cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

🔞دورگــه شـیـطـون🔥

﷽ دورگه شیطون به قلم Delta_n🔥 https://t.me/joinchat/gPANijWn9C1hYmRk چنل محافظ، حتما عضو شید👆🏻 کپی ممنوع🚫

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
3 213
مشترکین
-2324 ساعت
-977 روز
-19030 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

00:03
Video unavailable
پسر مذهبی که عاشق برادرش میشه ولی وقتی بهش میرسه میفهمه اشتباه کرده
گ🔞ی لا🏳‍🌈و _پارت واقعی
کیان با چشمای به خون نشسته بهم نگاه‌ کرد  _دوست دخترته ؟ چیه نکنه #حاملش کردی حالا موندی چی کار کنی ؟ یا نه خوب سرویس میده و چون من تاحالا اینکارو نکردم رفتی یکی رو آوردی که .. رفتم سمتش و با عصبانیت دستشو گرفتم _بس کن کیان _چیه این ؟ بگو تا خفه شم ،زیر خوابته ،آره؟چه .. یکی خوابوندم تو گوشش _ازت متنفرم دانیال _مهم نیست ،امشب نوبت توعه لنگاتو بدی بالا برام ، یکجوری جرت بدم که خفه شی https://t.me/+QJXxKWBqniMwODQ0 https://t.me/+QJXxKWBqniMwODQ0
نمایش همه...
animation.gif.mp40.88 KB
00:06
Video unavailable
گلومو رو گرفت چسبوندم به دیوار♨️ گز گز #اسپنکای قبل و گیره هایی که به چـو*چـول و نوک سینه هام وصل شده بود و ناله هام کل اتاق رو پر کرده بود‌👅 بهشتم خیس شده بود و داشتم پاهامو بهم میمالیدم که با دیدن بهشتم پوزخندی زد و گفت: جنـ*ـده کوچولوی من امادست.😈🍑 بعد دو تا انگشتشو برد توی بهشتم که از درد چشمام درشت شد و نفسام تند تر. از لذت کاراش روی دستش ارضـ*ـای شدیدی شدم و توی بغلش شل شدم و چشمامو بستم🤤💦 اما اون با ارضـا شدنمم بیخیال نشد و با قرار دادن جسم بزرگی روی #سوراخ پشتم ترسیده اومدم تکونی بخورم که با یک حرکت منو به سمت عقب کشید که یهو...🫦 https://t.me/+E2hm9Ch1qz85ZGRk https://t.me/+E2hm9Ch1qz85ZGRk
نمایش همه...
animation.gif.mp40.88 KB
00:06
Video unavailable
#گی #اروتیک پسری که اسیر یه قاچاقچی انسان شده، سعی می‌کنه فرار کنه اما توسط رئیس همون تشکیلات گیر میوفته. و توسط بادیگاردهای مرد اذیت میشه.⛓🤯 -
اولین باره می‌بینم رئیس یه پسرو به عمارت میاره. حتما سوراخت خیلی راضی کننده است.
مرد محافظ انگار که فکر می‌کرد اون هم یکی از هم‌خوابه‌های رئیسشه اعلامی کرد و زبونش رو روی لب‌هاش کشید. پسر با حالتی که انگار چندشش شده نگاهش رو گرفت هرچند همین حرکتش مرد بادیگارد رو عصبانی کرد. طوری که به سمتش خیز برداشت و گلوش رو چنگ زد.
- تو فقط یه هرزه برای گایـ/یدنی. وقتی باهات حرف میزنم به من نگاه کن.
https://t.me/+T8gZymUP0QRkMWM8 https://t.me/+T8gZymUP0QRkMWM8
نمایش همه...
animation.gif.mp40.78 KB
Repost from N/a
00:19
Video unavailable
گنده لات محل که با رییسش می‌خوابه و هر شب به یه شکلی مجبورش میکنه باهاش بمونه با لبخند عقب میره و کجکی نگام میکنه. -امروز دیگه برنامه‌ت چیه؟ جلو میرم و دستامو دور بدنش حلقه میکنم. -امروز برنامه‌م اینه تا می‌تونم ب‌کنمت. برام س‌اک بزنی تا هفته‌ی دیگه نتونی راست راه بری. با خنده سرش رو روی گردنم میذاره. -یه ذره خشن نیست؟ شما لات‌ها قبلا یکم مرام و معرفت داشتین مثلا! -الان دیگه نداریم، نه وقتی همچین تیکه‌ی خوشگلی جلومه.🔥🔥💦 https://t.me/+VHXNFfcvss5lOTBk https://t.me/+VHXNFfcvss5lOTBk https://t.me/+VHXNFfcvss5lOTBk
نمایش همه...
