کانال شعر ،عادل ویسی زاده

فضیلت ِصلواتِ شریف بر رسول خاتم و نور خدا بر مقام ارجمندِ مصطفی زین شب جمعه بخوان ای چشم ما صد سلام و صد درودی بی ریا هر درود و صلواتی بر آن قمر واجب آمد بر مسلمان هر سحر یک درودی از دل پاک شما ده جزایت می دهد ذات خدا گفت احمد: هر که گوید نام من با دل پاک و وجود و جان و تن احترامِ نام من گیرد به جان حق تعالی بخشدش باغِ جنان روز محشر شافعش باشم یقین حق بنوشد بر دلش ماءِ مَعین روز جمعه بشنوم ذکر و سلام آفرین گویم به امّت من تمام آن که یاد من کُند روزان و شب حق رسد فریاد او در هر تَعب از فشار قبر و آن روز حساب از همه رنج قیامت، یا عذاب جان او ایمن کند یزدانِ نور هم دل آسوده شود در بطن گور تا توانید در این شب های پاک هدیه آرید بر رسول تابناک تا شود خشنود و راضی مصطفی از گروهِ مؤمنان و جمعِ ما عادل آن یزدان بگفت ای مؤمنان بر شما واجب بود یادش همان ✍ عادل ویسی زاده https://t.me/Veisizade

نمایش همه...

@adelveysizadeh👆👆

❤ 12👍 2

حکایت در زمان حضرت موسی علیه السلام بی بارانی بود و آهوهای صحرا از آن حضرت التماس دعای باران کردند در زمان حضرت موسای پاک خشک سالی پیش آمد روی خاک آدم و جنبنده و مرغ و طیور کرد فریادی چو آن احوال گور آهوان رفتتد به پیش آن کلیم ای رسول ارجمند و هم رحیم قحط بارانست ونیست از آن خبر آسمان چشمش بدوخت ازهر مَطر رو دعا کن ای کلیم مهربان تا بباراند خدا آب روان آن نبی کرد التماس و هم دعا نعمتت بر ما بریز ای کبریا گفت یزدان موعد آن آب نیست وَر نه از من مهربانتر یار، کیست چونکه برگشت آن نبی ازکوه طور جمع آمد جمله آهو در حضور گفت موسی حرف آن ذات خدا نیست امسال آب و برفی از سما ناامید و دل فگار آن آهوان چون نیامد ابر و آب از آسمان؟ آن یکی آهو بگفت من می روم پیش آن ذات خدای با کَرم گر که برگشتم به رقص و شادمان این علامت، بارش است از آسمان گر نکردم رقص و شادی بر شما این نشان قحطی است از آن سما چون که رفت آهو بران بالای طور عرض یزدان کردوگفت ای ذات نور تشنه لب باشیم و خسته این زمان رحم کن باران ببار ای مهربان گفت یزدان موعد آن آب نیست باید اندر حسرت باران بزیست چون که برگشت و بدید آن آهوان منتظر تا او رَود با کف زنان آهوان را او نکرد هم ناامید رقص وشادی کردچون آنجا رسید جمله خوشحال ازنگاه و رقص او چون یقین شد می زند حرف نکو تا که آهو بازگشت از کوه طور سیل و باران در رسید از راه دور چونکه موسی سیل باران رابدید گفت ای سلطان و یزدان مجید چون ببارید آب و بارانِ لطیف بر گروه تشنگان بس نحیف؟ مر نفرمودی نیاید آب پاک چون بیامدرحمتت بر روی خاک؟ گفت یزدان آنچه گفتم با شما من به آهو گفته ام آن حرف را لیک او با تکیه بر من بازگشت سوی جمع همرهان وباغ و دشت او نشد از رحمت من ناامید رحمتم بر بندگانم شد پدید هر که بر الطاف من تکیه نمود کار او آسان کنم چون بوی عود عادل از رحمان رسد باران عشق مژده آنکس می شودمهمان عشق ✍عادل ویسی زاده https://t.me/Veisizade

نمایش همه...

