رحمان حسین زاده (کتابچی )

پست دهم ادامه از پست بالا https://t.me/rahmantarix بدعت های کسروی کسروی در هر موضوعی برای اینکه خودش را مطرح کند موضع میگرفت و در زمان تاسیس فرهنگستان در سال1314 لغت سازی که برای زبان عقیم وبی قاعده تاجیک (فارسی ) بود متخصصین این شیوه ناشیانه تخمک های کلمات را به بدنه عقیم زبان علیل تاجیکی تزریق میکردند هر نوع وشیوه این کار را انجام میداند باز هم این زبان عقیم لغات جدید زاد و ولد نمی کرد چون این زبان ذاتا عقیم بود این لغات ناهمگون موجب ایراد واستهزای اهل ادب واقع میشد به عنوان مثال برای «گلن وگیدن» تفنگ کلمه ی بنام « رو و آیک » قالبگیری کرده بودند که قرار بود در ارتش اینجمله را بکار ببرند اما مدتی بعد این گفتار چندش آور موجب خستگی وناهنجاری گویندگان میشد پس از مدتی این لغات دوباره به کنار گذاشته میشد ودوباره همان آش و همان کاسه بود و کسروی این وضعیت را تحمل نمی کرد گفت شما بلد نیستید و خودش شروع کرد به لغت سازی برای مانند کلمه : آخیشج = ضد ، سهیدن =متاثر شدن ، آگ = عیب ... وحتی میخواست با گرامر ترکی زبان تاجیکی را صرف کند در تاریخ مشروطه نوشته «مردم در اعتراض دکانها را به بندانیدند» اینگونه افعال در تاجیکی نمی تواند صرف بشود و بعد کسروی با فرهنگستان هم زاویه پیدا کرد. بدعت دیگر کسروی کتاب سوزی بود در روز مشخصی از سال کتابهای خیام ، حافظ و..گرد میاوردند با همکفرانش آتش میزندند واظهار خوشحالی میکردند .اما بدعت دینی اوجنجال برانگیز تر از بدعتهای دیگرش بود اوپاکدینی را ایجاد کرد وپیروانی برای خود گرد آورد هر گاه کسی به این جمع وارد میشد بجای سلام میگفت پاکدینی طرف مقابل هم بجای علیکم سلام میگفت آک دینی اما روحانیت در مقابل این موضوع سخت ایستاد ودر منابر ومساجدشروع کردند به لعن و نفرین به کسروی و یارانش که یکی از آن نفرین ها این بود « جنگ دوم جهانیده آتلان توپلارین سایئجا کسرویه لعنت » مردم هم میگفتند بش باش و.. بدعت دیگر او تاریخساز که شیوه جعلی خاص خودش را داشت اما ماندگارترین بدعت اودر جایش خواهیم نوشت که با صرف هزینه های کشوری وایجاد نسل تباهی جهت ادامه این شیوه شوم زبان آذری بود و وفاجعه آمیزترینش هم ایجاد شعار بر علیه ترکان و مخصوصا آذربایجان بود که هر کسی خلاف رویه تاجیکان رفتار میکرد یا می نوشت کسروی از او با عنوان تجزیه طلب وضد ایرانی و ایادی بیگانه بودن از آنسوی مرزها متهم میکرد بنای شوم این شعار فاجعه آمیز را کسروی گذاشت و امروزه هم توسط تاجیگان افراطی منشا تنش ،تشدد و تفرقه در اراضی ایران واحدبرعلیه ترکان ادامه دارد و... رحمان حسین زاده 1402/7/6

کسروی که بود و چه کرد / نویسنده رحمان حسین زاده - شامل دوپست پست نهم ادامه از پست هشتم https://t.me/rahmantarix کسروی درتشخیص منافع شخصی وایده هایش خیلی تیز بین بود میبیندرضا خان رفته دیر یا زود جنگ جهانی هم تمام میشود وفروغی با راهنمایی انگلستان پسرش را شاه آینده ایران کرده است و به همین خاطر به پسر رضا خان بیشتر از پدرش امیدوار بود میگفت به هر حال اوباسواد است هر چه باشد حَس ، نَس را میفهمد به همین خاطر روزبروز بر علیه مذهب و ترکان وبه کسانیکه زاویه داشت مقاله مینوشت اما دینداران چون در جامعه پر وبالی داشتند در سال 1324 ر به دست فدائیان ترور شد شر اورا با کشتن در دادگاه از خود دور کردند وپرونده هم مدتی بدون پی گیری بسته شد. اما ترکان ومخصوصا در آذربایجان با توجه به فضای آزادی بوجود آمده از موهبت جنگ جهانی دوم !!