cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

انتقامی از جنس عاشقی😈💫💓

🔮⛓اِنتِقام‌ اَز جِنسِ عاشِقی⛓🔮 🖤🔥به نام عشق که حتی به انتقامم‌قلبه میکنه دارای پایانی خوش!🤍🕸 روزانه یک پارت به غیر از جمعه ها🤩

نمایش بیشتر
إيران291 161زبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
202
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

خدمات ابری ابرُبا| Abroba Cloud Service: 🔹 سرویس ابر عمومی ابرُ‌با 🔹 راه حل ابر ذخیره‌سازی توزیع‌شده 🔹ذخیره‌سازی پشتیبان سوانح 🔹 راه حل ابر اختصاصی 🔹 خدمات IT مدیریت شده 🆔 @abrobacloud 🌐 www.abroba.com 🟦in linkedin.com/company/abroba
نمایش همه...
حتما بیاید اینجا
نمایش همه...
نمایش همه...
انتقامی از جنس عاشقی

پارت های طولانی هر روز😻

بیاید اینجا برای خوندن رمان تا پارت ۳۶۳ گذاشته شده
نمایش همه...
🔥🔥🔥🔥 🔥🔥🔥 🔥🔥 🔥 #part323 منم عاشقتم زیاد همینطور داشت حرف های سکسی و قشنگ میگفت و آروم روی بدنم مارک میزاشت آخرش تحمل نکردم و گفتم : _برسامممم نگاهی بهم کرد و گفت : _جونم لطفااا تمومش کننن نگاه شیطونی بهم کرد و گفت : _چیو تموم کنم نگاش شهوت ناکمو بهش انداختم و گفتم: _میخوامت ، میخوام که دوباره حست کنم دستمو روی صورتش گذاشتم و مماس لباش گفتم زود باش و لبمو رو لباش گذاشتم....... نمیدونم ساعت چند بود با احساس سنگینی چیزی بیدار شدم نگاهی به دورو برم کردم که برسام رو کنار خودم درحالی که دستش دورم حلقه بود دیدم نگاهی بهش کردم و آروم چرخیدم چون دومین رابطم میشد کمی درد داشتم اما اهمیتی ندادم دستمو روی صورتش گذاشتم و آرومی نوازش کردم خواستم بلند شم که دستمو کشید نگاهی بهش کردم و گفتم: _بیدارت کردم؟ چشاشو باز کرد و گفت:نه بیدار شدم همین چند دقیقه پیش اما دلم نیومد از بغلم جدات کنم لبخند کوچولویی زدم که دستمو کشید و منو انداخت روش و گفت: _الان که فکرشو میکنم بهتر ی راند دیگه بریم تو لعنتی خیلی سکسی هستی کیوت سکسی بوسه ای روی لبم زد چشمم به گوشیم خورد که روشن شد و پیامی بهم اومد با دیدن ساعت سریع بلند شدم و گفتم : _وایییی برساممم خیلی وقته غیبمون زده واییبی اگه فهمیده باشن پاشو پاشو برووو نگاهی بهم کرد و گفت: _باشه باشه اروم باش بلند شد و لباس هاشو پوشید خم شد روم و گفت: _دل کندن ازت خیلی سخته ی طوری وابستت شدم که وقتی ازت دورم انگار قلبم نمیزنه و هیچی حس نمیکنم صدات شده اکسیژنم میفهمی بوسه ای روی پیشونیم زد و گفت: _مواظب خودت باش این روزا هم میگذره بلاخره ی روز میتونیم.... 🔥🔥🔥🔥 🔥🔥🔥 🔥🔥 🔥
نمایش همه...
🔥🔥🔥🔥 🔥🔥🔥 🔥🔥 🔥 #part322 با تردید نگاش کردم که چشامو به معنی مثبت بازو بسته کرد خیلی آروم به جون گردنش افتادم و شروع کردم به مکیدن و گذاشتن مارک روی گردنش عمیق بوسیدم و گاز نسبتا آرومی گرفتم که ناله آرومی سر داد پایین تر اومدم ت ترقوشو مکیدم خیلی آروم حوله رو پایین دادم و دستمو نوازش بار روی سینش کشیدم نوک های سینش برجسته شده بود رو گرفتم و کشیدم و خیلی آروم یکی از سینش هاشو شروع کردم مکیدن و اون یکی رو با دستم میمالیدم *بهار* داشتم دوباره حسش می کردم هم می‌ترسیدم هم میخواستمش با گازی که از نوک سینم گرفت به خودم اومدم و چنگی به کمرش زدم و