cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

سپیدار

اگر با افکار و باورهای «مختلف» آشنا شویم احتمالِ فریب‌خوردنمان کمتر می‌شود. 📚هر کتابی ارزش خواندن ندارد. @Mohsen_amiri21

نمایش بیشتر
إيران311 891زبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
189
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Repost from N/a
یادداشت پشت جلد کتاب نیازهای بیولوژیک و سازوکارهای فرهنگی و اجتماعی به‌شدت در هم تنیده شده‌اند؛ چندان که زنان نمی‌توانند نسبت به نیازهای بیولوژیک بدن خویش احساس خشنودی کنند و از آزادی عمل و فاعلیت برخوردار باشند. ساختارهای پدرسالارانه و مردسالارانه باعث می‌شوند آناتومی، سرنوشت زنان باشد. این ساختارها، علاوه بر آن، مانع می‌شوند که زنان بتوانند آزادانه و به‌اختیار، بدن خویش را شخصا مدیریت کنند و درباره‌ی نیازهای آن تصمیم بگیرند. این ساختارها، نشان می‌دهند که بدن زن نمود واقعی سلطه است. زیرا سبب شده‌اند در زنان احساس نوعی انفعال، دیگربودگی، انزجار و بی‌قدرتی نسبت به بدنشان شکل بگیرد و بدن زن چونان قاره‌ای تاریک، ناشناخته، وهم‌انگیز، ترسناک و از همه مهم‌تر بیگانه از خود درآید.
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
منصوره موسوی نویسنده و پژوهشگر زنان در مشهد دستگیر شد. او حقیقتهای اجتماعی را در ظلمی که بر زنان ایران می‌رود از زبان خود زنان با روش علمی و منطقی نوشته است. #منصوره_موسوی دو کتاب مهم منتشر کرده است، به نامهای «زنانگی و بدن» و «تابوی زنانگی». او با روش جامعه‌شناختی در باره بدن زنان، و بلوغ دختران در ایران بحث می‌کند. موسوی در این پژوهشها با صدها زن از سراسر ایران، مصاحبه کرده است. برخی از موضوعات کتابهای وی عبارتند از : بلوغ، روابط جنسی، ماهیانگی، سرکوب غرایز و بیگانگی با بدن در میان زنان ایرانی. او یکی از مترجمان کتاب «۵۰ میلیون زن جهان اسلام را تغییر می‌دهند» نوشته سعدیه زاهدی نیز هست (نشر مروارید). فعالیت دیگر موسوی کمک به زنان آسیب‌دیده، خصوصا مددکاری قربانیان تجاوز بوده است. او را دستگیر کردید تا آشکارتر بگویید انکار #زن_زندگی_آزادی اساس حکمرانی شماست. این پژوهشها چندان شناخته و خوانده نشد؛ باشد که با دستگیری وی در روزهای #خیزش_زن_زندگی_آزادی پژوهشهای کارآمد وی دیده و خوانده شود.
نمایش همه...
