cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

سوگلـیِ شیــخ

° ای بسا شبها که لیلی در خفا خفته در آغوش مجنون بی صدا ° ژانر: عاشقانه، جنایی معمایی، بزرگسال🔞 نویسنده: شاین✨ پایان خوش💞 بقیه رمان های من👇🏼 @shinenovels تبلیغات👇🏼 @shinetabliq

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
26 680
مشترکین
-6924 ساعت
-6937 روز
-97230 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید ها
به اشتراک گذاشته شده
ديناميک بازديد ها
01
#معشوقه‌ی‌خراب #پارت_44 ک.یر آرش رو از ک.صم بیرون کشیدم. به کوثر نزدیک شدم و شروع کردم سینه هاش رو لیس زدن. آرش اومد جلو. خودش رو کشید سمت کوثر و با یه حرکت شروع کرد خوردن ک.صش. آنچنان ملچ ملوچی راه انداخته بود و با ولع می‌خورد که ماتم برد. کوثر بی طاقت به خودش لولید و دست کرد تو موهای آرش، سر آرش رو بیشتر به ک.ص خودش فشار داد. کوثر- آهههه... آرههه... همونطوری بخورششش... کثافت یکبار اینجوری واسه من نخورده بود! دیدن آرش در حالی که داشت ک.ص کوثر رو می‌خورد اونقد هورنیم کرد که دوباره ک.صم خیس شد. شروع کردم خودم رو مالیدن. آرش زبونشو دورانی رو چ.وچول کوثر چرخوند و گفت: - آخخ... ک.صت مزه زندگی میده دختر... یه جوری بکنمت که نعره بزنی آرش جرم بده!!! لب گزیدم و بیشتر خودمو مالیدم. کوثر که کم کم یخش وا شده بود گفت: - بکنش توم... ک.یرتو بکن تو سوراخم میخوام حست کنم... ساناز میذاری دوست پسرت منو بکنه؟ تند سر تکون دادم و آرش کوثر رو برگردوند تا روی زانوهاش وایسه. بعد از پشت سر ک.یرش رو چند بار به ک.ص کوثر مالید و بعد یهو کلشو وارد کرد. شروع کرد تلمبه زدن و صدای جیغ های سکسی کوثر بالا رفت. پاهامو جلو چشم کوثر باز کردم و دست کشیدم رو ک.صم. لای ک.صمو باز کردم و دست کردم تو موهای کوثر، سرشو محکم چسبوندم به ک.صم: - بخورش... ک.صمو بخور... آفریننن اولش تعجب کرد و براش عجیب بود. با انزجار نوک زبونشو زد به ک.صم و گفت: - ساناز من چندشم میشه... داشتم دیوونه میشدم و هیچی برام مهم نبود. فقط میخواستم اون زبون خیس و داغش رو حس کنم. برای همین بی توجه به حرفش سرشو فشار دادم و جیغ زدم: - بخووور... آرش خندید و اسپنکی به ک.ون قلمبه کوثر زد. گفت: - بخور براش کوثر... https://t.me/+t81GN7WtSOthM2Ix https://t.me/+t81GN7WtSOthM2Ix
2 4077Loading...
02
Media files
2 0910Loading...
03
‍ ‍ ‍ س‍...ک‍...س عروس خانواده با پدر شوهرش🔞❌ بنری که می‌خونید، #پارت‌واقعی‌رمانه و دارای #محدودیت_سنی هست. لطفاً با #احتیاط وارد شوید👇🆘 محتوای ذکر شده، مناسب بزرگسالان است: - حتی باورت نمیشه که چقدر دلم می‌خواد همین حالا کی‍*رمو با تمام قدرت وارد جفت سو*راخات کنم و اونقدر تلم‍*به بزنم که ک‍*ص و کو*نت سرخ و کبود بشه! آخی کشیدم و با دستام، با..سنش رو چنگ زدم. ناخنام رو تو پوست کو*نش فشار دادم و محکم، سمت خودم کشیدمش که کی‍*رش مستقیم لای چا.ک حساس ک‍*صم قرار گرفت. - پس برای همین اینقدر داری دست دست می‌کنی واسه پا*ره کردنم؟ جون کشیده ای گفت و تو یه حرکت، کل کی‍*رش رو تو ک‍*صم جا داد که آه بلندی کشیدم و پاشنهٔ پاهام رو به کمرش فشار دادم. - آه! همینه! همینو می‌خواستم! جر..م بده مرصاد جون! ک‍*ص و کو..نمو با کی‍*ر کلفتت پا...ره کن - چشم! شما امر کن عروس س‍*ک‍*سی و حش‍..ری من! بلافاصله شروع کرد به وحشیانه تل‍*مبه زدن. کی‍*رش رو با هر بار ضربه داخل سو*راخم، تا نا*فم احساس می‌کردم و بدنم زیر تل‍*مبه هاش مثل ویبره می‌لرزید. - خوبه ملیسا!؟ خوشت میاد داری زیر کی‍*ر پدر شوهر خودت گا*ییده میشی!؟ سرم رو تند تند تکون دادم و ناخنام رو از کمر تا شونه هاش بالا کشیدم و پشتش رو چنگ زدم: - آه! آره آره! حالا می‌فهمم آرش قدرتش تو س‍*کس کردنو از کی به ارث برده! آخ! محکتر! دلم می‌خواد زیر ک‍*یرت یه جوری گا*ییده بشم که ک‍*صم خون بیفته مرصاد! https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 ملیسا، دختری که در غیاب شوهرش پدر شوهرش رو اغوا میکنه و باهاش همخواب میشه. اما بعد از اینکه زن جوون پدر شوهرش متوجه ماجرا میشه، با پدر شوهر و پدرزن شوهرش سه نفری❌❌ فقط یه دختر سڪسیُ حشـ.ری مثل من میتونه توی یک ثانیه ڪ.یر کلفتتُ بیدار کنهُ...🤤💦🔞
1 7251Loading...
04
#Part_1 _اوممم تا حالا دوتا ددی منو جر نداده بودن اوممم اوووف ک.صم میخاااارهههه شیخ داشت از جلو جرم میداد و بابایی از پشت ک.صمو میمالید و صدای شلپ شلوپ میکرد از شدت شهوت پاهام میلرزید و باورم نمیشد دارم زیر بابایی و شیخ ک.ص و کو.نم‌ پاره میشه _اههههه رفیق دخترتو گاییدم چه ک.ص آبدار و تنگی داره بابایی با لذت رفیقشو پشتم فرستاد و منو روی خودش نشوند و سیلی به سینه های درشتم کوبید _من میخوام دخترمو از ک.ص بکنم تو از ک.ون بگادش تا به خودم بیام هردو همزمان از عقب و جلو واردم کردن از شدت درد و لذت جیغ کشیدم به معناب واقعی جر خوردم که بابایی سینه هامو تو مشتش چلوند و آه بلندی کشید _تا مامانش نیومده باید دوتا ددی هاش آبشو بیارن نه رفیق؟ شیخ لبمو تو دهنش کشید و تلمبه هاشون همزمان شد و ناله بلندی کردم... دوتا ددی داشتن هم خیلی خوب بود. -وااای من تشنمههه لطفا بهم آب بدید بابایی جونمم شیخ پوزخندی زد و خودشو ازم بیرون کشید و زبونمو بیرون اوردم که خودشو به زبونم کوبید چشمامو با لذت بستم لبمو گاز گرفتم که صدای در اومد و با وحشت به مامانم که لخت شد و جلو اومد... https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 سکس گروپ بین دختر و دوتا ددی که مامان دختره هم بهشون میپونده🙈🔞💦
1 4870Loading...
