ماکیاتو ☾

راستی، یادم رفت چند روز پیش بهتون بگم " امروز ماه می‌خندید. "

راستی، یادم رفت چند روز پیش بهتون بگم " امروز ماه می‌خندید. "

لختم. سردمه. عرق کردم. سه تا گزارشکار دارم، دوتا امتحان. به جاش چیکار کردم؟ گریه. گشنمه. تشنمه اما آب می‌خورم گلوم می‌سوزه. خوابم میاد اما نمی‌بره من‌و. کجا؟ نمی‌دونم کجا باید ببره، اما قبلا می‌برد. جدیدا فکر کنم دیگه رام نمی‌دن. هرشب دارم مذاکره می‌کنم و چونه می‌زنم. نبین زود خوابم می‌بره، همه‌ش غم و کابوسه. دلم تنگ شده. واسه کی؟ نمی‌دونم. همونی که باید باشه تا بغلم کنه و بگه گور بابای درس. بهم آب‌پرتقال بده و نارنگی پوست بگیره واسه‌م؛ هات‌چاکلت سفارش بده و بگه عیبی نداره اگه این گزارشکار رو ندادی. نمی‌تونم آهنگ گوش بدم چون حتی حس می‌کنم حتی گوشم هم درد می‌کنه. اما می‌دونی که؟ چون قدرت تلقین بالاست، حالم خیلی خوبه و فقط یهههه ذرههه گلوم می‌سوزه و دیگه چی؟ آها، می‌تونم نفس هم بکشم. بستنی می‌خوام-

سرده ایشالله تابستون 😌

شما خودت هم می‌تونی بیای اینجا خودت‌و اثبات کنی‌ها :)).

زمستون شد ... وقت اثبات خودتونه ...

عزیزم، صدام‌و داری؟

[ اگه بدون اینکه به آخرش فکر کنی، شروعش کنی چی می‌شه؟ ]

مگه یکی به دود حساس نیست؟ مگه یکی به ماهی الرژی نداره؟ مگه ملت از نیش زنبور نمیمیرن؟ بعد چرا تو فکر کردی وقتی من دارم میگم اقا این قسمت شخصیتم بخاطر یه عامل بیرونی داره باد میکنه امکانش هست کمک کنی، من حساسم؟

متنفرم وقتی از نگرانیام میگم و میگن تو حساسی. متنفرم.