که مردم آذربایجان توسط انجمن ها و محافل خیلی فعال شده بود واین فعالیت ها توسط افراد مدبر وبا اتحاد همه تشکل ها به ایجاد فرقه دمکرات آذربایجان ونهایت با گزینش پیشه وری منتهی به نتیجه شد و در باره شرارات کسروی چندین بار فعالین آذربایجان خواستند کسروی و امثال اورا تنبیه کنند ولی سران انجمن ومحافل مخصوصا پیشه وری اجازه اینگونه رفتارهای ناخوشایند و فاشیستی در فضای دمکراتیک آذربایجان آنروز با آزادی منافات داشت نمیدادند . کسروی جنجالی در دوران وکالتش در محکمه پزشک احمدی و قبلا نیز گویا 53 نفر معروف ودیگران را بعهده داشت در هنگام دفاع ازپزشک احمدی در دادگاه که به ریاست میرزا اسماعیل یکانی برگزار شده بود کسروی از عامل اصلی فلاکت کشور یعنی انگلیس و دست نشاندگانش، پهلوی وافراد سیاسی و خود فروخته در دادگاه حرفی نمی زند وجامعه و افراد حاضر در دادگاه را مقصر میداندیعنی مقصر اصلی را کتمان میکند و حتی اهل دادگاه را هم بباد انتقاد می گیرد .کسروی در دادگاه گفت با اینکه احمدی به بالای دار خواهد رفت بجای خود ولی شما افراد دادگاهی و این مردم هم نوعی مقصر هستید و گاهی در آنطرف و گاهی در اینطرف هستید . (نقل به اختصار ) در دوره جنگ جهانی دوم فضا هر روز بر علیه رفتار و فعالیت های گستاخانه کسروی تاریکتر و تنگتر میشد حتی بعضی از دوستان که اورا نصیحت میکردند توجه به توصیه افراد نمی کرد میگفت من به راهم ایمان دارم وادامه خواهم داد. متاسفانه چنین افرادی دگم و خشک اندیش در همه ادوار یافت میشوند فکر میکنند که تنها اینها درست فکر میکنند وهمه مسائل را میدانند و به مشورت راهنمایی دیگران هیج ارزش نداده و توجه نمی کنند اینگونه افراد در تاریخ کم نیستند اینها فدا کاران بیشعور یا جاهلان خشک اندیش هستند در اوج حماقت هستی ونیستی شان را هم فدای اندیشه های مستبدانه و دگم خود میکنند امثال مانند تقی زاده که در آخر عمر در اوج فقر ودرماندگی کتابخانه ش را میفروشد با رضاخان زاویه داشت بعد در دوره پسرش به ایران آمد تقی زاده به گمان خودش میخواست همیشه پاکدامن بماند و همه چیز خود را فدای در راه ساخت شعار ایران برای همه (یعنی ایران برای تاجیکان )کرد ونهایت سر گذشت ناملایم خود را که دلش انباشته از رنجی وتحمل مشقت زندگانیش که از تاجیگان دیده بود با استاد شهریار درد دل میکندو از گذشته ی رنجور خود می نالد یا زریاب خویی با اینهمه تلاش و جانفشانی در باره تاریخسازی وادبیات نویسی برای تاجیگان کرده بود در دوره پیری در خانه ی در تهران تنها میماند وحتی یکی از اهالی خوی که بدیدنش میرود شروع به گلایه میکند میگوید این شیر آبیاری من چندین روز است خراب شده ولی به هر دوستی ودانشجویم تلفن میکنم اهمیت نمی دهند حتی آشناینم اهالی خوی هم به من وقعی نمی گزارند اتفاقا طرف بعد از رفع مشکل این آقا با لحن ملایم میگوید جناب زریاب شما عمری برای فارس ها خدمت کرده اید وبرای اهالی خوی یا به ایل و تبار شهر خودتان کاری ملموسی انجام نداده ید وحتی اهالی وتبار خودتان را به عناوین مختلف بد نام کرده اید که حالا گلایه میکنید نه اهل خوی شما را میشناسند نه شما آنها را می شناسید من هم به خاطر رفاقت پدارانمان با همدیگر ودر خواست فرزند دانشجویم که خواستار آشنایی با جنابعالی بود اتفاقی به خدمتتان رسیدیم (نقل قول یک دانشجو )