05
‍ ‍ •| مذه‍بیِ شهوتے💦👅 |• #پارت_41 موهام رو به چنگ کشیده بود و همچنان حالت داگی بودیم که گفتم: از کجا بلدی انقد خوب بکنی... فکر میکردم به جای سوراخ کو..نم بکنی تو سوراخ گوشم... با نفس نفس گفت: تو این موقعیت چرا یادت افتاده اینو بپرسی...؟ - اخه مثلا بچه مثبتی اما یه طوری میکنی که اون همه دوست پسرم با روابط متعدد نمی کردن. از کجا بلدی...نکنه زیر ابی می رفتی مثل الان؟ - خب ما هم یه جاهایی زیر ابی می ریم. - پس همه اش خدا و پیغمبر میکنید واسه ما خودتون تپه نریده نذاشتید هان. برم گردوند و کرد تو ک.صم. - تو که نمی‌خواستی بدون کا..ندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم... دیگه طاقت نیاوردم و گفتم: آه...تند تر.... خندید. - جوون...خوشت اومده. - لاشی...عجب ک.ی.ر.ی داشتی و رو نمی کردی، اگه میدونستم جای دادن به کل پسرای دانشگاه فقط به تو میدادم. - تو که تا یه دقیقه پیش به سالار می گفتی دول موشی. - اوه اسمش سالاره...من می میرم براش.. آه بیشتر... بکن تا ته... چه میدونستم همچین چیزی لای پاهات قایم کردی...أه... با خنده ضرباتش رو بیشتر کرد طوری که صدای شالاپ شلوپ برخورد پوست مونم بلند شد. ازم کشید بیرون که معترض گفتم: آه...چرا کشیدی عقب تازه داشتم حال میکردم. - برگرد میخوام از جلو ب.گامت. با ذوق برگشتم و پاهام رو وا کردم براش... - تو که نمی‌خواستی بدون کا.ندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم. https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk پسر بسیجی دانشگاه‌ سر مچ شون رو موقع سک.س گرفته حالا میگه اگه میخوای به کسی نگم باید منم با دختره س.ک.س کنم دختره هم مسخره اش کرد گفت تو بلند نیستی بکنی که با دیدن ک.ی.ر کلفتش برگاش ریخت و...💦🔞🫣🔥
2 0591Loading...
06
#تریسام #گروپ💦 +اوووف...زن باید تپل و سفید باشه و از ک🍑صش آب بچکه لبه های تپ🔞لیم و کشیدم و برادر شوهرم چو💦ولمو دورانی مالید، اهی کشیدم و پاهام رو به هم فشار داد _نظرت چیه اول داداشم #ک👅صت و بلیسه بهت حال بده؟ +اووووم خوبه ،بگو بلیسه... هلوم🍑 واسش آب افتاده ...اهههه لب هام رو بوسید و با نوک سینه هام بازی کردم که اه غلیظی کشیدم _#ک🍆یر داداشم و خوب ساک بزن که قراره امشب تو رحمن یه توله بکاریم تو الان عروس هر دو نفر مایی باید خوب سرویس بدی #دیلدو رو از روی میز برداشت و تنظیم کردم روی سوراخ #ک🔞صم و با یه حرکت نصفش رو فرو کردم تو و کمی بیرون آوردم و این بار تا ته فرو کردم ،که جیغی زدم و اه کشید _دوست داری #ارضا بشی #زنداداش کوچولوم؟ + اوهوووم💦..اییی دیگه..نمیتونم ..لطفا وای وای..داره .میاد تلمبه محکمی زد که بلافاصله ارضا شدم موهام رو کشید و انداخت رو تخت _بیا جلو #داداش وقتشه دو نفری #ک💦ص و #ک_.ون🍑 این جنده رد جر بدیم +آه #درد داره دو تایی..اییی ولی توماج و داریوش رو تخت اومدن و با فرو رفتن #کی🍆ر کلفتش جیغم به هوا رفت https://t.me/+miHCTkQmx6JjM2M0 https://t.me/+miHCTkQmx6JjM2M0 دو تا داداش تو تخت جرش میدن 😱🤭
2 8063Loading...
07
سوگلی شیخ✨ #پارت_835 واسه روزهای بعدش که کم کم بینمون یه حسی به وجود اومد و رابطه پنهانیمون شروع شد. اون اضطراب... ترس... هیجان... دلم واسه اون روزها تنگ شده بود. اون روزها فکر میکردم خوشبخت ترین دختر روی زمینم چون فواد دوستم داره. ولی در واقع احمقی بیش نبودم. گول عشق دروغینش رو خوردم. اگه فقط تموم اون اتفاقا نمی‌افتاد... شاید الان من و فواد توی خونه‌ی خودمون منتظر بچه‌امون بودیم. نه اینکه من اینجا تنها... و فواد اونجا تنها. بغضم رو قورت داده و وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدم. با مامان و بابا رفتیم داخل کافه و صبحونه مفصلی سفارش دادیم. در واقع بیشترش رو قرار بود من بخورم چون اونا خیلی کم غذا تر از من بودن اما من از بعد حاملگیم عین یه فیل غذا میخوردم. مهم نبود ناراحت باشم یا خوشحال، در هر زمان اشتهام باز بود و قطعا این بخاطر وجود فندوق بود. نفس عمیقی کشیدم و به زور غذاهارو توی دهنم چپوندم. تبدیل شده بودم به یه افسرده‌‌ی بی کس و تنها که منتظر اومدن بچه‌اش بود. حتی تا اومدن فندوق هم هنوز دو ماه مونده بود. کاش زودتر میومد و بغل میکردمش... با بودنش غمام یادم میرفت. گوشیم رو برداشته و واتساپم رو چک کردم. خبری از فرزانه نبود. انگار هنوز سامیار نرفته بود پیش فواد. تا کی باید منتظر خبر میموندم؟! * یک هفته از برگشتن سما به دبی می‌گذشت. یک هفته‌ای که برام جزو سخت ترین هفته های این چند ماه اخیر بود چون علنا هیچ جایی نمی‌رفتم و خودم رو توی خونه حبس کرده بودم. کاری جز دیدن سریال ترکیه ای و خوردن هله هوله نداشتم. حتی چکاب دکترم رو که مال پریروز بود عقب انداختم و نرفتم چون دلم نمیخواست از خونه بیرون برم.
2 67111Loading...
08
بابا لنگ دراز سکسی🔞🫦 #Part67 -آخ بابایی تلمبه بزن آهههه ک.صم خیلی خیسم اومممم توی دفتر کارگاه با شوگر ددیم سکس میکردیم و ک.صم ک.یر کلفتش رو قورت داده بود.. هرکی از کنار دفتر رد میشد از شیشه ها مارو تو اون وضعیت میدید و از ترس پا به فرار میذاشت. سینه هامو تو دستش گرفت و غرید: -هزار بار بکنمت باز تنگی ؛ جنده کوجولوی بابا . ناله کن . ناله کن تا ک صتو پاره نکردم محکم خودش رو بهم کوبید که از درد جیغی زدم و....💦🔞 https://t.me/+q2IlStznCpMxOTA0 https://t.me/+q2IlStznCpMxOTA0
1 6272Loading...
09
-بابایی خیس شده اونجام ، مریض شدم؟ اروم لای پاهامو باز کرد و سرشو سمت ک.صم برد. -هیییش ؛ ح.شری شدی کوچولو ، برات بخورمش اروم میشه جیغی زدم و تقلا کردم -بابایی بخوریش کلوچم تموم میشه بی کلوچه میشممم زبونشو روی ک.ص بی مو و نرمم گذاشت و لیسی بهش زد -اوممم چه خوشمزست توله سگ. وول نخور اب ک.صتو بیارمش از لذت زیاد اهی کشیدم و نالیدم: -چقد حال میده باباییی بیشتر بخورر https://t.me/+q2IlStznCpMxOTA0 https://t.me/+q2IlStznCpMxOTA0 شوگر ددی هاتی که ک.ص دختر کوچولوشو میخوره و کلفتیشو تو تنگی ک.صش جا میکنه🤤🔞💦
6140Loading...
10
سلام عزیزم ، لینکشو میذارم ولی چند ساعت دیگه باطل میکنم چون ممکنه ف.یل.تر بشیم..🔞❤️ https://t.me/+q2IlStznCpMxOTA0 https://t.me/+q2IlStznCpMxOTA0
7620Loading...
11
👤 865468 #پیام_ناشناس_جدید سلام خوشگلم ، چند وقت پیش لینک یه رمان گذاشتین در مورد آیه دختر ۱۷ ساله حـ*شـری و سکــسی ای بود که مورد تجاوز بابالنگ دراز و شوگر ددی سکسیش قرار گرفت و هر شب با پوزیشنای مختلف باهاش سـکس میکرد🥺 بابا لنگ درازش خیلی جذاب بود🤤💦 میشه یه بار دیگه لینکشو بذارید؟🥺
7660Loading...
12
کـ.ـص سفید و بی موی سپیده خانوم خونه رو میک میزدم و احسان توی کـ.ـونم اروم آروم تلمبه میزد تا کـ.ـیر کلفتش تو کـ.ـونم جا باز کنه آروم ناله میکردم و داشتم زیر خانوم و آقای خونه لذت میبردم که آب ک.ص سپیده.. https://t.me/+XXqdxx0sRSw5ZTlk https://t.me/+XXqdxx0sRSw5ZTlk با خدمتکار خونشون تریسام میرن🔞💦
2 2434Loading...