کانال شعر ،عادل ویسی زاده

@adelveysizadeh👆👆

❤ 13👏 3🤔 1

زن ملانصرالدین از ملا پرسید:سیاست چیست؟ یک شبی آن همسر ملا بگفت ای پناه و دلبر و هم یارِ جفت معنی و راز سیاست را بگو؟ من سخن بشنیده ام از تو نکو گفت ملّا یادت آیدت همسرم قبل آن که ازدواج با تو کنم وعده دادم وعده های بس زیاد تا کنم حال تو را خندان و شاد وعده دادم می خَرم بهرت طلا چون که باشم عاشق روی شما وعده دادم آرزوهایت به جان یک به یک اجرا کنم ای مهربان همسرش گفتا به یاد آمد مرا وعده دادی قبل عقد ای با وفا گفت ملّا بعد عقد و ازدواج توچه دیدی ای زن خوبم چو تاج؟ آن زنش گفتا ندیدم حرف راست وعده هایت کذب بودقولت کجاست مَرد و قولش کو همی حرف درست ازچه دادی وعده وصدحرف سست؟ گفت ملّا این سیاست است بدان کَی بداند معنی اش جز مَرد آن؟ این سیاست هست گفتارِ دروغ نیست حرف مردِ آن جز آب و دوغ عادل از حرف سیاست کم بگو چون دروغ است ومکن آن جستجو ✍عادل ویسی زاده https://t.me/Veisizade

نمایش همه...

کانال شعر ،عادل ویسی زاده

@adelveysizadeh👆👆

❤ 8👏 3🥰 1

۲٥اردیبهشت ماه سالروز برزگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی به نام خداوند یزدانِ پاک نگهدار این چرخ و افلاک و خاک گرامی بدارم شهنشاه شرق بتابد ز ایران، چو آن ماهِ شرق الا ای سخندان و هم جان ما که زنده شد از نام تو شیران ما سرودی سخن ها چو مرجان و دُر ز سهراب و رستم ز هر مرد حُر ز ایران و توران و دورانِ ماد که نام بزرگان، همی زنده باد پلیدی زدودی به گفتار خوب نیاید کلامت به رنگِ غروب ز بدکار و ظالم، ز بدخواه خوار ز نیرنگ و مکر و ز جادوی عار ز افسون و بیداد و از ظلم و جَور ز آشوب و رنج و همه عصر و دَور ز دنیای زشت و ز دیوِ پَلَشت ز دریا و آب و ز طوفانِ دشت ز زال و نریمان و آن اشکبوس ز سرنا و بوق و ز شیرانِ توس ز ایمان و مِهر و ز کردار دین ز لطف خدای ستوده بهین ز مردی و رادی، به میدانِ جنگ ز مردان سوارِ پاکیزه رنگ ز هر چه که باشد پسندیده کار سخن ها بمانده ز تو یادگار کلامت وزین و نصایح، قشنگ نکوهیده کردی عیارانِ جنگ ز داد و دهش، ز شاهانِ بزم گذشت و بزرگی ز یاران رزم ز یغما و غارت، ز اوضاع درد ز مرگ سیاوش به گفتار سرد ز نیرنگ سودابه و از مکر زن ز گُرد آفریدِ دلیرِ وطن ز مکر شغاد فریبنده کار که رستم بنالید با کردگار هزاران سخن های عالی گهر بمانده چو گنجی از آن پُر هنر به وزن " فعولن فعولن" فعل سخن ها بگفتی چو قند و عسل درود و سلامی بر آن دفترت که پاکیزه باشد کلام زرت نمیرد حکیم گرانمایه، مرد که نام هژبران برازنده کرد روانت ز مینو پر آسوده باد به فردوس اَعلا دلت باد شاد خداوند کیهان و بهرام و تیر نگهدارِ جانِ خلایق، ز تیر هر آن کَس نکوهید گفتار زشت جزایش بده در سرای بهشت چو عادل نماند جهان دروغ خوش آن کَس بگفت اوکلام ‌فروغ عادل ویسی زاده https://t.me/Veisizade

نمایش همه...

