cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

همراه با بزرگان فرهنگ و ادب

صفحه در۱۱ دسامبر ۲۰۲۰ فعالیت خود را آغاز کرد ابتدا به شرح حال و فعالیت های « داریوش مؤدبیان » پرداخت به آگاهی می رسانم کپی برداشتن، عکس گرفتن و فوروارد مطالب ، فیلم و تصویر این صفحه غیر قانونی ست و در صورت انتشار مطالب به هر شکل تعقیب قانونی دارد

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
662
مشترکین
+224 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
+330 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

02:25
Video unavailableShow in Telegram
آغـاز مـردن پابلو نرودا به آرامی آغاز به مردن می‌کنی اگر سفر نکنی اگر چیزی نخوانی اگر به اصوات زندگی گوش ندهی اگر از خویش قدردانی نکنی... به آرامی آغاز به مردن می‌کنی زمانی که باور به خویش را در خود بکشی وقتی نگذاری دیگران به یاری‌ات بیایند... به آرامی آغاز به مردن می‌کنی اگر برده‌ی عادات خویش شوی اگر همیشه از یک راه تکراری بروی... اگر روزمرگی را تغییر ندهی اگر رنگهای متفاوت بر تن نکنی اگر با انسانهای ناشناس صحبت نکنی... تو به آرامی آغاز به مردن می‌کنی اگر از شور و حرارت از احساسات سرکش از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وا می‌دارند و ضربان قلبت را تندتر می‌کنند دوری کنی... تو به آرامی آغاز به مردن می‌کنی! اگر هنگامی که با شغلت یا عشقت شاد نیستی آن را عوض نکنی. اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی اگر ورای رؤیاها نروی اگر به خودت اجازه ندهی که لااقل یک‌بار در تمام زندگی‌ات ورای مصلحت‌اندیشی بروی... امروز زندگی را آغاز کن امروز مخاطره کن امروز کاری بکن نگذار که به آرامی بمیری شادی را فراموش نکن...
نمایش همه...
شعر_پابلو_نرودا_ترجمه_احمد_شاملو_با_صدای_فریدون_فرخ_اندوز.mp46.80 MB
Photo unavailableShow in Telegram
شاعر از همین خانه‌ی ویرانه، روبیده به سیلاب گل‌آلوده، به گورستان برده می‌شود. در پیچ هر خیابان، مردم تازه‌یی بی‌اعتنا به کامانکارهای نظامی که با تفنگ و مسلسل نفس‌کش می‌طلبند و سربازانی که با موتو سیکلت و ماشینهای ضد گلوله در رفت و آمدند و غوغا و وحشت می‌افشانند، پا در صف می‌گذارند. دستی، پشت پنجره‌ای به سلام بالا می‌رود. جایی در بالکنی دستمالی به اهتزاز در می‌آید. این دوازدهمین روز بعد از کودتا است. دوازده روز خفقان و مرگ. برای اولین بار است که سرود انترناسیونال در شیلی شنیده می‌شود. انترناسیونال زمزمه می‌شود، ناله می‌شود، گریه می‌شود، اما خوانده نمی‌شود تا وقتی که جمع مشایعین به انبوه تشییع‌کنندگان و از انبوه تشییع‌کنندگان به تظاهرات بدل می‌شود. مردم در مسیری خلاف جهت ترس، یکباره با همه‌ی نفسی که در سینه دارند، با همه صدایشان به خواندن در خیابانهای سانتیاگو می‌پردازند و با این سرود نرودا، شاعرشان را، به وجهی شایسته در آخرین سفرش همراهی می‌کنند.
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