13
خانم و آقا روی مبل نشسته بودن لخت شدم و روی تخت دراز کشیدم پاهامو از هم باز کردم و انگشتامو روی ک.صم به حرکت در آوردم و باچشمای خمار از شهوت نگاشون میکردم 🔥 انگشتامو از ک.صم برداشتم و دونه دونه توی دهنم گذاشتم و باولع شروع به لیس زدن کردم که خانم جلو اومد چنگی به پام زد دستی روی ک.صم کشید و ...💦🔞 https://t.me/+XXqdxx0sRSw5ZTlk https://t.me/+XXqdxx0sRSw5ZTlk
2 5410Loading...
14
رمان سوگلی شیخ کاملش 1120 پارته که شش ماه پیش داخل vip به پایان رسید☑️💥 یعنی بیشتر از 300 پارت مونده که رمان توی کانال اصلی(اینجا) تموم شه و تقریبا یکسال جلوتر از اینجاست😨❤️ اما خب شما مجبور نیستید تا فهمیدن پایان رمان و خوندن کل رمان صبر کنید قیمت کل رمان سوگلی شیخ با 1120 پارت و پایان خوش در حال حاضر #50_هزار_تومن هستش🟢❤️ برای دریافت شماره کارت به ادمین پیام بدید👇 @advipyg
2 8342Loading...
15
Media files
2 6810Loading...
16
‌دختره از لای در سک*س مادرش و با ناپدریش و دید میزنه💦🔞 _چقدر کلفته شاهرخ جون میده ساک بزنی شاهرخ آلتش و فرو کرد تو دهن مادرم و تند عقب و جلو کرد _آه آفرین تند بخور... همزمان سینه های درشت مامان و بین دستاش گرفت و فشرد. یهو از دهنش بیرون کشید و داگیش کرد. آلت کلفت و درازش و مالید به سوراخ کو..ن مامان و به ضرب وارد کرد. _آخ سوختممم جلو دهم مامان و گرفت و تند تلمبه زد. _هیس جیغ نکش میخوای دخترت و بیدار کنی بیاد ببینه مادرش داره چطور از کو.ن گاییده میشه؟ با دیدن وضعیتشون بین پام خیس شد. دلم می خواست منم اون آلت کلفت و تو خودم حس کنم. دستم و فرو بردم داخل شورتم  و ناله ای کردم که صدایی گفت: _اووف اینجا رو باش گوهر، انگار دخترت هم دلش میخواد به سمتم اومد و کشیدتم داخل _حالا که اومدی مادرو دخترو ما هم جر میدم خمم کرد رو تخت و شورت و شلوارم و باهم کشید پایین _جوون چه تپلی و صورتی... https://t.me/+pZ4FKks2sLpiZWVk https://t.me/+pZ4FKks2sLpiZWVk https://t.me/+pZ4FKks2sLpiZWVk #تریسام🔥 رابطه با ناپدری و مادرش همزمان 😱🔞💦 https://t.me/+pZ4FKks2sLpiZWVk https://t.me/+pZ4FKks2sLpiZWVk
2 6700Loading...
17
سک.س خانم وکیل هو.رنی با موکلش🤤 دهمین #اسپ.نک رو هم به ک.ونم میزنه با دست و پای بسته فقط می تونم #ناله کنم اما اون بدون توجه چنگی به موهام می زنه و سرمو به طرف ک.یر کلفتش می بره زبونم رو در میارم تا #لیسی بهش بزنم _نوچ ...دختر بدی مثل تو لیاقت ک.یر منو نداره _ارسان بزار فقط یه #لیس بزنم فقط یه لیس بلند میخنده _نگاش کن خانم وکیلو واسه ک.یر داره به من التماس می کنه ک.یر میخوای خیلی خب منم بهت میدمش با دیدن دی.لدو بزرگ سیاه رنگ نفسم قطع میشه تو یه لحظه کل دی.لدو رو می کنه تو حلقم اوق می زنم اما اون بی توجه چند بار پشت سر هم کل دیل.دو رو تو حلقم می کنه دیل.دو رو میکشه بیرون دیل.دویی که از آب دهن من خیس خیس شده یه دستش رو فرستاد زیر #کو.نمو سریع و سریع شرتمو در آورد دیل.دو رو لای پام میماله وحشت زده جیغی می کشم _چی کار می کنی قرار ما فقط س.اک بود نه سک.س نیشخندی به صورتم می زنه و یه دفعه کل دیل.دو رو داخلم فرو می کنه _تو اگه میترسیدی نود برام نمیفرستادی و التماس نمی کردی تا ک.یرمو لیس بزنی الانم شل کن تا #خونت🩸 کل تختو به گوه نکشیده ارغوان یه دختر از خانواده ی مذهبیه که با قبول شدن وکالت دانشگاه تهران از شهرستان میاد تهران و اونجا پوشش رو به کل تغییر میده و تو مهمونیا شرکت می کنه و برای دوست پسرش عکسای نودش رو میفرسته و کارایی که تو خانواده اش براش قفل بودن رو انجام میده ارسان پسریه که همسایه ی ارغوان میشه تا بتونه راحتتر زیر نظرش بگیردش و برای انتقام از پدر و مادر ارغوان به ارغوان تجاوز می کنه و بکارتش رو میگیره با عکساش تو مهمونی و نودای که دست دوست پسرش داشت تهدیدش می کنه و اونو به خونه ش میبرع و هر روز شکنجش می کنه و بهش تجاوز می کنه https://t.me/+XGBDTVO3dJ0yMjVk https://t.me/+XGBDTVO3dJ0yMjVk
2 5440Loading...
18
-آه ک.ص.مو بمال...آه تند تر بمالش نوچ نوچی کرد و تیکه یخی از داخل ظرف برداشت لبخند خبیثی زد و یخ رو روی کـ🍓ـصم گذاشت که جیغ بلندی از سر شهو.ت کشیدم سیلی به سینم زد و گفت : میخوام ببینم کـ🍓ـص داغت چطوری این یخ رو آب میکنه! https://t.me/+64R1FELckAZjODc5 https://t.me/+64R1FELckAZjODc5 تنبیه برده‌ی سکـ🔞ـسی با یخ ‼️ راند دوم 🔞💦 دستمُ پر از تف کردم بردم لای پاهاش رسوندمش به کـ×ـص توپولوش شروع به مالیدنش کردم 💦🤤 ناله هاش بلند شد بازومو چنگ زد +آه مامی خواهش میکنم بیشتر آه بیشتر...🥺😰 نیشخندی زدمُ دستمو تا مچ یک ضرب وارد کـ*صش کردم که جیغ بلندی کشید و ...😱🔞💦 https://t.me/+64R1FELckAZjODc5 https://t.me/+64R1FELckAZjODc5 https://t.me/+64R1FELckAZjODc5 https://t.me/+64R1FELckAZjODc5 https://t.me/+64R1FELckAZjODc5 ‼️🔞لیتل شیطونِ حشر.یشو با دست و دیل.دو جر میده 🔞‼️
2 7732Loading...
19
هلو آبدار🍑💦 #پارت33 آرمین مردونگـ❌یشو یه ضرب تو پشتم فرو کرد و #سینه هامو تو #چنگش گرفت که #جیغی از روی درد کشیدم..💦 -اییی ولم کن #وحشیی.. خمار دم گوشم پچ زد: -هیشش هرزه من تموم شد..امیر معطل چی داداش؟ واقعا میخوای از خیر همچین #لعبتی بگذری که اونجا ماتت برده؟؟ امیر که تازه به خودش اومده بود لبخند #هیزی زدو جلو اومد: -این بچه با این #بدن ریزه میزش میتونه دونفرو تو سوراخ تنگش تحمل کنه؟ از #درد چشمامو روی هم فشار دادم که آرمین با تک خنده ای گفت: -کجاشو دیدی...به #جثه‌ش نگاه نکن بیا #جلو حالتو ببر اوووف جوجه.. امیر روی تخت نشستو و روبه آرمین گفت: -بیارش بالا داداش منم یه #صفا به اون تپل بین پاش بدم داره له له میزنه که..💦🔞 تا خواستم حرفی از سر مخالفت بزنم دو #انگشتشو تو #دهنم #فرو کرد.. -صدات در نیادا..مثل #پستونک بمکش انقد که دردی که قرار بچشیو فراموش کنی بیبی گرل... چشمام اشکی شده بود و نق میزدم که خودشو بهم چسبوندو با یه حرکت #کلفتیشو تو #بهشتم فرو کرد و پا به پای آرمین تو سوراخم تلمبه میزد.. -چقدر داغی تو بیبی اوف... https://t.me/+NZJoiVeN8SkzMzhk https://t.me/+NZJoiVeN8SkzMzhk https://t.me/+NZJoiVeN8SkzMzhk دوتایی دختره رو خفت میکنن و ازش رابطه میخوان🤤💦 اخـــــطــار⚠️ این رمان از پارت اولش دارای صحـنه های باز ممنوعست💯 بچه وارد نشه🔞🚫
3 2983Loading...