ناله ای کردم که گفت: _هییسس نمیخوای که همه بفهمن داریم چیکار میکنیم هوووم با تموم کاراش بیشتر سست میشدم و بیشتر میخواستم خیلی آروم پایین تر اومد و شکممو‌ لیسید نفس توی سینم حبس شد اما منکر لذتی که میبردم نمیشدم کل حوله رو از تنم در آورد و اومد بالا و دوباره شروع کرد لبامو به بازی گرفتن و تنمو با دستش نوازش کردن بوسه عمیق و خیسی بود زبونشو وارد دهنم کرد و جای جای لبمو میبوسید و میمکید بیشتر خودمو بهش چسبوندم ازم جدا شد و لباسش رو جز لباس زیرش رو در آورد دوباره افتاد روم و شروع کرد لبمو خوردن دستش رو روی بهشتم حس کردم خیلی آروم انگشتش رو روش میکشید پیچشی رو زیر دلم حس کردم اهی تو گلو کشیدم و خودمو چسبوندم بهش آروم یکی از انگشتاش رو واردم کرد که ناله ای سر دادم و خودمو بهش فشردم لبامو ول کرد و تو چشام نگاه کرد و گفت: _خیلی عاشقتم خیلی زیاد بهار لبخند کوتاهی زدم و آروم خودمو رو مردونگیش کشیدم و گفتم : _منم عاشقتم زیاد.... 🔥🔥🔥🔥🔥
نمایش همه...
🔥🔥🔥🔥 🔥🔥🔥 🔥🔥 🔥 #part325 راضی از کار و حرف هایی که زدم از خونه بیرون زدم که برسام رو دیدم که تکیه داده بود به ماشین و داشت با گوشیش کار میکرد و اون طرف تر داریوش ایستاده بود نگاهی بهشون کردم و گفتم: _اهم اهم آقایون شما منتظر ما بودید؟ برسام سرشو بالا آورد و با دیدنم لبخندی زد و گفت: _دقیقا منتظر شما لیدی زیبا بودیم حالا که اومدی بریم ؟ نگاهی به داریوش کردم و همون موقع دیدم مینا اومد بیرون خواست بیاد سمت برسام که داریوش دستش رو گرفت و گفت: _دخترم تو با ما بیا اینا چون کارشون جداست باهم میرن خواست اعتراضی کنه که سوار ماشین شدم و برسام هم نشست و رفتیم نگاهی بهش کردم و گفتم: _خیلی جذاب شدی مشکی خیلی بهت میاد دستمو گرفت و بوسه ای روش زد و گفت: _اوومم توهم خیلی زیبا شدی و همینطور خوردنی نگاهی بهم کرد _خیلی دوست دارم بهار خیلی لبخندی زدم و گفتم:دوست دارم زیاد بعد از چندی رسیدیم برسام‌برگشت سمتم و گفت: _من دیگه نمیتونم تحمل کنم خم شد روم و بوسه سریع اما عمیقی به لبم زد هییین برسامم یکی میبینه اخم بامزه ای کرد و گفت: _ببینه مال خودمی دوست دارم میخوام اصلا بخورمت و خواست برگرده سمتم که سریع پیاده شدم و با لحن شیطونی گفتم: _حالا حالا هاااا نمیتونی منو بخورییی پیاده شد و گفت: _که نمیتونم نههه باشه باشه ولی دارم برات بزن بریم حالا بازوشو گرفت سمتم و گفت: _کی میخوای دستگیرشون کنی دستمو دور بازوش حلقه کردم و گفتم: _خیلی نزدیکه اینقدر نزدیک که فکرشم نمیکنن با رسیدن به مکان مورد نظر حرفی نزدیم با گفتن رمز رفتیم داخل اما جای ما باید پیش مهمون های ویژه میبود پس بعد از کلی رمز بازی به ی مکان بار مانند .... 🔥🔥🔥🔥 🔥🔥🔥 🔥🔥 🔥
نمایش همه...
🔥🔥🔥🔥 🔥🔥🔥 🔥🔥 🔥 #part321 رفتم پیش داریوش و گفتم: _چیشده مینا اومد با عصبانیت ی چیزی گفت و رفت داریوش کلافه دستی تو موهاش کشید و گفت: _منم نمیدونم یهو زنگ زد و با عصبانیت جمشید ی چیزی گفت و رفت فعلا اینارو بیخیال درستش میکنم ولی تو حواستو رو فردا حسابی جمع کن هیچ اتفاقی نیوفته زیاد حس خوبی به فردا ندارم سری تکون دادم و از اتاق بیرون رفتم یعنی حتما این عصبانیت جمشید بر میگرده رو بهار سمت اتاقم رفتم لباس هامو عوض کردم سمت اتاق بهار رفتم تا ببینم چی گفته به جمشید دوتا در آروم زدم و بعد درو باز کردم وقتی داخل شدم بهار رو دیدم که از حموم در اومده بود نگاهی بهم کرد و گفت : _ اع اع تو.....