پابلو نرودا ( ۱۲ ژوئیه ۱۹۰۴ – ۲۳ سپتامبر۱۹۷۳)، و شاعر نوگرای شیلیایی ، دیپلمات، سیاستمدار برجسته و برنده جایزه نوبل ادبیات نرودا، انسان بزرگ و بی‌آلایش، در دوران زندگی خویش، به افسانه پیوست و بسیاری بر این باورند که او پس از مرگش، هم‌چون شخصیتهای اسطوره‌ای، نه تنها به حیات خود ادامه داد، بلکه بیش از بیش ، الهام بخش توده های مردم تبدیل شد. در میان خرابه‌ها، در خانه‌یی به همان‌سان ویرانه، نرودا کشته شده است . مرگ او اما کفایت نمی‌کند. نظامیان می‌بایست نرودا، مردی که آن‌چنان سرسختانه زنده مانده بود را، همراه با مایملکش می‌کشتند. آنها تختخواب و میزش را متلاشی می‌کنند. پنبه‌ی لحافش را بیرون می‌کشند و کتاب‌هایش را می‌سوزانند. چراغ‌ها و بطریهای رنگ وارنگش را می‌شکنند، نقاشی‌ها و گوش ماهی‌هایش را خرد می‌کنند. پاندول و عقربه‌های ساعت دیواری‌اش را می‌شکنند. با سرنیزه، چشم همسرش را از تابلو دیواری در می‌آورند.
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
در سال۱۹۷۱ جایزه نوبل ادبی به نرودا اهدا شد. بهترین دوست و هم رزم نرودا ، سالوادور آلنده پس از انتخاب شدن به ریاست جمهوری، نرودا را به‌عنوان سفیر شیلی در فرانسه انتخاب نمود. سال۱۹۷۳ به شیلی بازگشت. «رفیق بزرگش آلنده» را توسط کودتای نظامی پینوشه به قتل رساندند. نرودا در محاصره‌ی نظامیان پینوشه‌یکه خانه‌اش را وجب به وجب لگدمال کردند، در بستر بیماری نیز تا آخرین دقایق حیات، دست از آفرینش نکشید. «نـه روز پیش از مرگش و هفتاد و دو ساعت پس از کودتای فاشیستی، آخرین بخش از خاطرات خود را نوشت و در آن، کودتای پینوشه را کودتای فاشیستی نافرجام علیه مردم شیلی خواند». (یادواره‌ی نرودا بر روی اینترنت، 2010)
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
«سوگند یاد می‌کنم که شعر من هم‌چنان به مردم خدمت خواهد کرد. وقار را بر خشمگینان و امید را در نو میدان فروخواهد خواند و از برادری بزرگ رزمندگان راستین سخن خواهد گفت». (از پیش گفتار نرودا - کتاب « سرود اعتراض» ۱۹۶۸ لقب تاریخی پابلو نرودا، «وجدان قاره» می‌باشد. صفتی برازنده‌ی اندیشمندی بزرگ که واژه‌های قلمش، سخن همه‌ی اعصار و زمانها و جهان و انسان است. نرودا، تجسم ترجمه‌ی شعرهایش بود؛ منزلت، وقار و آرامشی که کمتر شاعر و نویسنده‌یی به آن دست می‌یابد. کتاب‌های او از پرخواننده‌ترین شعرهای معاصر جهان گشت. کمتر کسی را در عرصه‌ی شعر جهان می‌شود یافت که مانند پابلو نرودا محبوب باشد: گابریل گارسیا مارکز: پابلو نرودا بزرگ‌ترین شاعر سده‌ی بیستم است. ـ در هندوستان، نرودا شاعری است که آثارش، بیش از شاعران دیگر زبانها، ترجمه شده و مورد استقبال قرار گرفته است. در بسیاری از آثار داستانی و رمانهای نویسندگان آمریکای لاتین، پابلو نرودا، چونان اسطوره و چهره‌ی آرمانی، پدیدار می‌شود.
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
«از پس نبردی سخت باز می‌گردم با چشمانی خسته که دنیا را دیده است، و اگر دیدی ـ به ناگاه ـ خون من بر سنگفرش خیابان جاری است، بخند! زیرا خنده‌ی تو برای دستان من شمشیری‌ست آخته. بخند بر شب بر روز بر ماه. بخند بر پیچاپیچ خیابانهای جزیره اما آنگاه که چشم می‌گشایم و می‌بندم، آنگاه که پاهایم می‌روند و بازمی‌گردند نان را هوا را روشنی را بهار را از من بگیر اما خنده‌ات را هرگز!» (از مجموعه‌ی «هوا را از من بگیر، اما خنده‌ات را نه!» )