20
دختر و پسر برده ی لخت ، نوبتی ک.صم لیس میزدن که سرشون داد زدم و موهاشون کشیدم _ این چه طرز لیس زدن آشغالا زود باشید تند تر عمیق تر ، آخ .. ه*رزه های کثیف زبونشون تند تند لای لا..بیا هام کشیدن وعمیق مکش میزدن . _ هرکدومتون بتونه ا*رضام کنه بهش یه جایزه میدم اون یکیم که نتونه سرش میبرم ، از ترس جونشون مثل سگای وحشی پاهام باز کردن و سر لیس زدن رقابت میکردن _ اااه زود باشین سگای خوب تند تند ک.صم لیسش بزنین آفررررین جووون رو چ.وچولم بیشتر ... https://t.me/+3MMdoDhNl4s1ZGRk https://t.me/+3MMdoDhNl4s1ZGRk رابطه جنسی و سواستفاده رپتایل لزبین از برده های انسانی 😈🔞 #محدودیت_سنی
1 7832Loading...
21
منبع کامل رمان های LGBT(لزبین و گی) قطعا همینجاست🌈👇🔞 https://t.me/+3MMdoDhNl4s1ZGRk
1 9801Loading...
22
سکس خشن دوتا دختر|𝐋𝐆𝐁𝐓🔥🌈
2 1080Loading...
23
آرگه نویسنده‌ی معروفیه که فقط در زمینه‌ی LGBT رمان مینویسه و همه‌ی رمان‌هاش لزبین و گی هستش🌈 منبع کامل رمان های LGBT قطعا همینجاست👇🔞 https://t.me/+3MMdoDhNl4s1ZGRk
3060Loading...
24
رمان حشری و داغ|𝙇𝙂𝘽𝙏🔞🏳‍🌈
2 0840Loading...
25
خیس‌کننده ترین رمان لزبین!🏳‍🌈🙈 #پیشنهاد_نویسنده💯
2 1200Loading...
26
رمان لزبین صحنه دار میقولی؟ بفرما عجیجم👇🏳‍🌈 https://t.me/+3MMdoDhNl4s1ZGRk فقط کم بزن همیشه بزن🤣💦
1 9250Loading...
27
👨‍🚀
1 7280Loading...
28
#پرسینگ_نیپل 🔞 #Part_1 نوک سینه های نرم و گردمو لای انگشتاش گرفت و با چشمای نافذش تو چشمام زل زد. درحالی که آروم با نوکشون ور میرفت زمزمه کرد: -جون ، نوک سینت خوراک پرسینگه. با حرفی که زد حس کردم لای پاهام خیس شده. خیلی با خودم کلنجار رفتم تا راضی شم پرسینگ نیپلمو یه پسر انجام بده. اگه شوهرم میفهمید مرگم حتمی بود. اما الان پشیمون نبودم از انتخابم. هم پرسینگ میزد هم من لذت میبردم. لبخند پر شهوتی زدم و گفتم: -میخوای تستشون کنی؟ کمی به نیپلام فشار وارد کرد و گفت: -به موقعش میچشم. مراجعه کننده های دیگه پشت در بودن و منتظر تا کار من تموم شه. اما کار ما خیلی طول میکشید! گوشه‌ی لبمو گاز گرفتم و بهش خیره شدم. از اون سوزن دراز توی دستش میترسیدم فقط.. اما به دردش می ارزید. الکل رو روی نیپلام مالید. -اآهه ، اومم.. با ناله ای که کردم شروع کرد به ماساژ سینم. -دوست داری بمالمش؟ +اوممم ، خیلی. آههه نوک یکی از سینه هامو تو دهنش فرو کرد و لیسی بهش زد. داغ کردم از داغی دهنش. شورتم خیس خیس بود و به لای ک.صم چسبیده بود. دستمو تو موهای لخت و مردونش فرو کردم و گفتم: -بخور ، شیرشو بخور خیلی خوشمزست. اوممم... ناگهان در با شدت باز شد و با دیدن شوهرم تو چهار چوب با صورتی بر آشفته و خشمگین...😱😱🙈🙈🔞💦 https://t.me/+iHHbb5fb5FEyYTU0 https://t.me/+iHHbb5fb5FEyYTU0 https://t.me/+iHHbb5fb5FEyYTU0 https://t.me/+iHHbb5fb5FEyYTU0 https://t.me/+iHHbb5fb5FEyYTU0 مریم یه زن ح.شریه که با اصرار پدرش زن یکی از پولدار ترین آدمای شهر میشه اما دور از چشم شوهرش بهش خیانت میکنه. یه روز که که هوس میکنه نوک سینه هاشو پرسینگ کنه اون کارو به امیر پسری که ازش دو سال کوچیک تره میسپره و به کلینیکش میره و با امیر وارد رابطه میشه تا این که.. 🔞💦
1 6800Loading...
29
قهر کردی رفتی به امید این که شوهرت آدم بشه ولی چشمت روشن زن آورده تو خونت با شنیدن این حرف قلبم تیری کشید و مامانم عصبی ادامه داد: -پاشو آماده شو برو خونت تا سرت هوو نیاورده برت نگردوندت خونه بابات -مامان چی میگی؟ -اعظم خانوم سرایدارتون زنگ زد بهم گفت دامادت خانوم بازیاشو آورده تو خونه دیگه پاشو برو سر زندگیت مسخره بازی در نیار حداقل زن نیاره تو خونه کثافت کاریاشو بیرون خونه بکنه پاشو یالا بغض کرده و ناراحت لب زدم: -برم با آدمی که زن‌بازی می‌کنه خیانت میکنه دوباره زندگی کنم؟! مامانم کوبید تو صورتش: -زندگی نکنی چیکار کنی؟ طلاق بگیری؟ بی آبرومون کنی؟! دختر باید با لباس سفید از خونه پدرش بره با کفن سفیدم برگرده از جام پاشدم و جیغ زدم: - مامان بهم خیانت می‌کنه واسه همین قهر مردم اومدم خونه بابا اما اون قدر بی وقاحت که تو خونه هم زن آورده بی توجه چادرمو از چوب رختی برداشت سمتم پرت کرد: - مرد دیگه دخترم کنار بیا یه بچه بیارید درست میشه به خدا وا موندم، اگه جای منو امیر شوهرم عوض می‌شد اسم من می‌شد هرزه خراب و جرمم می‌شد خیانت و سنگ‌سار اما حالا که امیر خیانت کرده بود مرد بود؟ چادرم و مات زده پوشیدم و دنبال مادرم رفتم سمت خونم و بالاخره رسیدیم و درو که باز کردم اعظم و دیدم که تو حیاط بودو بدو اومد سمتمون: - سلام خانم جان سری تکون دادم که تند ادامه داد: - آقا با یه دختر اومده رفته تو خونن الان دستام مشت شد و با قدمای بلند سمت خونم رفتم و در باز کردم و داد زدم: - مرتیکه کثافت تو خونه ی من زن آوردی کجایی؟! کجایی امیر کجایی؟ مادر بدو پشتم اومد و سعی کرد آرومم کنه اما در اتاق خوابمون که باز شد و بازار با بالا تنه ی لخت کنار زنی متعجب بیرون اومد نتونستم خودمو کنترل کنم. سمت دختر حمله کردم و موهاشو گرفتم و صدای داد و بیداد و جیغ بلند شد اما در نهایت امیر با زور مردونه منو از دختره جدا کرد و هولم داد عقب و داد زد: -چیکار می‌کنی روانی؟! به گریه افتادم: -تو چیکار داری می‌کنی عوضی آشغال؟! جلو اومد: -نبودی سر خونه زندگیت نبودی تمکین کنی رفتم یه زن صیغه کردم تو چه؟ قلبم، صدای شکسته شدنش به گوشم رسید: -خیلی پستی امیر رو به مادرم کرد: -حاج‌ خانوم من که گفتم اگه ناراحتید بیاید دخترتونو طلاقش میدم مادرم اسم که طلاق میومد رنگ می‌باخت: -طلاق چیه پسرم؟ بشینید مشکلاتونو با حرف حل کنید امیر روبه من نیشخندی زد و گفت: -این جا خونه ی من تو زن منی مینام زن صیغه‌ای من... هم قانونی هم شرعی می‌تونی بمون زندگیتو کن قدمتم سر تخم چشمام نمی‌تونیم که طلاق به نفس نفس افتاده بودم و به زنی که ساکت پشت امیر ایستاده بود خیره شدم و هق هقم شکست که مادرم ادامه داد: -خب باشه شرع خدا گفته عیب نداره باشه عیب نداره اما دختر منم گناه داره حداقل زن صیغه ایتو نیار تو این خونه حالم ازین شرع بهم می‌خورد و سرم گیج می‌رفت و عقب نشینی کردم و صدای امیر اومد:-اگه باشه سر خونه زندگیش نمیارم ولی گیرم بهم نده که بیرون شب کجام دارم میگم النی میگم زن دارم زن صیغه ای نیشخندی زدم و واینستادم مادرم جواب بده سمت خروجی رفتم که مادرم بلند گفت: -مادر کجا میری؟! سوین دخترم؟ به دروغ لب زدم: -تو حیاط هوا بخورم نفسم بالا نمیاد سکوت شد و من بیرون رفتم اما صدای مادرم و شنیدم: -من راضیش میکنم پسرم بیاد سر خونه زندگیش اما توام اسم زن صیغه ایتو نیار دیگه نیشخندی زدم و با صورت اشکی چادرمو درآوردم و پرت کردم روی زمین! از در حیاط بیرون زدم و بدون هیچ مقصد و جایی دویدم، طوری دویدم که انگار داشتم از دست اون زندگی فرار می‌کردم... برام مهم نبود جایی ندارم، مهم نبود آواره میشم و کجا قرار بود برم من فقط میخواستم از اون همه زندگی بسته و عقاید خفه فرار کنم... با چشمای بسته و هق هق می‌دویدم با تمام توان اما به یک بار صدای بلند بوق و صدای جیغ لاستیکی باعث شد چشم باز کنم و بعد بوم... درد و پرت شدن به طرف دیگه خیابونو سیاهی... و میون اون همه سیاهی صدای مردونه ی نگرانی و بوی عطر تلخی آخرین چیزی بود که فهمیدم! - خانوم؟ خانوم؟ حالت خوبه یا علی چرا پریدی جلو ماشین یهو خانوم...؟ و این شروع داستان دیگه ای از زندگیم بود... https://t.me/+JKtc0XKBD21kOWZk https://t.me/+JKtc0XKBD21kOWZk https://t.me/+JKtc0XKBD21kOWZk https://t.me/+JKtc0XKBD21kOWZk https://t.me/+JKtc0XKBD21kOWZk
1 2930Loading...
30
- دختره چند سالشه؟! پریود مریود میشه؟! کریم سر پایین گرفته آرام لب زد: - میگه ۲۳ آقا! بله پریودم میشه از اون کسی که اوردتش پرسیدم. پکی به سیگارش زد و متفکر لب زد: - کس و کاری چیزی نداره؟! دوروز دیگه از زیر گور در نیان! - نه آقا خیالتون تخت! پرسیدم گفت هیچ کس و نداره دو سه باری دنبالش کردم واقعا کسی و نداشت. اخمی میان دو ابروی پرپشتش نشست. - به خدیجه گفتی چکش کنه؟! - بله آقا همه کار هارو کرده تر و تمیز لباس نو کرده تنش‌ با دست اشاره ای به بیرون زد - خیلِ خب! بفرستش داخل. خودتم تا صدات نزدم تو عمارت نچرخ - رو چشم آقا. کریم بیرون رفت و کمی بعد تقه ای به در خورد و بلافاصله در باز شد و دخترک داخل شد زیر چشمی خیره اش شد صورتِ کوچک و سرخ و قدِ کوتاهش به ۲۳ سال نمی خورد - سرت و بگیر بالا ببینم. آرام سر بالا گرفت - اسمت چیه؟ - م...ملورین آقا! پکی به ته سیگارش زد. - چند سالته؟! - بی..بیست و سه... تک ابرویی بالا داد و از پشت میزش بلند شد و نزدیک دخترک رفت... چرخشی دورش زد که دخترک از ترس در خودش جمع شد. از پشت سر به او نزدیک شد و در گوشش آرام زمزمه کرد - که بیست و سه سالته ؟! دخترک از جا پرید و کمی جلو تر رفت صداش لرزان شده بود. ترسیده بود - ب..بله آقا... - که تنهایی ؟! هوم؟! ته مانده سیگارش را جلو رفت و داخل زیر سیگاری خاموش کرد سیگار جدیدی آتش زد و با آرامش خاصی لب زد - تا وقتی که آتیش این سیگار خاموش میشه وقت داری راستش و بگی دختر جون! وگرنه من وقت خاله و خاله بازی ندارم.... دخترک از ترس لرزید.. - من...من که راستش و گفتم... چی و بهتون بگم؟ پوزخند زد و خیره اش شد - این که چند سالته و برای چی اینجایی؟! - ۲۳ سالمه! پول نیازم! اومدم...اومدم که... شرمش شد از قصدش بگوید. - سیگارم داره تموم میشه! یک....دو.... بازم سکوت کرده بود. چرا حرف نمی زد؟! - سه! وقتت تموم شد دختر جون! برو سر کس دیگه ای رو شیره بمال سپس فریاد زد - حلیمه! حلیمه بیا این دخترو ببر... یک لحظه با ترس و دلهره نزدیکش شد - چشم آقا غلط کردم...اشتباه کردم میگم ...میگم... نیشخندی زد و آرام دوباره لب زد - تا تموم شدن سیگار بعدیم حرفت و می زنی... سیگار را روشن کرد . - ا‌...اسمم ملورینه.... ۱۷ سالمه... پدر ...پدر و مادرم و توی تصادف ازدست دارم.. یه...یه خواهر کوچیک دارم ۴ سالشه سرطان خون داره... پول ...پول برای داروهاش ندارم.. به اینجا که رسید اشک هایش جاری شد - اومدم پیش خاله نسرین... بهش میگن خاله اونجا...اونجا میگفتن با همه مردا بخواب من...من بدم میومد... پول میخواستم‌‌. تا این که یدونه از دخترای اونجا...گفت که یکی هست دنبال دختره... با خجالت ادامه داد - دنبال دختر باکره‌ست! آدرس گرفتم.. اومدم اینجا... پی...پیش شما... ته مانده سیگار دوم را در زیر سیگاری خاموش کرد - آفرین... حالا راستش و گفتی میتونم بهت فرصت بدم روی صندلی نشست و به دخترم خیره شد صورت کوچک و زیبایی داشت... بدنِ سفید و... با دیدنش گُر گرفته دستی به ته ریشش کشید... - من کمک میکنم دارو های خواهرتو بخری ملورین سرش را به ضرب بالا گرفت - اما شرط داره.... از پشت میز بلند شد و نزدیک دخترک شد - کاری میکنم تا آخر عمرت بی نیاز بشی.... - چی...چی آقا!؟ هر ... هرچی شما دستور بدید... - زنِ من شو... دخترک،پوکر فیس نگاهش کرد... - زنِ صوری من شو! به مدت یک سال میشی زنِ پسر حاجی.... میشی زن من، اما جلوی خانوادم. دخترک با خوشحالی و بغض لب می زند - من خاک پاتونم هر چی شما امر کنید. خوبه ای زیر لب گفت و دست چک را از کمدِ میزش بیرون کشید و با چشمانی خمار لب زد - این چکِ دریافتیِ اوله! برای امشبه! لخت شو ، برای کاری که اومدی آماده شو! تا چکِ اول دارو های خواهرت و برات بکشم پارت رمانشه❌👇 نبود لف بده❌🙏 https://t.me/+lm5SA5Ww_o0xOWQ0 https://t.me/+lm5SA5Ww_o0xOWQ0
1 8256Loading...