عایش اینجا چیکار میکنی هوومم؟ روتو اونور کن آروم آروم نزدیکش شدم و گفتم: _اوومم چرا برم هوووم؟ وقتی اینقدر دلم برات تنگ شده هووومم؟ اومدم ی چیزی بگم بهت ولی خب الان میشه هم حرف های بیشتری و قشنگ تری زد هم کارای بهتر کمرشو گرفتم و گفتم: _میدونستی چقدر دلم برات تنگ شده هوم؟ لبشو آروم دندون گرفت و نگام کرد طاقت نیوردم و لباشو شروع کردم بوسیدن دستمو روی گونش گذاشتم و اروم نوازش کردم دستشو دور گردنم حلقه کرد و شروع به بوسیدنم کرد بیش تر به خودم فشردمش و عمیق تر شروع به بوسیدنش کردم دستمو زیر باسنش انداختم و کشیدمش بالا پاهاشو دورم حلقه کرد لباش طعم زندگی بود برام طوری که دلم نمیخواست ازش جدا بشم اما کنار کشیدم و پیشونیم رو چسبوندم به پیشونیش نگاهی بهم کرد و بعد خودشو بالا کشید و دوباره لبام رو بوسید خیلی آروم دستمو رو از بند حولش رد دادم و آروم دستمو روی شکمش کشیدم لبشو ول کردم و نگاهی بهش کردم خیلی آروم دستمو روی شکمش میکشیدم سرمو خم کردم و کنار گوششو نرم بوسیدم و آروم گفتم : _دلم برات خیلی تنگ شده برای خودت برای وجودت برای حس کردن تک تک بدنت خیلی آروم کنار گوشم گفت: _منم دلم برات تنگ شده برای همه چیت بوسه ای رو لبم زد و گفت : _من از کاری که میکنیم مطمئنم با تردید نگاش کردم که ..... 🔥🔥🔥🔥🔥
نمایش همه...
🔥🔥🔥🔥 🔥🔥🔥 🔥🔥 🔥 #part324 بعد از رفتن برسام رفتم داخل حموم از کار امروزم پشیمون نبودم نه حالا که مشخص نبود که قرار دستور مرگم از طرف جمشید صادر بشه و اصلا نگران نبودم حالا هرچی هم میخواد بشه ی دوش مختصر گرفتم کاش ی روز میتونستم به زندگیم فکر کنم به اتفاق های خوب بعد از ی دوش مختصر اومدم بیرون باید برای مهمونی هم آماده میشدم رفتم سمت لباس هام از اونجا که ی مهمونی تقریبا رسمی بود پس ی کت شلوار سفید برداشتم موهامو سشوار کشیدم و آرایش ملایمی انجام دادم موهامو دم اسبی بستم و جلوش رو کمی‌روی صورتم ریختم بعد از زدن عطر اومدم بیرون نگاهی به ساعت کردم ۸ شب بود گوشیمو برداشتم به برسام پی ام دادم _کجایی آماده شدی؟ خیلی طول نکشید که نوشته بود _من آماده بیرونم بیا بیرون داریم میریم باشه ای نوشتم و بعدش رفتم بیرون تو راه به مینا دیدم ی لباس کوتاه دکلته پوشیده بود و موهاش باز دورو برش بود هرچی بود تیپ خوبی بود به هرحال اون قرار نبود مثل من سر میزه مذاکره کوکائین و شیشه و عطر های اعتیاد آور بشینه خواستم از کنارش بگذرم که دیدم اومد جلوم نگاهی بهش کردم و گفتم: _خسته نشدی از اینکه هر دفع منو دیدی جلوم رو میگیری و ی چیزی میگی نگاهی بهم کرد و گفت: _نه تا وقتی که دو رو بر برسامی حدتو بدون و اینقدر دنبال نامزد من نباش متوجه ای که اون الان چه بخواد چه نخواد با من نامزد و حلقشو نشون داد پوزخندی زدم و گفتم: _ خیلی عجیبه من فقط اینو دست تو میبینم به هر حال ی نامزدی فرمالیته بود اما اینم بهت بگم که ایندفعه نمیتونم بگم که با برسام کاری ندارم و رفتم پایین ..... 🔥🔥🔥🔥 🔥🔥🔥 🔥🔥 🔥
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.