کانال شعر ،عادل ویسی زاده

@adelveysizadeh👆👆

بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی به نام خداوند یزدانِ پاک نگهدار این چرخ و افلاک و خاک گرامی بدارم شهنشاه شرق بتابد ز ایران، چو آن ماهِ شرق الا ای سخندان و هم جان ما که زنده شد از نام تو شیران ما سرودی سخن ها چو مرجان و دُر ز سهراب و رستم ز هر مرد حُر ز ایران و توران و دورانِ ماد که نام بزرگان، همی زنده باد پلیدی زدودی به گفتار خوب نیاید کلامت به رنگِ غروب ز بدکار و ظالم، ز بدخواه خوار ز نیرنگ و مکر و ز جادوی عار ز افسون و بیداد و از ظلم و جَور ز آشوب و رنج و همه عصر و دَور ز دنیای زشت و ز دیوِ پَلَشت ز دریا و آب و ز طوفانِ دشت ز زال و نریمان و آن اشکبوس ز سرنا و بوق و ز شیرانِ توس ز ایمان و مِهر و ز کردار دین ز لطف خدای ستوده بهین ز مردی و رادی، به میدانِ جنگ ز مردان سوارِ پاکیزه رنگ ز هر چه که باشد پسندیده کار سخن ها بمانده ز تو یادگار کلامت وزین و نصایح، قشنگ نکوهیده کردی عیارانِ جنگ ز داد و دهش، ز شاهانِ بزم گذشت و بزرگی ز یاران رزم ز یغما و غارت، ز اوضاع درد ز مرگ سیاوش به گفتار سرد ز نیرنگ سودابه و از مکر زن ز گُرد آفریدِ دلیرِ وطن ز مکر شغاد فریبنده کار که رستم بنالید با کردگار هزاران سخن های عالی گهر بمانده چو گنجی از آن پُر هنر به وزن " فعولن فعولن" فعل سخن ها بگفتی چو قند و عسل درود و سلامی بر آن دفترت که پاکیزه باشد کلام زرت نمیرد حکیم گرانمایه، مرد که نام هژبران برازنده کرد روانت ز مینو پر آسوده باد به فردوس اَعلا دلت باد شاد خداوند کیهان و بهرام و تیر نگهدارِ جانِ خلایق، ز تیر هر آن کَس نکوهید گفتار زشت جزایش بده در سرای بهشت چو عادل نماند جهان دروغ خوش آن کَس بگفت اوکلام ‌فروغ عادل ویسی زاده https://t.me/Veisizade

نمایش همه...

کانال شعر ،عادل ویسی زاده

@adelveysizadeh👆👆

❤ 10👍 3👏 1

حکایت موشی در خانهٔ صاحب مزرعه اش یک تله موشی دید، به مرغ و گوسفند و گاو خبرداد، همه گفتند : به ما ربطی ندارد! دید موشی یک تله در مزرعه بر دلش افتاد ترس و دلهره داد پیغامی به مرغ و گوسفند همچنین گفتا به گاو از روی پند یک تَله موشی بدیدم من سحر می کنم احساس ترس وهم خطر همّتی آرید تا چاره کنیم این بلا و بند آن پاره کنیم هر یکی گفتا به ما مربوط نیست مشکل تو باشد و هم چاره نیست از قضا ماری دُمش در آن تله گیر کرد و کرد شیون چون بَره پای صاحب مزرعه را او گزید جیغ و داد و درد و افغانی کشید مرغ را پُختند تا یک آش و سوپ اوخورَد حالش شود نیکو و خوب همچنین از بهر آن همسایه ها گوسفند را سر بریدند از رضا تا خورَد آن جمع مهمانِ شریف زان غذا و لحم تازه بس لطیف مَرد صاحب مزرعه بعد از دو ماه مُرد و افتاد در آن گور سیاه مجلس ختمی به پا شد زان سرا بهر ترحیم و وداع آن عزا خَلق بسیاری بیامد راه دور شیون و ناله کنان تا پای گور سر بُرید آن گاو را صاحبْ عزا تا که سیر گردد ضیوف و هم گدا زین مدّت موش از سرا و لای دَر می نگریست اوهمچو دزد پرخطر فکرمی کرداو به آن مشکل که بود هیچ ربطش با دگر مردم نبود بی تفاوت هر که در دنیا بزیست از دل و درد کَسی هشیار نیست عادل آن کَس عاقل و فرزانه است او بکوشد بر همه دردی که هست عادل ویسی زاده https://t.me/Veisizade