31
اخخخخخخخ دارم ميميمرمممم! تو رو خدا #رحم كن... بچه داره به دنيا مياد... اخرين كمري رو كه زد خودشو توم تخليه كرد و بى جون كنارم دراز مشيد و فرياد زد: مامانننن! بيا #بچه داره ب دنيا مياد... #نازم زخم شده بود. مادرش فورى وارد شد و با ديدن اوين برهنه و سرو وضع #لختم صورتشو جمع كرد. بين #پام جا گرفت و با ديدن وضعيتم فرياد زد:نكبت زور بزن بچه ام از دست رفت... نميتونم... نميتونم...دارم ميميرم... با ارنجش چنان روى شكمم فشار اورد ك جيغم به هوا رفت. از درد به خودم ميپيچيدم. آفرين داره مياد همينطور رور بزن... #انگشتسو #واردم كرد و #كيسه ابو #پاره كرد.جيغم به هوا رفت. با پست دست تو دهنم كوبيد: خفه شوو!...بچه ام خفه سد... ديگه نميتونم... سرش معلوم شده زور بزن... باز با ارنج روم سوار شد : اخخخخخ... دلم... صداى نوزاد ك تو اتاق پيچيد صداى كف زدنا بلند شد. چشمهاى گريونمو وا كردم. اوين بچه رو تو بغلش گرفته بود. و مادرش بين پام نشسته بود: مامان يجور بدوزش ك از اولشم #تنگتر بشه... نخ و سوزن تو #بهشتم بالا و پايين مى رفت اما هيچ حسى نداشتم. انقدرى درد كشيده بودم اون پيشم هيچ نبود. وقتى كارش تموم شد از جاش بلند شد. مامان تموم شد؟! اره از اولشم #تنگتر كردم... بچه رو ببر بيرون بهش برس من ببينم چ كردى؟ باشه اما اول بزار بگم تميزش كنن بعد... خودم ميكنم... شماها برين... نگاهم با ترس به رفتن بقيه دوخته شده بود. رو بهش كردم و گفتم: تو رو بخدا من تازه #ترميم كردم... __ بازم ميدم #بدوزنت اما من ديگه نميتونم صبر كنم... يه بار ميرم و.... https://t.me/+ye-CsHpWeyEzMmFk
2 4171Loading...
32
خیس‌کننده ترین رمان لزبین!🏳‍🌈🙈 #پیشنهاد_نویسنده💯
6221Loading...
33
رمان لزبین صحنه دار میقولی؟ بفرما عجیجم👇🏳‍🌈 https://t.me/+3MMdoDhNl4s1ZGRk فقط کم بزن همیشه بزن🤣💦
6260Loading...
34
#داداش‌بسیجیم #part7 صحنه ایی که میدیدم اصلا برام قابل باور نبود اگه بهم میگفتن عموجانی تا حالا س.کس نکرده شاید باورم میشد اما اینکه بگن داداشت که صبح تا شب قرآن میخونه و تا حالا با جنس مخالف حرف نزده ج.ق میزنه عمرا باورم نمیشد اما حالا با همین دوتا چشم های درشتم داشتم به چشم میدیدم که داداشم داره توی حموم جق میزنه لبمو گزیدم و تازه متوجه کلفتی آلتش شدم خیلی خیلی خیلی کلفت و رگ رگی بود! شت! میشد گفت حتی از ۲۰ سانت هم کلفت و قطورتره! نبض زدن بین پام رو حس کردم و از روی شلوار نیشگونی از ک.صم گرفتم لعنتی الان چه وقته باد کردنه؟ زیرلب زمزمه کردم _به خودت بیا سوگل لعنتی خیلی کلفت و خواستنی بود جوری که دلم می خواست همین الان لخت شم و لباسامو دربیارمو برم توحموم بهش بدم! https://t.me/+brQYAi1dRl45ZjM0 https://t.me/+brQYAi1dRl45ZjM0
6970Loading...
35
#داداش‌بسیجیم #part1 از قصد پاهامو از هم باز کردم خشتک شلوارم پاره بود و زیر شلوارمم شورت نپوشیده بودم زیر چشمی بهش نگاه کردم هنوز حواسش به قرآن خوندن بود بهشتمو شیو کرده بودم و جوری پاهامو باز کرده بودم که اون سوراخ خوشگل تنگ صورتیم از شلوار جر خورده ام مشخص بود با شنیدن صدا زدنای بابام سرشو بلند کرد. تا دیدم سرشو بلند کرده لبخند پر عشوه ایی زدم و پاهامو بیشتر باز کردم نگاهم زوم شلوارش بود داداش خوشگلم با اینکه ۵ سال ازم کوچیکتر بود اما مردونگی خیلی کلفتی داشت‌ میتونستم از روی شلوارش به خوبی بفهمم که حداقل ۱۹.۲۰ سانت ک.یر توی اون شلوارش خوابیده! _داداش! با شنیدن صدام نگاهشو بهم دوخت و نگاهش به اولین چیزی که افتاد خشتک پاره و بهشت صورتیم که حالا خیس خیس شده بود افتاد سریع صورتش سرخ شد و نگاهش پر از شرم و خجالت شد و نگاهشو ازم دزدید با خباثت گوشیمو برداشتم و بهش اس،ام اس دادم _خوشت اومد از اون کلوچه صورتی داداش بسیجیم؟😱👅👇 https://t.me/+brQYAi1dRl45ZjM0 https://t.me/+brQYAi1dRl45ZjM0
1 2830Loading...
36
#داداش‌بسیجیم #part7 صحنه ایی که میدیدم اصلا برام قابل باور نبود اگه بهم میگفتن عموجانی تا حالا س.کس نکرده شاید باورم میشد اما اینکه بگن داداشت که صبح تا شب قرآن میخونه و تا حالا با جنس مخالف حرف نزده ج.ق میزنه عمرا باورم نمیشد اما حالا با همین دوتا چشم های درشتم داشتم به چشم میدیدم که داداشم داره توی حموم جق میزنه لبمو گزیدم و تازه متوجه کلفتی آلتش شدم خیلی خیلی خیلی کلفت و رگ رگی بود! شت! میشد گفت حتی از ۲۰ سانت هم کلفت و قطورتره! نبض زدن بین پام رو حس کردم و از روی شلوار نیشگونی از ک.صم گرفتم لعنتی الان چه وقته باد کردنه؟ زیرلب زمزمه کردم _به خودت بیا سوگل لعنتی خیلی کلفت و خواستنی بود جوری که دلم می خواست همین الان لخت شم و لباسامو دربیارمو برم توحموم بهش بدم! https://t.me/+brQYAi1dRl45ZjM0 https://t.me/+brQYAi1dRl45ZjM0
7080Loading...
37
روی ک.ص مشتری ژل ریختم و حسابی مالیدمش که صدای آه و نالش در اومد چو.چول خیسش رو بین انگشتام گرفتم و فشارش دادم که جیغ بلندی کشید حشری نگاهش کردم و گفتم: - نظرت چیه قبل داغ شدن دستگاه یه حالی به تپلی بین پات بدم؟😈💦 - آهههه....جرم بده اپراتور حشری هورنی دستگاه لیزر رو برداشتم و تهشو یه ضرب وارد سوراخ تنگ ک.صش کردم که جیغ بلندی کشید...... https://t.me/+NScMNb8nrmpjNGZh https://t.me/+NScMNb8nrmpjNGZh اپراتور لیزر حشری ک.ص تنگ مشتری رو با دستگاه لیزر جر میده.....🔞
2 2782Loading...
38
-اومممم لای ک.صمم لیزر کن ساناز جون بدجوری خیس کردمم چوچولمو میمالید و دستگاه رو روی بیکینیم میچرخوند اه و ناله هام کل سالن رو گرفته بود که زبون ساناز روی ک.صم نشست با حشر زیاد به موهاش چنگ زدم و ک.صمو به دهنش چسبودم -اوممم بخور اهههه ساناز جنده اب ک.صمو بیاررر با لذت سینه هامو تو مشتم گرفته بودم.و ک.صم دهن ساناز بود که صدای پسری از بالای سرم اومد -میخوای ک.یر منم بره تو ک.صت؟! با دیدن ک.یر کلفتش..🙈🔞💦 https://t.me/+NScMNb8nrmpjNGZh https://t.me/+NScMNb8nrmpjNGZh تریسام با اپراتور لیزر و دوست پسرش🙊🔞
2 4664Loading...
