cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

عروس

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
17 953
مشترکین
-324 ساعت
-487 روز
-2 36630 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید ها
به اشتراک گذاشته شده
ديناميک بازديد ها
01
🔮طلسم دفع بیماری🪄 💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍 💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری💎 🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم ❤️‍🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️‍🔥 ✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه 🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇 https://t.me/telesmohajat 💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان 👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی⅓👇 🆔@ostad_seyed_hoseyni ☎️  09213313730
7400Loading...
02
این جمله‌ی امیلی دیکنسون رو با تموم وجودم حسش کردم : یک روز خودم را خواهم بخشید از آسیبی که به خویش روا داشتم از آسیبی که اجازه دادم دیگران بر من روا دارند و چنان محکم خویش را در آغوش خواهم کشید که هرگز ترک خود نکنم.
7238Loading...
03
معشوقه‌ی خراب🔞💦 ساناز اپراتور لیزره و بدون اینکه مدرک تخصصی لیزر داشته باشه، واحد بالایی خونه‌اش رو کرده سالن لیزر و مشتری میاره. اما داستان از اونجایی شروع میشه که مشتری‌ها خبر ندارن ساناز حین انجام دادن لیزر از لای پاشون عکس میگیره می‌فرسته واسه دوست پسرش و حتی گاهی می‌مالتشون! تا اینکه یه روز یکی از مشتری‌هاش با مالش دست ساناز خیس میشه و وقتی آرش دوست پسر ساناز سر میرسه تریسام...🔞🔞💦 https://t.me/+wI4zx6FWqds4MjEx https://t.me/+wI4zx6FWqds4MjEx
7270Loading...
04
#غمزه_شیطان #پارت1 _برام یه نود از اون سینه های مرمریت بده عروسک. پوزخندی زدم و براش نوشتم: _خرج داره، شماره کارتم و که داری اول پولش و بزن تا ببینم چقدر دست و دلبازی به دقیقه نکشید نوتیف پیامک واریزی بالای صفحه نمایان شد. واسه یه  نودِ سی.نه پونصد زده بود؟! _پونصد زدم  ولی می‌خوام عکس اون کلوچه ی صورتیت و هم برام بفرستی بد خمارتم دختر.. چه خوش اشتها! طوری که صورتم مشخص نشه، فقط لبام مشخص بود زبونم و روی سینه ام گذاشتم و عکس گرفتم. سی.نه های سفید و گرد و بزرگم  با اون ن.وک صورتیش خودمم ح.شری میکرد چه برسه به یه مرد! عکس و فرستادم، دو تیک خورد. _اووف عجب چیزی هستی ش.ق کردم برات دختر. عکس ناناست و هم بفرست برام. بدون اینکه جوابش و بدم نتم و خاموش کردم و از تلگرام اومدم بیرون. _بمون تا برات بفرستم مرتیکه ی پفیوز. لباسم و مرتب کردم و از اتاقم زدم بیرون. صدای آه و ناله از تو اتاقِ نازی میومد، باز اون پسره ی ک...مشنگ و آورده بود خونه. صد بار بهش گفته بودم با خودت پسر نیار ولی ک.نی خانوم آدم نمیشد. صداشون بالا رفته بود و بد تو مخم بود. به سمت اتاقش پا تند کردم و به شدت درو باز کردم. با دیدنشون لخت تو بغل هم... ادامه 👇👇 https://t.me/+PFIg3lngchpmMWNk https://t.me/+PFIg3lngchpmMWNk https://t.me/+PFIg3lngchpmMWNk من کرشمه‌ام. دختر فاحشه ای که دل بستم به مرد مذهبی و جذابی که مال من نبود. اون لعنتی فقط نگاهش پی زن مریضش بود ولی منم کرشمه بودم و بلد بودم چطور با نازو عشوه هام دل ببرم. یه روز که صبرم لبریز شد تنها خفتش کردم و تنِ لختم و از پشت چسبوندم به تنش! طوری که نتونست پسم بزنه و شد همون چیزی که میخواستم.!!
7220Loading...
05
🏳‍🌈⃟•بــردهٔ شیطان• #part_1 دست بسته شده‌م به تخت رو مشت کردم چشمهام رو محکم بستم لبم رو گاز گرفتم که ناله ای نکنم از شدت تلمبه زدن به واژنم سیـ*ـنه هام به لرزش افتاده بودن شدت تلمبه زدنش رو بیشتر کرد کشیده ی محکمی به سیـ*ـنه های لرزونم زد +ناله کن ، برام ناله کن زود باش هـ_ـرزه کوچولو چنگی به سیـ*ـنه هام زد با قدرتی که داشت بارِ دیگه دیلـ*ـدوی کلفت رو واردم کرد از شدت درد ناله ای کردم ، ثانیه ای بعد تنم به شدت به تخت کوبیده شد و ارضـ*ـا شدم بی حال چشمام بسته شدن ، با ضربه ی محکمی که به واژنم خورد با وحشت چشم باز کردم ردِ شلاق روی پوست نازک واژنم نمایان شد ...🔞⛓ https://t.me/+5C5sHtYyPVMzYzcx https://t.me/+5C5sHtYyPVMzYzcx https://t.me/+5C5sHtYyPVMzYzcx https://t.me/+5C5sHtYyPVMzYzcx سکـ🔞ـسی ترین رمانهای لزبین 🤤💦 سکس خشن بین دوتا دختر لزبین ح.شری🙈💦🔞
7200Loading...
06
𝙃𝙤𝙩 𝙈𝙖𝙣🔞 ••••••••••••••••••• #Part_1 سوتینی که پوشیده بودم نوک سینه درشت و خوش فرممو به نمایش میذاشت. شورت لامبادای مرواردی رو پام کردم و نگاهی به خودم تو آینه انداختم. تو آینه نگاهی به لای پاهام انداختم. بیکینیم سفید بود و شیار بهشتم صورتیِ صورتی موهای بلوندم به چشمای آبی رنگم خیلی میومد. روی لبای قلوه‌ایم رژ صورتی ماتی کشیدم و برق لبی برای درخشش لبای شهوت انگیزم روی لبم کشیدم. با شبنم هر چند وقت یه بار میرفتیم تو نخ یه مرد مایه دار و اسکلش میکردیم. این بار پیشنهاد من عمو پارسا بود. عمو دوست قدیمی بابام بود و باهم رفیقای گرمابه و گلستان هم بودن. خیلی جذاب و سکسی بود و با دیدنش آب از دهن هر دختری روونه میشد و به خاطر همین کرمم گرفته بود تا یه خورده اذیتش کنم. شبنم توی یکی از اتاقا داشت خودشو آرایش میکرد که صدای زنگ در اومد دویدم و در خونه رو باز کردم. با رسیدن عمو پارسا لبخند پر عشوه ای زدم و گوشه‌ی لبمو گاز گرفتم. -خوش اومدی عمو جوننن درحالی که از سر و وضعم جا خورده بود اخم خفیفی کرد و گفت: -بابات کجاست؟! دستمو دور گردنش حلقه کردم و بهش چسبیدم. از کارم متعجب شد. با عشوه دم گوشش و مماس با لاله‌ی گوشش لب زدم: -بابا خونه نیست عمو جووون + یعنی چی؟! مگه بهت زنگ نزدم گفتم کارش دارم گفتی خونه است! با شیطنت ابرو بالا انداختم: - دروغ گفتم! متعجب نگاهم کرد: +چرا؟! اهمیتی ندادم و خودم رو بالا تر کشیدم و گفتم: عمو این لباس بهم میاد؟ - نه اصلا برو درش بیار... - عمو راستش یه چند وقته میخواستم یه چیزی بهت بگم... نفس هاش کش دار شده بود و میخواست به عقب هولم بده اما من بیشتر بهش چسبیدم. - عمو نمی‌دونم چرا چند وقته هر وقت می بینمت وسط پاهام داغ میشه اونجام نبض می‌زنه و خیس میشه... تو می‌دونی چرا این طور میشم؟ ادامه رمان👇🏻🔞💦 https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk نگین دادخواه دختر ۱۷ ساله‌ی شر و شیطونی که هرشب مزاحم یکی از مردای کله درشت اطرافش میشه و اونا رو اغوا میکنه اما باهاشون رابطه برقرار نمیکنه ، اما شبی که نوبت به پارسا رفیق پدر نگین میرسه پارسا نگین رو..🔞🙈 رابطه با مرد سن بالا🔞 #هات❤️‍🔥 #سکسی💦
7340Loading...
