cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

دلنوشته های شریف حیدری

نمایش بیشتر
کشور مشخص نشده استزبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
189
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

یا حسین یا حسین اربعین است زینبت بی برادر حزین است بشنو از خواهرت یا حسین جان قصه های اسارت چنین است جان خواهر ببین مو سفیدم از غمت، از غمت قد خمیدم در رهِ شام ویران نبودی طعنه های فراوان شنیدم ای حسین در خرابه نشستیم ما همه دل به عشق تو بستیم طعنه ها زد ولی با صبوری جام زهر زمان را شکستیم طعم تلخ اسارت چشیدیم بی تو در شام ویران چه دیدیم یک امانت به جا مانده از تو کربلا بی رقیّه رسیدیم زینبت جان خواهر رسیده با غم و حال مضطر رسیده خواهرت یا حسین با عیالت کربلا بی برادر رسیده از رقیّه برادر نپرسی از یزیدان کافر نپرسی زینبت بی برادر حزین است دیگر از حال خواهر نپرسی #شریف_حیدری t.me/Sharif_Haidari محرم۱۴۴۴
نمایش همه...

ناله زن صدای تو تا، نا کجا می‌رسد آخر آن ناله‌هایت، به نزد خدا می‌رسد هر دم از خداوند خود، گر بخواهی بقا هر دم از خدایت، برایت بقا می‌رسد می‌شود اجابت، دعایِ سحرگاه تو نزد حق همین ناله‌ای، بی‌ریا می‌رسد تو که گاه و گه، با خدا، آشنایی چنین رونق از خدایت، به قلبت جلا می‌رسد غم مخور نباشد، غم و درد تو، لاعلاج گو خدا به هر درد تو هم، شفا می‌رسد آن چه از خدایت، بخواهی، مهیّا شود دم‌ به‌ دم دم، دم، بدون چرا می‌رسد باز کن آن دو چشمت، به هر جا، که هستی نگر بر تو بهترین نعمت حق، فرا می‌رسد " شریف_حیدری" شنبه ساعت ۲۲ ایران -تهران ۱۴۰۱/۶/۱۹ در بداهه سرایی کلبه صاحبدلان در واتساپ سروده شده است
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
روح بلند پرواز استاد Faraj Morid Beidokhti شاد. دیده‌ایم اشعار زیبا و غزل ماتم گرفت نوجوان و پیر اهالی این محل ماتم گرفت چون برای در گذشت شاعران چیره دست یک نه، صد ها و هراز و یک ملل ماتم گرفت سر به زانوی غم است و اشک، از دیده روان شهریور، مهر و... هم برج حمل ماتم گرفت با دلِ پر غم نشسته در عزایی شاعران هم اهالی شعر و ، هم چندین دُوَل ماتم گرفت از ادامه‌ای غزل لب بستم و کردم سکوت چونکه در قلب من احساس و امل ماتم گرفت #شریف_حیدری t.me/Sharif_Haidari ۱۴۰۱/۰۶/۲۴ تهران
نمایش همه...
دو غزل بداهه از برگه وزین کهن سرا؛ ماه من هم زاده‌ای #شهریور است دفریب و دلربا و دلبر است #_تن به گفتار کسی هرگز نداد در نصیب و در لبانش خنده باد گاه و گه او عشوه ها و ناز کرد در تکلّم لب گشود #_آغاز کرد ناگهان آغوش خود را می‌گشود او مرا هم عاشق خود می‌نمود دین حق را او که دست کم گرفت گفت؛ عشقم، در بغل محکم گرفت ماه من آن نازنینم خنده کرد در بغل آمد مرا شرمنده کرد از خجالت چشم خود را بسته‌ام عاشق چشمان او... وابسته‌ام #شریف_حیدری کودکی در جاده پیراهن نداشت نان خوردن هیچ مرد و زن نداشت فصل قحطی ناگهان #آغاز شد با فقیران هم غنی همراز شد آنکه در دست خودش سرمایه داشت قسمتِ از آن به یک همسایه داشت ناگهان دست از حمایت قطع کرد قحطی آمد این سعادت قطع کرد گه به زندان، گه به آن سرحد گریست با تاسف های بیش از حد گریست خسته‌ام تاب و توان از من گرفت از منی بیچاره، جان از #تن گرفت مثل خود بیچاره‌گانی دیده‌ام در سفر محتاج نانی دیده‌ام از وطن باید نرفت اما نشد هر چه کردیم این وطن از ما نشد پا به جای دیگری بنهاده‌ایم مثل سابق ساده و آزاده‌ایم؟ عشق پاک میهنم شد جان و #‌‌تن دیده کور است از غم خاک وطن گر چه اینجا هم قشنگ و دلرباست خاک میهن نیست، چون غربت سراست #شریف_حیدری t.me/Sharif_Haidari http://eitaa.com/Sharif_Haidari کهن سرا از واژه تا شعر؛ مثنوی واژه‌گان(شهریور، آغاز، تن) تهران 1401/06/21
نمایش همه...
چهره‌ی ماه تو را بس دلکش و زیبا کشیدم با لب پر خنده امّا بین گل تنها کشیدم در لبانت خنده ها و جان جانان لاله رخسار قامت سرو تو را زیباتر از گل ها کشیدم در میان دختران شهر خود سرو بلندی من از این خاطر تو را با قامت رعنا کشیدم مو پریشان گیسو افشان، با لباس رنگ رنگی در فضای سبز ساحل در لب دریا کشیدم آن قدر زیبا کشیدم، چشم سحر انگیز تو را حسرت دیدار تو شد دو برابر تا کشیدم از لبانم خنده رفت و بر دهان انگشت حیرت ماندم و از شادمانی در نبودت پا کشیدم "شریف حیدری" شنبه ساعت ۲۲ ایران -اصفهان ۱۴۰۱/۶/۱۲ در بداهه سرایی کلبه ی صاحبدلان در واتساپ سروده شده است t.me/Sharif_Haidari http://eitaa.com/Sharif_Haidari https://t.me/joinchat/AAAAAEBtjDkuwd7AcaIszA
نمایش همه...
از این✍ چهارپاره!!! اسیر پنجه های خشم دشمن زنان و کودکان میهمن ماست به زیر پای نامردان تپیدن ضعیف و ناتوان میهن ماست کجا دیدی مسلمان کشته گردد به دست نامراد یک مسلمان به فتوای ستم‌گر واجب القتل شود از انتقاد یک مسلمان کجا دیدی که زن را در خیابان زند طعنه به جرم بی‌حجابی اگر آن هم دفاع از خود نماید کشاند کنج یک‌زندان حسابی کجا دیدی که مادر، دخترش را فروشد خاطر یک‌لقمه نانی اگر یک‌احمق نادان ببیند بخندد این چنین و آن‌چنانی کجا دیدی، که مرد پیر هر روز براید با دو تا دست گدایی فغان و ناله ها از دست روزگار نماید با صدایی بی‌نوایی خدایا رازقی بر بنده‌گانت دهی روزی ولی آن بیش و کم بود یکی سیر و یکی دنبال سیری بگردد تا به جانش، تا که دم بود #شریف_حیدری t.me/Sharif_Haidari http://eitaa.com/Sharif_Haidari غوغایی در خزان مشاعره موضوعی واژه؛ اسیر 1401/06/12 اصفهان
نمایش همه...
آنقدر زیبا کشیدم، چشم سحر انگیز تو را👁 حسرت دیدار تو شد دو برابر تا کشیدم🖤 #شریف_حیدری t.me/Sharif_Haidari http://eitaa.com/Sharif_Haidari
نمایش همه...

