Bsdnovel

در رابطه با زندگینامه و سرگذشت اوسامو دازای، درمورد ماجرای آشنایی دو نویسنده و شاعر اوسامو دازای و چویا ناکاهارا هم این پست رو قبلا گذاشته بودم که دوباره اینجا میذارمش💫 ~•@bsdnovel•~

و درآخر این مطلب زندگینامه نویسنده، با اینکه شخصیت دازای تو بانگو برگرفته از این نویسنده‌ست (بیشتر از روی شخصیت اصلی داستان زوال بشری درواقع) و به همون اندازه هم فاکداپه، ولی بازم به نظر من حتی این کاراکتر دازای تو بانگو هم از نسخه خود نویسنده عیاشش چند درصد بهتره😂 ~•@bsdnovel•~

کتابایی که به زبان فارسی از اوسامو دازای ترجمه شدن و میتونید تهیه‌شون کنید👇 زوال بشری شایو/ یا خورشید رو به غروب(از نشر نیماژ) صبح خاکستری در باب عشق و زیبایی بدو مِلوس! باقی کتابها که به زبان انگلیسی(بدون ترجمه فارسی) از این نویسنده هستن Schoolgirl The Flowers of Buffoonery Self-Portraits: Stories Blue Bamboo: Tales of Fantasy and... Pandora's Box The Beggar Student No One Knows #معرفی_کتاب ~•@bsdnovel•~

در نهایت زندگی پرحاشیه این نویسنده، شایعه خیلی قوی‌ای وجود داره مبنی بر اینکه آخرین خودکشی دازای که برخلاف دفعات قبل خودکشی موفقی هم بود و به مرگش در ۳۹ سالگی ختم شد، درواقع به هیچ وجه خودکشی نبود. بلکه تومی اون رو به قتل رسوند و بعد از انداختن جسد دازای در کانال، به زندگی خودش هم پایان داد. گرچه این شایعه دستمایه داستان ها و فیلم های زیادی شد ولی هیچوقت مدرک محکمی برای اثباتش به دست نیومد. ~•@bsdnovel•~

◇دازای همیشه علاقه زیادی به نوشیدن داشت و درنهایت شدیدا معتاد الکل شد. وضعیت سلامتیش روز به روز بدتر میشد و تو همین شرایط با تومی که یک بیوه جنگی بود آشنا شد و دازای همسر و بچه هاش رو ول کرد تا با تومی زندگی کنه تو همین دوران بزرگترین اثرش به نام "نه آدمی" (no longer human) که اینم نوعی زندگی نامه خودنوشت بود رو خلق کرد. یک سال بعد دازای مشغول نوشتن رمان کوتاه "خداحافظی" بود که درنهایت تومی و دازای موفق شدن با غرق کردن خودشون تو کانال تاماگاوا (نزدیک خونه دازای) که بر اثر بارندگی آبش بالا اومده بود به زندگی خودشون پایان بدن. و تصادفا دقیقا روز تولد دازای (یعنی همین امروز) اجسادشون پیدا شد. ~•@bsdnovel•~

◇دازای پعد از جنگ به اوج محبوبیت و شهرتش رسید و تو داستان «همسر ویلِن» زندگی هرزه و فاسد توکیوی بعد از جنگ رو روایت کرد. راوی داستان، همسر شاعریه که شوهرش ترکش کرده. شوهر از صاحب میخونه‌ای پول دزدیده و زن مجبور میشه برای جبران خسارت اونجا کار کنه و برای بقای خودش سختی‌ها و مشقت‌های زیادی رو پشت سر میذاره حتی مورد تجاوز قرار می‌گیره، ولی امیدش را از دست نمیده. تو همین سال بهترین اثر دازای به اسم شایو (خورشید رو به غروب) منتشر شد‌. این داستان درمورد زندگی زنی بود که یکی از طرفدارای پر و پاقرص دازای بود و بعد از ملاقات با دازای دختری به دنیا اورد ولی به ازدواج ختم نشد. ~•@bsdnovel•~

