cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

₍⃘𖥳⃘͚͙᪽᪼₎ ᶜᵃᶠᵉ⃝ ᵗᵃⁿʰᵃʸکــᬁـــافـــه تنهـــ✑ــایـــی ₍⃘𖥳⃘͚͙᪽᪼₎

اشك‌ها حرفايی هستن كه قلبمون نميتونه بگه لفت نده 🚫💯 بی صدا کن مشتی 🔱✨ لینگ دعوت @kafetanhaye3

نمایش بیشتر
Advertising posts
697مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
-47 روز
+2830 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

ای روزگاره نامرده گرد دلم سر لج کفتیه فندکی دامه ژیره عکسیله یادگاری تو و سرم نیچیدن تا مصوم در ناری.
نمایش همه...
واحـد انـدازه‌گیـری فاصلـه متـر نیسـت "حـال" اسـت حالـش را کـه نداشتـه باشـی حتی یک قدم هم دور اسـت حـال دلتـون خـوبِ خـوب 😃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نمایش همه...
‌خودم را دوست دارم همه جا همراهم بوده، همه جا یک ‌بار نگفت حاضر نیستم با تو بیایم آمد و هیچ نگفت حرف نزد گفتم و او شنید رنجش دادم و تحمل کرد خودم را سخت دوست دارم..✨
نمایش همه...
دیگر پذیرفتم که تنهایی بدیهی است؛ حتی اگر از آسمان، آدم ببارد... پیله
نمایش همه...
بعد از من دفتر شعرم را به آتش بکشید مبادا به فریب کلمات بشود عادتتان؟ مبادا بازی واژه را آغاز کنید!!!! بگذارید ترانه ها گمشده بمانند وُ سمفونی ها ناتمام... از من به شما نصیحت؛ بعد از من فریب هیچ شعری را نخورید... حسين_فارساني ‎
نمایش همه...
🍀 شعــــــر🍀 تو   با   یک  غمزه‌ی  شیرین  مرا  فرهاد  کردی با   آمدنت   زندگی‌ام    را   خودت   آباد  کردی چه    کردی     کز    نبودت    اذیت    می‌شوم این  بلای  درد و غم  را  تو  خودت  آزاد کردی یادت هست که میگفتم عاشق تو و این خانه‌ام یادت    افتادم؛   باز    چشمم    را    باد   کردی نگاهت   میکردم؛  دستت  کتاب  صادق هدایت باز هم با لمس کتابت؛ او را جای من شاد کردی بوسه‌ی  سردی  به  روی  گونه‌ام  زد  و   گفت ساده می گویم بجز من به کسی اعتماد کردی ببین  با  من  سرِ جوانی  چه  کردی  شدم  پیر منِ عاشق  را  به  خودت  اینگونه معتاد  کردی‌ فکر  کردی  که  چه؟  از  حالِ تو  من  بی خبرم دلیلِ   این   دوری    را    خودت   ایجاد   کردی #پیام_ڪیان
نمایش همه...