دریچه های شعور
و در تنفس تنهایی دریچه های شعور مرا بهم بزنید ^کپی با ذکر منبع^
نمایش بیشتر1 336
مشترکین
+224 ساعت
-47 روز
-2030 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
00:40
Video unavailableShow in Telegram
مرا به آن سوی شب ببر
آنجا که من تو هستم ،
آنجا که ما یکدیگریم
به خطهیی که تمامِ ضمایر به هم زنجیر شدهاند...
پ۔ن: شنیدنی بود۔۔
باشد که شروعی باشد برای شنیدن آواز زنان در عرصه های رسمی
@darichehaa
4.29 MB
❤ 5👍 3
مخمل آبی فیلمیست درباره ویرانی انسان و عشق در دنیای جدید. انسانی که گویا در اصل،فطرت و سرشت پاکی داشته ولی مظاهر دنیای جدید او را دچار انحراف از سرشت حقیقی خود ساخته است۔ در صحنه ی ابتدایی فیلم منظره ی سرسبزی میبینیم که با کمی تامل در میابیم حشرات پنهان کشنده ای در آن رخنه کرده اند که حیات انسان را با مخاطره مواجه می سازند۔ طبیعت زیبای وجود انسان مورد تهدیدحشرات موذی و بیماریست که در ظاهر پیدا نیستند ولی در برداشتی عمیقتر میبینیم که در همه جا نفوذ دارند۔ این طبیعت باید با آگاهی و تلاش عناصر پاک که در فیلم به پرنده شبیه شده اند، پاکسازی و تصفیه گردد۔ کاراکتر جفری به نوعی مظهر معصومیت و نجابت در مواجهه با عناصر منحط ، فاسد و مالیخولیایی داستان است۔ این انحطاط و روان پریشی و انحراف در فیلم با عشق و رابطه به تصویر کشیده می شود. دوروتی مظهر زنانگی و لطافت و زیبایی به همراه خانواده اش توسط فرانک مظهر تبهکاری و پریشان مغزی و خشونت به اسارت گرفته شده است. دوروتی الگوی تحقیر و آزاری که تحت سلطه ی عنصر تبهکار بر او و بدنش روا می شود را می پذیرد و گویا خود نیز در تظاهراتی مازوخیستیک طالب آن می شود، هر چند در حقیقت خواهان پناه نجات بخش آغوشی مردانه است۔ مردیکه در نقش سم پاش برای کشتن عناصر موذی وارد حریم خانه ی او و سرانجام نجات او و خانواده اش می گردد۔ خانواده در چنین وضعیتی توسط هوس و جنون و فساد به گروگان گرفته شده اند۔ ازین روست که زن(مخمل آبی) در چنین موقعیتی نه مظهر زیبایی و عشق و دلدادگی بلکه مقصود خشونت و آزار و تمایلات منحرفانه است۔ تصاویری را به یاد اورید که فرانک فریاد می کشد که مخمل آبی می خواهد و بعد پارچه مخمل آبی را در میان دندانهایش میفشارد۔ گویی فیلم می خواهد نشان دهد که ماهیت تسلا بخش و مخملین وجود زن به ابزار خشونت ورزی علیه او تبدیل شده است۔ و زن درین میان موجود بی پناه ،بیمار ،زخمی و اسیری است که بعد از استفاده از بدنش، عور و برهنه در اجتماع رها می شود هرچند توسط افرادی که هنوز آلوده نشده اند(جفری) نجات داده می شود۔ پلیس و نیروهای نظارتی کارامدی چندانی در حذف تباهی و فساد از اجتماع ندارند چنانچه در فیلم میبینم جفری به تنهایی به تعقیب و در نهایت حذف این پلیدیها اقدام می کند۔در نهایت مخمل آبی فیلمیست هشداردهنده درباره جهانی که عناصر آلوده و شرور، با اسارت زن و جدایی او از خانواده ، عشق را به هوس و خشونت و جنون زدگی و گمراهی کشانده اند.