39
رمان سوگلی شیخ کاملش 1120 پارته که شش ماه پیش داخل vip به پایان رسید☑️💥 یعنی بیشتر از 300 پارت مونده که رمان توی کانال اصلی(اینجا) تموم شه و تقریبا یکسال جلوتر از اینجاست😨❤️ اما خب شما مجبور نیستید تا فهمیدن پایان رمان و خوندن کل رمان صبر کنید قیمت کل رمان سوگلی شیخ با 1120 پارت و پایان خوش در حال حاضر #50_هزار_تومن هستش🟢❤️ برای دریافت شماره کارت به ادمین پیام بدید👇 @advipyg
2 3320Loading...
40
Media files
1 9600Loading...
#معشوقه‌ی‌خراب #پارت_44 ک.یر آرش رو از ک.صم بیرون کشیدم. به کوثر نزدیک شدم و شروع کردم سینه هاش رو لیس زدن. آرش اومد جلو. خودش رو کشید سمت کوثر و با یه حرکت شروع کرد خوردن ک.صش. آنچنان ملچ ملوچی راه انداخته بود و با ولع می‌خورد که ماتم برد. کوثر بی طاقت به خودش لولید و دست کرد تو موهای آرش، سر آرش رو بیشتر به ک.ص خودش فشار داد. کوثر- آهههه... آرههه... همونطوری بخورششش... کثافت یکبار اینجوری واسه من نخورده بود! دیدن آرش در حالی که داشت ک.ص کوثر رو می‌خورد اونقد هورنیم کرد که دوباره ک.صم خیس شد. شروع کردم خودم رو مالیدن. آرش زبونشو دورانی رو چ.وچول کوثر چرخوند و گفت: - آخخ... ک.صت مزه زندگی میده دختر... یه جوری بکنمت که نعره بزنی آرش جرم بده!!! لب گزیدم و بیشتر خودمو مالیدم. کوثر که کم کم یخش وا شده بود گفت: - بکنش توم... ک.یرتو بکن تو سوراخم میخوام حست کنم... ساناز میذاری دوست پسرت منو بکنه؟ تند سر تکون دادم و آرش کوثر رو برگردوند تا روی زانوهاش وایسه. بعد از پشت سر ک.یرش رو چند بار به ک.ص کوثر مالید و بعد یهو کلشو وارد کرد. شروع کرد تلمبه زدن و صدای جیغ های سکسی کوثر بالا رفت. پاهامو جلو چشم کوثر باز کردم و دست کشیدم رو ک.صم. لای ک.صمو باز کردم و دست کردم تو موهای کوثر، سرشو محکم چسبوندم به ک.صم: - بخورش... ک.صمو بخور... آفریننن اولش تعجب کرد و براش عجیب بود. با انزجار نوک زبونشو زد به ک.صم و گفت: - ساناز من چندشم میشه... داشتم دیوونه میشدم و هیچی برام مهم نبود. فقط میخواستم اون زبون خیس و داغش رو حس کنم. برای همین بی توجه به حرفش سرشو فشار دادم و جیغ زدم: - بخووور... آرش خندید و اسپنکی به ک.ون قلمبه کوثر زد. گفت: - بخور براش کوثر... https://t.me/+t81GN7WtSOthM2Ix https://t.me/+t81GN7WtSOthM2Ix
نمایش همه...
𝐁𝐢𝐭𝐜𝐡 𝐥𝐨𝐯𝐞𝐫🔞

اون دختری باش که دوست پسرت نتونه از کردنت سیر بشه💧🔞 ژانر رمان: اروتیک🔞 نویسنده: nobody

👍 1
sticker.webp0.27 KB
🔥 1
‍ ‍ س‍...ک‍...س عروس خانواده با پدر شوهرش🔞❌ بنری که می‌خونید، #پارت‌واقعی‌رمانه و دارای #محدودیت_سنی هست. لطفاً با #احتیاط وارد شوید👇🆘 محتوای ذکر شده، مناسب بزرگسالان است: - حتی باورت نمیشه که چقدر دلم می‌خواد همین حالا کی‍*رمو با تمام قدرت وارد جفت سو*راخات کنم و اونقدر تلم‍*به بزنم که ک‍*ص و کو*نت سرخ و کبود بشه! آخی کشیدم و با دستام، با..سنش رو چنگ زدم. ناخنام رو تو پوست کو*نش فشار دادم و محکم، سمت خودم کشیدمش که کی‍*رش مستقیم لای چا.ک حساس ک‍*صم قرار گرفت. - پس برای همین اینقدر داری دست دست می‌کنی واسه پا*ره کردنم؟ جون کشیده ای گفت و تو یه حرکت، کل کی‍*رش رو تو ک‍*صم جا داد که آه بلندی کشیدم و پاشنهٔ پاهام رو به کمرش فشار دادم. - آه! همینه! همینو می‌خواستم! جر..م بده مرصاد جون! ک‍*ص و کو..نمو با کی‍*ر کلفتت پا...ره کن - چشم! شما امر کن عروس س‍*ک‍*سی و حش‍..ری من! بلافاصله شروع کرد به وحشیانه تل‍*مبه زدن. کی‍*رش رو با هر بار ضربه داخل سو*راخم، تا نا*فم احساس می‌کردم و بدنم زیر تل‍*مبه هاش مثل ویبره می‌لرزید. - خوبه ملیسا!؟ خوشت میاد داری زیر کی‍*ر پدر شوهر خودت گا*ییده میشی!؟ سرم رو تند تند تکون دادم و ناخنام رو از کمر تا شونه هاش بالا کشیدم و پشتش رو چنگ زدم: - آه! آره آره! حالا می‌فهمم آرش قدرتش تو س‍*کس کردنو از کی به ارث برده! آخ! محکتر! دلم می‌خواد زیر ک‍*یرت یه جوری گا*ییده بشم که ک‍*صم خون بیفته مرصاد! https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 ملیسا، دختری که در غیاب شوهرش پدر شوهرش رو اغوا میکنه و باهاش همخواب میشه. اما بعد از اینکه زن جوون پدر شوهرش متوجه ماجرا میشه، با پدر شوهر و پدرزن شوهرش سه نفری❌❌ فقط یه دختر سڪسیُ حشـ.ری مثل من میتونه توی یک ثانیه ڪ.یر کلفتتُ بیدار کنهُ...🤤💦🔞
نمایش همه...

#Part_1 _اوممم تا حالا دوتا ددی منو جر نداده بودن اوممم اوووف ک.صم میخاااارهههه شیخ داشت از جلو جرم میداد و بابایی از پشت ک.صمو میمالید و صدای شلپ شلوپ میکرد از شدت شهوت پاهام میلرزید و باورم نمیشد دارم زیر بابایی و شیخ ک.ص و کو.نم‌ پاره میشه _اههههه رفیق دخترتو گاییدم چه ک.ص آبدار و تنگی داره بابایی با لذت رفیقشو پشتم فرستاد و منو روی خودش نشوند و سیلی به سینه های درشتم کوبید _من میخوام دخترمو از ک.ص بکنم تو از ک.ون بگادش تا به خودم بیام هردو همزمان از عقب و جلو واردم کردن از شدت درد و لذت جیغ کشیدم به معناب واقعی جر خوردم که بابایی سینه هامو تو مشتش چلوند و آه بلندی کشید _تا مامانش نیومده باید دوتا ددی هاش آبشو بیارن نه رفیق؟ شیخ لبمو تو دهنش کشید و تلمبه هاشون همزمان شد و ناله بلندی کردم... دوتا ددی داشتن هم خیلی خوب بود. -وااای من تشنمههه لطفا بهم آب بدید بابایی جونمم شیخ پوزخندی زد و خودشو ازم بیرون کشید و زبونمو بیرون اوردم که خودشو به زبونم کوبید چشمامو با لذت بستم لبمو گاز گرفتم که صدای در اومد و با وحشت به مامانم که لخت شد و جلو اومد... https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 سکس گروپ بین دختر و دوتا ددی که مامان دختره هم بهشون میپونده🙈🔞💦
نمایش همه...