خون‌هایی که ریخته شده و انهدام‌هایی که پدید آمده، یک ریشه‌اش را باید در این میلِ «سرکشِ بی‌مرزِ بیماروارِ قدرت‌طلبی» جست، که گاهی حتّی به صورت انتقام‌جویی از بشریّت و آبادی بروز می‌کند. عجیب این است که اکثر این گشتاسبْ صفتان‌* طراز اوّل، برای خود قائل به رسالتی بوده‌اند و از اقامه‌ی توجیهی انسانی یا دینی یا تمدّنی برای اعمال خود ابا نمی‌ورزیده‌اند، به قول فردوسی: زیانِ کسان از پیِ سود خویش بجویند و دین اندر آرند پیش! حتّی چنگیز خود را از این ادّعا بی‌نیاز نمی‌دید؛ چنان که روایت شده است که در بخارا بر منبر رفت و به مردم گفت: «ای قوم، می‌دانید که شما گناهان بزرگ کرده‌اید، و بزرگان شما به گناه مقدّم‌اَند. از من می‌پرسید که این سخن به چه دلیل می‌گویی، به سبب آن که من عذابِ خدایم. اگر از شما گناهان بزرگ نیامدی، خدای بزرگ چون منی بر سر شما نفرستادی(از کتاب جهانگشای جُوینی). هیتلر هم چنان که می‌دانیم داعیّه‌ی اصلاح و ایجاد نظمِ مطلوب‌تری می‌داشت. این طرز تفکّر نه تنها در افراد، بلکه در اقوام و جمعیّت‌ها نیز مجال بروز یافته است. خود حزب نازی یکی از آن نمونه‌هاست، و پیش از آن استعمار اروپایی که به اقصی نقاط دنیا پنجه می‌انداخت، یک شیوه‌ی فکر بود؛ استعمار ادّعای گسترش تمدّن و اِعمال رسالت داشت؛ می‌گفت هرکس به روشِ من زندگی نمی‌کند، وحشی است و باید به زور متمدّنش کرد! ........‌‌........................ *گشتاسب، بد نام‌ترین شهریار ایرانی شاهنامه است. ................................ #داستان_داستان‌ها 💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن 🆔 @sarv_e_sokhangoo
نمایش همه...

02:54
Video unavailableShow in Telegram
🖋📚 #کانون_پرورش_فکری_کودکان_و_نوجوانان عقوبت شعر و صدای #احمد_شاملو 🎶 موسیقی: اسفندیار منفردزاده 📖 #فرهنگ #مطالعه #آموزش #کودک #نوجوان #کتاب #شاملو #اسفندیار_منفردزاده @sepidar_m_m
نمایش همه...
31.16 MB
📖 کوروساوا: یک روز قبل از شروع فیلمبرداری سه نفر دستیار کارگردانی که استودیو «دایی» به من داده بود برای دیدنم به میهمان‌خانهٔ من آمدند. فکر کردم چه شده. معلوم شد که فیلمنامه را پیچیده یافته‌اند و می‌خواستند که من به آن‌ها توضیح دهم. به آن‌ها گفتم: «لطفاً آن را دوباره به دقّت بخوانید. اگر به دقّت بخوانید، باید بتوانید آن را بفهمید چون با این انگیزه نوشته شده است که قابل درک باشد». ولی آن‌ها نمی‌رفتند. «ما معتقدیم به دقّت آن را خوانده‌ایم، و هنوز هیچ چیز از آن نمی‌فهمیم. به همین دلیل شما باید آن را به ما توضیح دهید. بر اثر اصرارشان این توضیح ساده را دادم: بشر قادر نیست در مورد خودش با خودش روراست باشد. نمی‌تواند بدون صحنه‌سازی دربارهٔ خودش صحبت کند. این فیلمنامه چنین بشری را تصویر می‌کند. افرادی که نمی‌توانند بدون دروغ‌هایی که آن‌ها را قادر می‌سازد فکر کنند بهتر از آنچه هستند می‌باشند زندگی کنند. این احتیاجِ گناه‌آلود به دروغ‌های چاپلوسانه حتی تا آن سوی قبر هم ادامه دارد. حتی پرسوناژی که مرده است، در حالی که از طریق مدیوم (واسطه) با زنده‌ها صحبت می‌کند، نمی‌تواند از دروغ‌هایش دست بردارد. خودپرستی گناهی است که بشر از بدو تولّد با خود دارد؛ شستن این گناه از همه سخت‌تر است. این فیلم مانند یک طومار تصویری عجیب است که توسط «منِ» انسانی باز می‌شود و در معرض دید قرار می‌گیرد. می‌گویید که اصلاً نمی‌توانید این فیلمنامه را بفهمید، ولی این به این دلیل است که درکِ خودِ قلبِ انسان غیرممکن است. اگر عدم امکانِ درکِ روحیهٔ انسان را در نظر داشته باشید و فیلمنامه را دوباره بخوانید، فکر می‌کنم نکته‌اش را دریابید. 📕📕 📖شبیه یک شرح حال، ص۳۰۱ ترجمهٔ امید روشن‌ضمیر 📚انتشارات روزنه، چاپ اول ۱۳۷۷ @sepidar_m_m
نمایش همه...