نمایش همه...

❤ 23👎 10👍 7

#حدیث_شریف مداومت بر نماز صبح و عصر عَنْ عُمَارَةَ بْنِ رُؤَيْبَةَ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ يَقُولُ: «لَنْ يَلِجَ النَّارَ أَحَدٌ صَلَّى قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ، وَقَبْلَ غُرُوبِهَا» يَعْنِي الْفَجْرَ وَالْعَصْرَ، فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ: آنْتَ سَمِعْتَ هَذَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ﷺ؟ قَالَ: نَعَمْ قَالَ الرَّجُلُ: وَأَنَا أَشْهَدُ أَنِّي سَمِعْتُهُ مِنْ رسول الله ﷺ سَمِعَتْهُ أُذُنَايَ، وَوَعَاهُ قَلْبِي. (مسلم/634) ترجمه: عماره بن رویبه می‌گوید: من از رسول الله ﷺ شنیدم که فرمود: «هیچ کس از افرادی که قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب آن، نماز می‌خوانند، وارد آتش جهنم نمی‌شود». و هدفش، نماز صبح و عصر بود. گفت: پیغمبر بر او بادا سلام یک بشارت از خدای لاینام حرفِ پیغمبر همه وحی خداست هر کلامش رحمتی از کبریاست هرکه خوانَد قبلِ خورشید و طلوع آن نماز صبح و هم با هر فروع همچنین قبل از غروبِ آفتاب گر بخواند عصر واجب با شتاب او نبیند نار دوزخ در معاد در بهشت آید همی خندان و شاد سرد گردد دوزخ و آن شعله ها هرکه خوانَد این دو فرض پاک را این دو فرض صبح وعصر ‌وهرنماز شد نشانِ بندگانِ سرفراز هر که باشد تارک عصر و پگاه روز محشر روز او گردد سیاه برمنافق بس گران است این صلاة او نخوانَد دو نمازش در حیات این نماز عصر و صبح ات در سحر شد بلاگردان تو همچون سپر حقّ قسم خورده به عصروصبح نور رو بخوان والعصر والصّبح الحضور گفت یزدان رستگار است و فلاح مؤمنِ پاکی که باشد بر صلاح سَر بِنه برسجده گاه چون خاشعون تا شَوی چون بندگانِ مؤمنون عادل امرِ ذاتِ حق باشد نماز جز به یزدان و نمازت دل مباز ✍عادل ویسی زاده https://t.me/Veisizade

نمایش همه...