◇دازای پعد از جنگ به اوج محبوبیت و شهرتش رسید و تو داستان «همسر ویلِن» زندگی هرزه و فاسد توکیوی بعد از جنگ رو روایت کرد. راوی داستان، همسر شاعریه که شوهرش ترکش کرده. شوهر از صاحب میخونه‌ای پول دزدیده و زن مجبور میشه برای جبران خسارت اونجا کار کنه و برای بقای خودش سختی‌ها و مشقت‌های زیادی رو پشت سر میذاره حتی مورد تجاوز قرار می‌گیره، ولی امیدش را از دست نمیده. تو همین سال بهترین اثر دازای به اسم شایو (خورشید رو به غروب) منتشر شد‌. این داستان درمورد زندگی زنی بود که یکی از طرفدارای پر و پاقرص دازای بود و بعد از ملاقات با دازای دختری به دنیا اورد ولی به ازدواج ختم نشد. ◇دازای همیشه علاقه زیادی به نوشیدن داشت و درنهایت شدیدا معتاد الکل شد. وضعیت سلامتیش روز به روز بدتر میشد و تو همین شرایط با تومی که یک بیوه جنگی بود آشنا شد و دازای همسر و بچه هاش رو ول کرد تا با تومی زندگی کنه تو همین دوران بزرگترین اثرش به نام "نه آدمی" (no longer human) که اینم نوعی زندگی نامه خودنوشت بود رو خلق کرد. یک سال بعد دازای مشغول نوشتن رمان کوتاه "خداحافظی" بود که درنهایت تومی و دازای موفق شدن با غرق کردن خودشون تو کانال تاماگاوا (نزدیک خونه دازای) که بر اثر بارندگی آبش بالا اومده بود به زندگی خودشون پایان بدن. و تصادفا دقیقا روز تولد دازای (یعنی همین امروز) اجسادشون پیدا شد. ~•@bsdnovel•~

◇وقتی ژاپن وارد جنگ جهانی دوم شد دازای بابت بیماری سل از شرکت در جنگ معاف شد و با وجود مانع بزرگ سانسور در اون زمان برای دازای، بازم تونست تعدادی از آثارشو به چاپ برسونه و تو دسته نویسنده های محبوب اون زمان بمونه. داستانایی که دازای در جنگ جهانی دوم منتشر کرد «وزیرِ سانه تومو»، «سوگارو»، «جعبه‌ی پاندورا» و «قصه‌ی شاه پریون» بودن. خونه دازای دو بار بمباران شد ولی خانوادش از این حملات جون سالم به در بردن. سومین دختر دازای، ساکوتو، تو این سال به دنیا اومد و بعدها با اسم مستعار یوکو توشیما نویسنده معروفی شد. ~•@bsdnovel•~

◇بین این سالها دازای رمانها و داستانای زیادی نوشت که همشون نوعی زندگی نامه خودنوشت بودن. اولین داستانش "گیوفوکوکی" داستانی خیالی و ترسناک درمورد خودکشی بود. باقی داستان هاشم تو این سالها "گل های مسخرگی"، "خلاف جریان"، "خدای بیهودگی"، مجموعه "سالهای افول" و "صبح خاکستری" که همشون نشون دهنده روح تنها و عیاش دازای هستن. ~•@bsdnovel•~

◇چند سال بعدش برای توشیما سالهای پرباری بود و دیوانه وار مینوشت و تو همین زمان برای اولین بار داستان کوتاهی به اسم "قطار" نوشت و اسم نویسندگی اوسامو دازای رو برای خودش انتخاب کرد. دو سال بعدش دازای نه تونست تحصیلاتشو تموم کنه و نه تو روزنامه توکیو شغلی دست و پا کنه. تو همین سال، داستان های پایانی رو (که میخواست نوعی خداحافظیش با این دنیا باشه) رو تموم کرد و بعد خودش رو حلق آویز کرد که بازم ناموفق بود. بعد از سومین خودکشی ناموفقش برای عمل اپاندیس بستری شد که اونجا به پابینال(نوعی مسکن از خانواده مورفین) معتاد شد و بعد از یکسال مبارزه برای ترک نهایت تو بیمارستان روانی بستری شد. تو این دوران همسر دازای با بهترین دوستش بهش خیانت کرد، دازای تصمیم گرفت با همسرش دوتایی با خوردن قرص خواب خودکشی کنن که بازم ناموفق بود. نهایت دازای همسرش رو طلاق داد و با یک معلم ازدواج کرد و یک دختر اورد. ~•@bsdnovel•~