https://t.me/rahmantarix پست هشتم ادامه از پست هفتم کتابهای دیگرش مخصوصا کتاب آذری با عناوین مختلف وبنام نویسندگان خود باخته بارها تجدید چاپ وبا قیمت نازل حتی رایگان در میان مردم و مخصوصا در مناطق ترک نشین پخش می شود . کسروی قبل وبعد از از مرگ رضا خان به کسانیکه در حاشیه ی قدرت هستند بیشتر میتازد با رضا خان در بعضی مسائل سر ناسازگاری دارد و میداند او مهره ای بیش نیست در دادگاه بر علیه او رای میدهد البته این دعواهای زرگری کمترین آسیبی روابطش با رضاخان نمی رساند همان رضا خانی که در یک چشمک زدن نه تنها مخالفش حتی با کوچکترین ظن و گمان طرف را نابود میکندچون کسروی ماندن رضا خان به هر قیمت قبول میکند بعد از سقوط و مرگ رضا شاه از او ستایش و مطلبی خلاف خاندان پهلوی نمی گوید درحالیکه در فاصله سالهای 1320 تا 1332 در باره تاریخ ایران ؛ نقش شخصیت ها ی مختلف منجمله خانواده پهلوی در روزنامه ها ، مجلات منتشر و کتابهای قابل توجه ی در باره خیانت و جنایت این خاندان چاپ شده است وخیلی از مسائل کتمان شده در باره خانواده پهلوی ونقش فرماسونری امثال فروغی و دیگر انگلوفیل ها مانند قوام، سید ضیا الدین طبا طبایی وهیولاهای استبداد امثال طهماسبی و... چاپ و نقش مخرب شان در تاریخ ایران افشا کرده اند اما کسروی که تا اسفند سال1324 زنده بود در این مورد مطلبی نمی گوید خانواده پهلوی را میستاید و مهره اصلی انگلیس یعنی فروغی را هم خوب میشناسد و میداند فروغی و امثال او تعیین کننده سیاست کشور حتی تعین شاه و وزرا هستند فروغی حتی بخاطر اختلاف در شیوه کشور داری (البته بنوع ماسونیش )از رضا شاه خود را کنار کشید ودر کمال آرامش مشغول برنامه های سیاسی و منجمله نوشتن کتابهایش وتشویق امثال افراد مانند کسروی در کار فرهنگ سازی تاجیک پرستی (ایرانشهری ) بود در سنگر فرهنگی ساختن ایران تاجیگان (ایران نوین) سخت در فعالیت شبانه روزی بودند. رضا خان در اوج اقتدار هار شده بود هیچ کس را تحمل نمی کرد حتی پدر داماد فروغی را اعدام کرد اما با فروغی و کسروی کاری نداشت چون میدانست فروغی میتواند تاج کیانی از او گرفته بسر دیگری بگذارد چنانکه عاقبت هم با رضا شاه چنین کرد به بهانه مریضی از حضور در مقابل رضا خان خود داری ورضا خان جهت چاره جویی به منزل فروغی رفت و فروغی هم تاج را از او گرفت با مصلحت انگلستان برای اینکه حکومت از حیطه تاجیک ها خارج نشود به سر پسرش محمد رضا گذاشت و انتقال اموال رضا خان که از راه قتل و چپاول از ملت ایر ان بدست آورده در دفتر خانه شماره 17 اصفهان همه اموال منقول وغیر منقول منجمله 1164 به تعداد 2000 روستا و دارای نقدی را در مقابل یک حبه نبات به پسرش محمد رضا انتقال داد. کسروی همانطوریکه با هم عقاید قبلی و هم با اشخاص سابقش ضد شد با کسانیکه اورا به عرش برده بودند مانند فروغی ، سید حسن تقی زاده و... با آنهاهم در افتاد دوستی او در مدت عمرش با هیچ کس مداوم یا ابدی نبوده است او وقتی کارش روبراه میشد یا با کسی در افکارش زوایه پیدا میکرد رشته مصاحبت ودوستیش را هم میبرید و بر عیله طرف شروع به نوشتن در مجلات و گفتار در مجالس میکرد میکرد .

