cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

تقـ🔥ـاص هـ💦ــوٖس

داگ استایل طور قمبل کنی برام منم بند سوتینتو بگیرمش تو دستم همزمان تلمبه بزنم..🔞

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
706
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
-2130 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

00:04
Video unavailableShow in Telegram
بخاطر وضع مالیش پسش میزنه اما حالا اون شده پولدار ترین مرد و برای #انتقام برگشته که... ❌🚫 https://t.me/+1PHoEvX5Ir9iZjg8🔞💯 منی که تا به حال به دختری نزدیک نشده بودم اون منو مست خودش کرده بود.. صدای فوق العادش به گوشم میخوره: - اینجا فوق العادس هارام نزدیکش میشم و تو گوشش زمزمه میکنم: - نه به اندازه ی تو.. از نزدیک شدنم بهش تعجب میکنه و به سمت برمی‌گرده که خیره تو چشمای اقیانوسیش با لبخند کوچیکی با عشق لب میزنم: - من عاشقت شدم! دو قدم عقب میره که ابرو هام بالا میره.. هنوز شوکه بود و با همون حالت لب میزنه: - هارام من نمی‌خوام اومیدوارت کنم چون.. چون ما به درد هم نمی‌خوریم.. اینجا فوق العادس و تو هم پسر خیلی خوبی ای اما هیچ وقت مایی وجود نداشته و نخواهد داشت.. با هر کلمه که از دهنش خارج میشد قلبم تیکه تیکه میشد! از کنارم گذشت و ازم رد شد.. غرورم شکست.. همه چی یه دروغ بود! https://t.me/+1PHoEvX5Ir9iZjg8 https://t.me/+1PHoEvX5Ir9iZjg8 تنها افراد بالای 18 سال 🔞💦 برای افراد دارای بیماری های قلبی توصیه نمیشود!🚫
نمایش همه...
00:05
Video unavailableShow in Telegram
💦🔥💦🔥💦🔥💦🔥💦🔥💦 https://t.me/+1PHoEvX5Ir9iZjg8 دستاش روی لبه #شلوارم بود انگار منتظر یه #اجازه از من بود البته منم اینقدر نامرد نبودم که وسط #معاشقه تو کف بزارمش.. لبخندی زدم که عین چند دقیقه پیش #شلوارم و تو پام جر داد. حالا فقط با یه#شرت جلوش بودم افتاده بود به جون #سینه هام و با دستش داشت #کصم و از رو شرت برام میمالید جوری که #شورتم خیس شده بود. دستم و رو بازوش کشید و#ا_ه خفیفی کشیدم که گفت#جونم توله سرش و از رو سینه هام سر داد و رفت به سمت پایین و با #دهنش لبه شورتم و گرفت و کشید پایین و زبونش و روی #بهشتم حرکت داد. حالا فقط صدای #ناله های من بود که سکوت اتاق و میشکست.. دستم و داخل موهاش بردم و بیشتر به خودم #فشارش دادم که اون #جری تر شد و تند تند برام #میخورد.... #پسره_رعیتی دختر ارباب و جر میده😱 #زیر18جوین_نده❌ https://t.me/+1PHoEvX5Ir9iZjg8
نمایش همه...
00:03
Video unavailableShow in Telegram
دختره بکارت نداره و ازدواج کرده و سب ازدواج ...🔞🍑 #part58 چشم هاش #کاملا خمار بود و معلوم بود خیلی #تحریک شده. تا خواستم چیزی بگم #لب هاش رو روی لب هام گذاشت و یک #ضرب کی*رش رو واردم کرد که از #درد جیغ بلندی کشیدم. امیر متعجب بهم #نگاه کرد که یک قطره اشک از #گوشه ی چشمم چکید. _ ت ... تو دختر نیستی! تا خواستم چیزی #بگم که سیلی محکمی به گوشم زد که #پرت شدم روی زمین. #پوزخندی زد و گفت: _ پس من با یه هر*زه ازدواج کردم اوکی نشونت می دم این هرز*گیت چه عواقبی داره! با #ترس بهش نگاه کردم که بهم نزدیک شد و دوباره کی*رش رو #واردم کرد و تند تند #توم تلم*به می زد. از درد به #خودم می پیچیدم و اونقدر من رو محکم #چسبیده بود که نمی تونستم راحت بدنمو #حرکت بدم. انگار تمام #حرصش رو داشت روی بدن بی جون من #خالی می کرد. سیلی #محکمی به باسن*م زد و عصبی غرید: _ ببینم اونایی که میکرد*نت مثل من جر*ت می دادن یا نه؟ ضربه ی #محکم دیگه ای بهم زد که از #درد نالیدم که یهو ...🥵🍆 https://t.me/+1PHoEvX5Ir9iZjg8 https://t.me/+1PHoEvX5Ir9iZjg8 ممنوعه ترین رمان تلگرام که از همون پارت اولش صحنه هاش شروع شدن 🤤🔥🔞
نمایش همه...
