cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

❤️‍🔥پرستار_شیطنت_هایم❤️‍🔥

°•°•°•● ﷽ ●•°•°•° ✏رمان .... #عشق_ممنوعه_استاد #چشم_هایی_به_رنگ_عسل #جدال‌دو‌عین #پرستار_شیطنت_هایم @Manoto_Life2525

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
358
مشترکین
+124 ساعت
+117 روز
+5530 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

پارتی دوم هم تو راه لایک یاتون نره
نمایش همه...
12
دوستان عزیز لایک یادتون نره
نمایش همه...
11
🔴 برنامه غذايی واسه اونایی که هی میگن چی بپزم؟؟📃 🔻شنبه 🍴غذاهاي نوني🍵 كتلت، کباب شامی، انواع كوكو(کوکو سبزی، کوکو سیب زمینی، کوکوی مرغ ، کوکوی هویج و...)، کباب تابه ای، کوفته تبریزی، ميرزا قاسمي، ماكاروني، سالاد الويه، كشك بادمجان، املت، تخم مرغ و خرما، اسنک گوشت با ساندویچ ساز، اسنك با سالاد سبزيجات، كوفته، پيراشكي گوشت با سالاد کاهو 🔻يكشنبه🍴غذاهاي خورشتي و سالاد🍚 برنج و مرغ، برنج و خورش قیمه، خورش الو،مرغ پرتقالي، ماهی، خورش قورمه سبزی، خورش کرفس، خورش بادمجان،خورش فسنجون،خورش لوبیا سبز،خورش باميه، خورش گوشت چرخ كرده، كباب تابه اي،خورش ماست، سالاد آبغوره 🔻دوشنبه🍴غذاهاي فست فود🍕 لازانيا، پيتزا، فلافل، سمبوسه، هات داگ، کالباس خونگی، سيب زميني سرخ كرده با مرغ، ميگو سوخاري با قارچ ساده يا سوخاري، ناگت، مرغ سوخاري با سيب زميني، مرغ بریان با سبزیجات،  استيك با پوره و سالاد كلم با تخم مرغ، قارچ سوخاري وسالاد كاهو(اختياري) 🔻سه شنبه🍴پلو هاي مخلوط و انواع سالاد یا ماست🍲 لوبيا پلو،استامبولي با لوبیا سبز، پلو گوجه، هويج پلو، عدس پلو، رشته پلو، کته ماش با هویج، مرصع پلو، كلم پلو، دمي پلو با لوبيابلبلي، ماهي پلو (مخلوطش)، دمي زيره، پلو هندي، شيرين پلو،ميگو پلو، پلو شیرازی، ته چین مرغ،، ته چین گوشت، قیمه نثار 🔻چهار شنبه🍴غذاهاي ابكي و حلیم🍜 ديزي، آبگوشت، ماش و قمری، آش دوغ،  آش شعله قلمکار، آش ماست، آش انار،  آش غوره، آش شلغم، اشکنه، عدسي، انواع سوپ، آش رشته، كوفته برنجي، قیمه ریزه نخودچی، سرگنجشکی، حلیم بادمجون، حلیم شیر، مرغ ترش آبكي 🔻پنج شنبه🍴غذاهاي با انواع دلمه و شكم پر🍶 دلمه برگ مو، دلمه كلم،دلمه فلفل دلمه اي، دلمه گوجه، بادمجان شكم پر،كدو شكم پر ،سیب زمینی شکم پر 🔻جمعه 🍴متفاوت👌 غذاهاي كبابي و انواع جوجه کباب، جگر، چلو خورشت و رستوران،مهمونی و.... سیو کن و برای دوستات بفرست که داشته باشی و دیگه دغدغه چی بپزم نداشته باشی😍😍😍🌹🌹🌹 @ashpazi_family
نمایش همه...
🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋 #پارت200 #پرستار_شیطنت_هایم سینا باعصبانیت گفت: _دیوانه فکر کردم حالت بد شده ادای گریه کردن درآورد و محکم کوبید رو پاش و رو به من گفت: _از اولم نتونست عین شوهر اون پاره که باهاش برخورد میکنه، با من برخورد کنه حالیش نیس روحیه ی من لطیفه سینا زد تو پیشونیش و با بیچارگی گفت: _خدایا من چه غلطی کردم این عجوزه رو گرفتم داریوش پوزخندی زد: _خیلی هامون حداقل یک بار یه همچین اشتباهی رو تو زندگیمون کردیم، اونایی که نکردن از ما عبرت بگیرن و به مجردای جمع اشاره کرد دنیا لبخند حرصی ای زد، یکم لبم جوییدم و آخر نتونستم طاقت بیارم: _ شما اشتباه نکردی آقای جاوید، رسما اشتباه شمارو ..... با اِهِم بلندی که ماریا گفت خفه شدم، دنیا با نیش باز و داریوش با دهن باز نگاهم میکرد اخماش چنان رفت تو هم که برای صدمین بار توی این نزدیک به یک ماهی که میشناختمش خودمو زبونم و لعنت کردم دنیا پرید بغلم کرد: _بلاخره یکی عین خودمو پیدا کردم https://t.me/c/1239655643/5672 https://t.me/c/1239655643/5672 لینک پارت اول رمان💕💕👆👆
نمایش همه...

