cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

عروسـهِـ سیزدهـ سالِهـ

✨﷽✨ #عروسـهـ_سیزدهـ_سالهـ رمان مناسب افراد زیر هجده سال نیست 🔞

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
14 043
مشترکین
-10624 ساعت
+1 0807 روز
+60530 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

🌹🍂🌹🍂🌹🍂 #عروسـهـ_سیزدهـ_سالهـ‌‌ #پارت_415 صدای بسته شدن در منو به حال خودم کشوند و بعدشم صدای نگار : _کجا رفت ؟ آهو؟ و دومین صدای بسته شدن در ،من چی کار کردم؟ چی شد که اینطوری شد ؟ یه ساعتی بود که از دومین صدای در گذشته بود و من رو زمین نشسته بودم و به یه جا زل زده بودم. تو سرم هنوز صداش پلی میشد . آهسته رفتم سمت کابینت. قوطی قرصو برداشتم.یکی ،دو تا،چند تا آرام بخش برداشتم. صندلی رو کشیدم عقب .اصلا به اسم آرام بخش توجه نکردم فقط حس میکردم واقعا نیاز دارم . امکان نداشت این همه اتفاق با هم پیش بیاد. آرام بخش تاثیر خودشو گذاشت. در اتاقو از پشت قفل کردم.گوشیم خاموش کردم و ‌تو آغوش باز تخت جا گرفتم. از کابوس دیدن خسته شدم.از جام پریدم. اتاق تاریک بود . هیچ صدایی نبود .از زیر در هم میشد فهمید چراغ پذیرایی هم خاموشه! هنوز گیج بودم ،چقدر باید صبر میکردم تا اثرش بپره؟ پذیرایی سوت و کور بود . با روشن کردن چراغ به در نگاه کردم. صدای زنگ در بلند شد . سرم بدجوری سنگین بود. اهسته آهسته خودمو به در رسوندم.درو باز کردم. _دختر کجایی تو؟ چشای قرمز‌ نگار منو ترسوند.چیز درستی یادم نمیومد. منو تو بغلش کشوند. حتی انگشتامم برای لمس کردنش سر بود. اومد تو و درو بست: _ چی خوردی ؟ چرا اینطوری شدی آهو؟ د حرف بزن لا مصب ... دهن باز کردم : _چی شد یهو نگار ؟ینی من نفرین شدم ؟ نگار بلند شد .راه می‌رفت و سرشو گرفته بود : _نمی‌دونم چی بگم آهو .نمی‌دونم چی بهت بگم که درست باشه ! سرمو بین دستام حبس کردم : _ هیچ کس به من حق نمیده ! نشست کنارم : _من بهت حق میدادم. سرمو بلند کردم و نگاش کردم : _تا وقتی که نمی‌دونم این مرد چقدر عاشقته ! تکیه دادم : _ چی به سر زندگیم اومد ؟ نگاه کردم به ساعت بالای ده ساعت خوابیده بودم. اما بازم خوابم میومد .بازم بدنم جون نداشت ،نیاز داشت به یه خواب عمیق ! چرا چند تا قرص بیشتر نخورده بودم ؟ آها،آرتا!
نمایش همه...
😢 41👍 18💔 5 4
_به همه بچه ها رقص یاد میدی بدنشونو دستمالی میکنی ؟ شوکه به پدر هنرجوی رقصم نگاه کردم _بله ؟ _اوردمت اینجا به دخترم رقص یاد بدی نه که دستمالیش کنی اب دهنمو قورت دادم _دارین اشتباه میکنید جلو اومد و‌دستشو روی باسنم گذاشت _خودم دیدم دستت روی باسن دخترم بود دستشو حرکت داد و روی پشتم کشید و در نهایت به سینه م رسوند و‌نیپلمو تو دستش گرفت _دستمالیش کردی مثل کاری ک من الان میکنم با تو دستشو پایین برد و ... https://t.me/+VBFmh4ZvcgM2MmM0 https://t.me/+VBFmh4ZvcgM2MmM0
نمایش همه...
