اتـ؋ـاق در یـک رویـا...
نمیدونم. یه جایی باید برا رویاهامون باشه دیگه، مگه نه؟
نمایش بیشتر1 376
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
-47 روز
-1530 روز
آرشیو پست ها
عزیزم پس کی میخوای، چاره کنی، درد کسی کز همه ناچار تر است، رو؟
دقایق عمیق پرداختن و ثبت کردن. دقایق خاص انتخاب کردن و به رسمیت شناختنه.
به جای خالی ای ات میان اتاقم آب دادم. و حالا یک درخت سنوبر بلند قامت میان چراغ خواب اتاق رشد کرده. حالا تمام در و دیوار به من و دست هایم که لابه لای شاخ و برگت کشیده می شود حسودی می کنند و اصلا برایشان مهم نیست این حسودی چیزی را قرار نیست عوض کند.
تنها فقط ماجرا را عمیق تر می کند.
بپیچمت لای تاریکی ها و بگذارم نفس هایت به در شود. بخوابانمت لای سکوت ها و بگذارم خستگی هایت به در شود.
بچسبمت رو نرمی بازوها و سینه هایت و بگذارم گرمایت به در شود. بگذارم به عشق و جنون چنگ اندازی. بگذاری به دیوانگی احساساتم به در شود. که گمانم هرگز تمام شدنی نیست.
Repost from قمر
همیشه وقتی میخواست تعریف کند که قید چیزی را زده میگفت: بوسیدمش و کنار گذاشتمش.
با این اوصاف، چقدر دلم میخواست من را هم کنار بگذارد.
من را ببوسد و...
مهسا بایرامی
@Mahsa_bayrami
این واقعا ممکن ب نظر نمیاد تو حرفه ولی جایی باش ک اونا بیشتر دوست دارن تا تو اونارو
باشهه دوس ندارمم حالا ک داری همچیو دوباره میسازی
راحت دست کسی بدی.
< ملین
احتمالن زمان مناسبی برای حرف زدن نیست، ولی شاید بخواین حرف بزنیم:
https://telegram.me/BChatBot?start=sc-11057-uBhRsJ4
اینو از دست ندید❤️
Hosein Nourshargh - peike sahari.mp314.68 MB
00:32
Video unavailableShow in Telegram
جایی دور از همه هیاهو ها. بی حوصلگی ها. ترسیدن از تکرار ها. فرار کردن ها. نرسیدن ها. دلتنگی ها، دلتنگی ها، دلتنگی ها...
11.27 MB
صبح جمعه ای که داری توی تنهاییت غلت میزنی و سرکاری، علیرضا قربانی گوش دادن اصلا ایده ی خوبی نیست پسر جون.
با همه ی علایق اش به تنهایی، دوست نداشت که امشب را احساس تنهایی کند. دوست داشت یک نفر یاداوری اش کند که همه چیز سر جای خودش مانده و هنوز امید از پنجره با باد میوَزد. اما کسی نبود که بگوید. اما پنجره بسته بود.
Nils Frahm - Hands On (Official Audio)
Nils_Frahm_Hands_On_Official_Audio__pODldi-S4kc_140.mp32.50 MB
Repost from That's all folks!
دنبال یکی که بنویسه و بشه خوندش. حرف بزنه و بشه شنید. اشتباه کنه و بشه بخشید!
چنتا خورشید میخواستی که بشینی جلوشون و نور بوزه بهت!؟ و چنتا ابر آبی کوچولو که فقط رو سر تو ببارن خودشونو. شاید یه جزیره دور افتاده خالی از سکون و سکونت. اما پر از پری های دریایی. که شبا میومدن لب ساحل تا تو براشون شعر بخونی و اونا بهت لبخند بزنن. همه هستی انگار جا داده شده بود توی سکوت خیره کننده شبات. و موج هایی که گاهی می خراشیدن سکوتت و تا بهت بگن که چقدر دریا میتونه دوست داشته باشه و بهت توجه کنه. عزیزم عزیزم. نمیخواستی که برگردی و میخواستی تا عمر داری توی جنگل های شرقی ترین قسمت جزیره بدوی و پاهات بره تو خیسی سبزه زار ها و زانو هات گلی شه. و از رو درختا پرنده ها برات آواز بخونن و وقتی خوردی زمین از شدت دویدن، خرگوش ها دورت حلقه بزنن تا یادت بره درد زانوت چقدره. تو دنیای بیرون و دوست نداشتی چون دوست نداشتنی بود و همه چیز یه جوری خسته کننده به نظر میومد. و البته حق هم باتو بود. چون ترجیح هرکسی شبیه تو همین بود که تمام عمرشو توی سبزه زار ها بدوه و شبا با پری های دریایی بگه و بخنده. همه چیز اون طوری بود که تو دوست داشتی. پس ادامه دادی. تا همه ی قسمت هایی که قدم نذاشتی و پر کنی از خودت.
خوشحال و خندون.
حالا چشم هاتو آب نزن و نفس عمیق نکش. بذار همین طوری که رفتی و موندی، تو دنیایی که ساختی برا خودت باقی بمونی. چون اون بیرون آدما فقط میخوان اذیتت کنن.
چیزی که فهمیده ام این است که اصلا آدم جالبی برای حرف زدن های روزمره نیستم، آدم حرف زدن های معمولی نیستم، خوشم نمیآید تعارف تیکه پاره کنم و مدام قربان صدقه بروم.
خوندن جملات و کلماتی که خودم رو درون اون ها می بینم برام خیلی لذت بخشه. امروز مدام جملاتت رو خوندم و مدام خودم رو دیدم.
کاش بیشتر بنویسی و بیشتر خونده بشی.
Repost from قمر
در تعطیلات عید خودم را زیر نظر گرفتهام. توی جمع ها خیلی کم حرفم، با بچه ها صحبت میکنم و ازشان سوال های بزرگانهی عجیب و غریب میپرسم که مثلا به نظرت خدا چه رنگیست؟ یا بزرگ ترین ترس زندگیت چیست؟. گوشیام را چک میکنم، سرم را میخارانم، جلوی آینه به خودم لبخند های گشاد میزنم. یا جزئیات فک و فامیل را در نظر میگیرم، مثلا تیکه کلامشان، شکل انگشتان دستشان، فرم لبخندشان. بعدش میشینم و توی آجیلم تخمه ژاپنی های سرسخت را شکست میدهم و پسته شور ها را نگه میدارم برای صاحب خانه تا خوشحال شوند. چیزی که فهمیدهام این است که اصلا آدم جالبی برای حرف زدن های روزمره نیستم، آدم حرف زدن های معمولی نیستم، خوشم نمیاید تعارف تیکه پاره کنم و مدام قربان صدقه بروم. من آدم دور اتیش نشستنم، ادم توی بالکن دور از جمع ایستادن و یک پک یواشکیِ پر سرفه به سیگار زدنم، آدم صحبت های عمیقم، آدم گفت و گو های بدون قضاوت شبانهام. آدم بروز دادنم. آدم ادا اصول و الکی خوشحالی نیستم. آدم ها بازیگر ها را بیشتر دوست دارند. آدم های واقعی از دور عجیب و غریب و سردند. آدم های واقعی شبیه تخمه ژاپنیاند.
مهسا بایرامی
@Mahsa_bayrami