cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

Living with Cinema🎥

کانالی برای جاذبه‌های هنرهفتم 🎞

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
816
مشترکین
+124 ساعت
+37 روز
+130 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

فیلم Kafka 1991 به کارگردانی استیون سودربرگ. این فیلم با اقتباس از زندگی و آثار کافکا فیلمی معماگونه و با فضایی بین واقعیت و خیال یک فضای کافکایی ایجاد می‌کند. #معرفی_فیلم @Livibc
نمایش همه...
ماکس برود دوست صمیمی کافکا می گوید که او از همان دوران کودکی همیشه از همه چیز شکایت داشت حتی ناراضی از اینکه چرا در شهر پراگ باید به زبان آلمانی بنویسد و تحصیل کند،اما انگار به سادگی فراموش کرده بود در عصری زندگی می کند که شهر محبوبش پراگ یکی از شهرهای مرکزی امپراتوری اتریش مجارستان در اوایل قرن بیستم است و آلمانی زبان رسمی آن! اما بنظر می رسید این گلایه بیش از آنکه شکایتی کودکانه باشد در لایه های ژرف تر ابراز غیرمستقیم نارضایتی عمیقی بود که کافکا نسبت به هر نوع تسلط پدرانه و آمرانه در خود احساس می‌کرد و در جستجوی راهی برای گریختن از آن بود. چه سلطه ای پدرانه بر خانواده و چه تفوقی پدرانه بر جامعه. همین احساس ضعف او و حس حقارتش در برابر جایگاه پدر به وحشتش از دنیای بیرون و تردیدهای پایان ناپذیرش مدام دامن می‌زد: از نفرتش از سروکله زدن با مشتریان و کارمندان فروشگاه پوشاک پدر تاجرش گرفته تا فراری شدنش از عشق و ازدواج. منشی های جوان آنجا را در نامه های خصوصی اش «مشتی دختر شلخته و ژولیده و زشت رو» توصیف کرده و و با وجود دو رابطه نسبتا طولانی با فلیسه باوئر (پنج سال) و ژولیا وریژک (دو سال) خودش به عمد و به بهانه مبتلا بودن به سل قلب نامزدیش را به هم زد و قلب هر دو را شکاند. کافکا درباره عشق و ازدواج اندیشه هایی متناقض داشت: هم در تمنای رابطه ای عاشقانه و جسمانی با زنان می سوخت و هم در یادداشت های شخصی اش از سکس به عنوان «پلیدترین اعمال شنیع انسانی» یاد می‌کرد. در اواخر هم با زن روزنامه نگار و متاهلی به نام ملینا یژنسکا نرد عشق باخت و گفت تنها زنی است که او را درک می‌کند. زن را ترغیب کرد که شوهرش را ترک گوید اما همان رابطه هم بر سر پاسخ رد دادن ملینا به او درباره خواسته نخستش و هم بر سر مسئله پول و بی تجربگی (بی عرضگی!) کافکا در اداره امور مالی ملینا که به مدت کوتاهی به او سپرده شده بود کارش به مشاجراتی شدید می کشد و کافکا دوباره چون یک موش یا حشره به همان نقب عمیق روحی اش باز می‌گردد تا در تنهایی اندکی آرامش و تسلی پیدا کند. (کافکا اغلب مواقع خود را یک حشره موذی، موشی ضعیف و موجودی نفرت انگیز تصور می‌کرد!) خودش بارها به گوستاو یانوش یکی دیگر از دوستان صمیمی اش گفته بود که نوشتن یگانه تسلی بخش او در زندگی است و تنها راهی است که می تواند یخ های ضخیم و سرد روحش را با آن درهم بشکند و به نجات و آرامش دست یابد. اما فقط نوشتن نبود که به کافکا حس آرامش می داد بلکه به قول ژان پل سارتر این دیگران و حضورشان بود که زندگی را برای او مبدل به دوزخ می کردند . با این همه حقیقت آن است که کافکا یکی از جاودانه ترین و عجیب ترین کسانی است که این دنیا به خود دیده است و به رغم تمام این توصیفات عجیب و غم انگیز در شمار هوشمندترین و درخشان ترین اذهان بشری در قرن بیستم قرار دارد و تأثیرگذاری عمیقش بر نویسندگان و متفکران بعد از خودش انکارناپذیر است نه تنها در عالم ادبیات که بر جهان هنر، روانشناسی، سیاست و فلسفه. ذهن حساس و پیچیده و تیزهوش او وجه پیامبرگونه از شخصی به نمایش می‌گذارد که سالها پیش از وقوع جنگ های ویرانگر جهانی و برآمدن حکومت های خودکامه هیتلری و استالینیستی در میانه‌ سده بیستم ظهورشان را با مختصاتی دقیق پیشگویی می کند. در رمان سرگیجه آور و گنگ «محاکمه» بازداشتگاه مرگبار آشویتس آلمان نازی را پیشگویی می کند و در داستان کوتاه هولناک «گروه محکومان» ده سال پیش از تصفیه های خونین حزب کمونیست شوروی توسط استالین