00:03
Video unavailableShow in Telegram
اگه علاقه به رمان استاد و دانشجویی داری زود جوین بده🤤💦❤️‍🔥 https://t.me/+1PHoEvX5Ir9iZjg8 دستش و محکم گاز گرفتم که از روی دهنم برداشت ‌! نفس زنون گفت: _دردت اینه الان؟ این همه هرزه تو این شهر ریخته... +ولم کن حافظ داری اذیتم می کنی! سرشو جلو اورد و گفت: _اما من هرزه ی خودم و میخوام! 💦 با گریه لباسم و پوشیدم و به اون که داشت روبه روی آینه پیراهنش و توی شلوارش میزاشت نگاه کردم و غریدم که با حرفش تنم مور مور شد که با حرکتش... https://t.me/+1PHoEvX5Ir9iZjg8
نمایش همه...
زبونم و به صورت دورانی به کی**زدمو که موهامو با شدت چنگ زد و پرتم کرد رو تخت - آماده برای جر خوردن؟ با شهوت نگاهش کرد که دستانم را به تاج تخت بست و خودش را واردم کرد جیغی از لذت کشیدم...ضربه محکمی به بهش**زد و داد زد - خوب ناله کن که قراره فیلمتو بفرستم برای حاج همایون🔞🔞 https://t.me/+_o1k6r8_j6o4MWE0
نمایش همه...
- داگی شو با ترس قدمی عقب رفتم و زمزمه کردم - غلط کردم...لعنتی هنوز همه بدنم زخمه - داگیی شو شهرزاد خواستم از اتاق فرار کنم که دستانم را کشید و لب زد - خودت خواستی 🍆 پرتم کرد روی زمین و با پارچه‌ای دست و پاهایم را بست... - طوری میکنمت که جون بدی زیرم... دی*لدو را روی باسنم گذاشت و خودش را واردم کرد گاز محکمی از سینه‌ام زد که جیغ کشیدم و.. https://t.me/+_o1k6r8_j6o4MWE0
نمایش همه...
00:02
Video unavailableShow in Telegram
🔞 با دختر عموش به زنش خیانت میکنه❌ باور نمی‌کردم کامران نمیتونست همچین کاری با من کنه...نمیتونست! صدای آه و ناله‌های اون زن رو اعصابم بود و اینکه میترسیدم اون دستگیره لعنتی و بکشم پایین داشت جونمو می‌گرفت... انگار کسی تو مغزم با صدای بلند فریاد می‌زد کامران به تو خیانت نمیکنه...کامران عاشق توعه! دستگیره را پایین کشیدم و شاید زانوهایم تمام توانشان را جا گذاشتند پشت قله‌هایی که فتح کنندگانش کسانی بودند که بعد از کلی تلاش برای رسیدن به قله توانشان به ته خط رسیده بود و جانشان را تسلیم زندگی کرده بودند - جرم بده کامران...اخخخ تند تر اشک روی گونه‌ام شکستن غرور زنانه‌ام را فریاد می‌زد...به قدم‌هایم جرعت دادم و جلوتر رفتم دیدن رابطه‌اشان باعث می‌شد تمام محتویات معدم تا گلویم بالا بیایند... دیگر نتوانستم زانوهایم را وادار به ایستادن کنم... سرفه‌هایم متعدد و وحشتناک بود.... - شهرزاد...شهرزاد؟ - نزن دست کثیفتو به من - شهرزاد ای...این خون چیه؟ لبخند روی‌ لبم تلخ بود و چطور میگفتم وقتی تو داشتی ناله‌های دختر عموتو گوش می‌دادی و آه میکشیدی من داشتم از دکتر می‌شنیدم فقط تا یک ماه دیگه زندم https://t.me/+_o1k6r8_j6o4MWE0
نمایش همه...