07
I love you like my breath Just as uncontrolable ... مثلِ نفـس ڪشیدن دوستت دارم همانقـدر بی اختیـار
1 1413Loading...
08
جهـان مـن آغوشیـست قـدِ مـا دو نفـر
1 1506Loading...
09
🔮طلسم دفع بیماری🪄 💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍 💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری💎 🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم ❤️‍🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️‍🔥 ✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه 🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇 https://t.me/telesmohajat 💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان 👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی³¹👇 🆔@ostad_seyed_hoseyni ☎️  09213313730
1 1620Loading...
10
بی قرارت چو شدم رفتی و یارم نشدی... #شفیعی_کدکنی 🌾💕✨
1 1619Loading...
11
جهـان مـن آغوشیـست قـدِ مـا دو نفـر
1 18210Loading...
12
Van life✨🚌🤍 ولی داشتن ی ون که باهاش هر جایی بری، میتونه یکی از بهترین سبکای زندگی باشه. | dreaming
1 1766Loading...
13
با هر پارتش‌ خیس‌ میشی🔞💦 📅 24 اردیبهشت 1403⏰ ۱۶:۰۹:۰۹ متن پیام: سلام ببخشید یه رمانه بود درباره یه مستر خشن بود که هرشب از بین زنای حرمسراش میاره به تختشو خشن جر میداد و یه دختریکه لزبینه رو میبینه و عاشقش میشه اما دختره دوستش نداره و هرشب به زور بهش تجاوز میکنه رو نمیدونین اسمش چیه لینکشو ندارین لطفا؟ https://t.me/+xv7VZ5PvD-4zZGIx https://t.me/+xv7VZ5PvD-4zZGIx 👤جواب: بله عزیزم این رمان برده شیطانه فقط مواظب باش موقعی که میخونیش کسی دور و برت نباشه چون صحنه هاش انقدر بازه که مجبور به خودار.ضایی میشی🔞💦👇🏼 https://t.me/+xv7VZ5PvD-4zZGIx https://t.me/+xv7VZ5PvD-4zZGIx آه بلندی کشیدم : بمالش بانو تند تر بمالش لطفا نوچ نوچی کرد و تیکه یخی از داخل ظرف برداشت لبخند خبیثی زد و یخ رو روی ممنوعه‌م گذاشت که جیغ بلندی از سر شهو.ت کشیدم سیلی به سینم زد و گفت : میخوام ببینم این بهشتِ داغت چطوری این یخ رو آب میکنه! https://t.me/+xv7VZ5PvD-4zZGIx https://t.me/+xv7VZ5PvD-4zZGIx https://t.me/+xv7VZ5PvD-4zZGIx https://t.me/+xv7VZ5PvD-4zZGIx https://t.me/+xv7VZ5PvD-4zZGIx https://t.me/+xv7VZ5PvD-4zZGIx #لزبین #ارباب‌بردگی دختر لزبینی که به دست میسترسش زن شده اسیر مستر خشن و هات میشه و هر شب زیرش جر میخوره🔞💦
1 1310Loading...
14
-مهم نيست كه چقد خوشگلی مهم اينه كه چقد تنگی💦 https://t.me/+fMLOD5zkbhhhMDRk https://t.me/+fMLOD5zkbhhhMDRk https://t.me/+fMLOD5zkbhhhMDRk با وحشت به هیبت بزرگش خیره میشم و قدمی عقب برمیدارم -من فقط میخواستم راضیتون کنم، با خوردن... بازومو چنگ میزنه و کمرمو به دیوار میکوبه -بهت نگفتن سیروان رادفر کیه؟؟ نگفتن مرده از زیرش کشیدن بیرون؟؟ نیشخند میزنه و شونمو تکون میده -وقتی اومدی تو این اتاق یعنی تا دسته فرو نکنم توت... راضی نمیشم... سرشو جلو میاره و زبونشو روی گوشم میکشه. دستش لای پام سر میخوره و ناله‌مو به هوا میبره. -یعنی نکن‌و نخور و گاز نگیر هیچی... تا نفست در نیاد از زیرم بیرون نمیای! تقلا میکنم -من فقط وظیفم خوردن و لیس زدن کلفتیتونه... نه غیرِ این... روی زمین هولم میده و قهقه‌اش به هوا میره -جووون... هرزها مگه تعیین و تکلیف میکنن...توعه توله سگ قبل من زیر ده نفر بودی‌..‌ با حرص دندون به هم میسانه و زیپ شلوارشو پایین میکشه -بیا.‌.. بیا بخور ببینم اصلا تحمل میکنی منو دخترِ احمق با زانو خودمو سمتش میکشم و با دستای لرزون شلوارشو تا زانو پایین میدم -نمیتونم... من... موهامو چنگ میزنه و سرمو به خودش نزدیک میکنه -میگیری دستت اول لیسش میزنی... بعد میکنیش تو دهنت... دلم به هم میپیچه و دستم به کلفتیش نرسیده، عق میزنم. -کثافت حرومی... گردنم چنگ دستاش میشه و منو خشن، بالا میکشه -پس با خوردن حال نمیکنی، ها؟؟ روی تخت پرتم میکنه و لباسامو تو تنم جر میده -پس باید خشک‌خشک تحملش کنی... قراره جِرت بده سالارم... https://t.me/+fMLOD5zkbhhhMDRk https://t.me/+fMLOD5zkbhhhMDRk https://t.me/+fMLOD5zkbhhhMDRk https://t.me/+fMLOD5zkbhhhMDRk https://t.me/+fMLOD5zkbhhhMDRk https://t.me/+fMLOD5zkbhhhMDRk قرار بود یک شب زیر خوابم بشه... یک شب باهاش حال کنم و مثل دستمال بیرون بندازمش ولی... نشد، چشمای خمار اشکیش جوری دلمو لرزوند که...🤤🔞
1 2430Loading...