وقوعش را با وحشت اعلام می‌کند. گرچه کافکا نمی‌داند که ۲۰ سال پس از مرگش هر یه خواهرش در همان آشویتس به جرم یهودی بودن به قتل می رسند و آثارش توامان در آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی به جرم ضاله بودن و گمراه کردن جوانان و اذهان عمومی سوزانده یا ممنوع اعلام می شوند. کافکا پیش از مرگ بر اثر سل در ژوئن ۱۹۲۴ به دوستش ماکس برود وصیت می کند تا تمام نوشته ها، یادداشت های شخصی و نامه هایش را بی درنگ به دست آتش بسپارد اما برود احتمالا با خیانت به وصیت دوست نزدیکش بانی یکی از بزرگترین و ماندگارترین خدمات شخصی یک فرد به جهان ادبیات و علوم انسانی می شود و به لطف اوست که امروز همه ما کافکای عجیبو نابغه را می‌شناسیم. #توئیت @Livibc
نمایش همه...
👏 1
شخصیتِ پیچیده، متناقض و شگفت‌انگیز او به شکلی آشکار در قهرمانانِ داستانهایش منعکس و جاری شده است، بدین شرط که خواننده با زندگی‌نامه‌اش آشنایی مختصری داشته باشد‌ و برای درک درون‌مایه آثارش باید دانست که فرانتس کافکا تا پایان عمر با سه وحشت بزرگ دست و پنجه نرم کرد: "زیستن در سایه پدری مستبد و نیرومند، هراسی بی‌انتها از خشونت‌ و بی‌رحمی جهانِ بیرون و تردیدی ویرانگر درباره همه چیز." کافکا فرزند خانواده‌ای یهود نسبتاً متمولی بود که شش فرزند داشتند: سه پسر و سه دختر. با مرگ دو برادر کوچک‌تر در کودکی، کافکا آخرین فرزند خانواده محسوب می‌شد و همان فاصله هفت ساله با خواهر کوچکش باعث می‌شد که نه تنها درگیر رقابت‌های معمول خواهر-برادری نشود که به عنوان تنها فرزند ذکور خانواده بیشتر مورد توقع پدر و مادر قرار گیرد؛ اما همین وسواس و انتظار بیش از اندازه از او به عنوان تنها پسرِ خانواده به یکی از دلایل اصلی شکل‌گیری اندیشه‌‌های ترسناک و تیره در ذهن او مبدل شد. در واقع زندگی کردن در خانواده ای که به شکل سنتی مردسالار بود و کودک هم از هر لحاظ_چه جسمی و چه روحی خود را به پدر بی‌شباهت می‌دید، برای ویران کردن روحیه حساس و شکننده کافکا تا پایان عمر کفایت می‌کرد‌. پدری بلندقامت، بشاش، خوش‌سیما، تندرست و طعنه‌زن که موجب می‌شد تا پسرکِ کوتاه‌قد، کمرو، مسلول و ترسویش مدام خود را با این پدرِ نیرومند مقایسه کند و احساس حقارت بیش از پیش در او فزونی یابد. شکایات و اندیشه‌های او درباره این پدر در روزگار بزرگسالی در کتابِ "نامه به پدر" به خوبی بازتاب یافته است. #توئیت @Livibc
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
داستان‌های کافکا ساده‌تر از آنند که بتوان "پیچیده" خطابشان کرد و پیچیده‌تر از آن که بتوان به "سادگی" تفسیرشان نمود و معنای‌ واقعی‌شان را دریافت؛ قدر مسلم اینکه آثار این نابغه آئینه تمام‌نمای وجهی از حیات‌ بشری‌اند که حقیقتاً تیره، ترسناک و رازآلود است، و دست‌کم هرکسی در دنیا با اندکی تأمل خود را تا ابد مُحاط در آن می‌یابد. به تعبیرِ استعاریِ خودِ کافکا در نوشته‌هایش، اراده‌‌ای چنان کور و بیرحم و هولناک بر عرصه‌ی هستی حکم می‌راند که بشرِ امروز تنها می‌تواند چنین نگرشِ هراس‌آوری به مفهوم زندگی را با صفتِ "کافکایی" وصف نماید یا اصولاً خودِ جهان را پدیده‌ای "کافکایی" در شمار آورد و البته که وحشت موقت یا مدام از اندیشیدن به همین یک "مسئله" کافیست تا برای همیشه خوابِ راحت بر چشمِ برخی آدمها حرام شود. دقیقاً مثل خودِ کافکا که یکی از دردهای بی‌درمانش "بی‌خوابی" بود! #توئیت @Livibc
نمایش همه...
بازاریاب جوانی به نام گرگور سامسا است که یک روز صبح از خواب بیدار می‌شود و متوجه می‌شود که به یک مخلوق نفرت‌انگیز حشره‌مانند تبدیل شده‌است... برخی می گویند سامسای مسخ شده کنایه ای از خود نویسنده است. #توئیت #نقد_فیلم @Livibc
نمایش همه...
مسخ داستان بازاریاب جوانی به نام گرگور سامسا است که یک روز صبح از خواب بیدار می‌شود و متوجه می‌شود که به یک مخلوق نفرت‌انگیز حشره‌مانند تبدیل شده‌است... مترجمی فرانسوی می گوید گرگور سامسا کنایه ای از خود شخصیت نویسنده است. #توئیت @Livibc
نمایش همه...
گرگور سامسا

