مترسم
مترسم. [ م ُ ت َ رَس ْ س ِ ] کسی که آداب و رسوم چیزی را رعایت میکند ولی از حقیقت آن آگاه نیست یا به آن توجه نمیکند.کسی که نشان سرای و خانه می جوید.🌾 هانا: https://t.me/Harfmanrobot?start=119783933 فاطمه گلزار: https://t.me/Harfmanrobot?start=696846016
نمایش بیشتر152
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
🖋 خلاصه متنی ویسچت «روایت زرد با چاشنی صورتی.»
@saaaate25
«روایت زرد با چاشنی صورتی».pdf1.65 KB
فضای کوچکِ اینجا و حضور شماها بهمون دلگرمی و اندکی انگیزه میده که بیشتر بخونیم و بیشتر بنویسیم؛ اخیراً متوجه شدیم که بعضی از متنها و دلنوشتههایی که اینجا مینویسیم، بدون اجازه و بدون ذکر منبع توسط بعضی از افراد منتشر میشه؛ لازم به ذکره که ما راضی به این نوع از انتشار مطالبمون نیستیم.
چشمها پرسش بی پاسخ حیرانی ها
دستها تشنه ی تقسیم فراوانی ها
با گل زخم سر راه تو آذین بستیم
داغهای دل ما جای چراغانیها
حالیا دست کریم تو برای دل ما
سر پناهی است در این بی سروسامانی ها
وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی
ای سر انگشت تو آغاز گل افشانیها
فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزلها و غزلخوانیها
سایه ی امن کسای تو مرا بر سر بس
تا پناهم دهد از وحشت عریانیها
چشم تو لایحه ی روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو پایان پریشانی ها
#قیصر_امین_پور
.
کیفیت زندگی از آن زنهاست. مردها تنها زندگی میکنند. خانهٔ مردانه اینگونه است. زیر پایهٔ مبل سه نفره، لیوان چای و قندانی که درش همان حوالی افتاده. بالشتی که بهصورت عمودی تکیه خورده به جلوی مبل و از کمر تا شده. پوست چیپس و پفک آواره و سرگردان روی فرش. تلویزیونی که بدون صدا، رقص تصویر میکند. درها چهارتاق باز. سکوت. بدون. نظم و نسق. قانون دست شستن توی سینک ممنوع دیگر ضابط و ناظری ندارد. چای کهنهٔ جوشیده صبح دوبار دوبار داغ میشود و باز به قل میافتد و سماور به رعشه میآید تا چای ماندهٔ قوری تمام شود. گوجه بادمجان ماسیدهٔ افطار چند روز پیش با روغن سفت شدهٔ حاشیهای و پیازهایی که با دسته بندی کناری نشستهاند و خود را لایق و همشأن همصحبت با گوجه و بادمجان نمیدانند، توی همان ظرف رویی داغ میشود و تا مرز بخار شدن تمام روغن داغ میشود و بادمجانها چسبیده به جان ظرف هستند. بدون سفرهای و تنها با صندوق نان و تشنگی که ناگهان به یاد میآید و پارچ آبی که باید حتما با لیوان نوشیده شود و ورزشکاری خوردن، هم ممنوع است. و کدام آدم عاقل و سالمی هست که همراه گوجه و بادمجانش، خیارشور سق بزند. زندگی بدون زنها نظم و نسق ندارد. از شکل و قیافه میافتد. روح ندارد. عطر ندارد. کیفیت ندارد. جزئیات ندارد. زیبایی در جزئیات است. کیفیت نگاه غمزهآلود، دزدیدن نگاه، باز و بستن معنادار پلک و خرامیدن مژگان. کیفیت لمس درونیترین لایههای آلام، آب به خاکستر نیمسوز آن ریختن، شنا در عمق دریاهای ناشناخته روح. اینها کیفیات زنانه است؛ مردها طرفی بر نمیبندند.