پست هفتم ادامه از پست ششم https://t.me/rahmantarix کسروی بعداز ضد ترک و ذوب شدن در تاجیگان از حمایت سران کشور از هر قماش افراد خائن وسر سپرده متنفع میشد آنچه کسروی از غضب رضا خانی یا دیگر رقیبانش در امان نگه میداشت افکار تاجیک پرستی اوبود که با ابداع زبان آذری پر وبال تاجیک ها باز کرد تیغ تهمت وجنایت را بر گرده ترکان گذاشت چنانکه مذکور افتاد ماسونها وسر سپردگان بیگانه وتاجیک پرستان (ایرانشهری ) هر چند گاهی از ناحیه ی کسروی آزار دیده یا ضرری متحمل میشدند اما بخاطر خدمات بزرگش به زبان تاجیکی این موارد را نا دیده میگرفتند چون کسروی یگانه بود واینرا هم خودش میدانست که تا کجا باید نیشش را به رقیبانش فرو کند در حالیکه همین شخص چند سال پیش در ارزش علمی زبان ترکی وتاریخشان در داخل و خارج مقاله ها مینوشت وزبان معیوب تاجیک (فارسی ) را مذمت میکرد و به گرامر ونارسایی لغاتش ریشخند میزد واز توانایی و با قاعده بودن زبان ترکی سخنها میگفت ومردم آذربایجان مخصوصا مبارزین مشروطه رابا افتخار به رخ دیگر اقوام مانند اصفهان ،مشهد و...غیره می کشیددرتاریخ مشروطیت ومخصوصا هیجده ساله و همچنین در کتاب زندگانی خودش این مسائل بخوبی قابل مطالعه ودرک میبا شدولی با توجه به فضای بوجود آمده در اوایل پهلوی او هم باید به راه خیانت پیشه گان جنایتکاران میپوست ودر این پیوستگی تئوری تفرقه طولانی وشکاف عظیم موضوع پوچی و مرده ای بنام آذری بذرفتنه بین مردم آذربایجان ایجاد کرد و اهالی آذربایجان دوشقه کرد و این شیوه خیانت آمیز فراتر از جنایت فرهنگی وبه جنایات انسانی منتهی شد بعد از سقوط قاجار وآغاز دوره پهلوی عده ای مخصوصا سران ارتش ، روشنفکران خود فروخته ، باخته فریفته وهمچنین مزدوران مرکز گرا و خائنین که به تاریخ و فرهنگ ترک خیانت کرده بودند ودر قوم تاجیک ذوب شده بودند مغزشان از این تئوری آذری کسروی پرورده پر شده بود توهین به مردم آذربایجان شیوه رایج تاجیک ها وتاجیک پرستان (ایرانشهری ها )شده بود در اوایل پهلوی با بهانه های تاجیک ساختگی مانند اشتراکی ، ساویت ، کمونسیت و مهاجر دمار از روزگار مردم آذربایجان در میاوردند و در هنگام یورش ارتش شاه به تبریز ودیگر شهرها در دوره فرقه دمکرات ارتشی ها میگفتند آنها که آذری هستند کار نداشته باشید ولی آنها که ترک و از مغول ، قاجار و..هستند بکشید وخود و اموالشان را نابود کنید واین شیوه در ادارات ومراجع و حتی در میان مردم رایج شده بود مردم عادی وقتی یاهر از گاهی بهم پرخاش میکردند وبجای دشنام بهم میگفتند افراسیابی و ترک و... تخم این تحفه ی شوم را کسروی کاشته بود حال خوانندگان قضاوت کنند این کسروی جانی وشیاد چه فتنه ای در آذربایجان بر پا کرد تاجیگان بعد از مرگ کسروی جهت ادامه راه پر فتنه اش ، نسلی تباهی وجنایت ایجاد کردند که حتی بعد از انقلاب 57 ادامه یافت که امروزه بوسیله محفل های گوناگونی ضد ترک با عناوین حتی با حمایت بعضی افراد و ارگانها راه کج ،تباهی وجنات آمیزش را ادامه میدهند و با اینکه ضدیت او با دین اسلام برای همه محرز شده اما با دیده اغماض ادامه در پست پایین 👇👇👇👇