👍 1
- #سکس معلم با دانش آموزش خلافه قوانینه میدونستی خانم معلم؟؟🔞💦🍒 Link از شنیدن صدای خش دارش  بین پام خیس شد و خمار بهش نگاه کردم که خیره به #سینه های درشتم شد دستشو گرفتم و زیر دامنم بردم و روی #بهشت خیسم گذاشتم که عصبانی نگاهم کرد و #نازمو تو مشتش گرفت و فشارش داد که ناله ی بلندی کردم -آههه.... عدنان لعنتی دیگه نمیتونم حداقل با انگشتات یکاری کن نیشخندی بهم زد و منو روی پاش نشوند که #مردونگی کلفتشو بین پام حس کردم از شدت نیاز ضعف کردم -اینجوری نمیشه خانم معلم این #بهشت خیسی که من حس کردم نیاز به یه چیز #کلفت تر داره........ https://t.me/+E6DjL_Au_JBlY2U0 https://t.me/+E6DjL_Au_JBlY2U0 معلم باکره ای که از رابطه میترسه ولی با دیدن عدنان شاگرد سکسیش سر جلسه امتحان خیس میکنه و پسره.......😱🔥👅
نمایش همه...
#پارت_1 #مشاور_سکسی💊💉 _خب مشکل چیه؟ _چندوقته که از بهشتم اب میاد دکتر نمیتونم کنترلش کنم شوکه نگاهش کردم - چندسالته؟ _۱۳سالمه اقا -تا حالا کسی یا خودت به اندام خصوصیت دست زده ؟ _امروز همکلاسیم بهشتمو‌مالید بهم گفت دلم شوهر میخواد که بهشتم خیس میشه جلو رفتم و به اندام کوچیکش نگاه کردم دستمو جلو ‌بردم و روی بهشتش گذاشتم و شروع کردم به مالیدنش _الان چه حسی داری نگاهش کردم‌که چشماش خمار شده بود _میخوام‌جیغ بزنم کوچولوی هورنی خواستم‌ دستمو عقب بکشم که دستمو گرفت و‌تو‌شورتش برد https://t.me/+381cXjoWjpdiYzg0 https://t.me/+381cXjoWjpdiYzg0 روانشناس مدرسه با دانش اموز ۱۳ساله سکس میکنن💊🩺
نمایش همه...
👍 1
مدل مجسمه سازیم یه پسر جوون و سکسی بود هربار می دیدمش میزدم بالا تا اینکه یروز وقتی لخت بود رو میز قفلش کردم و با قدرت....🔞🤤😱 #گی_هات_خشن https://t.me/+VBFmh4ZvcgM2MmM0 https://t.me/+VBFmh4ZvcgM2MmM0
نمایش همه...
_جووووون چه هلویی اون زیر چادرت قایم کردی...پاهاتو باز کن ببینم .بد قلقی نکن ...💦 با حس خیسی بین پام از خواب پریدم که دیدم حاجی مشهور محله داره با زبونش #ک.صمو میخوره و با دستش ک.یرشو چرب می‌کنه. از حس حشریت به خودم پیچیدم که بدنم شروع کرد به لرزیدن و آبم پاچید توصورت حاجی ریش سفید محل و اونم نامردی نکرد و ک.یرشو... https://t.me/+vPyJfiAJK5lmMjdk https://t.me/+vPyJfiAJK5lmMjdk دختری که برای فرار از عروسیش به مسجدی پناه میبره که با حاجی مسجد تنها میشه اما اون مرد،یه کلاهبرداره که ....🤫
نمایش همه...
👍 3 1
- #سکس معلم با دانش آموزش خلافه قوانینه میدونستی خانم معلم؟؟🔞💦🍒 Link از شنیدن صدای خش دارش  بین پام خیس شد و خمار بهش نگاه کردم که خیره به #سینه های درشتم شد دستشو گرفتم و زیر دامنم بردم و روی #بهشت خیسم گذاشتم که عصبانی نگاهم کرد و #نازمو تو مشتش گرفت و فشارش داد که ناله ی بلندی کردم -آههه.... عدنان لعنتی دیگه نمیتونم حداقل با انگشتات یکاری کن نیشخندی بهم زد و منو روی پاش نشوند که #مردونگی کلفتشو بین پام حس کردم از شدت نیاز ضعف کردم -اینجوری نمیشه خانم معلم این #بهشت خیسی که من حس کردم نیاز به یه چیز #کلفت تر داره........ https://t.me/+E6DjL_Au_JBlY2U0 https://t.me/+E6DjL_Au_JBlY2U0 معلم باکره ای که از رابطه میترسه ولی با دیدن عدنان شاگرد سکسیش سر جلسه امتحان خیس میکنه و پسره.......😱🔥👅
نمایش همه...