❤ 19👏 5👍 2👎 1

جمله اى كه" توماس اوندرز " سازنده كشتى #تايتانيك پس از ساخت آن گفت: "حتى خدا هم نميتواند اين كشتى را غرق كند" *تايتانيك در اولين سفر خود در 15 آوريل 1912 غرق شد... این سخن بشنو از آن مرد نجیب بر زبان راند او کلامی بس عجیب چونکه کشتی رابساخت اوبا تلاش رنج بسیار بِبرد با صد خراش شهرت و آوازه اش در این جهان زود پیچید چو نام دلبران گشت مغرورآن مهندس،زان سراب گفت کشتی کَی شودهرگز خراب؟ آن چنان کوبیده ام هر میخ را تا اَبد ماند چو نوح اندر بقا بس قوی است وقشنگ و برقرار سال ها باشد به دنیا یادگار آنچنان محکم بُوَد این ناخدا نشکند آن بال او را هم خدا چونکه "توماس"ازهنرمغرورگشت آن دوچشمش ازحقیقت کورگشت چون سفر آغاز کرد آن ناخدا از ادب بیرون نهاد او هر دو پا غرق کرد آن دست سلطانِ ودود کشتی وتوماس و همراهی که بود تا بداند قدرت باقی خداست هر چه هست وغیر او باد فناست صدچوتوماس وچوفرعون درجهان غرق آب کرد آن خدای آسمان حق بُوَد بر کُلّ شی بی شک قدیر هست تنها ذات یزدان، دستگیر عادل ار یزدان کند بر ما نگاه حفظ آرد جان ما از هر تباه ✍عادل ویسی زاده https://t.me/Veisizade

نمایش همه...

❤ 15👏 4👍 2👎 1

(حکایتِ پیرزنی که در خواب، خدای متعال را دعوت به خانهٔ خود کرد ) یک شبی پیرزنی در خواب دید ذاتِ یزدانِ عزیز و هم مجید ماهِ کامل، نوِر مطلق بود و پاک گفت : ای ذاتِ کمالِ تابناک دوست دارم تو شََوی مهمانِ من تا کنم خدمت تو را با جان و تن ذاتِ حق فرمود که من حرف تو را می پذیرم صبح آیم بر سرا شاد و خندان گشت و او بیدار شد روی تازه منتظر یار شد در بزد وقت سحر مَردی ز راه گفت کیستی پشتِ در، در این پگاه؟ گفت مسکینم غذا خواهم شها لطف کن در حقّ من بهرِ خدا گفت رو سوی خلیفه ای گدا کَی بُوَد بر سفره ام نان و غذا؟ وقتِ ظهر آمد صدای در به گوش بانگ زد با ناله و آه و خروش گفت کیست این وقتِ بی موقع ز روز در زند با هیکل و این دَک و پوز گفت مادر، در گُشا باشم اسیر سخت محتاجم چو هر فرد فقیر من بدهکارم به فردی دَه دِرم التفاتی کن به این وام از کَرم گفت مادر: من ندارم پول و مال اندکی دارم برای آن عیال وقت شب آمد صدای پشت دَر گفت لرزان، یک زنی با چشم تر کودکانم بی طعام اند و غذا تو کریمانه طعامی دِه مرا تا بَرم نان و طعامت بر سرا شاد گردند ز اطعامِ شما پیرزن گفتا در این کنجِ غمین من ندارم اَطعمه بهرت چنین شرمسارم بهر تو اطعام نیست مائده بر سفره و در جام نیست شب بخفت و دید یزدانِ خدا گفت ای ذاتِ کریم و کبریا وعده کردی تو شوی مهمان من چون نکردی تو وفا بر آن سخن گفت یزدان: صادقم بر عهد خویش کیست صادق تر ز ما از پند خویش من سه وعده آمدم سوی سرا در ببستی هر سه وعده حسرتا آمدم با جان و دل سوی شما تا پذیرم من دعا صبح و عشا در ببستی آن اجابت دور شد آن همه خیر و جزایت کور شد عادل آن کَس هست مشتاقِ خدا در گشاید بر فقیر و بینوا ✍عادل ویسی زاده https://t.me/Veisizade

نمایش همه...

کانال شعر ،عادل ویسی زاده

@adelveysizadeh👆👆

❤ 17👏 11👍 3🥰 1

Repost from 💖روناهی دین💖

01:56

Video unavailableShow in Telegram

حکایتی عجیب.. خواب پیرزنی که از خدا درخواست میکرد یک بار به خانه اش بیاید... باهم ببینیم 👌👌😭😭 https://t.me/joinchat/AAAAAEp4SRAI1ZOteve8EA

نمایش همه...

❤ 12👍 3

در حال بارگیری داده...

در حال بارگیری داده...