15
_ واسه من ناز و عشوه میای باید جورش رو هم بکشی عروسک ددی ... با پیرهن مردونه سفید چاووش، تاب ریزی به کمرم دادم. _ نچ ...امشب خبری از سکس نیست! من هنوز کمرم از دیشب درد میکنه ... منو بین بازو های مردونه‌ش کشید و لباس رو کنار زد. _ دیشب که عروسکم داشت حال میکرد، تا صبح التماس میکردی تند تند بکوبم ... خجولداز حرف هاش، سرمو توی سینه‌ش قایم کردم. _ تقصیر توعه همش، از اون بادکنک قلقلکی ها میگیری خوشم میاد، آخرش کمرم دو نصف میشه انقدر #ارضا میشم. خنده تو گلویی کرد و گره شورتم رو باز کرد. _ منظورت از بادکنک قلقلکی، همون کاندوم خارداره؟ ترسیده دست چاووش رو از بهشتم پس زدم: _ خار داره؟ اونجوری که نازم زخم میشه! روم خیمه زد و پاهام رو فاصله داد. _ نترس، زخم بشی ددی برات لیس میزنه ... لب به دنرون گرفتم و با شیطنت بی سابقه پرسیدم: _ همینجوری برام لیسش نمی‌زنی؟ دلم واسه زبون خیست تنگ شده ددی ... ⭕️🔞⭕️🔞⭕️ https://t.me/+7SVLR4xASNtkZTI0 https://t.me/+7SVLR4xASNtkZTI0 https://t.me/+7SVLR4xASNtkZTI0 https://t.me/+7SVLR4xASNtkZTI0 https://t.me/+7SVLR4xASNtkZTI0
1 1450Loading...
16
‌#پارت1 پارت اول رمان نبود لفت بده🤤👇🏼 با خستگی در خونه رو باز کردم و دستم و روی کلید گذاشتم تا برق روشن کنم که یکی از پشت محکم بهم چسبید و دستام بهم قفل کرد.. با وحشت خواستم جیغی بکشم که دستش و روی دهانم گذاشت و بدنم رو محکم به خودش فشرد. تقلا کردم تا خودم از بغلش در بیام ولی حتی نمیتونستم تکون بخورم. با دیدن مردی که سمتم میومد با چشمای درشت شده بهش نگاه کردم وصداهای نامفهومی در اوردم.. نقاب روی صورتش مانع میشد تو تاریکی بتونم چیزی ببینم همین وحشتمو بیشتر میکرد. جلوم قرار گرفت و دستش زیر چشمای خیسم کشید که به خودم لرزیدم.. کم کم دستش پایین اورد و محکم یقه مانتوم تو چنگش گرفت و تو یه حرکت از وسط پارش کرد.. از شدت ترس جیغ خفه ی کشیدم و تن بدنم تکون داد که سیلی محکمی از روی تاپ نازکم به بدنم زد و با صدای #خشنی گفت: -ببرش تو اتاق.. تا خواست منو سمت جلو ببره با هر زوری که بود بدنم از تنش جدا کردم و سمت در دویدم که به چهارچوب در نرسیده تنم از پشت کشید و دستش روی سی‌نه هام گذاشت: -کجا فرار میکنی توله سگ؟ امشب قراره جر بخوری.. از ترس تمام تنم میلرزید و بلند اسم شوهرم رو صدا زدم که دوباره جلوی دهنم گرفتن: -ببند دهنتو هرزه..! به زور منو سمت اتاق خواب بردن و روی تخت پرتم کردن که جیغ بلندی کشیدم. صدای فریاد مرده باعث شد مثل جوجه تو خودم جمع شم: -دِ روشن کن اون برقو تا کل همسایه هارو به اینجا نکشونده با روشن شدن برق چشمام محکم روی هم فشار دادم چند بار پلک زدم تا چشمم به نور عادت کنه.. با ترس سمت اون دوتا برگشتم که با دیدن شوهرم و مردی که کنارش ایستاده بود وحشت زده تو جام نیم خیز شدم ک....⛔️🔞💦 https://t.me/+bY3QrooOdaU0YTY5 https://t.me/+bY3QrooOdaU0YTY5 آیه دختر هات و لوندی که فانتزی های عجیبی تو رابطه هاش داره و شوهرش با دوستش بهش تجاوز میکنه و مجبورش میکنه ک...🙈👅🔞 #خشن💦
1 1360Loading...
17
#قسمت116 #یواشکیها‌ی‌اتاق‌خواب‌من🔞💦 -توروخدا اینقدر به من گیر نده، حالا هم خواهش میکنم داد نزن. -من گیر نمیدم من کی تاحالا به تو گیر دادم؟ من کی تاحالا به تو آسیبی رسوندم؟ خودت بگو من کی تاحالا از این کارا کردم تو چرا داری اینقدر چرت و پرت بهم میبافی من هیچکار اشتباهی نکردم باور کن، من نمیدونم تو چرا داری این کارا رو میکنی باور کن واقعا نمیفهمم مشکلت چیه دردت چیه؟ داد زد: -من دردی ندارم دردم اینه که تو به من گیر میدی درد من اینه که تو داری منو اذیت میکنی! این حرفا از زبون حسین واسم غیرقابل هضم بود و نمیتونستم این حرفاشو هضم کنم، چندین بار نفس عمیق کشیدم و گفتم: -ببین سعی میکنم که آروم باشم سعی میکنم که به خودم بیام سعی میکنم که حرفی نزنم پس توئم مراقب حرفایی که میزنی باش داری درمورد من حرف میزنی! زنی که عاشقشی زنی که میمیری براش یا نه دارم اشتباه میگم؟ اون حرفات همه دروغ بودن و الکی؟ -چرا داری چرت و پرت میگی؟ -خودتم میدونی که چرت و پرت نمیگم، شما مردا وقتی عوض میشید فقط دوتا دلیل داره یا دارید یه چیزیو پنهون میکنید یا دارید خیانت میکنید! تک خنده ای کرد و گفت: -خیانت؟ -آره خیانت. ببین هرچقدر میخوام خوب فکر کنم هرچقدر میخوام مثبت فکر کنم هرچقدر میخوام تورو قبول داشته باشم خودمو قبول داشته باشم نمیتونم نمیتونم! باور کن که نمیتونم یه چیزی توی ذهنم میچرخه دارم دنبال دلیل میگردم که چرا رفتارت عوض شده! -چقدر توضیح بدم؟ -فکر کردی قانع میشم؟ -مشکل منه که قانع نمیشی؟ -نمیدونم هرچی که هست.
1 1866Loading...
18
🔮طلسم دفع بیماری🪄 💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍 💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎 🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم ❤️‍🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️‍🔥 ✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه 🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇 https://t.me/telesmohajat 💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان 👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی³⁰👇 🆔@ostad_seyed_hoseyni ☎️  09213313730 ☯ @telesmohajat
1 0520Loading...
19
🔮طلسم صبی عروسک سیاه غيرقابل ابطال🪄 💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍 💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎 🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم ❤️‍🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️‍🔥 ✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه 🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇 https://t.me/telesmohajat 💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان 👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی³⁰👇 🆔@ostad_seyed_hoseyni ☎️  09213313730 ☯ @telesmohajat
6020Loading...
20
‌ ‌ ᔿᣕ ᐪᣔ ᒃᶦ ᣕᑋᣔᵞᐪ ᔿᒃᐪᒻᣔ ᒃᵉ ᘁᴶᐤᒄᐪᔿ من‌ تا بي‌نهایت‌ مبتلا به وجودتم! 🌸🤍• .
1 23411Loading...
21
‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ♥️💍 ‌
1 2498Loading...
22
«سالم برس، باشه؟» «مراقب باش.» «چیزی خوردی؟» «وقتی رسیدی خونه خبر بده.» «اگه بهم احتیاجی داشتی، من همین‌جام.» «صبح به‌خیر» «شب به‌خیر» «عاشقتم» چیزهای ناچیزی‌ان اما نشون میدن که چقدر یه نفر بهت اهمیت میده و دوستت داره..
1 1896Loading...
