آخرینبوسه🤍🥀
•دوسـتداشـتَـنِـتگُـنـاهباشَـدیااِشـتِـبـاه،گُـنـاهمـیکُـنَـمتوراحَـتـیبـهاِشـتِـبـاه🖤:)! •خـوش آمـدیـد🫶🏼! رُمـان رو بـه دوسـتهـاتـون مـعـرفـی کـنـیـد💙 •لـیـنـکِ چـنـل📔: https://t.me/+VGSJs5MRqaTDdDrc
نمایش بیشتر1 055
مشترکین
+21424 ساعت
+2057 روز
+17230 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Repost from N/a
✉️ناشناس: سلام یه رمانی بود که خیلی صحنه های بازی داشت و دوبار فیلتر شده بود، اسمشو یادم نیست ولی شخصیتاش فرگل و احسان بودن و فرگل با از دست دادن حافظهاش، احسان رو ول میکنه و با دکترش میریزه رو هم! صحنههاش خیلی باز بود بخاطر اینکه مامانم نفهمه پاک کردم. خیلی وقته دنبالشم شما لینکش رو دارید؟https://t.me/+t4bBPM1AiUgyNzI0 https://t.me/+t4bBPM1AiUgyNzI0 سلام عزیزم! 🔗بله لینکش رو برای آخرین بار به صورت حق عضوبتی میذاریم و تنها 70 نفر میتونن جوین بشن و بعد اون لینک به صورت خودکار غیرفعال میشه. بخاطر صحنههایی که داره زود به زود فیلتر میشه و همچنین افراد زیر 18 سال جوین نشن❌🔞 17پاک
1200
Repost from N/a
دختری ک شب عروسیش توسط رقیب عشقش دزدیده میشه و بهش تجاوز میکنن...
حالا خانواده پسره به دختره انگ بیحیایی میزنن تا اینکه پسره به خاطر عشقش...🥲🔞🔥
https://t.me/+nRt5OWSVpIY4NGM0
https://t.me/+nRt5OWSVpIY4NGM0
17 بپاک
200
Repost from N/a
چشام بسته بود و داد میزدم آراااد.
یکی ازون ادما اومد سمتم چنان سیلی بهم زد که پرت شدم رو زمین چشامو که باز کردن دیدم اراد جلومه با بدنی زخمی و دهنشو بسته بودن.
سلیم رو به اراد همونطور که منو تو بغلش گرفته بود گفت:
_امشب برای همیشه عشقتو از دست میدی امشب دیگ قرار نیس به جشن عروسیتون برسید و شب زفاف بگیرید.
چون کار خانومت امشب تمومه.
تقاص کارتو باید پس بدی جناب رادمهررر
تک تک لباسامو جلو اراد لخت کردن و با تمام توان زجه میزدم.
یهو یاراش اومدن دست و پامو گرفتن و خود سلیم...💦😱🔞
https://t.me/+nRt5OWSVpIY4NGM0
https://t.me/+nRt5OWSVpIY4NGM0
https://t.me/+nRt5OWSVpIY4NGM0
دختره شب عروسیش بخ دست رقیب عشقش دزدیده میشه و بهش...
12بپاک
900
Repost from N/a
هدیه امشب
لینک vip درخواستیتون
ورود 30 نفر مجاز
شروع شد…
رمان بدون سانسور♨️🔞
https://t.me/+nRt5OWSVpIY4NGM0
1700
Repost from N/a
رمان کلکی و هیجانی، بهترین رمان تلگرام🙊🔞💦
دوتا جراح زیبایی که داخل کلینیک با عشوه گریشون کلی سوتی میدن و ...🤤🤣
ظرفیت فقط 30 نفر دیگه، زود باشین جوین بدین تا لینک باطل نشده✅https://t.me/+nRt5OWSVpIY4NGM0 https://t.me/+nRt5OWSVpIY4NGM0 کمتر 18سال نیا🙄❌ 22پاک
2300
Repost from N/a
پدره مچ دخترش و با دوست پسرش میگیره و...❤️🔥🔞💦
https://t.me/+nRt5OWSVpIY4NGM0
200
Repost from N/a
آراد و آیسو دوتا دکتر جراح که قرار است مدیریت کلینیک رو به عهده بگیرند
سر این ریاست اتفاقاتی پیش میاد که آراد و ایسو به هم نزدیک میشوند و عشق اتشینی بین شون قرار میگیره
اما ایسو نمیداند که آراد همسر داره وترکش کرده و قراره جدا شوند
یک روز داخل کلینیک مریض هارو کنسل میکنند تا....🤤🔞💦
https://t.me/+nRt5OWSVpIY4NGM0
https://t.me/+nRt5OWSVpIY4NGM0
17پاک
2900
Repost from N/a
-هیچی یادت نمیاد؟؟؟...نگام کن، آیسو م..منو یادت نمیاد؟؟؟
با حرص و کلافگی که دلیلش مزاحمت های این چند وقتش بود، کنارش میزنم و همینطور که کارتون وسایل هامو از رو زمین برمیدارم، میگم
-واقعا برا خودم متاسفم اگه یه زمانی با یه آدمی عین تو تو رابطه رفتم، اصلا مگه تو همونی نبودی که منو زیر گرفتی؟ پس چجوری روت میشه، هر روز میایی سراغم؟؟؟؟یه بار دیگه مزاحمم شی زنگ میزنم پلیس..