2.17 MB
Repost from N/a
#سایکو_اختلال‌روانی‌دارک 🌈🤌❤️‍🩹 #قاتل‌جنایی🔪🩸 فراز سایکوی بی رحمی که عاشق یکی از قربانی هاش شده و برای نگه داشتنش معتادش میکنه👅💧 سرنگ رو برداشت و از اون مواد لعنتی دستسازش پر کرد نزدیک گردنم آورد - فقط یه کمش تنت رو در برابرم به زانو درمیاره میرکا!🩸 فرو رفتن سوزن توی تنم باعث شد نعره بکشم دستش رو بین پاهام برد - آروم باش دکتر قراره روی این تخت حسابی بازی بکنیم! دکتر بازی کنیم؟💦🪡 لب های خشک شده‌ام رو بهم مالیدم که بین پاهام جا گرفت و دیک بزرگش که حسابی برآمده بود رو دم سوراخم گذاشت - من نمی ... خوام با تو باش... م... تو کثیفی! حرو ...می من ازت متن....فرم🔞🎀 تنش رو بهم کوبید و بوسه‌ای به لبم زد - آروم باش گروگان کوچولو فقط یکم درد داره میخوام دخترم رو به دنیا بیاری!🧸⛓‍💥🫦 مردونگی درازش رو سمت سوراخ واژنم برد و آروم مایع لزج تنش رو به تنم مالید - نم.یخوام بچه از یه س..ایکو!🥹💔 خشمگین دیکش رو داخل بدنم فرستاد و نعره زد - خواه یا ناخواهش رو من تایین میکنم! توله منو باید به رحمت بکشی جوجه دکتر!🍑⛈💦 https://t.me/+sUSW127AmhI0Mzlk https://t.me/+sUSW127AmhI0Mzlk
نمایش همه...
شنیدم رمان جدید نداری بخونی😏‼️ با چه ژانــــــــــــــــــــری #رمان می خوای کیوتم🤤🔥 رمان گــــــــــــــــــــی #فورســـــــــــــــــــام می خونی توله؟🙌🏻 انواع ژانر های گـــــــــــــــــــی، لزبیــــــــــــــــــن، صحنـــــــــــــــه دار🔞 ددی لیتل بــــــــــــــــــوی👼🏻🍼 #ددی لیتل گــــــــــــــــــرل🍫 استریت #اجتماعی #چاپی #فروشی سریع جوین شو لینکش قراره باطلشهه♨️ https://t.me/+Jhb3AqVDHUZkZGJk https://t.me/+Jhb3AqVDHUZkZGJk رمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــان📚 هر رمانی که بخوای بدون اد زدن میتونی درخواست بدی😍✨پر از رمان های چاپی و فروشی😍✨
نمایش همه...
🔥🫧🔥🫧🔥 🫧🔥🫧🔥 🔥🫧🔥 🫧🔥 🔥 #دورگـه_شـیـطـون #فصل_دوم #پارت_233 با ضرب چونه‌اش رو ول کردم و از اتاقش اومدم بیرون. لعنتی، لعنتی... دست هام رو مشت کردم و لگدی محکم به دکوری نزدیک زدم که با خاک یکسان شد. با صدای بابا گفتن پر بغض یسنا چرخیدم سمتش. ترسیده داشت نگاهم میکرد. نفس عمیقی کشیدم و رفتم سمتش و نشستم رو به روش. +جونم. _چ...چرا داشتی با داداشی دعوا میکردی؟ +کار بد کرده بود ولی دیگه قول داد این کار رو نکنه. _چرا اون میزو شکستی؟ حدس زدم از قیافم که وقتی عصبی میشم ترسناک میشه ترسیده، کشیدمش تو بغلم و سرش رو بوسیدم. +ببخشید اگه ترسوندمت. بلندش کردم و تو بغلم به سمت اتاقش رفتم. +لیتل کویین بابا نمیخواد اماده شه برای جشن امشب؟ _میخواستم به داداشی بگم بیاد برام لباس انتخاب کنه. +خوب اشکال نداره، این دفعه با بابایی انتخاب کن. همون موقعه رز از اون طرف راه رو اومد سمتمون و چشمش همش به اتاق یاشار بود. خواست بره سمتش که از کمرش چسبیدم و نذاشتم. فهمید و نفس عمیقی کشید. به خودش مسلط شد و با لبخند رو کرد سمت یسنا. _شما نمیخوای اماده شی؟ _با بابا داشتیم میرفتیم لباس انتخاب کنم. _باشه. پس هرچی پوشیدی به الشن هم بگو. _چشم. لپش رو گازی گرفتم که صداش در اومد و با خنده به سمت اتاقش رفتیم. . . . دستم رو جلوی یسنا گرفتم که دست های کوچولوش رو گذاشت تو دستم و از ماشین پیاده شد، رز هم دست الشن رو گرفت و با هم به سمت پله های قصر حرکت کردیم. نگاهی به سپنتا که مثل میرغضب بود کردم. +اگه میشه کمی قیافت رو ملایم تر کن. یاشار کم بود تو هم با این قیافت داری میری رو مخم. _نمیشد من نیام، یا یاشار میومد. +نوچ، تو با یاشا چیکار داری، اَه اَه اَه مثل بچه ها، اگه فکر میکنی اونجا تنها میمونی نگران نباش میسپرمت دست سورنا ازت نگهداری کنه یا اینکه تو باید از یسنا و الشن نگه داری کنی. خودت تصمیم گیرنده ای. نفسش رو داد بیرون و چیزی نگفت. _سپنتا به خدا قرار نیست اونجا کسی بخورتت، نمیشه کمی از شدت اخمات کم کنی؟ زن برات پیدا نمیشه ها! _الان بقیه نمیگن این یکی از کجا پیداش شد؟ _بگن...مهمه مگه؟ دیگه به داخل رسیدیم و به سمت سالن بزرگ رفتیم، یسنا و الشن رفتن پیش ندیمشون و هممون با هم وارد سالن شدیم که توجه خیلی ها که نزدیکمون بودن بهمون جلب شد و تعظیمی کردن و من و رز هم با خم کردن سرمون جوابشون رو میدادیم. کپی از رمان حتی با ذکر نام نویسنده ممنوعه و در صورت مشاهده پیگرد قانونی دارد💢 🔥 🫧🔥 🔥🫧🔥 🫧🔥🫧🔥 🔥🫧🔥🫧🔥
نمایش همه...
❤‍🔥 2👍 1 1
00:02
Video unavailable
رمان خون های عزیز🫠✨ یه چنل فایل معرفی می کنم تک تک رمان هایی که فایلشون رو پیدا نکردی اینجا پیدا می کنی❤️‍🔥🧸 رمان با هر ژانری و هر سلیقه‌ای که شما دارین🌚❤️‍🩹 ژانر های لزبین مامی لیتل گرل ددی لیتل بوی عاشقانه و گی لاو انتقامی جنایی پلیسی💦 ژانرهای ممنوعه✨ صکصی و خشن🔥 تجاوزی پر صحنه💧 فایل رمان چه نویسنده های قدیمی چه جدید اینجاست😍 تموم رمان هایی که چندین ماهه دنبال فایلشونم رو اینجا گیر آوردم هرچی ژانر لزبین و میستریس ددی لیتل گرل مامی لیتل بوی و عاشقانه بود رو فایلش رو گذاشتن🌈🍼 https://t.me/+Jhb3AqVDHUZkZGJk https://t.me/+Jhb3AqVDHUZkZGJk
نمایش همه...
33e125be-c979-466b-8efe-23e2f8633b29.mp40.90 KB
00:01
Video unavailable
پسری که اسیر جن هوسبازی میشه و... 🖐🏻اسپ*نک محکمی به باسنش زدم و دو لپ #باسنشوازهم فاصله دادم👀 انگشتمو دور #سوراخ #سفیدوتنگش  چرخوندم که لرزی🥶 کرد 💧تفی روی #سوراخش انداختم و انگشتمو واردش کردم که #جیغی کشید _#بیبی بوی از سوراخت باید عکس بعد وقبل بگیرم😏 اولش تنگ وسفیده ولی آخرش باز وقرمز🔥....این سوراخ کون تو از ناز هزار تا دختر خیس تره😈 https://t.me/+nMQa6SD26Oo1MTlk https://t.me/+nMQa6SD26Oo1MTlk
نمایش همه...
animation.gif.mp40.15 KB
Repost from N/a
تست سین✅✅ @yashgin_tb
نمایش همه...