23
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹 🍃 طغیــانگــــر⚘پارت 50به_شدت_توصیه_میشه 💥💯🔥 رمانی_عاشقانه_مخفی_بزرگسال 💏♥️ _ آخ ... چیکار می کنین خان الان یکی میبینه برای من بد میشه پشت سرم حرف میاد خان زانوی پای راستش رو بین پاهام گذاشت و نوک دماغشو آروم روی گونه ام کشید و گفت: _غلط میکنن پشت معشوقه_خان حرف در بیارن داغ کردم از فشار زانوش و هُرم نفسهاش روی گونه ام . کمرمو از روی دیوار قوس دادم و به خان چسبیدم. با حالی تب کرده ، صدای گرفته و پر عشوه‌ام بلند شد و با ناز گفتم: _من معشوقه ی هیّچ کس نیستم .من یه دختر آزاد و باکره ام که با هر کی میخوام میتونم زن بشم. پوست لطیف چونه ام بین دندونای خان اسیر شد و گاز_ریزی ازش گرفت . نفسهام تند شد و بدنم سست . خشن و متعصب گفت: _ تو فقط صیغه ی من میشی و توی تخت من زن میشی پدرسوخته _نمیشه . من هیچ وقت زن صیغه ای نمیشم . اصلا دیگه زن عقدی شما هم نمیشم . شما زن_دارین خان من... آخ ... #اووییی خاان ... تیزی چونه ام رو بین لبهاش گرفت و مکید . دستم ناخوداگاه دور گردن #کلفتش حلقه شد ‌. _انقدر سختش نکن توله سگ . قبول کن تا به زور نبردمت تو تخت پدر سوخته خان لبهاش و زبون ترش رو از چونه ام به سمت بالا و #لبم کشید. خواستم صورتم رو برگردنم که کف دست بزرگشو کنار گونه ام گذاشت و لبهام رو با ولع قفل لبهاش کرد و هوووومی گفت. با دیدن زن_خان که داشت با بهت بهمون نگاه میکرد وحشت زده خانو به عقب هل دادم که دریا جیغی کشید و .... #ادامه_دارد_در_کانال_زیر 👻👇🏽 #افراد_بی‌جنبه_وارد_نشن ❌😲🚫 #توجه_مهم ❌💢‼️ #این_رمان_برای_افراد_متاهل_است ⛔️🔞 https://t.me/+2LJn01p42I8yNGU0 https://t.me/+2LJn01p42I8yNGU0 دختری پرورشگاهی که توی #خواب توسط مردی #خشن و #زن_دار حامله میشه 🤰درحالیکه اصلا نمیدونه دیگه دختر نیست و ... 😱🤯🔥
1 1710Loading...
24
#شیخ_عرب🧸🍼🍫 #پارت_35 با حرفی که زد زیر دلم هیوهایی بپا شد که خیس شدن شرتم رو حس کردم. گونه هاس سرخ شده ام انقدر واضح بود که خندا شیطنت آمیز شیخ رو بلند کرد. _خب حالا انگشت فاکت رو دورانی روی واژ.نت بچرخون. نفس عمیقی کشیدم و با تردید انگشتم رو روی شرتم گذاشتم. خیره تو چشمای شیخ که داشت با جدیت نگاهم میکرد، انگشتم رو چرخوندم که خیس بودن لای پام حتی از شرت هم مشخص بود. _شرتت رو کنار بزن! لبمو گزیدم و مطیع لبه شرتم رو کنار زدم. نبض زدن لای پام داشت دیوونم میکرد... انگشت فاکمو روی خیسی واژ‌.نم کشیدم که با صدای دو رگه ای گفت: _انقدر خیسه که صداش تا اینجا میاد، زود انگشت خیست رو بکن تو دهنت! شوکه نگاهش کردم که بدون انعطاف بهم خیره بود تا به دستورش عمل کنم. چندشم میشد ولی این شیخ هیکلی و عوضی مگه میشد بهش نه گفت؟ انگشتم رو دور خیسی چرخوندم که حالم بیشتر دگرگون شد و دهنم رو باز کردم و همینجور که خیره شیخ بودم، انگشت خیسم که از آثار خودم بود رو تو دهنم کردم و با شیطنت ریزی عقب و جلوش کردم. https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 خلاصه: ملودی دختر 22ساله ای که گرایش لیتل بودن رو داره اما بخاطر مشکلاتی که داره با هیچ ددی تو رابطه نرفته اما با دیدن شیخِ عرب 35ساله که اخلاق های عجیبی داره دلش میخواد لیتل اون بشه اما...🙈🍓🍼
1 1530Loading...
25
-دیگه نه من کمر دارم نه تو رَحِم، انقدر که من تقه‌ی تو رو زدم، باید جای بچه، نفت درمیومد. کلافه عرض اتاق رو راه میره. هر کاری کرده بود تا این بار حامله‌ش کرده باشه ولی... عصبی سمت حورا خیز برمی‌داره و میگه: -ف فقط یه‌بار دیگه... اینبار حامله میشم. قول میدم. -نمیتونی حورا... نمیتونی. حتی انقدر هم زن نیستی یه توله تو اون رحم صاب‌مرده‌ت نگه داری. از بازوش می‌گیره و تو صورتش تشر می‌زنه: -هرشب دارم شیش راند اون لامصب صدگرمی بین پاتو صفا میدم. گریه‌های حورا گوشم رو پر می‌کرد و می‌خواستم اهمیت ندهم. جز سکس، هزارتا دکتر و روش‌های مختلف رو انجام داده بودند ولی باز هم حامله نشده بود. -به همین راحتی میخوای یه زن دیگه بگیری؟! به‌خاطر بچه؟! بازم انجامش بدیم... نمیخوام از دستت بدم. -صدمدل قرص و دوا و دارو و دکتر حواله‌ی لاپای جنابعالی کردم ولی نمیشه. حورا به گریه می‌افتد و دلش نرم نمیشود. سرش را با تاسف تکان می‌دهد و او را روی تخت پرت می‌کند: -تو زن نیستی حورا... هرزنی میتونه واسه شوهرش یه توله بزاد ولی تو فقط پارتنر سکسی خوبی هستی. پارتنر سکسی؟ در همین حد به چشمش می‌آمد؟ تمام تنش کبود و خون مرده شده بود. هر شب زیر هیکل قباد، جون می‌داد و چیزی نمی‌گفت. موهاش رو از صورتش کنار زد و عصبی گفت: -تو لذتشو میبری، منم که هربار زیر سکس وحشیانه‌ت میمیرم ولی بازم حاضرم تا واست بچه بیارم قباد برخلاف خواسته‌ش باید دختر دیگه‌ای رو به عقدش در می‌آورد. زنی که می‌تونست وارث واسش به دنیا بیاره... دو سه دکمه اول لباسش رو باز کرد و بی‌رحمانه تو صورتش گفت: -ولی دیگه بریدم، به اینجام رسیده. تو رو به خیر منو به سلامت. با جنازه سکس کنم بهتر از توئه، درخت بی ثمر... از ساق پای حورا گرفت و روی تخت سمت خودش کشید. لخت شد و روش خیمه زد. بین پاش جا گرفت و خودش رو یک باره وارد دخترک کرد. -این آخرین سکسمونه، آخرین باره که لاپای منو می بینی و تو خودت حسش میکنی. دارم ازدواج میکنم با یکی که برام توله پس بندازه... صدای جیغش رو با لب‌هاش خفه کرد و تا وقتی که به اوج برسه، همه جوره به تن حورا تازید. صدای زنی که جایگزین حورا شده بود تا براش وارث بیاره، باعث شد سر جاش خشکش بزنه. درست شنیده بود؟ سمتش برگشت و بهت زده گفت: -چی؟! حامله‌ست؟! خودش کجاست؟! دخترک با ترس سر تکان داد و نامه‌ای که حورا بهش داده بود رو سمت قباد گرفت. -این نامه رو داد و گفت اون آخرین سکستون بود و آخرین باریه لای پاشو میبینی قباد خان! اشکش رو از صورتش پاک کرد و غمگین لب زد: -حورا با بچه‌ی تو توی شکمش، از ایران رفت یه جا که منم نمیدونم. نامه را باز کرد ولی با خواندن متنش... https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0
1 1550Loading...