00:58
Video unavailableShow in Telegram
🎥 #حقیقت #دروغ راشومون(۱۹۵٠) کارگردان: کوروساوا @sepidar_m_m
نمایش همه...
20.06 MB
#روان_شناسی #آرامش #بودا ▫️ تیرِ دوم را خودمان شلیک می‌کنیم... آموزه‌ای بودایی در کتاب سالاتا سوتا است که آن را با نام «تیر» می‌شناسند. [مراد از تیر همان تیری است که از کمان رها می‌شود.] این آموزه می‌گوید اگر تیری به شما اصابت کند، در آنجایی که به بدن شما اصابت کرده است احساس درد خواهید کرد. حال اگر تیر دومی به سمت شما بیاید و دقیقاً به همان نقطهٔ قبلی برخورد کند، شدّت دردِ شما نه تنها دو برابر نمی‌شود که حداقل ده برابر بیشتر می‌شود. اتّفاقاتِ ناخوشایند و ناخواسته نظیر «طرد شدن از سوی دیگران»، «از دست دادن چیزی ارزشمند»، «رد شدن در امتحان‌های مهم»، و «مصدوم شدن در تصادفات» که گاهی در زندگی رخ می‌دهند، مانند آن اولین تیر هستند که سبب مقداری درد می‌شوند. اما دومین تیر را خودمان شلیک می‌کنیم که همان واکنش‌ها، داستان‌پردازی‌ها، و اضطراب‌های ما نسبت به اتّفاقاتِ ناخوشایند و ناخواسته‌ای است که برای ما رخ داده‌اند. تمام این موارد، دامنهٔ رنج‌های ما را وسعت می‌بخشند. بیشتر اوقات بزرگ‌ترین فاجعه‌ای که عمیقاً خود را در اندیشهٔ آن غرق می‌کنیم اصلاً اتّفاق نیفتاده است. 📕📕📕 📖نیلوفر و مرداب، ص۵۲ 🖋تیچ نات هان، ترجمهٔ علی امیرآبادی 📚نشر بیدگل @sepidar_m_m
نمایش همه...
پنجاه و هشت سال علیه بدن از مکتب و مدرسه تا دانشگاه و در هر منبر و محفلی به من گفته می‌شد که این بدن تو مانع تعالی توست، باید که تن را به کناری اندازی و به پروردن جان پردازی. دورۀ کارشناسی در هر کلاسی که می‌نشستم از کلاس بوستان سعدی و مرصاد العباد بگیر تا عطار و مولانا و حافظ، همه جا سخن از انکار بدن می‌شنیدم و از فروکوفتن بر سر تن. سعدی بدن را «خر» تعبیر می‌نمود و روح را عیسای سوار بر تن. و می‌فرمود: همی میردت عیسی از لاغری تو در بند آنی که خر پروری و باز می‌فرمود: مپرور تن ار مرد رای و هشی که او را چو می‌پروری می‌کشی و حافظ می فرمود : «که در سراچۀ ترکیب تخته‌بند تنم» و مولانا که می‌گفت: «کیست بیگانه تن خاکی تو» و ابوسعید پایش را می‌بست به چرخ چاه و تا صبح در چاه سرازیر می‌شد تا جسمش را رام کند؛ صاحب کشف و شهود می‌گفت که در تخریب بدن بکوش تا روحت به پرواز درآید. تأثیر