👍 1
🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋 #پارت199 #پرستار_شیطنت_هایم نمایشی دستی زیر موهاش زد و پشت چشمی نازک کرد: _ببین درست صبت کن با من، من نهایتش بتونم خواهر داماد باشم سرمو خاروندم: _اخه گفتی دختر گلم برا همون یکم تو همون حالت نگاهم کرد و بعد سرشو تکون داد، ماریا ام به جمعمون اضافه شد، هم زمان که میشست کنار من روی مبل تک نفره نفس عمیقی کشید: _ آخیش، بچه های منم انگار با هم مسابقه دارن، این میگه شاش دارم اون یکی ام سریع میگه که عقب نمونه اومدم جواب بدم که یهو دنیا جیغ زد: _سیناااا؟ ماریا مرگی نثارش کرد و من که کنارش آروم و خانوم نشسته بودم با جیغی که زد دو متر پریدم، مجال نداد اولی رو حضم کنیم و دوباره جیغ زد: _سیناااااااا؟ داریوش خیلی عادی بهش نگاه میکرد، انگار از قبل با این کاراش آشنا بود و تعجب نمیکرد، سینا دستپاچه از توی آشپز خونه اومد بیرون و با قیافه ی سکته ای گفت: _چی شده؟ کوسن مبل و پرت کرد سمتش: _تو براچی زلیل من نیستی پدرسگ؟ جمع توی سکوت عمیقی فرو رفت
نمایش همه...
1
🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋 #پارت198 #پرستار_شیطنت_هایم اقایون زدن زیر خنده و داریوش با پوزخند گفت: _خوب نیست آدم انقدر زلیل باشه علیسان لبخندی به ماریا زد و با عشق گفت: _زلیلش بودن یکی از افتخاراتمه هممون ادای عق زدن دراوردیم، ولی هیچکدوم اهمیت ندادن و زل زده بودن به هم، ماریا بوسی برای علیسان فرستاد ناخداگاه پوکر فیس گفتم: _دوستان قضیه رو ناموسی نکنید ما اینجا بچه کوچیک داریم صدرا سرش تو پازل بودا، ولی یهو با این حرفم سرشو آورد بالا و متفکر پرسید: _ناموسی ینی چی ماهی جون؟ پوکر فیس نگاهش کردم و در حالی که پلک راستم میپرید گفتم: _سارا جان لطفا بچه هارو جمع کن برید تو اتاق بازی کنید سارا با خنده ریزی به زور صدرارو بلند کرد و برد تو اتاق، عرق پیشونیم و تظاهری پاک کردم و پوفی کشیدم، جرعت نداشتم به داریوش نگاه کنم علیسان به علاوه ی سپهر و سینا رفتن که ناهار و اماده کنن، دنیا آهی کشید و نشست کنارم: _هعی، معلوم نیست میخوان چه عن خری به خورد ما بدن، شربت معدتو بذار دمِ دست پوکر فیس سرمو تکون دادم، پاشو انداخت رو اون یکی پاشو نگاهم کرد: _خب بگو ببینم چند سالته دخترِ گلم؟ با خنده گفتم: _شما مادر دامادین؟
نمایش همه...
🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋 #پارت197 #پرستار_شیطنت_هایم یهو قیافش ۱۸۰ درجه تغییر کرد و لب برچید: _آه ببخشید که یادت انداختم، خدا بیامورزه سرمو تکون دادم: _نه مشکلی نیست دوباره پشت چشمشو نازک کرد و پاشو رو پا انداخت: _اره دیگه، بلاخره باید از هم شناخت پیدا کنیم قاعدتا باید پاچشو میگرفتم، ولی حس خوبی بهش داشتم و نیشمم باز میشد داشتیم چس و شعر میگفتیم و میخندیدم که نگاهم افتاد به جاوید، چپ چپ نگاهم میکرد، بابا اینم اسکوله یه تای ابرومو بالا انداختم و اشاره کردم که چیه؟ مشکلت چیه؟ با اخم روشو برگدوند و اهمیت نداد، والا من که اخر فاز تورو نمیفهمم و از دنیا میرم، علیسان با نیش باز بلند شد و رو به پسرا گفت: _خب دوستان، تو این هوا یه فوتبال دستی میچسبه که گرممون کنه رو به ماریا با نیش باز گفت: _عزیزم تا شما ناهار و اماده کنی ما هم چند دست میزنیم و میایم ماریا که داشت از کنارش رد میشد با این حرفش برگشت سمتش ابروهاشو انداخت بالا و دست به کمر یکم نگاهش کرد، یه جوری تهدید امیز نگاه میکرد منم پشمام ریخت لبخند کم کم از روی لبای علیسان رفت و پوکر فیس زل زد بهش: _منظورم اینه که تا شما خانوما چند دست فوتبال دستی بزنید ما آقایون غذا رو آماده میکنیم