26
- اسم شوهر دوست تو تتو زدی روی واژنت؟! با ترس هینی کشیدم و حوله رو دورم پیچیدم. -برای چی یهو میای تو؟! نگاهش روی بدنم پیچ و تاب میخورد. -چرا نگفته بودی انقدر خواطرخوامی سک.سی؟ عقب تر رفتم. -برو بیرون یارا میاد فکر بد میکنه! بیشتر بهم نزدیک شد، با یه حرکت بند حوله رو کشید و حولم افتاد. -اوف، تا یارا نیومده یه دور کارت‌و میسازم و اون کلوچه تو میگام! دستش رو بین پام فرستاد و چنگی به واژنم زد‌. -  بهشت تپل و کلوچه ای که میگن همینو میگن. یه انگشتش رو که وارد واژنم کرد نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و ناله ام بلند شد. - چه لاپا تنگی داره دوست زنم. انگشتش رو بیرون کشید و چکی به با.سنم زد. - خم شو تا رفیق نیومده همینجا بگ.امت سک‌.سی.. چشمم از خیلی وقت قبل دنبالش بود برای همین خم شدم، آ.لتش هنوز داخل واژنم نرفته بود که در باز شد و... https://t.me/+mUYfXruL_JI0NGJk https://t.me/+mUYfXruL_JI0NGJk دختره از شوهر دوستش خوشش میاد و... 🔞💦
1 1450Loading...
27
🔮طلسم صبی عروسک سیاه غيرقابل ابطال🪄 💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍 💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری💎 🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم ❤️‍🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️‍🔥 ✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه 🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇 https://t.me/telesmohajat 💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان 👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی ³⁰👇 🆔@ostad_seyed_hoseyni ☎️  09213313730
1 2070Loading...
28
𝓨𝓸𝓾 𝓪𝓻𝓮 𝓽𝓱𝓮 𝓫𝓮𝓼𝓽 𝓲𝓷𝓬𝓲𝓭𝓮𝓷 𝓸𝓯 𝓵𝓲𝓯𝓮 「تــــو خوبتَرین حادثہ عُمرِ منی 🖇💌🔖」 .
1 2315Loading...
29
‌ ‌ ‌You are my sweet destiny تو سرنوشت‌ شیرینِ منی 💍🌸🤍• ‌ ‌ .
1 2407Loading...
30
‌ چقدر خوبه... بین این همه آدم یه نفرو پیدا کنی که شبیهه هیچکدوم از کسایی که میشناختی برات نباشه... (: 🤍 دقیقا نسخه ای بهتراز خودت رو به روت قرار بگیره نیاز نباشه خودتو تعریف کنی واسش... و با یک نگاه بفهمه چی میخوای بگی وقتی بهش تکیه کنی مطمعن باشی هر اتفاقی هم بیفته باز تو توان مقابله باهاشو داری... هروقت که بغلش میکنی اینقدر احساس امنیت میکنی که انگار خودتو بغل کردی (: یه نفر که وقتی بهش نگاه کنی احساس خوشبختی کنی از داشتنش... مرسی که هستی 🧿🔒• مرسی که امیدو انگیزه فردای منی مرسی که توی تموم بدی های دنیا تو قشنگترین زیبایی زندگیمی... مرسی که همیشه کنارمی و به فکرمی تو برای من ته ته همه چیزای خوبی... بمونی برام عشقم 🌸💌🖇• .
1 1988Loading...
31
#Part60 -از داییت حامله شدی؟ با ترس به دکتر زل زدم. -آ..آقای دکتر..ل..لطفا به مامان بابام چیزی نگید.. منو میکشن.. با لبخند کریحی جلو اومد و پاهامو از هم باز کرد لای پاهامو توی مشتش گرفت و گفت: -یه بارم با من بخواب ، یه دو قلو بیاری! یکی بچه‌ی دکتر و یکی بچه‌ی داییت! به زور روی تخت خوابوندم و کلفتیشو بین پاهام تنظیم کرد -آماده ای خوشگله؟ ببین چقدرم خیسی! مامان کوچولوی هورنی! خواستم جیغ بزنم که دستش محکم روی دهنم نشست. -جیغ بزنی پدرتو درمیارم! آروم باش منم راحت کارمو بکنم هرچی دست و پا میزدم صدام به جایی نمیرسید داشتم زیر همکار دایی له میشدم که با باز شدن در.. https://t.me/+Tv4KZLsVzZE2NDlk https://t.me/+Tv4KZLsVzZE2NDlk https://t.me/+Tv4KZLsVzZE2NDlk https://t.me/+Tv4KZLsVzZE2NDlk https://t.me/+Tv4KZLsVzZE2NDlk از دایی ناتنیش باردار میشه و تو مطب دکتر..🙊🔞
1 1790Loading...
32
-دیگه نه من کمر دارم نه تو رَحِم، انقدر که من تقه‌ی تو رو زدم، باید جای بچه، نفت درمیومد. کلافه عرض اتاق رو راه میره. هر کاری کرده بود تا این بار حامله‌ش کرده باشه ولی... عصبی سمت حورا خیز برمی‌داره و میگه: -ف فقط یه‌بار دیگه... اینبار حامله میشم. قول میدم. -نمیتونی حورا... نمیتونی. حتی انقدر هم زن نیستی یه توله تو اون رحم صاب‌مرده‌ت نگه داری. از بازوش می‌گیره و تو صورتش تشر می‌زنه: -هرشب دارم شیش راند اون لامصب صدگرمی بین پاتو صفا میدم. گریه‌های حورا گوشم رو پر می‌کرد و می‌خواستم اهمیت ندهم. جز سکس، هزارتا دکتر و روش‌های مختلف رو انجام داده بودند ولی باز هم حامله نشده بود. -به همین راحتی میخوای یه زن دیگه بگیری؟! به‌خاطر بچه؟! بازم انجامش بدیم... نمیخوام از دستت بدم. -صدمدل قرص و دوا و دارو و دکتر حواله‌ی لاپای جنابعالی کردم ولی نمیشه. حورا به گریه می‌افتد و دلش نرم نمیشود. سرش را با تاسف تکان می‌دهد و او را روی تخت پرت می‌کند: -تو زن نیستی حورا... هرزنی میتونه واسه شوهرش یه توله بزاد ولی تو فقط پارتنر سکسی خوبی هستی. پارتنر سکسی؟ در همین حد به چشمش می‌آمد؟ تمام تنش کبود و خون مرده شده بود. هر شب زیر هیکل قباد، جون می‌داد و چیزی نمی‌گفت. موهاش رو از صورتش کنار زد و عصبی گفت: -تو لذتشو میبری، منم که هربار زیر سکس وحشیانه‌ت میمیرم ولی بازم حاضرم تا واست بچه بیارم قباد برخلاف خواسته‌ش باید دختر دیگه‌ای رو به عقدش در می‌آورد. زنی که می‌تونست وارث واسش به دنیا بیاره... دو سه دکمه اول لباسش رو باز کرد و بی‌رحمانه تو صورتش گفت: -ولی دیگه بریدم، به اینجام رسیده. تو رو به خیر منو به سلامت. با جنازه سکس کنم بهتر از توئه، درخت بی ثمر... از ساق پای حورا گرفت و روی تخت سمت خودش کشید. لخت شد و روش خیمه زد. بین پاش جا گرفت و خودش رو یک باره وارد دخترک کرد. -این آخرین سکسمونه، آخرین باره که لاپای منو می بینی و تو خودت حسش میکنی. دارم ازدواج میکنم با یکی که برام توله پس بندازه... صدای جیغش رو با لب‌هاش خفه کرد و تا وقتی که به اوج برسه، همه جوره به تن حورا تازید. صدای زنی که جایگزین حورا شده بود تا براش وارث بیاره، باعث شد سر جاش خشکش بزنه. درست شنیده بود؟ سمتش برگشت و بهت زده گفت: -چی؟! حامله‌ست؟! خودش کجاست؟! دخترک با ترس سر تکان داد و نامه‌ای که حورا بهش داده بود رو سمت قباد گرفت. -این نامه رو داد و گفت اون آخرین سکستون بود و آخرین باریه لای پاشو میبینی قباد خان! اشکش رو از صورتش پاک کرد و غمگین لب زد: -حورا با بچه‌ی تو توی شکمش، از ایران رفت یه جا که منم نمیدونم. نامه را باز کرد ولی با خواندن متنش... https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0 https://t.me/+qEsHTEB1OLAxZDg0
1 3190Loading...
