「 𝐅𝐄𝐌𝐈𝐍𝐈𝐍𝐄 」
اینجا قلمروی من است ! _مینویسم از ترشحاتِ ارضا شدنِ ذهنم که حاصلِ عشق بازی با خیالت است! -نویسنده : -سامیه.م -کپی نکن ! شخصیت داشته باش! •ناشناسم : @NASHENASE_SAMI •My channels: @rain_buw •P1: https://t.me/c/1287397637/49172
نمایش بیشتر38 687
مشترکین
-7024 ساعت
-1 0627 روز
-2 06430 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
🏳🌈⃟•بــردهٔ شیطان•
#part_191
کت و شلوارم و پوشیدم جلوی آیینه ایستادم پوزخندی به تصویر خودم توی آیینه انداختم
از کجا به کجا رسیدم! با اومدنم به اینجا و پشت سر گذاشتن اتفاقات گذشته هنوز خلأ نبود پری تو وجودم بهم پوزخند میزنه
خلأیی که حتی با وجود آرتا پر نشد ، دختر عموی منزوی من ناخواسته بخشی از قلبم و تصاحب کرده بود که حتی با رفتنش جای خالیش توی دلم رو کسی نتونست پر کنه!
نفس خستهمو رها کردم ادکلن مخصوصم رو زدم و با برداشتن موبایلم از اتاق خارج و به طبقه ی پایین رفتم
آرتا آماده روی مبل نشسته بود با دیدنم بلند شد برای لحظه ای مات خیره شد بهم
آبرویی بالا انداختم :
_کجا سِیر میکنی آرتا!
با صدام به خودش اومد و دستپاچه گفت:
+گستاخیم و ببخشید ارباب ، دلِ من بی جنبهس آخه سرورم زیادی جذابه...
خنده ی کجی زدم :
_زبون بازی بسه توله سگ راه بیوفت دیر شد!
خندهی خجولی زد و در حالی که سمت بیرون میرفت بلند گفت:
+ای به چشم سرورم
تو ماشین نشستم آرتا پشت فرمون بود ، سمت خونه ی الما زند راه افتادیم ...
دختری که زیادی مشکوک بود در موردش تحقیق کرده بودم اما همه ی مدارک برعکس تفکرم بود ...
امیدوار بودم همونطور که فکر میکنم نباشه و زند آدم مطمعنی باشه گرچه مقامش پیش بالا دستی ها زیادی محکم شده بود البته به لطف خدماتی که انجام داده بود تونسته بود اونارو راضی نگه داره!
***
نویسنده : سامیه.م
"کپیممنوع "
1 95760
کاش میشد بعضی صداها،لحظهها حتی بو ها رو قاب کرد زد به دیوار تا همیشگی بشن...
2 598140
یک طرح متفاوت انتخاب کنید
طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.