𝙎𝙚𝙭 𝙝𝙤𝙪𝙨𝙚🔞

بندازمت رو تخت خیمه بزنم روت، بیوفتم به جون لباتو کبودشون کنم🫦💦 این رمان مناسب همه سنین نیست🔞

‍ ‍ •| مذه‍بیِ شهوتے💦👅 |• #پارت_41 موهام رو به چنگ کشیده بود و همچنان حالت داگی بودیم که گفتم: از کجا بلدی انقد خوب بکنی... فکر میکردم به جای سوراخ کو..نم بکنی تو سوراخ گوشم... با نفس نفس گفت: تو این موقعیت چرا یادت افتاده اینو بپرسی...؟ - اخه مثلا بچه مثبتی اما یه طوری میکنی که اون همه دوست پسرم با روابط متعدد نمی کردن. از کجا بلدی...نکنه زیر ابی می رفتی مثل الان؟ - خب ما هم یه جاهایی زیر ابی می ریم. - پس همه اش خدا و پیغمبر میکنید واسه ما خودتون تپه نریده نذاشتید هان. برم گردوند و کرد تو ک.صم. - تو که نمی‌خواستی بدون کا..ندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم... دیگه طاقت نیاوردم و گفتم: آه...تند تر.... خندید. - جوون...خوشت اومده. - لاشی...عجب ک.ی.ر.ی داشتی و رو نمی کردی، اگه میدونستم جای دادن به کل پسرای دانشگاه فقط به تو میدادم. - تو که تا یه دقیقه پیش به سالار می گفتی دول موشی. - اوه اسمش سالاره...من می میرم براش.. آه بیشتر... بکن تا ته... چه میدونستم همچین چیزی لای پاهات قایم کردی...أه... با خنده ضرباتش رو بیشتر کرد طوری که صدای شالاپ شلوپ برخورد پوست مونم بلند شد. ازم کشید بیرون که معترض گفتم: آه...چرا کشیدی عقب تازه داشتم حال میکردم. - برگرد میخوام از جلو ب.گامت. با ذوق برگشتم و پاهام رو وا کردم براش... - تو که نمی‌خواستی بدون کا.ندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم. https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk پسر بسیجی دانشگاه‌ سر مچ شون رو موقع سک.س گرفته حالا میگه اگه میخوای به کسی نگم باید منم با دختره س.ک.س کنم دختره هم مسخره اش کرد گفت تو بلند نیستی بکنی که با دیدن ک.ی.ر کلفتش برگاش ریخت و...💦🔞🫣🔥
نمایش همه...
• 𝑯𝒐𝒓𝒏𝒚 𝒓𝒆𝒍𝒊𝒈𝒊𝒐𝒖𝒔 •

دستاتو ببندم بدنتو لیس بزنم و تو خمار به خودت بپیچی🔞💦 •ژانر:بزرگسال،ممنوعه🔞 •زمان پارتگذاری:شنبه تا پنجشنبه❌ ‌•P1:

https://t.me/c/2058267256/3

👍 1
00:04
Video unavailable
#تریسام #گروپ💦 +اوووف...زن باید تپل و سفید باشه و از ک🍑صش آب بچکه لبه های تپ🔞لیم و کشیدم و برادر شوهرم چو💦ولمو دورانی مالید، اهی کشیدم و پاهام رو به هم فشار داد _نظرت چیه اول داداشم 👅صت و بلیسه بهت حال بده؟ +اووووم خوبه ،بگو بلیسه... هلوم🍑 واسش آب افتاده ...اهههه لب هام رو بوسید و با نوک سینه هام بازی کردم که اه غلیظی کشیدم _#ک🍆یر داداشم و خوب ساک بزن که قراره امشب تو رحمن یه توله بکاریم تو الان عروس هر دو نفر مایی باید خوب سرویس بدی #دیلدو رو از روی میز برداشت و تنظیم کردم روی سوراخ #ک🔞صم و با یه حرکت نصفش رو فرو کردم تو و کمی بیرون آوردم و این بار تا ته فرو کردم ،که جیغی زدم و اه کشید _دوست داری #ارضا بشی #زنداداش کوچولوم؟ + اوهوووم💦..اییی دیگه..نمیتونم ..لطفا وای وای..داره .میاد تلمبه محکمی زد که بلافاصله ارضا شدم موهام رو کشید و انداخت رو تخت _بیا جلو #داداش وقتشه دو نفری #ک💦ص و #ک_.ون🍑 این جنده رد جر بدیم +آه #درد داره دو تایی..اییی ولی توماج و داریوش رو تخت اومدن و با فرو رفتن #کی🍆ر کلفتش جیغم به هوا رفت https://t.me/+miHCTkQmx6JjM2M0 https://t.me/+miHCTkQmx6JjM2M0 دو تا داداش تو تخت جرش میدن 😱🤭
نمایش همه...
FLViIRtXsAQmBBH.mp40.56 KB
👍 2
سوگلی شیخ✨ #پارت_835 واسه روزهای بعدش که کم کم بینمون یه حسی به وجود اومد و رابطه پنهانیمون شروع شد. اون اضطراب... ترس... هیجان... دلم واسه اون روزها تنگ شده بود. اون روزها فکر میکردم خوشبخت ترین دختر روی زمینم چون فواد دوستم داره. ولی در واقع احمقی بیش نبودم. گول عشق دروغینش رو خوردم. اگه فقط تموم اون اتفاقا نمی‌افتاد... شاید الان من و فواد توی خونه‌ی خودمون منتظر بچه‌امون بودیم. نه اینکه من اینجا تنها... و فواد اونجا تنها. بغضم رو قورت داده و وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدم. با مامان و بابا رفتیم داخل کافه و صبحونه مفصلی سفارش دادیم. در واقع بیشترش رو قرار بود من بخورم چون اونا خیلی کم غذا تر از من بودن اما من از بعد حاملگیم عین یه فیل غذا میخوردم. مهم نبود ناراحت باشم یا خوشحال، در هر زمان اشتهام باز بود و قطعا این بخاطر وجود فندوق بود. نفس عمیقی کشیدم و به زور غذاهارو توی دهنم چپوندم. تبدیل شده بودم به یه افسرده‌‌ی بی کس و تنها که منتظر اومدن بچه‌اش بود. حتی تا اومدن فندوق هم هنوز دو ماه مونده بود. کاش زودتر میومد و بغل میکردمش... با بودنش غمام یادم میرفت. گوشیم رو برداشته و واتساپم رو چک کردم. خبری از فرزانه نبود. انگار هنوز سامیار نرفته بود پیش فواد. تا کی باید منتظر خبر میموندم؟! * یک هفته از برگشتن سما به دبی می‌گذشت. یک هفته‌ای که برام جزو سخت ترین هفته های این چند ماه اخیر بود چون علنا هیچ جایی نمی‌رفتم و خودم رو توی خونه حبس کرده بودم. کاری جز دیدن سریال ترکیه ای و خوردن هله هوله نداشتم. حتی چکاب دکترم رو که مال پریروز بود عقب انداختم و نرفتم چون دلم نمیخواست از خونه بیرون برم.
نمایش همه...
59👍 16🔥 4👏 4 3
بابا لنگ دراز سکسی🔞🫦 #Part67 -آخ بابایی تلمبه بزن آهههه ک.صم خیلی خیسم اومممم توی دفتر کارگاه با شوگر ددیم سکس میکردیم و ک.صم ک.یر کلفتش رو قورت داده بود.. هرکی از کنار دفتر رد میشد از شیشه ها مارو تو اون وضعیت میدید و از ترس پا به فرار میذاشت. سینه هامو تو دستش گرفت و غرید: -هزار بار بکنمت باز تنگی ؛ جنده کوجولوی بابا . ناله کن . ناله کن تا ک صتو پاره نکردم محکم خودش رو بهم کوبید که از درد جیغی زدم و....💦🔞 https://t.me/+q2IlStznCpMxOTA0 https://t.me/+q2IlStznCpMxOTA0
نمایش همه...
👍 1
-بابایی خیس شده اونجام ، مریض شدم؟ اروم لای پاهامو باز کرد و سرشو سمت ک.صم برد. -هیییش ؛ ح.شری شدی کوچولو ، برات بخورمش اروم میشه جیغی زدم و تقلا کردم -بابایی بخوریش کلوچم تموم میشه بی کلوچه میشممم زبونشو روی ک.ص بی مو و نرمم گذاشت و لیسی بهش زد -اوممم چه خوشمزست توله سگ. وول نخور اب ک.صتو بیارمش از لذت زیاد اهی کشیدم و نالیدم: -چقد حال میده باباییی بیشتر بخورر https://t.me/+q2IlStznCpMxOTA0 https://t.me/+q2IlStznCpMxOTA0 شوگر ددی هاتی که ک.ص دختر کوچولوشو میخوره و کلفتیشو تو تنگی ک.صش جا میکنه🤤🔞💦
نمایش همه...
1
سلام عزیزم ، لینکشو میذارم ولی چند ساعت دیگه باطل میکنم چون ممکنه ف.یل.تر بشیم..🔞❤️ https://t.me/+q2IlStznCpMxOTA0 https://t.me/+q2IlStznCpMxOTA0
نمایش همه...