33
‍ ‍ #پارت_۴۵ #هات‌‌شهوتی وارد #حجله شدم درو دیوار و تخت خواب رو با گل و ربان تزیین کرده بودن سیوان پشت سرم وارد شد و از پشت بهم چسبید بند لباس عروسمو پایین کشید و سی‌نه هامو چلوند و با شه‌وت کنار گوشم گفت: _اوووف دلبر سسکی من دارم برای #جر دادنت له له میزنم امشب جوری میکنمت که هیچ وقت شب #زفافتو یادت نره قلبم شروع کرد به تند تند تپیدن میدونستم بیماری #جنسی داره کم کم لباس عروسمو بالا زد و دستشو از لای لباس زیرم برد داخل و شروع کرد به حرکت دادن دستش بدنم شل شده بود که خانم بزرگ اومد تو اتاق و سیوان بی توجه بهش سرشو برد بین پامو که همه تنم لرزید خانم بزرگ #سرفه ای کرد وگفت: _لباس عروستو در بیار فقط لباس #زیرت بزار باشه بعد ریز خندید و ادامه داد: _پسرم خودش اونارو #پاره میکنه از خجالت سرخ شدم که گفت: _پسرم یادت نره پارچرو #خونی کنی طوری مردونگیتو نشون بده که آوازت تو کل روستا بپیچه بگم خدمتکارا کمکش کنن لباسشو در بیاره؟! سیوان از پشت بهم چسبید ‌که از درد جیغی کشیدم و شروع کرد به ضربه زدن بهم و گفت: _همه بیرون خودم کمکش میکنم اینو گفت و زیپ #شلوارشو پایین کشید که اندامش افتاد بیرون تنم لرزید چقدر #بزرگ و کلفت بود با این کارش از شرم سرمو پایین انداختم که بقیه #پشتشونو کردن و شروع کردن به خندیدن سیوان فریاد زد چیه نکنه اول باید شمارو بکنم بعد ادامه داد: _کسی اینجا نمونه همه برن خونه هاشون تا سه روز نمیخوام کسی مزاحممون بشه لبخند از روی لب همه محو شد و #ترس تو وجودم پیچید خدمتکارا و خانم بزرگ در حالی که با دلسوزی و نگرانی بهم نگاه میکردن از اتاق خارج شدن سیوان پرتم کرد رو تخت و در حالی که کمربندشو با خشم رو دستش می کوبید بهم نزدیک شد و .. https://t.me/+NJHJp4w1QSljYzY0 #رمانی‌که‌تو‌دو‌روز۷هزار‌مخاطب‌جمع‌کرده😳 #داماد‌بیمل‌ر‌جنسی‌شب‌عروسی‌همرو‌بیرون‌میکنه‌و‌عروسو‌از‌پشت‌وجلو‌جرمیده🔞🔞 https://t.me/+NJHJp4w1QSljYzY0 _ #اوووف بسه پسر عمو آخ آه بسه! _ناناز خانوم یکم طاقت بیار یکم دیگش مونده اووف خیلی تنگی دختر تقصیر من چیه؟ _آخ دردم میاد سیوان الان خون میاد مامانم دوام میکنه اگه میدونستم زن و شوهر بازی انقد درد داره باهات بازی نمیکردم باشه خوشگلم عسلم تو فقط شل بگیریکم دیگش مونده خواست بلند شه ولی با دیدن بین پاش... ❌❌❌🔞🔞 https://t.me/+NJHJp4w1QSljYzY0
1 1561Loading...
34
‍ -شرط من تریسامه! باید من و خدمتکارتو باهم بکنی! با تعجب به سپیده زل زدم -حالت خوبه سپیده؟ میخوای دوتا زن داشته باشم و هردوشونو باهم...؟ با لحنی پر از شهوت گفت: -آره من شرطم همینه ، حالا که فکرشو میکنم بدم نمیاد اون موجود دو پا که انقدر سنگشو به سینه میزنی برام بخوره! تو بهت بودم که سپیده با صدای بلندی گفت: -بیاریدش! بعد از چند دقیقه نیلا رو کت و بال بسته وارد اتاق کردن و روی تخت خوابوندنش دست و پا میزد که خودشو آزاد کنه اما سپیده با لبخندی شهوت انگیز طرفش رفت. سینه هاشو بهش مالید و با شهوت زیاد گفت: -اوممم ، اگه بدونی این کوچولو چقدر داغه احسان! نمیخوای بیای امتحانش کنی؟! با زانو پایین تنه‌ی نیلا رو میمالید و این صحنه ها باعث میشد اختیار خودمو از دست بدم دوتا از سکسی ترین زنایی که تو عمرم دیدم یک جا روی یه تخت بودن و منتظر بودن که من بکنمشون! بی طاقت سمتشون رفتم و لباسامو از تنم خارج کردم سپیده هم دستای نیلا رو باز کرد و شروع به لب گرفتن کردن با دیدن این صحنه دیگه نتونستم طاقب بیارم و باسن سپیده رو... https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk https://t.me/+ZY81HnamJfNmYTdk احسان بهرامی #کارگردان معروفی که به #اجبار با دختر همکار پدرش ازدواج میکنه اما حسی به اون نداره بعد از مدتی زندگی با سپیده دلش رو به نیلا دختر کوچولوی #خدمتکار خونش میبازه اما سپیده برای این که قبول کنه نیلا رو به عنوان همسر دوم احسان بپذیره شرط عجیبی میذاره.. 🔞
1 1470Loading...
35
🔮طلسم صبی عروسک سیاه غيرقابل ابطال🪄 💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍 💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎 🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم ❤️‍🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️‍🔥 ✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه 🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇 https://t.me/telesmohajat 💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان 👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی²⁹👇 🆔@ostad_seyed_hoseyni ☎️  09213313730 ☯ @telesmohajat
1 1870Loading...
