cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

صفحه تخصصی شعر فانوس

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
467
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

‍ دختر شاه پریان که از دهان مادربزرگ خواب‌ها را چید با هم از بال‌های اسب بالای آسمان رفتیم پایین... چقدر! تاریک بود برای بچه‌های محل به جای تیله و سنگ و تیروکمان چوب ِ گلف و توپ ِ هندبال لباس‌های گرم        کیف و جوراب و دفتر مداد آبی... وقتی سر از زبان جمله‌های‌ام کشیدی گفتم: تقدیم‌اش کنم به تو دختر شاه که هر کجا می‌رفتیم خورشید! مسافرِ چشم‌های‌ات می‌شد بی که لبی از خنده‌ی آن بچه‌ها بتابانی در کوچه‌های خاکی بی‌خیال... از اسب‌ات همین حالا پایین‌ام بریز بر گردم به گلوی مادر بزرگ که امشب... برای‌ام قصه‌ی تازه‌ای دارد #کوروش‌_همه‌خانی @sher_fanoos صفحه تخصصی شعر     #فانوس
نمایش همه...
همه چیز در اطراف ما سقوط می کند شادی کتابهای شعر درخت رویا همه چیز کوچک می شود مساحت دریا و مساحت آزادی! #سعاد_الصباح @sher_fanoos صفحه تخصصی شعر     #فانوس
نمایش همه...
«رنگین کمان» خواهرم به بهانه ی آب دادن گل های باغچه موهایش را زیر آفتاب پهن می کند دلم می خواهد ابر بودم و یک فصل می باریدم تا رنگین کمان را گیره ی سرش کنم. اما وقتی مادرم می گوید در همآغوشی باران و آفتاب چقدر گرگ زاده می شود آرزویم را پس می گیریم، می خندم. و خواهرم به دختران گمشده ای می پیوندد که سالهاست در حسرت عبور از رنگین کمان زمین را دوره می کنند و گل های پژمرده ی چارقدشان باران را بدون آفتاب نمی پسندد. شاعر:#بهزاد_زرین_پور @sher_fanoos صفحه تخصصی شعر     #فانوس
نمایش همه...
‍ ‎هزار خون‌نوشته بر پیشانی‌ا ‎یک خانه چند کتیبه می‌خواهد که خانه شود؟ ‎رودخانه‌ای می‌دوَد دور ‎رودخانه‌ای نزدیک ‎خیالِ خالی ندارد این خیابان از خون ‎ریسه بسته بر سردر خون ‎زیرِ پا خس‌و‌خاشاک ریسه می‌رود از خون ‎نما  خون ‎آب‌نما  خون ‎خون‌نما انعکاسِ خون  خون  خون ‎از صدا ‎از سیم‌های مخفیِ سَر  خون ‎مُشت در حوالیِ خون ‎مُشت‌مُشت نطفه به مقصدِ خون ‎امیدِ ما به دبستانی در خون ‎و‌ پرچم .‎غشایی که خون را جدا می‌کند از خون #ساناز_مصدق @sher_fanoos صفحه تخصصی شعر     #فانوس
نمایش همه...
روزی به خواب می رویم و همه ی شاعران را فراموش  می کنیم با شعرهایی که نه از آن ما هستند نه هیچکس هر جا تو گریه کرده‌ای کودکان برای چیدن انگور می‌آیند! دردی که در خواب علف زاده می شود عمود بر زمین است! #سریا_داودی_حموله @sher_fanoos صفحه تخصصی شعر     #فانوس
نمایش همه...
- راز با شب بگویم تا قرص ِ نان/ در ماه طلوع کند - در باغ بوی تند ِ فلز از دهان ِ گل ِ سرخ/ بر می‌خیزد بَغبَغ ِ قُمری روز بر کرانه‌های فلز/ می‌آغازَد خورشید ِ گداخته در کارگاه ِ روز ذرّه ذرّه ذوب می‌شود و آن‌گاه آلیاژ ِ شب/ «آه» است ای شب ِ گرسنه/ که تنها/ قرص ِ نانی از سفره‌ی دل‌ات طلوع کرده بر ما رحم کن! و ما را/ در مربع‌های روشن ِ سیمان و فلز بر سفره‌های شام/ جماعت فرما! و در مستطیل‌های خسته‌ی بی‌.آر.تی جامعه گردان! - من‌ام که از پس ِ روز ِ خاکستری در پیراهن ِ سفید خویش از شاخه‌ی جارختی آویخته‌ام پیراهن ِ بی تن/ در معیّت ِ اشیاء وُ آستین ِ زار بر بند ِ رخت من‌ام! بر ما رحم کن! و «نان ِ روزانه‌ی ما را امروز به ما بده»! * حال/ در اندوه ِ اشیاء/ شعله بگیرم تا در صحاری ِ شب/ هوش‌یار باشم. پانویس: * نان ِ روزانه‌ی ما را امروز نیز به ما ارزانی دار!  انجیل متی- باب ششم- فراز یازده #مصطفی_مرتضوی @sher_fanoos صفحه تخصصی شعر     #فانوس