این تعالیم بر من جوان با جنگ و نیاز مبرم جنگ به بدن همراه می‌شد؛ بدن در جنگ کمترین هدیۀ ما بود به آرمانها. تا امروز این «بدن» در زندگی من بار سنگین و ناهمواری بوده بر دوش روح. انگار دشمن بزرگ من با من بوده، و در من بوده و خود خود من بوده. چندی پیش دیدم دخترم با ترازوی دیجیتال آشپزخانه، جو پرک شده وزن می‌کند و در اینترنت دنبال میزان کالری یک عدد خرما می‌چرخد؛ برنامۀ غذایی او بر اساس میزان کالری برای مراقبتهای علمی از بدنش مرا به فکر فرو برد. ابیاتِ ادبیاتِ ضدِ بدن، پیش چشمم رژه می‌رفتند. پارۀ تن من برای کالری روزانۀ بدنش برنامۀ دقیقی دارد، برای خور و خواب، پوشش و آرایش و ورزش؛ او همۀ امورات زندگی را با احترام به بدنش تنظیم می‌کند. می‌گوید مهمترین سرمایۀ من همین بدن است که سرمایه‌های دیگر را می‌سازد پس باید اصل سرمایه را با دقت و قدرت مراقبت کنم. این روزها که من پنجاه و هشت ساله‌ام «بدن» برای خودش تاریخ دارد، تاریخ ادبیاتش را می‌نویسند، حقوق مدنی و فردی دارد، هر بخشی از آن یک رشتۀ تخصصی دارد. کسی بدن را کلوخ و خر و قفس نمی‌داند. کسانی می‌گویند تن پروری خصلت جهان مادیگرای مدرن است و معنویت فراموش شده. می‌پرسم آیا آنها که روح را می‌پروردند زندگانی نیک داشتند یا اینان که تن می‌پرورند؛ این تفکیک بدن و جان با همۀ شهرتش محل سؤال است. این تأملات ادامه داشت تا رسیدم به این بیت صائب تبریزی که تن‌پرستی می‌کنم چندان که جــان فـربه شود جان چو فربه گشت دست از جسم لاغر می‌کشم این صدا برایم تازگی داشت و در تاریخ فرهنگ خودم به ندرت چنین صدایی شنیده‌ام. مدتی بعد به این سخن صائب رسیدم: تن خاکی که به معماری آن مشغولم لب بامی است که از بهر تماشا دارم و چندی بعد که این بیت را یافتم: دست تعمیر از تن خاکی چسان کوته کنم وصل آن جان جهان از تن به دست آمد مرا باری امروز من پنجاه و هشت ساله شدم، پنجاه و هشت سال به بدنم بدهکارم. به این چه بگویم (به همین چیزی که افلاطونیان می‌گویند قفسِ تن! کلوخ بدن! گورِ تن) بدهکارم به این وجودی که من و هویت من و تمام مصائب من را در این نیم قرن بر دوش کشیده‌ یک زندگی پنجاه و هشت ساله بدهکارم، اگر قفس است منم، اگر گور است خود من است؛ اگر ظلمت است خود منم؛ همین بدنم. و جز این نه بوده و نیستم. بیش از این نمی‌توان انکار خود کرد.
نمایش همه...