36
𝓘 𝔀𝓪𝓷𝓽 𝔂𝓸𝓾 𝓭𝓮𝓪𝓭 𝓯𝓸𝓻 𝓷𝓸 𝓰𝓸𝓸𝓭 𝓻𝓮𝓪𝓼𝓸𝓷 بي دلیل خیلي میخوامت عشق مَن🕊🤍🖇• .
1 1895Loading...
37
‌ • تـ♡ـو • دوسـت داشتَنـی تَرین فَـرد انتخـاب شُـده زندگیمـی...🤍💍🖇• .
1 1723Loading...
38
‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ♥️💍 ‌
1 1878Loading...
39
شبی چند؟ شبی ۵۰۰ _نوچ گرونه اونقدرم قیافه نداری این ۷ ماشینی بود که با شنیدن قیمتم گازشو میگرفت میرفت نا امید خواستم برم به همون تویله که ازش اومدم که یک BMW نقره‌ی رنگ کنار پام ترمز زد _چند؟ _شبی ۵۰۰ من اینکاره نبودم در اصل این قیمت و میگفتم که به خودم بقبولونم تلاشمو کردم کسی نخواست _اوکی سوار شو متعجب تگاهش کردم _مطمئنید؟ _آره مگه همین قیمتت نبود میخوایی دبه کنی؟ _نه یعنی چیزه... از روی ناچاری سوار شدم _چند سالته صدای بم و خشکش جداره های گوشمو پاره می‌کرد _۲۱سالمه _اووم چند وقته تو این کاری؟ _مفتشی یا فضول تو می‌خوایی بکنی منم میخوام بدم حرفیه؟ _نه حرفی نیست.... اخم کرده نگاهمو از پنحره دادم بیرون کا دستش روی رون پام نشست بی اختیار تنم منقبض شد _حرفی ندارم چند وقتا لنگاتک باز می‌کنی اما میخوام بفهمم سالمی؟ _سالمم _تنگ یا گشاد؟ دستش و بین پام فرستاد _ت....ن...گم _از کجا میدونی تنگی _ب.....ا....کره.....ام _چی؟؟؟؟ چنان زد روی ترمز که اگر کمربند نبسته بودم مغزم تو شیشه پخش می‌شد. _باکره‌ی؟ نفسم بالا نیومده بود که با صدای بوق مکرر دوباره ماشین و راه انداخت و..... ❌ https://t.me/+JPC-MPOs_FYyODVk https://t.me/+JPC-MPOs_FYyODVk https://t.me/+JPC-MPOs_FYyODVk https://t.me/+JPC-MPOs_FYyODVk https://t.me/+JPC-MPOs_FYyODVk https://t.me/+JPC-MPOs_FYyODVk https://t.me/+JPC-MPOs_FYyODVk https://t.me/+JPC-MPOs_FYyODVk گفتی باکره‌ی پس این شکم چیه ترمیمی؟ دور تن لختم چرخید _نه من......نمیدونم چهار ماه میش یک عمل داشتم توی اتاق عمل بهم تجاوز کردن و بعدم ترمیم غافل از اینکه تخم جنشون تو شکمم کسی مسیولیتشو قبول نکرد ننه بابامم منو از خونه پرت کردن بیرون من موندم این طفلک.... _گفتی تن فردشی کنی _خب باس از یه جا خرج خورد و خوراکمون در بیاد..... _اوممبخواب رو تخت پاهات و باز کن خودت و بچه ات از من _از تو یعنی چی؟؟؟؟ لحن خشنش زیر گوشم نشست _چرا فکر کردی خرم؟ من هنوزم آه و ناله هاتو یادمه ریحان درسته بیهوش بودی اما زیر تنم اخ و ناله می‌کردی فکر کردی اونقدر بی غیرتم بزارم دختری که دست من زن شده بره زیر این و اون آره چنان فریاد کشید که ترسید عقب رفتم _تو تو همکنی هستی... _من همونیم که با لذت برام آماده شدی اونم تو بی هوشی حالا می‌خوان بفهمم تو بیداری چیکارا می‌کنی و.....
1 0380Loading...
40
پــرّنـــســســ🍒🇭 🇴 🇹 🔥 #part_2 بند تاپ صورتیشو یکم کشیدم پایین سینه های کوچولوش بیرون افتادن...👙 _داداشی چی شده؟ چرا می می هام نگاه میکنی؟ _عشق داداش تو دراز بکش رو تخت چشماتم ببند می‌خوام یه بازی هیجانی بکنیم! با دراز کشیدن ماریانا خم شدم زبونم رو دوره سینه اش کشیدم لرزی کرد و چشماش رو باز کرد... _اخ داداشی نکن قلقلکم میاد.. _خوشگلم تو فقط چشماتو ببند. خم شدم سینه اشو مک بزنم چون بچه بود نمی‌تونستم بیشتر پیش برم آروم داخل دهنم بردم مکش زدم...🫧😋 _داداشی جون می می های منم شیر دارند؟ _اره قشنگم خیلی خوشمزه آن! _پس چرا من به عروسکام می‌می دادنی #شیر نمیاد؟ هر چی فشار میدم هیچی نمیاد.🍼🥺 دستی به موهاش کشیدم و توی بغلم خوابوندمش. -بازم دوست داری؟ سرش رو تکون داد و خمار بهم چشم دوخت. سرم رو جلو بردم و سینشو..💧🍒🔥 https://t.me/+-wvcjsME-G5lMjI0 https://t.me/+-wvcjsME-G5lMjI0 https://t.me/+-wvcjsME-G5lMjI0 با خواهر ناتنی کوچولوش رابطه‌ی پنهونی داره🔞💯 پارت رمانشه❌👆 نبود لف بده❌🙏
1 0510Loading...
🔮طلسم دفع بیماری🪄 💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍 💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری💎 🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم ❤️‍🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️‍🔥تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه 🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇 https://t.me/telesmohajat 💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان 👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی⅓👇 🆔@ostad_seyed_hoseyni ☎️  09213313730
نمایش همه...
این جمله‌ی امیلی دیکنسون رو با تموم وجودم حسش کردم : یک روز خودم را خواهم بخشید از آسیبی که به خویش روا داشتم از آسیبی که اجازه دادم دیگران بر من روا دارند و چنان محکم خویش را در آغوش خواهم کشید که هرگز ترک خود نکنم.
نمایش همه...
00:03
Video unavailableShow in Telegram
معشوقه‌ی خراب🔞💦 ساناز اپراتور لیزره و بدون اینکه مدرک تخصصی لیزر داشته باشه، واحد بالایی خونه‌اش رو کرده سالن لیزر و مشتری میاره. اما داستان از اونجایی شروع میشه که مشتری‌ها خبر ندارن ساناز حین انجام دادن لیزر از لای پاشون عکس میگیره می‌فرسته واسه دوست پسرش و حتی گاهی می‌مالتشون! تا اینکه یه روز یکی از مشتری‌هاش با مالش دست ساناز خیس میشه و وقتی آرش دوست پسر ساناز سر میرسه تریسام...🔞🔞💦 https://t.me/+wI4zx6FWqds4MjEx https://t.me/+wI4zx6FWqds4MjEx
نمایش همه...