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
#معرفی_کتاب #فریاد_ملی_ماه #چاپ_دوم #نشر_هرمز قیمت ۱۲۵ هزارتومان @sher_fanoos صفحه تخصصی شعر     #فانوس
نمایش همه...
تعادل شکل باد          مشروح چند دقیقه‌ی ساکن‌ام خیابان غبارگونه‌های مرا وقتی چند دقیقه عقب‌تر خاک می‌سپرد پنجره می‌گرفت عکس‌ام را برای وزیدن گوشواره گرفته‌ام رنگ بیفتد از تعادل شکل باد شرجی آستین بپیچاند بپیچد این شعر ناتمامی کوچه‌هاست! تاریخی از فواصل رودخانه که در تذکره‌ها از حقیقت گلدان دسته جمعی مرا به خاطر داشت دست از کوچه بیاورم پلک‌هایم را برای مراقبه برداری؟ گیسو بیفشانم سطوح دایره نخلستان از محاسبه پرکنند؟ سنگواره‌ها تکثیر چند ضلعی ممتدند صامت‌هایی با قدمت سنگ‌چین گرفتن از غبار اشباح مقرنس با شمایل باران نیشکر با انگشت موضعی درج می‌کنند پرندگان از تورق حنجره می‌رقصند من با جماعت دندان‌ها این غروب به هر چه برگردد شب‌هایش برای مواجه سوابق طولانی‌ست.        #افسانه_ی_نجومی @sher_fanoos صفحه تخصصی شعر     #فانوس
نمایش همه...
دست می‌جنباند و صدای گریه نمی‌افتد دست می‌جنباند و کلّه تکان نمی‌خورد دست می‌جنباند و بعد دست نمی‌جنباند. می‌افتد روشنایی می‌افتد به سکسکه هزارپایی از دندان و دهان آهنگِ جویدن دارد. مماسِ این خواب‌ها و بُراده‌ی رگ‌های بریده بچه‌ای از دهان مادری به دنیا خواهد آمد به دنیا نیامده‌ام و به گریه نمی‌افتم استخوان درمی‌آورم   مرگ درمی‌آورم قد می‌کشم قُنداق و قندآغم را زیر پیرهنم می‌گذارم و صدایِ مردگان صدای مردگانِ بهشت زهرا، شاه عبدالعظیم، عبدالله، تخت پولاد و طاهر... اصلاً همه، همه را همه را می‌دزدم می‌پوشم صدا را، صداها را... تو خواب می‌بینی بچه همین بو بو بوی باروت است و مورخ تنها به بوی گوگرد اشاره خواهد کرد. پس دست نه می‌جنبانی و گریه نه می‌کنی و نه قندآغی به دهانِ نو و سرانجام بد نیست از هوا بیفتی از خاک بیفتی  بنوشی  با رگ‌های بریده   کشته شوی نه دشتی  نه دمن نه دهان‌درّه‌ای از سر خواب نه شکار گنجشک و نه پولک‌های سرخ سیرند کوسه‌ها سیرند پنجه‌ها سیر است جان‌دادنِ جانور این‌جا آخربار به سکسکه افتادیم که ظهر آمد دستی جنبید   بچه به دنیا آمد و نوشتند در تاریخِ روزِ ماهِ سال از خانه خارج شده است و تاکنون مراجعت ننموده است. نگاه کن که چه دلقکم نگاه بگذار با چشمِ پولکی سرخم به سیرک برگردم بگذار دستی بجنبد و خوابم کند گولم بزن و صدا را تمام صداها را فراموشم کن زیرا صدا زودتر از موعد خواهد مرد زیرا که نقطه‌های مرتعش بلدند چگونه بسوزند زیرا دلیل خداوندی خدا هیچ‌گاه معلوم نخواهد شد زیرا ما از روی مرگ‌های هم پریده بودیم ما همه پریده بودیم و با کمال تأسف آهنگِ جویدن داریم. اول آبان هزاروچهارصدویک که بنویسم برای رگ‌ها، صداها، گلوها و آه‌ها، امین مرادی، علی‌رضا فریدون گودرزی، سکین قنبری و شاعر که نه می‌میرد، کشته می‌شود. #سمیرا_یحیایی @sher_fanoos صفحه تخصصی شعر     #فانوس
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
#معرفی_کتاب #غیبت_ساحتی(ساعتی) آیلین_فتاحی #نشر_آفتاب @sher_fanoos صفحه تخصصی شعر     #فانوس
نمایش همه...