cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

پَه‌ژاره

همین دیگه.

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
863
مشترکین
-324 ساعت
-117 روز
-2930 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

این احساس پوچ بودن که اکثر مواقع به سراغم میاد، بخاطر تاثیریه که تو روی من گذاشتی. تنها چیزی که نیاز داشتم یکم تشویق و احساس دوستانه بود، اینکه یکم واسم راهو باز کنی اما به جاش تو جلوی راه منو گرفتی و میخواستی که یه مسیر دیگه رو انتخاب کنم… ولی من مناسب اون مسیر نبودم… - نامه به پدر - کافکا
نمایش همه...
ولی خب نیستی دیگه. منم نشستم با نشدن‌هام یه‌قُل دوقُل بازی می‌کنم!
نمایش همه...
اگه بودی می‌رفتیم تا صبح قدم می‌زدیم و قند توی غم می‌شدیم!
نمایش همه...
دوتایی نشستن و به سکوت خیره شدن؛ اولی با صدای خواب‌آلودی می‌گه: هی نمی‌شه، هی نمی‌شه، هر کاری می‌کنم نمی‌شه. خسته شدم خب. دومی لبخند می‌زنه و می‌گه: شاید گاهی هم می‌شه و به چشمت نمی‌آد! شاید آدم گاهی وقتا انقدر کمال‌گرا می‌شه که شدن کوچولوهاش رو به چشم نمی‌بینه.
نمایش همه...
روزهایی که بعد از کار بی‌حوصله و خسته می‌شم ترجیح می‌دم میون راه از مترو پیاده شم و خیابون هدایت رو از اول تا آخر پیاده بیام. گاهی اتفاق‌های داخلش برام عجیبه، گاهی هم غریب! اکثر وقتا هم خودم یه غریبه‌ام با یه مداد توی دست، دنبال کلمه‌ها. اما امروز روی ماشین قدیمی خاک خوردهه یه آشنای هر روزه رو دیدم که فارغ از اون همه هیاهو لم داده بود و بیخیال زل زده بود به خلق خدا!
نمایش همه...
او هم گناهی نداشت! همه آمده بودیم که درد را به دندان بکشیم.
نمایش همه...
از ماشین پیاده شدم. باد گرمی می‌وزید. یاد قبرستون قشنگه آبادی افتادم و به سمت دشت قدم برداشتم. زانوی پای راستم صدا داد که غم اومده و باید بغلش کنم! کنار خیابون، ایستاده به سمت دشت به غروب آفتاب نگاه می‌کردم و تو رو به یاد می‌آوردم. نه خودت رو. روزهایی که توی قبرستون قشنگه بالای سرت ساکت می‌شستم رو می‌گم..!
نمایش همه...
نمایش همه...
Hidden Chat

کانال هیدن چت: ✅ @HidenChat ادمین هیدن چت: ❇️ @HidenChat_Admin

منو از دور دیده می‌گه چاکر آقا رضا! میرم به سمتش و می‌آد به سمتم! محکم دست می‌دیم و منم می‌گم: چاکر آقا محسن! بعد اون می‌گه: آقا رضا خودت که سیاهی، پوستم رو می‌گه! بعد ادامه می‌ده که چندساله اینجا میبینمت لباساتم که همیشه‌ی خدا سیاهه. خب حداقل یه رنگ روشن بپوش! به کفش‌های سفیدم اشاره میکنم و اونم میخنده! منم باهاش می‌خندم. اون به سیاهی من و من به سیاهی زندگیم...
نمایش همه...
نمیشه دیگه.
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.