گرِگور سامسا (به آلمانی: Gregor Samsa) نام شخصیت خیالیِ رمان کوتاه مسخ (۱۹۱۵) اثر فرانتس کافکا است. او در این داستان از خواب بیدار می‌شود و متوجه می‌شود به یک سوسک غول‌پیکر تبدیل شده‌است. گرگور، پس از مسخ شدن، همچنان تلاش می‌کند در زندگی و کار خود مؤثر باشد.

The Metamorphosis of Mr. Samsa 1977 🔸انیمیشن کوتاه The Metamorphosis of Mr. Samsa 1977 به کارگردانی کارولین لیف. براساس رمان کوتاه مسخ از فرانتس کافکا. به مناسبت سوم جولای زادروز این نویسنده بی نظیر و سرگشته #معرفی_فیلم @Livibc
نمایش همه...
1
09:45
Video unavailableShow in Telegram
The Metamorphosis Of Mr Samsa.MP424.15 MB
👍 2
‏پس از بررسی حدود 100 سایت، لیست سایت‌هایی که «بدون سانسور» میتونین ازشون فیلم و سریال دانلود کنین: (به روزشده 15 خرداد 1403) mobomovies1 .site avamovie .shop vipofilm .com 30namachi .com movielandz .com almasmovie .website karanmovie .org stremio از توییتر _ویکی تجربه_ @livibc
نمایش همه...
2👍 1👏 1
Photo unavailableShow in Telegram
رتبه بندی بهترین فیلمهای تارانتینو: 😀 ۱.سگ‌های انباری ۲. بیل را بکش ۱ ۳.داستان‌ عامه‌پسند ۴.جانگوی رها شده ۵.هشت نفرت‌انگیز ۶.حرام‌زاده‌های لعنتی ۷.بیل را بکش ۲ ۸.روزی روزگاری هالیوود ۹. ضدِ مرگ ۱۰. جکی براون امیدسلیمی @livibc
نمایش همه...
👍 2