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
من می‌باید تحمل می‌کردم و به مبارزه دست می‌زدم. باید عشق می‌ورزیدم و سرود سر می‌دادم. من سهم خود را از پیروزی‌ها و شکست‌های جهان به‌چنگ آورده‌ام. من، هم طعم گوارای نان را چشیده‌ام و هم طعم گس و تلخ خون را. و مگر یک شاعر چه می‌خواهد؟ در شعر همه‌چیز هست: اشک، بوسه، عزلت، تنهایی، برادری و همبستگی انسانی. این‌ها نه تنها در شعر من خانه دارند، بلکه بخش‌های مهم آن‌اند. زیرا من برای شعرم زیسته‌ام و شعر من بوده است که مرا در مبارزات خود، یاری داده است». قلم نرودا به رنج و شادی، به عشق و هجران، و به وصال و حرمان انسان زمانه‌ی خود پاسخ داده است. شعر او برآمده از بینشی و نگرشی به فضای تهی و ناشناخته‌ی درون انسان است. همان حیطه‌یی که معدود شاعران و نویسندگان در آن پای می‌نهند. همان عرصه‌یی از ادبیات و هنر که توان به تصویر کشیدنش، کار هر قلم و هنرمندی نیست. از این‌رو است که شعر نرودا، معاصر دورانهای به هم پیوستهٔ تاریخ گشته است. (خاطرات پابلو نرودا، ترجمه‌ی هوشنگ پیرنظر)
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
ما امروز یاد پابلو نرودا را گرامی می‌داریم؛ زیرا او به شعر قدرت بخشید، علیه فاشیسم و سرکوبگری مبارزه کرد و شعر را به خروش توده‌های مردمی شیلی مبدل ساخت . او شاعری بود که از حس نیرومند انتقاد از خود و واکنش نسبت به خود برخوردار بود. او بدون لحظه‌یی تردید، دیدگاههای نادرست گذشته‌ی خود را نقد، و اندیشه‌های نو را می‌پذیرفت. جدا کردن اخلاق و آرمان نرودا از اصول زیباشناسی که او به آن اعتقاد داشت، به‌معنای آن است که او را به‌عنوان انسان از شعرش جدا کنیم. به باور نرودا، آنانی که شعر سیاسی را از دیگر انواع شعر جدا می‌کنند، دشمنان شعرند. این سخن نرودا برآمده از تجربیاتی است که او در زندگی گذرانده بود. در خاطراتش می‌نویسد: «وقتی نخستین مجموعه‌های شعریم منتشر می‌شد؛ هرگز به ذهنم خطور نمی‌کرد که روزی آنها را در میادین شهرها، خیابانها، کارخانه‌ها، سالنهای همایش، تئآترها و بوستانها برای هزاران نفر خواهم خواند. من سراسر شیلی را زیر پا گذاشته‌ام و بذرهای شعرم را در میان مردم میهنم افشانده‌ام».
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
به یاد ‌پابلو نرودا🌹 می خواهم با تو آن کنم که بهار می کند با درختان گیلاس. (پابلو نرودا)
نمایش همه...
نمایش همه...
DepressedBergman (@DannyDrinksWine) on X

Hiroshima, Mon Amour (1959) Director: Alain Resnais "We thought we had discovered everything about cinema, we thought we knew it all, & suddenly we were confronted with something that had been done without us, without our knowledge, & that deeply moved us." — Jean-Luc Godard

یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.