👍 1
🌹🍂🌹🍂🌹🍂 #عروسـهـ_سیزدهـ_سالهـ‌‌ #پارت_414 به جای اون اشکم نشست رو گونم. با خنده ای آغشته به بغض و اشک گفتم : _چی میگی ؟ چه خیانتی ؟ یکم طول کشید تا غرور بغضشو جمع کنه : _اگه خیانتی در کار نبود ...پس این قطره ها چی میگن ؟ انگشت شستشو کشید رو یه قطره اشکی که سر خورده بود سمت لبم. انگشتشو کشید رو منحنی لبم. دلم لرزید.چشامو بستم چیه قطره دیگه کار خودشو کرد . نگار کجا غیبش زده بود ؟ چرا نمیومد نجاتم بده ؟ _اگه میدونستم دلت هنوز پیش آریانه محال بود به خدا قسم محال بود که پامو بزارم تو قلبت! چشامو باز کردم. ای کاش هیچ وقت باز نمیکردم تا اون صورت خیسش رو ببینم. انگار منتظر بود چشم ببندم .ای کاش یکی داد میزد می‌گفت :کات این سکانس تموم شد .بریم سراغ سکانس بعدی! خیلی منتظر صدای دست کارگردان بودم ولی هیچ خبری نشد! صدامو صاف کردم : _بشینیم حرف بزنیم ؟ یه قدم رفت عقب : _حرف ؟ شوخیت گرفته ؟ پوزخند عصبی رو لبش نشوند: _ مگه وقتی این صیغه نامه مضخرفو امضا میکردی یاد حرف زدن با من افتادی ؟ همه چیو فهمیده بود. چقدر تلاش کردم که هیچی نفهمه .غافل از اینکه هیچ وقت یه در رو یه پاشنه نمیچرخه! قسر در رفتم .نفساش وقتی بهم میخورد باعت میشد بیشتر حالم از خودم بهم بخوره ! _ نمی‌دونم ...نمی‌دونم چی میدونی ! چی میخوای بدونی .اما بهم حق بده .حداقل حق زندگی بده... تا کی با قرض و قوله... _اینو می‌دونم ،از یه چیز خیلی مطمئنم که ...هیچ وقت حلالت نمیکنم ! دعا میکنم عاشق بشی تا حال منو بفهمی ! دعا میکنم هر شب تو ذهنت واسه شب عروسیتون برنامه بچینی و بعدشم ... بعدشم.... سرشو تکون داد: _خیلی نامردی کردی آهو! قسم خورده بودم تا ابد دوست داشته باشم ،قسم خورده بودم بدترین دعوا هم کردیم بازم باهات حرف بزنم و از دلت دربیارم.اما راستش خودمو واسه خیانت آماده نکرده بودم. حالا مژه هاش آغشته به اشک شده بود.هیچ مژه خیسی نداشت که رنگ اشک به خودشون نگرفته باشند!
نمایش همه...
💔 65👍 19😢 10 4🤣 3
- #سکس معلم با دانش آموزش خلافه قوانینه میدونستی خانم معلم؟؟🔞💦🍒 Link از شنیدن صدای خش دارش  بین پام خیس شد و خمار بهش نگاه کردم که خیره به #سینه های درشتم شد دستشو گرفتم و زیر دامنم بردم و روی #بهشت خیسم گذاشتم که عصبانی نگاهم کرد و #نازمو تو مشتش گرفت و فشارش داد که ناله ی بلندی کردم -آههه.... عدنان لعنتی دیگه نمیتونم حداقل با انگشتات یکاری کن نیشخندی بهم زد و منو روی پاش نشوند که #مردونگی کلفتشو بین پام حس کردم از شدت نیاز ضعف کردم -اینجوری نمیشه خانم معلم این #بهشت خیسی که من حس کردم نیاز به یه چیز #کلفت تر داره........ https://t.me/+E6DjL_Au_JBlY2U0 https://t.me/+E6DjL_Au_JBlY2U0 معلم باکره ای که از رابطه میترسه ولی با دیدن عدنان شاگرد سکسیش سر جلسه امتحان خیس میکنه و پسره.......😱🔥👅
نمایش همه...
_جووووون چه هلویی اون زیر چادرت قایم کردی...پاهاتو باز کن ببینم .بد قلقی نکن ...💦 با حس خیسی بین پام از خواب پریدم که دیدم حاجی مشهور محله داره با زبونش #ک.صمو میخوره و با دستش ک.یرشو چرب می‌کنه. از حس حشریت به خودم پیچیدم که بدنم شروع کرد به لرزیدن و آبم پاچید توصورت حاجی ریش سفید محل و اونم نامردی نکرد و ک.یرشو... https://t.me/+vPyJfiAJK5lmMjdk https://t.me/+vPyJfiAJK5lmMjdk دختری که برای فرار از عروسیش به مسجدی پناه میبره که با حاجی مسجد تنها میشه اما اون مرد،یه کلاهبرداره که ....🤫
نمایش همه...
👍 1