یادداشتی در مورد کسروی کی بود و چه کرد برای علاقمندان به تاریخ معاصر وشناخت شخصیت های تاثیر گذار در کانال تلگرامی https://t.me/rahmantarix که شامل دوپست (هفتم وهشتم وبقیه نیز در آینده در کانال پست خواهد شد. کانال ما را به دوستان و علاقمندان به تاریخ وادبیات معرفی بفرمایید با تشکر Telegram رحمان حسین زاده (کتابچی ) @rahmanhuseynzadeh آذربایجان تاریخ ، ادبیات،فولکولورونو - یئنئی دن اوخویوب ،دریندن دوشونمک -باز خوانی وتحلیل تاریخ ،ادبیات آذربایجان وایران

کسروی کی بود و چه کرد نویسنده رحمان حسین زاده پست هفتم ادامه از پست ششم https://t.me/rahmantarix کسروی بعداز ضد ترک و ذوب شدن در تاجیگان از حمایت سران کشور از هر قماش افراد خائن وسر سپرده متنفع میشد آنچه کسروی از غضب رضا خانی یا دیگر رقیبانش در امان نگه میداشت افکار تاجیک پرستی اوبود که با ابداع زبان آذری پر وبال تاجیک ها باز کرد تیغ تهمت وجنایت را بر گرده ترکان گذاشت چنانکه مذکور افتاد ماسونها وسر سپردگان بیگانه وتاجیک پرستان (ایرانشهری ) هر چند گاهی از ناحیه ی کسروی آزار دیده یا ضرری متحمل میشدند اما بخاطر خدمات بزرگش به زبان تاجیکی این موارد را نا دیده میگرفتند چون کسروی یگانه بود واینرا هم خودش میدانست که تا کجا باید نیشش را به رقیبانش فرو کند در حالیکه همین شخص چند سال پیش در ارزش علمی زبان ترکی وتاریخشان در داخل و خارج مقاله ها مینوشت وزبان معیوب تاجیک (فارسی ) را مذمت میکرد و به گرامر ونارسایی لغاتش ریشخند میزد واز توانایی و با قاعده بودن زبان ترکی سخنها میگفت ومردم آذربایجان مخصوصا مبارزین مشروطه رابا افتخار به رخ دیگر اقوام مانند اصفهان ،مشهد و...غیره می کشیددرتاریخ مشروطیت ومخصوصا هیجده ساله و همچنین در کتاب زندگانی خودش این مسائل بخوبی قابل مطالعه ودرک میبا شدولی با توجه به فضای بوجود آمده در اوایل پهلوی او هم باید به راه خیانت پیشه گان جنایتکاران میپوست ودر این پیوستگی تئوری تفرقه طولانی وشکاف عظیم موضوع پوچی و مرده ای بنام آذری بذرفتنه بین مردم آذربایجان ایجاد کرد و اهالی آذربایجان دوشقه کرد و این شیوه خیانت آمیز فراتر از جنایت فرهنگی وبه جنایات انسانی منتهی شد بعد از سقوط قاجار وآغاز دوره پهلوی عده ای مخصوصا سران ارتش ، روشنفکران خود فروخته ، باخته فریفته وهمچنین مزدوران مرکز گرا و خائنین که به تاریخ و فرهنگ ترک خیانت کرده بودند ودر قوم تاجیک ذوب شده بودند مغزشان از این تئوری آذری کسروی پرورده پر شده بود توهین به مردم آذربایجان شیوه رایج تاجیک ها وتاجیک پرستان (ایرانشهری ها )شده بود در اوایل پهلوی با بهانه های تاجیک ساختگی مانند اشتراکی ، ساویت ، کمونسیت و مهاجر دمار از روزگار مردم آذربایجان در میاوردند و در هنگام یورش ارتش شاه به تبریز ودیگر شهرها در دوره فرقه دمکرات ارتشی ها میگفتند آنها که آذری هستند کار نداشته باشید ولی آنها که ترک و از مغول ، قاجار و..هستند بکشید وخود و اموالشان را نابود کنید واین شیوه در ادارات ومراجع و حتی در میان مردم رایج شده بود مردم عادی وقتی یاهر از گاهی بهم پرخاش میکردند وبجای دشنام بهم میگفتند افراسیابی و ترک و... تخم این تحفه ی شوم را کسروی کاشته بود حال خوانندگان قضاوت کنند این کسروی جانی وشیاد چه فتنه ای در آذربایجان بر پا کرد تاجیگان بعد از مرگ کسروی جهت ادامه راه پر فتنه اش ، نسلی تباهی وجنایت ایجاد کردند که حتی بعد از انقلاب 57 ادامه یافت که امروزه بوسیله محفل های گوناگونی ضد ترک با عناوین حتی با حمایت بعضی افراد و ارگانها راه کج ،تباهی وجنات آمیزش را ادامه میدهند و با اینکه ضدیت او با دین اسلام برای همه محرز شده اما با دیده اغماض ادامه در پست پایین