⛩ 📖ذهنِ ذن، ذهنِ آغازگر 🖋شونریو سوزوکی. ترجمهٔ علی‌ظفر قهرمانی‌نژاد 📚انتشارات بیدگل چاپ تمام(آخرین چاپ: چهاردهم ۱۴۰۰) جلد نرم پالتویی، ۲٠۹صفحه کیفیت: تقریباً نو قیمت: ۶٠ 🍃 کتابی است در مورد ذن بودیسم و تمرین ذاذن(در سایت نشر بیدگل آمده: تمرین دادن!) ذاذِن یعنی تمرین ذِن؛ نشستن و تمرکز کردن؛ به آرامش رساندن جسم و ذهن با خالی کردن ذهن از افکار مغشوش و توجه به زمان حال. ❌ متأسفانه ادعای مالک‌ِ حقیقت بودن که نقطه ضعف اکثر ادیان و آیین‌ها و مکاتب است در این کتاب هم دیده می‌شود؛ هر کس مانند ما نیست گمراه است! «تنها» راه رسیدن به آرامش را تمرین ذن می‌داند؛ ص۶۳ «این تمرین[: ذاذن] از ازل بوده و تا ابد خواهد بود. به بیان دقیق‌تر، برای آدمی تمرینی غیر از این وجود ندارد. روش زندگی دیگری نیز غیر از این وجود ندارد. ذاذن بیان مستقیم سرشت راستین ماست.» ص۶۵ 📑 غلط‌های تایپی: ص۶۵ سطر دوم دستیابی باید جدا نوشته شود: دست یابی. ص۱۵٠ پاورقی شماره ۲ بعد از «بوداهاست» به جای نقطه کاما صحیح است. ص۱۷۷ سطر هشتم ظاهراً بعد از «ذهنِ مشغول» کاما اضافه است. 🧧 ✅بخش‌های مثبت و مفید: #آرامش و #تلاش آرامشِ ذهن به این معنی نیست که باید دست از فعالیت بکشی. آرامش واقعی را باید در خودِ فعالیت پیدا کرد. می‌گوییم: «آرامش در عدم فعالیت آسان است و آرامش در فعالیت دشوار، ولی آرامش در فعالیت، آرامشِ راستین است. ص۶۳ #آهستگی ما باید ثابت‌قدم باشیم. ذن هیجان‌زدگی نیست، تمرکز بر روال معمول روزانه‌مان است. اگر پرمشغله و بسیار هیجان‌زده شوی، ذهنت خشن و زمخت می‌شود. این خوب نیست. تا می‌توانی سعی کن همیشه آرام و شاد باشی و خود را از هیجان‌زدگی حفظ کنی. معمولاً روز به روز، سال به سال، به ویژه در این دنیای مدرن سر ما شلوغ و شلوغ‌تر می‌شود. اگر پس از مدّت‌ها دوباره از جاهای قدیمی و آشنا دیدن کنیم، از تغییرات شگفت‌زده می‌شویم. کاری از دست ما برنمی‌آید. ولی اگر به هیجانِ خاصی یا به تغییرِ خودمان دلبستگی پیدا کنیم، کاملاً درگیرِ زندگیِ شلوغِ خود می‌شویم و گم خواهیم شد. با این حال اگر ذهنت آرام و ثابت باشد، خودت را از دنیای پرهیاهو دور نگه می‌داری، حتّی اگر در میانهٔ آن باشی. در میانهٔ هیاهو و تغییر ذهنت کاملاً آرام و باثبات خواهد بود. ص۷۹ #اصل_بی_ثباتی درسِ اصلیِ بودیسم درسِ ناپایندگی یا تغییر است. اینکه همه چیز تغییر می‌کند حقیقت بنیادیِ هر وجودی است... بدون پذیرش این حقیقت که همه‌چیز در تغییر است نمی‌توانیم به آرامشی تمام و کمال دست پیدا کنیم. ص۱۳۵ و... 🔹🌹🔹 #کتاب #ذهن_ذن_ذهن_آغازگر #شونریو_سوزوکی #علی_ظفر_قهرمانی_نژاد #نشر_بیدگل #بودا #آیین_بودا #مراقبه #ذن #ذاذن #تمرکز #یوگا #سکوت https://t.me/sepidar_m_m
نمایش همه...
سپیدار

اگر با افکار و باورهای «مختلف» آشنا شویم احتمالِ فریب‌خوردنمان کمتر می‌شود. 📚هر کتابی ارزش خواندن ندارد. @Mohsen_amiri21

Photo unavailableShow in Telegram
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.