@darichehaa
👍 11
ظاهرا سلبریتیها بیش از دیگر افراد، ابسوردیسم و ناتوانی انسان در یافتن معنایی برای زندگی را درک می کنند. اغلب این افراد، تمام آنچه دیگر مردمان از خوشبختی متصور هستند همچون ثروت ،شهرت،سکس، قدرت و۔۔ را دارند۔ بنابراین تکاپوهای روتین زندگی عادی برای دستیابی به این خواستها و امیال برای آنها متوقف شده است۔ این توقف، در اغلب موارد موجب ایجاد نوعی حس پوچی و افسردگی در آنها می گردد. پوچی که گاهی آنها را به خودکشی می کشاند. کامو معتقد است در پاسخ به مسئله ی پوچی سه راه حل پیش پای بشر است : ۱.خودکشی یا فرار از پوچی،۲. دین ورزی و چنگ به معنایی فراتر از پوچی، ۳.پذیرش پوچی
ظاهرا این ویدئو پاسخ دوم را نشان می دهد. جاییکه بی معنایی زندگی با ترس از مرگ در هم می امیزد انسان به تحمیل معنایی فراتر از پوچی به زندگی پناه می برد. پناه بردنی بیهوده! کامو چنگ زدن به دین و جهان دیگر به عنوان راه حل را نوعی خودکشی فلسفی می دانست. کامو بنیان پوچی در زندگی را می پذیرفت.او بیان می کرد که ما باید با درک این موضوع کنار بیاییم که عمده ی تلاش هایمان در نهایت بی ثمر باقی خواهد ماند. اما او از کسانی که میخواهند با بی معنایی زندگی ستیز کنند و با تحمیل کردن معنا به آن،این حقیقت را تغییر دهند، انتقاد می نمود. از نظر وی با اینکه این کار ممکن است ما را تسکین دهد اما این روش و سیستم های معنا در دراز مدت محکوم به شکست هستند. هستی به ما بی اعتنا خواهد ماند و ما دوباره با پوچی مواجه خواهیم شد. کامو یک راه حل می شناسد او به ما می گوید جواب این است که با آغوش باز این بی معنایی را بپذیریم.از نظر کامو، فردی که واقعا می داند و درک می کند که زندگی پوچ است و با لبخند از آن عبور می کند در حقیقت یک قهرمان پوچیست. وی با استفاده از افسانه سیزیف به ما یادآور می شود که یک قهرمان پوچی مانند سیزیف حتی اگر قرار باشد تا ابد سنگی را به بالای کوه بغلتاند، باید در هر صورت قادر باشد لذت و خوشی را در آن پیدا کند. قساوت مجازات سیزیف در بیهودگی مهیب آن نهفته است اما انسان باید تصور کند که سیزیف، خوشحال و راضی است! کامو استدلال میکند که تمامی بشریت گرفتار چنین وضعی هستند و تنها زمانی که بیمعنایی زندگیهامان را بپذیریم، میتوانیم با سری افراشته رودرروی پوچی بایستیم. کامو همچنین ما را تشویق می کند که به دنیای بعد از مرگ فکر نکنیم زیرا معتقد بود که تلاش برای توجیه این زندگی با استفاده از یک زندگی دیگر، تنها یکی دیگر از راه های انکار بی معنا بودن زندگیست و فایده ای ندارد. از نظر کامو اگر یک گناه در زندگی وجود داشته باشد، آن گناه، امید به داشتن یک زندگی دیگر و فرار از زندگی فعلی خواهد بود و نه ناامیدی از زندگی.زندگی ارزش زیستن دارد و باید آن را همانطور که هست پذیرفت. با اینکه مواجه شدن با بی معنایی زندگی بدون پناه بردن به مذهب، علم، جامعه و حتی ساختن معنی توسط خودمان، کار بسیار دشواری است، کامو ما را تشویق می کند تا با شجاعت تمام با پوچی رو در رو شویم و با لبخند از آن استقبال کنیم. این استقبال با عشق ورزیدن میسر می شود. از نظر کامو، پستی و در عین حال، بزرگی این دنیا در آن است که غیر از مقصودهایی برای عشقورزیدن، هیچ حقیقتی وجود ندارد:«پوچی سلطه گسترده است، اما عشق ما را از آن میرهاند.» ازینجهت عشق رهایی بخش پوچی و ارزشمندی زندگیست.
@darichehaa
❤ 8👍 3👏 2
02:27
Video unavailableShow in Telegram
The Locomotions, Johnny guitar
فردا اگر زِ راه نمیآمد
من تا ابد، کنارِ تو می ماندم...
📌زمان و عشق همچون دو رقیب ناهمسازند
عشق، زمان را متوقف می کند و زمان در پی آنست که راز عشق را برملا سازد.
57.04 MB
❤ 4👍 2
01:22
Video unavailableShow in Telegram
نکته ای که در این ویدئو مطرح میشود پدیده ای است که در اقتصاد سیاسی به نفرین منابع یا پارادوکس فراوانی مشهور است. براین اساس، منابع معدنی و طبیعی یک سرزمین بیش از آنکه برای آن کشور عامل توسعه و رشد باشند عامل فقر و توسعه نیافتگی می گردند۔
در واقع منابع طبیعی گسترده شرایطی را به لحاظ اقتصادی و سیاسی رقم می زنند که مانع کارکرد طبیعی جریانات تولید و سرمایه در آن سرزمین می گردد و این مسئله هیچ ربطی به عقل و خرد مردم آن سرزمین ندارد۔ در این جوامع بواسطه ی تمرکز بر صنایع استخراجی که اغلب با پیشتازی بخش دولتی صورت می گیرد،موجب برون رانی بخش خصوصی و خروج آن از بازار می گردد۔نوسانات درآمدی برامده از خام فروشی و بیماری هلندی و تورم فزاینده از دیگر تبعات ساختاری پدیده نفرین منابع است.بی شک،عقل و خرد مردم این سرزمین کمتر از ملل توسعه یافته نیست . مسلما شرایط و ویژگیهای طبیعی، اقلیمی و تاریخی تاثیرگذار بوده اند ولی این تاثیرات را می توان با نقد وضعیت حال و گذشته، و اصلاح شرایط در مسیر بهبود قرار داد۔نسبت دادن عقب ماندگی، به شرایط ذاتی و غیرقابل تغییر، مارا در وضعیتی که هستیم بیش از پیش به زوال می کشاند۔
@darichehaa
2.22 MB
👏 8
Repost from اسپروس | بذرهای فلسفه
#جستار
سکس به عنوان مسئله اخلاقی
هنگام واکاوی نسبت سکس و اخلاق یک تفاوت بنیادی باید لحاظ گردد. اینکه فانتزی میل جنسی سرشت سیال دارد. یعنی فانتزی محدود به خود کنش جنسی نیست بلکه ممکن است هر رفتار جدی در نسبت با کنش جنسی، به فانتزی میل تبدیل شود. به عنوان مثال اگر زنی تلاش کند خود را سرسنگین و بیتوجه به مردان، نشان دهد همین رفتار ممکن است یک فانتزی برای مردان بسازد؛ یا در مورد خیانت معمولا گمان میشود لذت جنسی، دلیل خیانت است. درحالی که خود خیانت کردن، یک فانتزی میل است.