#غمزه_شیطان #پارت1 _برام یه نود از اون سینه های مرمریت بده عروسک. پوزخندی زدم و براش نوشتم: _خرج داره، شماره کارتم و که داری اول پولش و بزن تا ببینم چقدر دست و دلبازی به دقیقه نکشید نوتیف پیامک واریزی بالای صفحه نمایان شد. واسه یه  نودِ سی.نه پونصد زده بود؟! _پونصد زدم  ولی می‌خوام عکس اون کلوچه ی صورتیت و هم برام بفرستی بد خمارتم دختر.. چه خوش اشتها! طوری که صورتم مشخص نشه، فقط لبام مشخص بود زبونم و روی سینه ام گذاشتم و عکس گرفتم. سی.نه های سفید و گرد و بزرگم  با اون ن.وک صورتیش خودمم ح.شری میکرد چه برسه به یه مرد! عکس و فرستادم، دو تیک خورد. _اووف عجب چیزی هستی ش.ق کردم برات دختر. عکس ناناست و هم بفرست برام. بدون اینکه جوابش و بدم نتم و خاموش کردم و از تلگرام اومدم بیرون. _بمون تا برات بفرستم مرتیکه ی پفیوز. لباسم و مرتب کردم و از اتاقم زدم بیرون. صدای آه و ناله از تو اتاقِ نازی میومد، باز اون پسره ی ک...مشنگ و آورده بود خونه. صد بار بهش گفته بودم با خودت پسر نیار ولی ک.نی خانوم آدم نمیشد. صداشون بالا رفته بود و بد تو مخم بود. به سمت اتاقش پا تند کردم و به شدت درو باز کردم. با دیدنشون لخت تو بغل هم... ادامه 👇👇 https://t.me/+PFIg3lngchpmMWNk https://t.me/+PFIg3lngchpmMWNk https://t.me/+PFIg3lngchpmMWNk من کرشمه‌ام. دختر فاحشه ای که دل بستم به مرد مذهبی و جذابی که مال من نبود. اون لعنتی فقط نگاهش پی زن مریضش بود ولی منم کرشمه بودم و بلد بودم چطور با نازو عشوه هام دل ببرم. یه روز که صبرم لبریز شد تنها خفتش کردم و تنِ لختم و از پشت چسبوندم به تنش! طوری که نتونست پسم بزنه و شد همون چیزی که میخواستم.!!
نمایش همه...
غـمـزهِ شیـطـان

به قلم: راحله dm بزرگسال و اروتیک🔥 نویسنده‌ ی رمان های بیوه ی برادرم/ گیوا و...

00:09
Video unavailableShow in Telegram
🏳‍🌈⃟•بــردهٔ شیطان• #part_1 دست بسته شده‌م به تخت رو مشت کردم چشمهام رو محکم بستم لبم رو گاز گرفتم که ناله ای نکنم از شدت تلمبه زدن به واژنم سیـ*ـنه هام به لرزش افتاده بودن شدت تلمبه زدنش رو بیشتر کرد کشیده ی محکمی به سیـ*ـنه های لرزونم زد +ناله کن ، برام ناله کن زود باش هـ_ـرزه کوچولو چنگی به سیـ*ـنه هام زد با قدرتی که داشت بارِ دیگه دیلـ*ـدوی کلفت رو واردم کرد از شدت درد ناله ای کردم ، ثانیه ای بعد تنم به شدت به تخت کوبیده شد و ارضـ*ـا شدم بی حال چشمام بسته شدن ، با ضربه ی محکمی که به واژنم خورد با وحشت چشم باز کردم ردِ شلاق روی پوست نازک واژنم نمایان شد ...🔞⛓ https://t.me/+5C5sHtYyPVMzYzcx https://t.me/+5C5sHtYyPVMzYzcx https://t.me/+5C5sHtYyPVMzYzcx https://t.me/+5C5sHtYyPVMzYzcx سکـ🔞ـسی ترین رمانهای لزبین 🤤💦 سکس خشن بین دوتا دختر لزبین ح.شری🙈💦🔞
نمایش همه...
𝙃𝙤𝙩 𝙈𝙖𝙣🔞 ••••••••••••••••••• #Part_1 سوتینی که پوشیده بودم نوک سینه درشت و خوش فرممو به نمایش میذاشت. شورت لامبادای مرواردی رو پام کردم و نگاهی به خودم تو آینه انداختم. تو آینه نگاهی به لای پاهام انداختم. بیکینیم سفید بود و شیار بهشتم صورتیِ صورتی موهای بلوندم به چشمای آبی رنگم خیلی میومد. روی لبای قلوه‌ایم رژ صورتی ماتی کشیدم و برق لبی برای درخشش لبای شهوت انگیزم روی لبم کشیدم. با شبنم هر چند وقت یه بار میرفتیم تو نخ یه مرد مایه دار و اسکلش میکردیم. این بار پیشنهاد من عمو پارسا بود. عمو دوست قدیمی بابام بود و باهم رفیقای گرمابه و گلستان هم بودن. خیلی جذاب و سکسی بود و با دیدنش آب از دهن هر دختری روونه میشد و به خاطر همین کرمم گرفته بود تا یه خورده اذیتش کنم. شبنم توی یکی از اتاقا داشت خودشو آرایش میکرد که صدای زنگ در اومد دویدم و در خونه رو باز کردم. با رسیدن عمو پارسا لبخند پر عشوه ای زدم و گوشه‌ی لبمو گاز گرفتم. -خوش اومدی عمو جوننن درحالی که از سر و وضعم جا خورده بود اخم خفیفی کرد و گفت: -بابات کجاست؟! دستمو دور گردنش حلقه کردم و بهش چسبیدم. از کارم متعجب شد. با عشوه دم گوشش و مماس با لاله‌ی گوشش لب زدم: -بابا خونه نیست عمو جووون + یعنی چی؟! مگه بهت زنگ نزدم گفتم کارش دارم گفتی خونه است! با شیطنت ابرو بالا انداختم: - دروغ گفتم! متعجب نگاهم کرد: +چرا؟! اهمیتی ندادم و خودم رو بالا تر کشیدم و گفتم: عمو این لباس بهم میاد؟ - نه اصلا برو درش بیار... - عمو راستش یه چند وقته میخواستم یه چیزی بهت بگم... نفس هاش کش دار شده بود و میخواست به عقب هولم بده اما من بیشتر بهش چسبیدم. - عمو نمی‌دونم چرا چند وقته هر وقت می بینمت وسط پاهام داغ میشه اونجام نبض می‌زنه و خیس میشه... تو می‌دونی چرا این طور میشم؟ ادامه رمان👇🏻🔞💦 https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk https://t.me/+WugNOf06TD5jNjNk نگین دادخواه دختر ۱۷ ساله‌ی شر و شیطونی که هرشب مزاحم یکی از مردای کله درشت اطرافش میشه و اونا رو اغوا میکنه اما باهاشون رابطه برقرار نمیکنه ، اما شبی که نوبت به پارسا رفیق پدر نگین میرسه پارسا نگین رو..🔞🙈 رابطه با مرد سن بالا🔞 #هات❤️‍🔥 #سکسی💦
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
I love you like my breath Just as uncontrolable ... مثلِ نفـس ڪشیدن دوستت دارم همانقـدر بی اختیـار
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
جهـان مـن آغوشیـست قـدِ مـا دو نفـر
نمایش همه...
🔮طلسم دفع بیماری🪄 💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍 💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری💎 🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم ❤️‍🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️‍🔥تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه 🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇 https://t.me/telesmohajat 💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان 👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی³¹👇 🆔@ostad_seyed_hoseyni ☎️  09213313730
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
بی قرارت چو شدم رفتی و یارم نشدی... #شفیعی_کدکنی 🌾💕✨
نمایش همه...