[ ماضیِ بَعید ]
سلام بده. راه مواصلاتی: https://t.me/moqlaq1bot آرشیو دامبولیجات؛ @mazisongs
نمایش بیشتر6 856
مشترکین
-8 62524 ساعت
+9237 روز
+1 28730 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
انسانهای گندهای هستیم که «چه حیاط خوشگلی آقا واسه بازی داری.» رو گذاشتیم رو تکرار.
8471016
یه هو دیدم ۱۲ کا ممبر فیک به کانالم حمله شده. پرایوت مردم و تو اون حد فاصل پرایوت کردن و سیو کردن آیدی، آیدی رو دزدیدن..
لطف میکنید ریپورت کنید؟
@mazibaid
1 267459
Photo unavailable
ببخشید ولی منظورتون چیه که اینقدر عوضیاید که با عکس و اسم و حتی آیدی کانال من این کارو کردید؟ اینجا برای من نقطه امنمه، دنیای منه. نکن عوضی..
1 266812
این روز و شبها بیشتر یاد تو میافتم بابا. یادِ دستهات که با ضربآهنگ دقیقی آرام به سینهات میکوبیدی، درست روی قلبات؛ انگار که بخواهی وادارش کنی به تپیدن.
یادِ صدات میافتم که «مستان همه افتاده و ساقی نمانده.» میخواندی، و بعد مست میافتادیم. و من گوش تیز میکردم که نُتهای صدات را از بر شوم. که یادم بماند کجای «نمانده» را بیشتر میکشی. اصلا حالا صدات یادم مانده؟
یادِ تو میافتم بابا. یاد چشمهات که دنبال من میگشت بین جمعیت. که «یا رقیه» بگویی و بلندم کنی با دستهای بزرگات و جمعم کنی میان آغوشِ کوچکت. که دختر بچهی گمشدهات را ببوسی و برایش شیرکاکائو بگیری و خیالش را جمع کنی که بابا همینجاست؛ بینِ همین جمعیتِ مهربانِ سیاهپوش؛ که من نترسم. نترسم و پشت سرت پا تند نکنم که «بابا! منم باهات میام!»
این روزها زیاد یادت میکنم. این شبها بیشتر. راستش را بخواهی از تو گفتن برایم سختتر است از نبودنت. انگار که نخواهم من را بعد از تو ضعیف ببینند. انگار که بخواهم به یاد چشمهای استوارت محکم بایستم و کسی نفهمد چه هزارپارهای جای قلب دارد توی سینهام میتپد.
باید نبودنت را فرات تا فرات ببارم. اما فقط یا رقیه میگویم و به تو فکر میکنم. به تو که مست بودی و افتادی و حالا میدانم که ساقی مانده برایت. برای ما هم میماند.
- سوم محرم ۱۴۴۶
1 3282013
Photo unavailable
27410
یک طرح متفاوت انتخاب کنید
طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.