ســاحل
با من خیال کن!
نمایش بیشترکشور مشخص نشده استزبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
214
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
صادقانه بگویم گاهی دلم میگیرد بابت این حجم از حماقتی که داشتم. احساس میکنم فریب خوردهام. آنقدر که سرکلاس، دوست، آشنا و همکلاسی گفتند بچه زرنگ که باورم شد واقعا زرنگام. اما حالا میبینم بیرون از آن چهارچوب و در اجتماع نه تنها زرنگ نیستم بلکه یک احمق به تمام معنا هستم. واقعیت این است که من برای زندگی در این اجتماع و با این شرایط ساخته نشدهام. نه اینکه آدم خوبی باشم، اما واقعا حریف این حجم از رذالت و پستی بعضی آدمها نمیشوم. گاهی از تمام دلبستگیهایی که دارم متنفر میشوم چرا که اگر نبودند حتی یک ثانیه هم چنین جهنمی را تحمل نمیکردم.
بعضی وقتها فکر میکنم دیگه هیچ چیز جالبی وجود نداره. یا اگر وجود داره، دیگه برای من جالب نیست. که احتمالاً همین دومی درسته که البته ناراحتکنندهتر هم هست.
من خطاب به همهی آدمای جدید: اگه یه بچه گربه بودی شانست برای اینکه دوست داشته باشمت بیشتر بود.
احساس ميكنم زيادى براى درست و بجا بودن روابطم تلاش كردم، توپى كه فقط تو دنبالش بدويى حتى اگه گل بشه هم برندهت نميكنه.
باید بهت بیاد.باید بهت بیاد که سیگار بکشی. باید بهت بیاد که بنویسی. بهت بیاد که آواز بخونی. بهت بياد كه فلان مدل عينک و بزنى. بهت بياد كه اون لباس و بپوشى. بیاد که بگی میخوام تنها باشم. باید بهت بیاد که یهو بذاری بری. بهت بیاد که مادر سه تا بچه باشی. بهت بیاد که قهوه سیشصت سفارش بدی. بهت بیاد که فلان سبک موزیک و گوش کنی. بهت بیاد که بگی من دارکم و ته بیاعتقادی و مسخ و کافکا و فلانم. باید بهت بیاد که فلان ژانر فیلم و تماشا کنی. باید بهت بیاد فلان ساز و بنوازی. باشه؟ باید هرچیزی بهت بیاد. بگرد همونی باش و همونجوری شو که بهت میاد نه صرفا چون مده، چون بقیه هستن، چون الگوم اینجوریه و چهارتا چرت دیگه.. همونی شو که شبیهته.
ولی وقتی ارزش واقعی زمان رو فهمیدم که اولین تار موی سفید رو بین موهام پیدا کردم. همهی سالهایی که زندگی نکردم در ثانیه از جلوی چشمام رد شدن. حالت تهوع گرفتم و دلم خواست که توی سینک غرق بشم. یا با سر برم توی آیینه.
نباید منتظر میموندم. همهی دفعاتی که به هر دلیلی منتظر موندم، نباید منتظر میموندم. منتظر هیچکس و هیچچیز.
همهجا دنبال خودم میگردم. توی فیلمها، کتابها، نقاشیها، موسیقیها. توی همهشون هم اون نسخهای که از خودم پیدا میکنم، تنها و دورافتادهست. از عشق بینصیبه و همیشه منتظره. منتظر هر چیز و هر کسی که قرار نیست بیاد. انگار کاراکتری که من باشه، در حال دیگهای نمیتونه توصیف بشه.
• طولانی مینویسم که همه نخوانند.
تجسم کن تو قراره یه راهیو شروع کنی. یه تصمیمی، اقدامی، رابطهای، اصلا هرچی. خب. حالا یه خونه رو تصور کن که دادنش به تو. خستهی راه وجاده با چندتا چمدون میرسی دمخونه و کلید میندازی به در. میای تو. میبینی خدای من. کلی با تصوراتت فرق داره. شیشهی پنجره شکسته، پارکت جیرجیر میکنه، همهی دیوارا تار عنکبوت بسته. بوی مردگی میاد. کثیف و خاکی. داغون به حدی که میتونی تصور کنی. اینجای ماجرا تو دوتا انتخاب داری. یک: اعتراف کنی خیلی داغونه، نمیتونی درستش کنی، سخته و ول کنی بری. دو: بگی درسته که تمیز کردن، تعمیر و سرپا کردنش سخته اما انجامش میدم. بعد از یکم خستگی در کردن پا میشی، یه روسری میبندی به سرت، آستین بالا میزنی و شروع میکنی. شیشهی پنجرهی جدید میندازی، آب و جارو میکنی، تار عنکبوتا رو برمیداری، جارو میکنی، پارکتا رو درست میکنی، فرش پهن میکنی، آشپزخونه رو برق میندازی، خرید میکنی. عود روشن میکنی، گل وگلدون میچینی گوشه کنار خونه. از خستگی هلاک میشی. کارا که تموم شد میشینی لب پنجره و جابهجای خونه رو تماشا میکنی. لبخند رو لباته در اوج خستگی. بوی تازگی رو با تمام وجود میدی به ریههات. آخیش. دیدی؟ دیدی این خونه شد بهترین خونهی دنیا که مال توئه؟ یه دمت گرم به خودت میگی و زندگی کردن توی اون خونه رو آغاز میکنی. بعد از یه سال اون خونه رو بلد میشی. قلقش دستت میاد. میدونی در و چجوری باز کنی صدا نمیده. میدونی کدوم پارکت صدا میده. به به. تصور کردی؟ اون خونه، همون راه توئه. همون هدفته. میتونی اول راه با دیدن اون همه سختی ولش کنی و بری. اما لیاقت داشتن یه خونه/ هدف/ نتیجه رو از خودت میگیری. تو خیلی با ارزشتر از این حرفایی که بخوای این نتیجهی شگفتانگیز و از خودت بگیری. حواست به خونهت باشه رفیق.
یک طرح متفاوت انتخاب کنید
طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.