بنابراین نمیتوان سکس را در یک ساحت اخلاقی غایتگرا یا بنیادگرا، ارزشگذاری کرد.
غایتگرایی کنش را به عنوان ابزار از غایتش جدا میسازد اما در سکس، گاهی خود ابزار، غایت است. چنانکه در مورد خیانت گفتم.
بنیادگرایی هم یک سری اصول اخلاقی وضع میکند تا ما بر اساس آنها از برخی کنشها دوری کنیم و برخی را انجام دهیم. درحالیکه حتی دوری از سکس، ممکن است برای خود و دیگری تحریککننده باشد.
در واقع سرشت میل جنسی این است که ابزار و حتی نفی و مقاومت در برابر خود را نیز به فانتزی تبدیل کند.
اینجاست که بصیرت فوکو در تحلیل سکسوالیته به عنوان شکلی از اعمال و پذیرش قدرت، آشکار میشود. وقتی اطاعت، اعتراف و آسیبپذیری روانی و فیزیکی لذتبخش باشد، از سکس یک رابطه قدرت میسازد که یک طرف فرمان میدهد و دیگری میپذیرد.
همچنین سکس سنجه جدیدی برای تعیین ارزشها قرار میدهد و اینگونه قلمرو معنابخش دیگری را میسازد. مثلا وقتی خود خیانت لذتبخش باشد از ضدارزش به ارزش بدل میشود، دقیقا به خاطر ضدارزش بودنش؛ و اینگونه ممکن است فرد برای خیانت کردن به دیگری وارد رابطه با او شود. به این ترتیب، لذت جنسی قلمروی معنابخش جدیدی میسازد که در آن خیانت عنصر اصلی است و رابطه ظاهرا وفادارانه در خدمت خیانت در میآید. در واقع رابطه به چیزی دیگری تبدیل میشود علی رغم حفظ ویژگیهای متعارف خود حتی به صورت جدیتر.
بنابراین در ارزشگذاری اخلاقی هیچگاه سکس نقش منفعل ندارد. سکس ابژهای نیست که درباره آن قضاوت شود، بلکه نیرویی است که قلمروی ارزشگذاری را تغییر میدهد. در این سطح سکس دوباره با قدرت پیوند مییابد. اما قدرت در معنای توزیعکننده ارزشها و نقشها. سکس ارزشهای جدیدی برقرار میسازد و نقشهای جدیدی به افراد میدهد. مثلا لذت بردن از خیانت، رابطه زناشویی را به یک ضدارزش دروغین بدل میکند و به شوهر یا زن، نقش قربانی یا مانع لذتبخش میبخشد. خانه محل نمایش میشود و زندگی مشترک دیگر یک توفیق اجباری است.
این وضعیت نشان میدهد که دیگر نمیتوان در یک نظام اخلاقی با چارچوب مشخص، سکس را ارزشگذاری کرد. زیرا این ارزشگذاری ازپیش خبر میدهد سکس شناخته نشده است.
✍ سروش شعبانی
@essporos
👍 4❤ 1👏 1
11:19
Video unavailableShow in Telegram
حمایت از حمله نظامی و تحریم علیه ایران حقیقتا با چه منطق و توجیهی صورت می گیرد؟! تحریمها تا کنون آیا به جمهوری اسلامی صدمه زده یا جامعه؟ در این سالهای اخیر که تحریمها شدت گرفته آیا خدشه ای در قدرت سرکوب و اختناق و ویرانگری حاکمیت وارد آمده؟ تاوان همه ی تحریمها را ما مردم داده ایم و تاوان حمله نظامی را هم ما میدهیم. تا وقتی در فضای احساسات گری و خشم و نفرت و فرار از واقعیت و پناه بردن به یک دست نجات بیرونی برای تغییر وضعیتیم، دیکتاتوری دیگری را به جای دیکتاتوری قبلی مینشانیم.
#حمله_نظامی_به_ایران
#تحریم
#عقلانیت_و_توسعه_یافتگی_ایران
25.50 MB
👍 9👎 1
یک طرح متفاوت انتخاب کنید
طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.