یادداشتی در مورد کسروی کی بود و چه کرد برای علاقمندان به تاریخ معاصر وشناخت شخصیت های تاثیر گذار در کانال تلگرامی https://t.me/rahmantarix که شامل دوپست (پنجم وششم وتصویر کتاب تقدیمی کسروی به تیمور تاش) میباشد وبقیه نیز در آینده در کانال پست خواهد شد. کانال ما را به دوستان و علاقمندان به تاریخ وادبیات معرفی بفرمایید با تشکر

جلد سوم شهریاران گمنام در سال 1308 شمسی

حاشیه ی قدرت هستند بیشتر میتازد با رضا خان در بعضی مسائل سر ناسازگاری دارد و میداند او مهره ای بیش نیست در دادگاه بر علیه او رای میدهد البته این دعواهای زرگری گونه هیچ آسیبی به روابطش با رضان صدمه نمی زند چون کسروی ماندن او را به هر قیمت قبول میکند بعد از سقوط و مرگ رضا شاه مطلبی نمی گوید درحالیکه در فاصله سالهای 1320 تا 1332 در باره تاریخ ایران ونقش شخصیت ها مختلف منجمله خانواده پهلوی کتابهای قابل توجه ی چاپ شده است از رضا شاه ، فروغی وهم مسلکان او چیزی نمی گوید و ستایش میکند فروغی را هم خوب میشناسد فروغی و امثال او تعیین کننده سیاست کشور حتی تعین شاه و وزرا هستند فروغی حتی بخاطر اختلاف در شیوه کشور داری (البته بنوع ماسونیش )از رضا شاه خود را کنار کشید ودر کمال آرامش مشغول برنامه های سیاسی و منجمله نوشتن کتابهایش وتشویق امثال افراد مانند کسروی بود در سنگر فرهنگی ساختن ایران تاجیگان (ایران نوین) سخت در فعالیت شبانه روزی بودند . رضا خان در اوج اقتدار هار شده بود هیچ کس را تحمل نمی کرد حتی پدر داماد فروغی را اعدام کرد اما با فروغی کاری نداشت چون میدانست فروغی میتواند تاج کیانی ا ز او گرفته بسر دیگری بگذارد چنانکه عاقبت هم با رضا شاه چنین کرد به بهانه مریضی از حضور در مقابل رضا خان خود داری ورضا خان جهت چاره جویی به منزل فروغی رفت و تاج را از او گرفت با مصلحت انگلستان برای اینکه حکومت از حیطه تاجیک ها خارج نشود به سر پسرش محمد رضا گذاشت کسروب همانطوریکه با عاقید قبلی ش ضد شد با کانیکه اورا به عرش برده بودن مانند فروغی و سید حسن تقی زاده و... هم در افتاد دوستی او در مدت عمرش با هیچ کس مداوم یا ابدی نبوده است او وقتی کارش روبراه میشد یا با کسی در افکارش زوایه پیدا میکرد رشته مصاحبت ودوستیش را هم میبرید و بر عیله طرف شروع به نوشتن در مجلات میکرد . در اوضاع و احوال قارشمش جنگ جهانی دوم وتضعیف حکومت پهلوی با توجه به وجود آمدن فضای نسبی آزاد در فاصله سالهای 1320 تا 1332 در باره تاریخ ایران ونقش شخصیت ها مختلف که چه خادم وخائن کتابهای قابل توجه ی چاپ شده است وخیلی از مسائل کتمان شده در باره خانواده پهلوی ونقش فرماسونری امثال فروغی و دیگر انگلوفیل ها مانند قوام، سید ضیا الدین طبا طبایی و... چاپ و نقش مخرب شان در تاریخ ایران افشا کرده اند اما کسروی که تا سال1324 زنده بود در این مورد مطلبی نمی گوید حتی در محکمه پزشک احمدی و 53 نفر ودیگران که وکالت شان را بعهده داشت از سلسه پهلوی وافراد سیاسی و خود فروخته در دادگاه حرفی نمی زند وجامعه و افراد حاضر در دادگاه را مقصر میداندیعنی مقصر اصلی را کتمان میکند .