پای خود را سوی تو ای ماه من برداشتم هر چه حرف ناپسند است از دهن برداشتم مثل یک‌شهزاده باشم در نگاه مست تو!!! چونکه پای خود به سویت چون خَتن برداشتم تا که دیدم قامت سرو تو را از راه دور با نگاهم از ادایت صد سخن برداشتم دل ربودی نازنین با ناز خود از خاطرت بی‌گمان من پای خود از انجمن برداشتم آورم بر دست خود تا آن دل سنگ تو را از مغازه تحفه گل با پیرهن برداشتم تا شدی خانم به من، هم بهترین الگو به من دست خود کی بر سر بیچاره زن برداشتم؟ خلق و خویت آن چنان تاثیر کرده بر دلم مثل تو من دست خود را از زدن برداشتم با تو شادم در جهان چون دختری مثل خودت در نهایت از تو حاصل ماه من برداشتم #شریف_حیدری t.me/Sharif_Haidari http://eitaa.com/Sharif_Haidari 1401/06/11 اصفهان
نمایش همه...
چشیدیم آن‌چنان تلخی که زهر مار و گژدم‌ها به کام ما ندارد هیچ فرقی با عسل اینجا #شریف_حیدری 😍🖤اینه دل و گرده شاعرانه که زهر و عسل یکسان است😃 1401/06/09 t.me/Sharif_Haidari http://eitaa.com/Sharif_Haidari
نمایش همه...
از حسرت آن چهره‌ای ماهت مُردم وابسته به آن چشم سیاهت مُردم گویا که قدم های اخیرم باشد از تشنگی افتاده به راهت مُردم ۱۴۰۱/۰۶/۰۸ #شریف_حیدری t.me/Sharif_Haidari http://eitaa.com/Sharif_Haidari
نمایش همه...