-زنگ میزنی پلیس؟؟؟
خیره تو چشماش که عصبانی به نظر میرسید با بی رحمی لب میزنم
-نه پس، به عنوان تشکر برت میدارم میبرم خونه خالی!
با چشم هایی قرمز شده و براق نگاهم میکنه و برام سر تکون میده
-خیلی خوب، خودت خواستی..
و با تمام شدن حرفش منو رو کولش میندازه و بی توجه به داد و بیدادم همراه خودش داخل مطب میبره و در محکم میبنده و قفل میکنه
-اینهمه منتظر موندم از کما بیایی بیرون، که آخر منو نشناسی آره؟ نه آیسو از این چیزا نداریم، حق نداری منو خط بزنی!
https://t.me/+nRt5OWSVpIY4NGM0
https://t.me/+nRt5OWSVpIY4NGM0
آیسو که شب عروسیش توسط یکی از خاستگار هاش دزدیده و بهش تج.اوز میشه، طی حادثه ای موقع فرار، تصادف میکنه و حالا کسی که قبلا عاشقش بود و به خاطر نمیاره...
12پاک
👍 1
900
Repost from N/a
ایسو دختری زیبا و چشم رنگی کسی که مجبوره به خاطر ریاست کلینیک باباش برگرده ایران…
و با پسری به نام آراد داخل کیلینک اشنا میشه، دکتر آراد رادمهر بهترین دکتر جراحی زیبایی ایران…
پسری که کل دخترای تهرون میمیرن براش.
اما با وارد شدن به کلینیک، عشق آتشینی بینشون شکل میگیره...
https://t.me/+nRt5OWSVpIY4NGM0
https://t.me/+nRt5OWSVpIY4NGM0
_ببینم خانوم دلدار طعم شکلات گرم چطوره؟
_عووم بزار بخورم ببینم
_بح بح عالیهههه
عه دلم خواست صبرکن منم امتحان کنم
رفتم سمتش و از لباش بوسه ای گرفتم و گفتم:
_اووه واقعا خوشمزس..
هول کرده به خودش نگاه کرد و گفت:
_ئــــه دیوونه...
سرشو خاروند و گفت
چیزه بریم اینجا یکم گرم شده نه؟
اره اره گرمه ...
اووه.
تو گلو خنده ای کردم و گفتم:
_نترس کسی ندید ..چند قدم بیشتر سمتش رفتم و گفتم.
_تازه امشبم اینجا مهمون منی🤤🫢🔥💦
https://t.me/+nRt5OWSVpIY4NGM0
8پاک
3400
Repost from N/a
_اون دختر دیگه حق نداره پاشو بزاره تو خونه ی من فهمیدی؟
_بابا اون پاشو قرار نیس اینجا بزاره اون زن منه و میاد خونه خودم بفهم دیگه
_زنت؟؟کسی که شب عروسیت زیر خواب یکس دیگه بوده؟؟
عصبی به سمتش رفتم و لیوان دستمو به دیوار کوبیدم و گفتم:
_خفه شو اشغال راجب زن من درست صحبت کن..
اون داره گوشه ی خونه به خاطر #تجاو.زی که بهش شده میمیره داغونه اونوقت توعه بی غیرت راجب عروست این حرفو میزنی...
عصبی برگشتم که از خونه بیام بیرون که با صورت اشک الود ایسو چشم تو چشم شدم..
همون لحظه صدای بابام بلند شد که گفت:
_من ابرومو از تو کوچه جمع نکردم که تو با اون دختره ی خراب بیای ببری فهمیدی؟؟؟
https://t.me/+nRt5OWSVpIY4NGM0
https://t.me/+nRt5OWSVpIY4NGM0
دختره شب عروسیش بهش تجاوز میشه و خونواده عشقش به پسره میگن که باید ازش جدا بشه و...🔞💦
23پاک
3700