نمایش همه...
🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋 #پارت196 #پرستار_شیطنت_هایم دستمو مشت کردم اما قیافم همچنان خونسرد بود، لبخند ملیحی زدم: _همونی که اگه بالای سر تو بود بهت یاد میداد به همه ی آدما جدای از هر طبقه و شغلی که دارن احترام بذاری میحواستم به جملم پتیاره خانوم رو هم اضافه کنم ولی جلوی خودم و گرفتم همه ریز ریز میخندیدن، به داریوش خان نگاه کردم نگاه کردن همانا و نیمه باز موندن دهنم همانا، با لبخند داشت نگاهم میکرد، قضیه چیه؟ داره مسخرم میکنه؟ حتما داره مسخره میکنه، ولی هیچ ردی از تمسخر توی لبخندش نبود، انگار تحسین آمیز بود... با بلند شدن آزیتا از جاش مجبور شدم نگاهمو از داریوش خان بردارم و به اون بدوزم _آره دیگه، عوض اینکه یه چیزی بهش بگید نشستین خورد کردن منو میبینید و میخندید بعدم زد زیر گریه و از پله ها بالا رفت، دنیا دهنشو کج کرد: _قبلشم همچین درشت نبودی که خوردت کنه یکم معذب شده بودم، داشتم به زور چایی خودم و آروم میکردم که با حس نشستن یکی کنارم سرمو بلند کردم و با سپهر رو به رو شدم، لبخندی زد و گفت: _معذب نباش هممون اون عجوزه رو میشناسیم یکم نیشم باز شد: _ خانوادت مشکلی با این سفر نداشتن؟ پشت چشمی نازک کرد: _شاید پسرای گل و جنتلمنی پیدا بشن که بخوان مخت کنن خانوم جوان لبخندی زدم: _پدر و مادرم فوت شدن
نمایش همه...
👍 1
🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋❤️🦋 #پارت195 #پرستار_شیطنت_هایم _مرسی با لبخند گفت: _بخورش لبخندم رفت و جاشو داد به لبای جمع شده، لبخندش خبیثانه بود... انگار قصد و غرضی داشت از گفتنش، بی تربیت اومد از جلوم رد بشه که آزیتا با طعنه گفت: _بهتر نبود حالا که خدمتکارشونم با خودشون آوردن میدادی اون کارارو انجام میداد؟ نه اینکه اون بشینه تو جلوش خم و راست بشی اومدم با لبخند شلنگ بگیرم روش که دنیا زود تر وارد عمل شد و با قیافه ی تهاجمی ای گفت: _آزیتا در و دهنتو جمع کن تا از اکستنشنات آویزونت نکردم به لوستر، ماهرو پرستار صدرا و ساراست... و دوستمونه اومد که نیشم باز بشه ولی جلوی خودمو گرفتم، سارا دستم و گرفت و با حرص رو به آزیتا گفت: _ماهرو جون هر جا دوست داشته باشه میمونه، شما ناراحت میشید میتونید برید عاه، قلبم رفت از این همه حس حمایت، جاوید کنارم با فاصله نشسته بود... جاوید با اخم ریزی نگاهمون میکرد آزیتا چشم غره ای به صدرا رفت و رو به دنیا گفت: _خوبه دیگه تو که اینطوری با من حرف بزنی معلومه که این بچه ام به خودش اجازه میده باهام اینجوری حرف بزنه یه تای ابرومو دادن بالا و قبل از اینکه دنیا دوباره به فحش بکشدش گفتم: _من سعی کردم به صدرا یاد بدم که از بقیه پیروی نکنه و با هر کس طبق ارزشی که داره رفتار کنه پوزخندی زد و عصبی گفت: _خودتو کی تربیت کرده عزیزم
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.