنچه که هست چقدر دور می باشد.
نمایش همه...
۴۳. گروه دیگر از ضربه گیرهای ذهنی ، اعتیاد به فکر کردن و درگیر کردن دائمی توجه بسمت افکار میباشد. توانایی توجه ما محدود است و ما اگر بصورت دائم توجهمان بسمت افکارپراکنده‌مان معطوف شده باشد ، نیروی توجه ما دیگر وقت و انرژی کافی برای توجه به احساسات و حسهای جسمی و افکار مشکل ساز و آزار دهنده نخواهد داشت و حس ها و افکار آزار دهنده و مشکل ساز بدین صورت سانسور میشوند. اعتیاد به تفکر می تواند با مشغول کردن دائمی ذهنمان با خوراک فکری مانند تخیل ، گفتگو ، مطالعه ، تفسیرهای ذهنی ، فعالیتهای هنری، مشغولیت به شغل و کار ،سرگرم شدن دائم با انواع رسانه ها مانند روزنامه و رادیو و تلویزیون و شبکه های مجازی و بازیهای کامپیوتری و غیره انجام شود. این اعتیاد به تفکر آنقدر در زندگی امروزی رایج شده که بخش مهمی از زندگی انسانهای مکانیکی و سبک زندگی امروزی شده است. ضربه گیرهای ذهنی روش عملکردشان از طریق شرطی سازی در مغز صورت می گیرد و مغز انسان با تقویت تدریجی برخی مسیرهای خاص عصبی و تضعیف برخی دیگر از مسیرهای عصبی، انواع خاصی از افکار و توجه را تقویت و برخی دیگر را تضعیف می کند و بدین ترتیب ضربه گیرهای ذهنی ایجاد و تقویت میشوند.
نمایش همه...
۴۲. ضربه گیرهای ذهنی ضربه گیرهای ذهنی دو گروه هستند . یک گروه باورها و تلقین ها و افکار غلطی هستند که باعث میشوند فرد نتواند احساسات وحسهای جسمی خود را حس کند. مثلا شخص بصورت توهمی باور دارد که فرد بسیار مهم و با ارزشی است و همین مساله باعث میشود که توجهش بسمت احساسات توهمی با ارزش بودن خودش برود و حسهای آزار دهنده درونش را کمتر حس کند و یا یک مثال دیگر می تواند امیدهای واهی انسانهای مکانیکی باشد که او را مشغول نگه می دارند و توجهش از حس کردن احساسات و حس های جسمانی آزار دهنده‌اش پرت میشود.به عنوان مثال بسیاری از افراد با امید ذهنی به اینکه اوضاع در آینده بهتر خواهد شد و بالاخره یک روزی به خوشبختی مورد نظرش خواهد رسید ، به خود دلداری داده و همین مساله توجه او به احساسات و حسهای آزار دهنده درونی‌اش کمتر میشود.
نمایش همه...
۴۱. باید توجه داشته که مغز انسان در کودکی و همچنین دوره بلوغ ، زمانهایی که با احساسات و حس هایی روبرو شده که بنابر شرایط آن زمان ، احساس خطر و تهدید از جانب حس کردن آن حسها در اول ایجاد و تصور شده، بصورت اتوماتیک و برای حفظ کردن ما از دردها و رنجهای غیر قابل تحمل و احیانا جلوگیری از روانی و دیوانه شدن ما ، این گرفتگی ها را بوجود آورده و تثبیت شده‌اند و اگر شخص در زندگی خود به مسیر زندگی آگاهانه افتاده نشود، معمولا با گذر زمان این گرفتگی ها و انقباضات عمیق تر و قدرتمندتر می شوند. باید توجه داشت که برخی اوقات ضربه گیرها با افزایش خونرسانی و فعالیت بیش از حد اعضایی از بدن هم می تواند ایجاد شوند و فعالیت بیش از حد برخی از اعضا باعث میشد که شخص توجهش به برخی احساسات و حسهای جسمانی بیشتر شده و بنابراین از حس کردن برخی دیگر از احساسات و حسهای جسمانی غافل شود و آنها را کمتر حس کند.
نمایش همه...