باباش میبینش و .....🤫🤫 - هیس انقدر داد نزن - تو یکم از این حرکات خشونت آمیزت کن تا منم داد نزنم...تا دسته کردی توم توقع داری داد نزنم؟ - اخه مگه میشه لعبتی مث تو رو دید و تا دسته توت نکردم؟ هوم توت فرنگیم؟ با صدای تق در سرمو بالا گرفتم که با دیدن بابام چشمام سیاهی رفت‌... کامران رو تنم خیمه زده بود و بزرگیش لای پام بود و بابام....حاج همایون فرهمند که همه سرش قسم میخوردن تک دخترش و تو همچین وضعی میدید و من قطعا از امشب مرده به حساب می‌اومدم https://t.me/+_o1k6r8_j6o4MWE0
نمایش همه...
🔞 با دختر عموش به زنش خیانت میکنه❌ باور نمی‌کردم کامران نمیتونست همچین کاری با من کنه...نمیتونست! صدای آه و ناله‌های اون زن رو اعصابم بود و اینکه میترسیدم اون دستگیره لعنتی و بکشم پایین داشت جونمو می‌گرفت... انگار کسی تو مغزم با صدای بلند فریاد می‌زد کامران به تو خیانت نمیکنه...کامران عاشق توعه! دستگیره را پایین کشیدم و شاید زانوهایم تمام توانشان را جا گذاشتند پشت قله‌هایی که فتح کنندگانش کسانی بودند که بعد از کلی تلاش برای رسیدن به قله توانشان به ته خط رسیده بود و جانشان را تسلیم زندگی کرده بودند - جرم بده کامران...اخخخ تند تر اشک روی گونه‌ام شکستن غرور زنانه‌ام را فریاد می‌زد...به قدم‌هایم جرعت دادم و جلوتر رفتم دیدن رابطه‌اشان باعث می‌شد تمام محتویات معدم تا گلویم بالا بیایند... دیگر نتوانستم زانوهایم را وادار به ایستادن کنم... سرفه‌هایم متعدد و وحشتناک بود.... - شهرزاد...شهرزاد؟ - نزن دست کثیفتو به من - شهرزاد ای...این خون چیه؟ لبخند روی‌ لبم تلخ بود و چطور میگفتم وقتی تو داشتی ناله‌های دختر عموتو گوش می‌دادی و آه میکشیدی من داشتم از دکتر می‌شنیدم فقط تا یک ماه دیگه زندم! https://t.me/+_o1k6r8_j6o4MWE0
نمایش همه...
00:02
Video unavailableShow in Telegram
🔞 با دختر عموش به زنش خیانت میکنه❌ باور نمی‌کردم کامران نمیتونست همچین کاری با من کنه...نمیتونست! صدای آه و ناله‌های اون زن رو اعصابم بود و اینکه میترسیدم اون دستگیره لعنتی و بکشم پایین داشت جونمو می‌گرفت... انگار کسی تو مغزم با صدای بلند فریاد می‌زد کامران به تو خیانت نمیکنه...کامران عاشق توعه! دستگیره را پایین کشیدم و شاید زانوهایم تمام توانشان را جا گذاشتند پشت قله‌هایی که فتح کنندگانش کسانی بودند که بعد از کلی تلاش برای رسیدن به قله توانشان به ته خط رسیده بود و جانشان را تسلیم زندگی کرده بودند - جرم بده کامران...اخخخ تند تر اشک روی گونه‌ام شکستن غرور زنانه‌ام را فریاد می‌زد...به قدم‌هایم جرعت دادم و جلوتر رفتم دیدن رابطه‌اشان باعث می‌شد تمام محتویات معدم تا گلویم بالا بیایند... دیگر نتوانستم زانوهایم را وادار به ایستادن کنم... سرفه‌هایم متعدد و وحشتناک بود.... - شهرزاد...شهرزاد؟ - نزن دست کثیفتو به من - شهرزاد ای...این خون چیه؟ لبخند روی‌ لبم تلخ بود و چطور میگفتم وقتی تو داشتی ناله‌های دختر عموتو گوش می‌دادی و آه میکشیدی من داشتم از دکتر می‌شنیدم فقط تا یک ماه دیگه زندم https://t.me/+_o1k6r8_j6o4MWE0
نمایش همه...